۱۳۹۳ شهریور ۱۳, پنجشنبه

ازدواج قائن و تعدد همسر

مطالعه کتاب مقدس
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

"آنگاه قائن از حضور خدا بیرون رفت و در زمین نود (یعنی "سرگردانی") در سمت شرقی عدن ساکن شد" (پیدایش فصل 4 آیه 16)
قائن در حضور خدا، نه به جنایتش اعتراف می کند و نه مجازاتش را می پذیرد. او حضور خدا را ترک کرد و کتاب مقدس هیچ گزارشی درباره قائن و بازگشتش به سوی خدا ارائه نمی دهد. قائن، طایفه پدری اش و مذبح قربانی را برای همیشه ترک کرد و به مکان دورتری مهاجرت نمود. او هرگز در میان مردمان درستکار سکنی نگزید و به دستورات الهی بی اعتنا بود.
جدا شدن قائن از خدا، هم مجازات او و هم انتخاب خودش بود. مکان سکونت را خودش انتخاب کرد و بدین ترتیب از استقلال خود استفاده کرد. شرحی که بعد از این آیه می آید، از شکل گیری نخستین جامعه مستقل از خدا حکایت دارد. جامعه ای که عهد جدید آن را "دنیا" می نامد.

"چندی بعد همسر قائن حامله شده، پسری به دنیا آورد و او را خنوخ نامیدند. در آن موقع قائن سرگرم ساختن شهری بود، پس نام پسرش خنوخ را بر آن شهر گذاشت" (پیدایش فصل 4 آیه 17)
همسر قائن که بود؟ آیا قائن با خواهرش ازدواج کرده بود؟

کتاب مقدس به روشنی نمیگوید که همسر قائن چه کسی بود. شاید تنها جواب ممکن این باشد که قائن خواهرش یا برادر زاده و یا نوۀ برادرش را به همسری اختیار نمود. کتاب مقدس دقیقا مشخص نکرده که وقتی قائن برادرش هابیل را کشت چند ساله بود (پیدایش فصل چهارم آیه هشتم). از آن جائی که هردو به گله داری و زراعت مشغول بودند، احتمالاً کاملاً بالغ بوده و خانواده داشتهاند. بطور قطع، آدم و حوا فرزندان دیگری غیر از هابیل و قائن داشتهاند (پیدایش فصل پنجم آیه چهارم). این حقیقت که قائن بعد از قتل برادرش از جان خود میترسید (پیدایش فصل چهارم آیه چهارم)، حاکی از این است که احتمالاً فرزندان و شاید نوهها و یا نتیجههای آدم و حوا در آن زمان حاضر بودهاند. همسر قائن (پیدایش فصل چهارم آیه هفدهم) دختر و یا نوۀ دختری آدم و حوا بوده است.
از آن جایی که آدم و حوا اولین و تنها انسان های روی زمین بودند، برای فرزندان آن ها چارهای جز ازدواج خویشاوندی وجود نداشت. خداوند ازدواج خویشاوندی (خواهر و برادر) را زمانی منع کرده که جمعیت به حدی رسید که دیگر نیازی به این امر نبود (لاویان فصل هجدهم آیات ششم تا هجدهم). دلیل بروز ناهنجاریهای ژنتیکی در ازدواج های خویشاوندی این است که وقتی دو شخص خویشاوند (خواهر و برادر) با هم ازدواج میکنند، احتمال بروز نقص های ژنتیکی بیشتر میشود، چون والدین دارای نقص های ژنتیکی یکسان هستند. وقتی در ازدواج نسبت فامیلی برقرار نباشد، احتمال داشتن نقص های ژنتیکی یکسان نزد والدین بسیار کم میشود. درطول قرون متمادی، با تکثیر و بسط یافتن نقص های ژنتیکی از نسلی به نسل بعد، کـــُدهای ژنتیکی بطور فزایندهای آلوده شدهاند. اما آدم و حوا هیچ نقص ژنتیکی نداشتند. همین مسئله باعث شده بود که آن ها و چند نسل بعد از آن ها نیز بسیار سالم تر از ما (نسل کنونی) باشند. حتی اگر آدم و حوا و فرزندان آنان چند نقص اندک ژنتیکی نیزمی داشتند، باز هم ازدواج خویشاوندی در میان آنان از امنیت بیشتری برخوردار بود. شاید تصور این که همسر قائن خواهرش بوده است غریب و رقت بار باشد، اما از آن جائی که در ابتدا خداوند خلقت انسان را با یک مرد و یک زن آغاز نمود، نسل دوم هیچ انتخابی جز ازدواج خویشاوندی نداشت.

