۱۳۹۲ بهمن ۳۰, چهارشنبه

خدا ما را مانند قهرمان می بیند

زندگی هدفمند
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

قوم اسرائیل فرمان خدا را مبنی بر بیرون کردن ساکنان بت پرست و بی رحم سرزمین کنعان را جدی نگرفتند. در نتیجه تحت تاثیر زندگی نامقدس کنعانی ها قرار گرفتند و در ایمان خود به خدا سست شدند. خداوند نیز آن ها را گرفتار همان اقوام بت پرست می کرد تا به یهودیان ظلم کنند. یکی از این اقوام مدیان نام داشت. آن ها چنان بی رحم بودند که اسرائیلی ها از ترس آن ها به کوهستان ها می گریختند و به غارها پناه می بردند. اسرائیلی ها از دست مدیانی ها به تنگ آمدند و از خدا درخواست کردند تا به آن ها کمک کند.
روزی فرشته خداوند نزد مردی به نام جدعون رفت. جدعون مخفیانه و دور از چشم مدیانی ها، در حال کوبیدن گندم بود. فرشته به او گفت:"ای مرد شجاع، خداوند با توست" (داوران فصل 6 آیه 12). آنچه فرشته گفت، یک پیام عجیب و شگفت انگیزی بود. به عبارت دیگر، فرشته به جدعون گفت:"تو مرد قدرتمند، بدون ترس و شجاعی هستی".
می خواهید باور کنید یا نه، این همان نگرشی است که با آن خدا شما را می بیند. او شما را به عنوان یک فرد قوی، شجاع، موفق و پیروزمند در نظر می گیرد.
ممکن است بگویید:"بسه مهران! خدا این چیزها را درباره من نخواهد گفت. من نه قوی هستم و نه موفق. شجاع؟ شوخی ات گرفته؟ من؟ شاید خدا این چیزهای خوب را به جدعون گفت، چون او قابل اعتماد بوده و یک رهبر بزرگ هم شد. ولی در مورد من صدق نمی کند".
فرشته به جدعون گفت:"با همین قدرتی که داری برو و اسرائیلی ها را از دست مدیانی ها نجات بده!"
حالا پاسخ جدعون را بخوانید:"من چطور می توانم اسرائیل را نجات دهم؟ در بین تمام خانواده های قبیله منسی، خانواده من از همه حقیرتر است و من هم کوچک ترین فرزند خانواده ام". (داوران فصل 6 آیات 14 و 15).
این پاسخی است که آدمی به نام جدعون در زمان کتاب مقدس به خدا داد! جدعون ماهیت حقیقی خود را نشان داد. پاسخ جدعون به نظرتان آشنا نمی آید؟ این پاسخ، همان عذر و بهانه های ما است. جدعون فکر می کرد که با صلاحیت نیست. ترسو است. حتی به خدا هم اطمینان نداشت. او از فرشته پرسید:"اگر خدا با ماست، چرا این همه بر ما ظلم می شود؟ مگر خداوند اجداد ما را از مصر بیرون نیاورد؟ پس چرا حالا ما را ترک کرده و در چنگ مدیانی ها رها شده ایم؟ (داوران فصل 6 آیه 13)
آنچه جدعون قادر به تشخیصش نبود، این حقیقت بود که وقتی اسرائیلی ها تصمیم گرفتند از خدا نااطاعتی کنند و به او بی توجه باشند، خودشان این سرنوشت مصیبت بار را برای خود رقم زدند. چقدر آسان است که انسان مسئولیت های خود را نادیده بگیرد و مشکلات خود را به گردن خدا بیندازد. بدبختانه این کار، نه فقط مشکل ما را حل نمی کند، بلکه ما را به سرکشی و طغیان بیشتر علیه خدا سوق می دهد.
جدعون مطالب زیادی درباره معجزات عظیمی که خدا برای قومش در گذشته انجام داده بود، شنیده بود، اما خودش هیچ معجزه ای ندیده بود. هم چنین جدعون به علت این که معجزه ای رخ نمی داد، به غلط تصور کرد که خدا قومش را ترک کرده است.