" قائن سرگرم ساختن شهری بود"
این شهر فقط دهکده ای بود با کلبه های ابتدایی. احتمالا اطراف آن دیواری به منظور دفاع و جلوگیری از ورود حیوانات وحشی ساخته شده بود. مکانی که در کانون آن خدا قرار نداشت. سقوط انسان هم چنان تداوم داشت و گسترش می یافت.
شهر در زبان عبری، واژه ای است که به هرگونه مجتمع بشری چه کوچک و چه بزرگ اطلاق می شود. اسم خنوخ به معنای "بنیاد نهادن" است. شاید اندیشه یک آغاز نو در نامگذاری نخستین پسر و اولین شهر در زندگی مستقل قائن وجود داشته است.

نسل قائن (پیدایش فصل 4 آیات 18-22)

"خنوخ پدر عیراد، عیراد پدر محویائیل، محویائیل پدر متوشائیل و متوشائیل پدر لمک بود. لمک دو زن به نام های عاده و ظله گرفت. عاده پسری زایید و اسم او را یابال گذاشتند. او کسی بود که خیمه نشینی و گله داری را رواج داد. برادرش یوبال، اولین موسیقی دان و مخترع چنگ و نی بود. ظله، زن دیگر لمک هم پسری زایید که او را توبل قائن نامیدند. او کسی بود که کار ساختن آلات آهنی و مسی را شروع کرد. خواهر توبل قائن، نعمه نام داشت"
نسب نامه، تصویری است از پیشرفت سریع. موفقیت های نسل قائن، رفاه و آسایش را به ارمغان آورد: احداث شهر (آیه 17)، زندگی چادرنشینی (آیه 20)، موسیقی (21) و فلزکاری (22) همگی از دستاوردهای قائن و نسل او بوده اند. بنابراین، کتاب پیدایش ابتدا پیشرفت فرهنگی را در ارتباط با نسل قائن مطرح می سازد. آدم هنوز زنده بود که نسل او روش استفاده از مس و آهن را آموختند و وسایل موسیقی را اختراع کردند. از گزارش های کتیبه های باستانی در می یابیم که بابلی ها با کاربرد فلز آشنا بوده اند. هم چنین ابزار مسی در ویرانه های برخی شهرهای پیش از طوفان (دوران نوح)، یافت شده اند. در یکی از کتیبه ها، نام ده پادشاه که عمر بسیار طولانی داشتند، ذکر شده که در آن لیست، سه پادشاه در "شهر کارگران مفرغ" فرمانروایی می کردند. کارشناسان کتاب مقدس حدس می زنند که ممکن است روایتی از "شهر قائن" (آیه 17) باشد.
خانواده لمک ظاهرا سهم زیادی در پیشرفت فرهنگی داشته است. در شرایطی که خانواده آدم احتمالا برخی ابزارهای ساده، موسیقی و کشاورزی با حیوانات را ابداع کردند، خانواده لمک این ابزارها و وسایل را تکمیل تر کردند. با این توصیف، در تمامی این پیشرفت ها، ذکری از خدا نشده است. نسل قائن به چند همسری، خشونت و ستایش از وحش گری روی آورد. ابزارهایی را که توبال قائن ساخت به احتمال زیاد شامل وسایل جنگی نیز می گردید.
لمک اولین مرد در تاریخ بود که دو زن داشت. او برده شهوت جنسی بود. زنان او "عاده" (جواهر) و "ظله" (نوای موسیقی/آرایش گیسو) و دخترش "نعمه" (خوشگل) بودند. فرهنگ لمک، زندگی جسمانی و مادی گرایی را ارائه می داد. تعددهمسر برخلاف حکم خداوند است، زیرا خدا دستور داد که یک زن یا یک مرد فقط یک همسر داشته باشد (پیدایش فصل 2 آیه 24 و متی فصل 19 آیات 4-8).
در سنت یهودی/مسیحی، چند همسری به عنوان امری غیر اخلاقی قلمداد می شود. خداوند در کتاب مقدس(عهد عتیق، عهد جدید) هرگز حکم به چند همسری نداده است. این موضوع که معیار خدا برای انسان، تک همسری است از حقایق زیر به خوبی مشهود است:
یک. از همان ابتدای آفرینش انسان، خدا از طریق ازدواج تک همسری یعنی رابطه زناشویی بین یک مرد و یک زن(آدم و حوا)، الگوی زندگی بشر را تعیین کرد(پیدایش فصل اول آیه بیست و هفتم و فصل دوم آیات بیست و یکم تا بیست و پنجم).