خدا به جدعون ماموریت داد تا مدیانی ها را شکست دهد، اما او بهانه آورد و خود را ضعیف و ناتوان معرفی کرد. در حالی که وقتی خدا به ما ماموریتی می دهد (اشتیاق و شور و شوق شدید به انجام کار بزرگ)، وسایل و قدرت لازم را در اختیارمان خواهد گذاشت. قرار نیست که ما با توانایی محدود انسانی و امکانات محدود یا حتی نبود امکانات، ماموریت را انجام دهیم. این خداوند است که آن نقشه را به اتمام خواهد رسانید. اما اگر ضعف های مان را به خدا یادآوری کنیم، در واقع گویی منظور ما این است که او همه چیز را درباره ما نمی داند یا در ارزیابی شخصیت ما دچار اشتباه شده است. وقت خود را صرف عذر و بهانه نکنید. وقت را صرف انجام کاری کنید که خدا می خواهد.
متاسفانه علی رغم دعوت آشکار خداوند و وعده اعطای قدرت الهی، جدعون فقط بهانه می آورد و به ضعف ها و نقص هایش نگاه می کرد. او نمی توانست ببیند که خدا چطور می تواند از طریق او عمل کند.
جدعون فکر می کرد که ضعیف و غیر قابل اطمینان است. اما خدا، جدعون را جسور و آنقدر با اعتماد می دید که می توانست از میدان نبرد، پیروز بیرون بیاید و مردم را رهبری کند. به همین ترتیب، خدا شما را چون قهرمانی می بیند. او به شما اعتقاد دارد و حتی بیش از آنچه شما به خود اعتقاد دارید! خدا می گوید که ماموریت بزرگ برای ما دارد که ما باید انجام دهیم. اما به خاطر اعتماد به نفس ضعیف می گوییم:"خدایا، من نمی توانم آن را انجام دهم. من هیچ هستم. تو باید کسی را پیدا کنی که صلاحیت و تحصیلات بیشتری دارد. خدایا، من آنچه برای انجام این کار لازم است، ندارم".
این تصویری است که از خودمان داریم: احساس عدم صلاحیت و غیر قابل اطمینان بودن، شکست خورده، ضعیف، ترسو و حقیر. اما خدا با تصویر دیگری به ما نگاه می کند. خدا ما را همچون یک قهرمان و فاتح می بیند. چرا؟ زیرا او برای تکمیل پروژه و ماموریت مورد نظرش، نه فقط به ما قدرت مافوق طبیعی می بخشد، بلکه معجزه هم انجام می دهد.
بنابراین، همان گونه که خدا ما را می بیند، خود را ببینید. به جای عذر و بهانه، قدم ایمان را بگذارید و آنچه را که خدا برای انجامش صدای تان می زند، انجام دهید. توجه داشته باشید: خدا نه از جدعون سلب صلاحیت کرد و نه او را از خدمت معاف کرد. ممکن است اجازه دهید که احساس عدم کفایت، شما را از باور چیزهای بزرگ تر از جانب خدا باز دارد. خدا می خواهد بر خلاف ضعف های تان از شما استفاده کند. پس به ضعف های خود توجه نکنید، به خدا توجه کنید. خدا می خواهد از مردم معمولی مانند من و شما با تمام نقص های مان استفاده کند تا کارهای بزرگ و برجسته ای انجام دهد. ممکن است جا بخورید، اگر واقعا بدانید که خدا چقدر می خواهد در رحمتش را به روی تان بگشاید. با ایمان قدم بیرون بگذارید و بر اساس آنچه خدا در قلب تان می گذارد، عمل کنید.
خدا می داند که ما کامل نیستیم. همه ما نقص و ضعف هایی داریم. همه ما مرتکب اشتباهی می شویم. اما خبر خوش این است که خدا ما را دوست دارد و می خواهد کمک مان کند تا به شباهت او در بیاییم. او می خواهد معجزات و کارهای برجسته ای از طریق ما انجام دهد. هیجان انگیز است! این طور نیست؟

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات صفحه "زندگی هدفمند" محفوظ است. درج کامل مقالات "زندگی هدفمند" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است

یکی از دلایلی که ما بهترین های خدا را از دست می دهیم

مطالعه کتاب مقدس
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

نوه شائول پادشاه (اولین پادشاه اسرائیل) و پسر یوناتان، مفیبوشت نام داشت. اگر کتاب مقدس (اول سموئیل) را خوانده باشید، پسر شائول (یوناتان) با داود دوستان صمیمی بودند. آن ها با هم عهد بسته بودند که هر چه این یکی داشت، متعلق به دیگری هم بود. مثلا اگر یوناتان به غذا، لباس یا پول احتیاج داشت، می توانست به خانه داود برود و هر چه می خواهد بردارد. و یا اگر اتفاقی برای یکی از آن دو می افتاد، آن یکی باید مراقبت از خانواده دیگری را می پذیرفت.
شائول پادشاه و یوناتان در یک روز در نبردی کشته شدند. خبر به کاخ رسید. خدمتکار مفیبوشت، پسر کوچک یوناتان را برداشت، وسایلش را جمع کرد و به شتاب از کاخ خارج شد. با چنان عجله ای داشت از اورشلیم خارج می شد که سکندری خورد و با بچه به بغل زمین خورد. مفیبوشت در اثر افتادن، لنگ شد. خدمتکار، مفیبوشت را به شهری به نام لودبار برد که یکی از فقیرترین و خرابه ترین شهرها در کل آن قلمرو بود. این شهر جایی بود که مفیبوشت، نوه پادشاه، تقریبا تمام عمر زندگی کرد. فکرش را بکنید. او نوه پادشاه بود با این حال در آن شرایط وحشتناک به سر می برد (دوم سموئیل فصل چهارم آیه چهارم).
داود جانشین شائول پادشاه شد. سال ها گذشت. یک روز داود پادشاه از یکی از خدمتکاران پرسید:" آیا از اهل خانواده یوناتان کسی باقی مانده؟"(دوم سموئیل فصل نهم آیه اول). به یاد داشته باشید که این بخشی از پیمان میان یوناتان و داود بود که از خانواده یکدیگر مراقبت به عمل آورند. خدمتکار جواب داد:"بله. یوناتان پسری داشت که هنوز زنده است. اما لنگ است. او در لودبار زندگی می کند." داود دستور داد که پسر یوناتان را به قصر بیاورند.
وقتی خبر به مفیبوشت رسید، بسیار ترسید. از خانواده شائول همه قتل عام شده بودند. او فکر کرد که داود قصد دارد او را هم اعدام کند. اما داود به او گفت:"نترس. من می خواهم به خاطر پدرت به تو نیکی کنم. از امروز به بعد تو مانند پسر خود من بر سر سفره من غذا خواهی خورد". داود با مفیبوشت مانند یک شاهزاده رفتار کرد.
اما مفیبوشت پاسخ منفی داد. او سرش را خم کرد و گفت:"من کی هستم که تو به سگ مرده ای چون من توجه نشان می دهی؟"(دوم سموئیل فصل نهم آیه هشتم). ایا تصویر ذهنی او را کشف کردید؟او خودش را یک شکست خورده، یک بازنده و یک سگ مرده می دید. خودش را چون یک طرد شده می دید. او نوه پادشاه بود. اما تصویر ذهنی او چیز دیگری بود!
چند بار چنین واکنشی مانند مفیبوشت از ما سر زده است؟ این تصویر غلط ذهنی ما از خودمان چنان در تضاد با آنچه خدا از ما می بیند، است که ما بهترین های خدا را از دست می دهیم. ممکن است در زندگی خود مرتکب گناه و اشتباهاتی شده ایم. اما اگر صادقانه توبه کنیم و از آن پس با کمک روح القدس تمام تلاش خود را برای انجام کار صحیح انجام دهیم، دیگر احساس گناه و شرمندگی نخواهیم کرد. ممکن است از نظر فیزیکی یا عاطفی لنگ باشید. اما این نقص عهد خدا را با شما عوض نمی کند. شما هنوز فرزند خداوند هستید. او برای شما بهترین نقشه ها را دارد.
دوست عزیز، آیا می خواهید خدا را خوشحال کنید؟ با خدا دوست و صمیمی شوید. کلام او را هر روز بخوانید. سرشار از روح القدس شوید. شروع کنید از لذت بردن از برکاتی که او برای شما آماده کرده است. به جای ترس و افسردگی و خودکم بینی، برخیزید و با یاری روح القدس ذهنی موفق را پرورش دهید. خود را شاهزاده ای ببینید که خدا می خواهد باشید.
مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات صفحه "زندگی هدفمند" محفوظ است. درج کامل مقالات "زندگی هدفمند" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.