دو. الگوی یک زن برای یک مرد که خدا آن را مقرر کرد، روش معمول جوامع بشری بود (پیدایش فصل چهارم آیه اول) تا زمانی که گناه آن را برهم زد (پیدایش فصل چهارم آیه بیست و سوم).
سه. شریعت موسی به صراحت فرمان داده است:"برای خود زنان بسیار مگیر"(تثنیه فصل هفدهم آیه هفدهم). در جوامع بت پرستان، تعدد همسر متداول بود.
چهار. هشدار علیه چند همسری به طور مرتب در بسیاری از متون کتاب مقدس تکرار شده است، به خصوص در اشاره به زنان متعدد سلیمان (اول پادشاهان فصل یازدهم آیات یکم و دوم). تاثیر منفی چند همسری منجر به مشکلات خانوادگی داود پادشاه و هم چنین بعد از مرگ سلیمان، به تقسیم شدن کشور اسرائیل به حکومت های شمالی و جنوبی منجر شد. یعقوب نیز شاهد حسادت و کشمکش زنانش با یکدیگر بود. فرزندان او نیز به یوسف بدبین بودند و عاقبت او را به عنوان برده فروختند (لطفا پیدایش فصل های بیست و هشتم به بعد را مطالعه کنید).
پنج. عیسی مسیح، هدف خدا را مبنی بر ازدواج تک همسری تایید کرد (متی فصل نوزدهم آیه چهارم).
شش. عهد جدید تاکید می کند که "هر مرد باید زن خود و هر زن باید شوهر خود را داشته باشد"(اول قرنتیان فصل هفتم آیه دوم).
در واقع کتاب مقدس به روشنی نشان می دهد که خدا عمل کنندگان به بدعت چند همسری را به سختی مجازات می کرد. در این خصوص ذکر چند نمونه کافی است:
یک. چند همسری برای نخستین بار در اشاره به جامعه ای گناهکار که بر ضد خدا عصیان ورزیده بود، مطرح می شود. فردی قاتل به نام لمک برای خود دو زن گرفت (پیدایش فصل چهارم آیات نوزدهم و بیست و سوم).
دو. خدا بارها در مورد پیامدهای چند همسری هشدار داده بود، از جمله این که دل های شان از خدا دور می شود(تثنیه فصل هفدهم آیه هفدهم و اول پادشاهان فصل یازدهم آیه دوم).
سه. در کتاب مقدس، تمام کسانی که دارای چند همسر بوده اند از جمله دو پادشاه (داود و سلیمان) تاوان سنگینی برای این گناه خود داده اند.
چهار. خدا به همان اندازه از چند همسری نفرت دارد که از طلاق. طلاق و چند همسری باعث از بین رفتن اهداف والای خداوند برای خانواده می شود.
بنابراین، تک همسری را بایستی الگوی اولیه و اصلی دانست، چرا که خدا به اولین مرد (آدم) تنها یک زن (حوا) داد. و بالاخره رسم چند همسری در جامعه این پرسش را مطرح می کند: اگر یک مرد بتواند چند زن بگیرد، چرا یک زن نتواند چند شوهر داشته باشد؟
سعادت خانواده و جامعه را می توان از طریق تک همسری بهتر تامین نمود.

خودستایی لمک (پیدایش فصل 4 آیات 23-24)
"روزی لمک به همسران خود، عاده و ظله، گفت:"ای زنان به من گوش کنید. جوانی را که مرا مجروح کرده بود، کشتم. اگر قرار است مجازات کسی که قائن را بکشد، هفت برابر مجازات قائن باشد، پس مجازات کسی هم که بخواهد مرا بکشد، هفتاد و هفت برابر خواهد بود"
شرح مختصری که درباره لمک و خانواده اش آمده، نشان می دهد که گناه به مرور زمان بیشتر و بیشتر می شد. آنچه لمک به زنان خود گفت، بیانگر پیشرفت سریع گناه است. در جایی که قائن از خدا خواهان حفاظت بود (آیات 14-15)، لمک به دنبال کسی می گشت که او را وادار به خشونت کند. واژه ای که لمک از "جوان" به کار می برد، در زبان عبری به نوجوان اطلاق می شود. لمک از کشتن آن نوجوان به خود می بالید. احتمالا او با تسلیحات فلزی پسرش، آن نوجوان را به قتل رساند و به قدرت شخصی اش افتخار می کرد. امروزه انسان ها به علم و پیشرفت تکنولوژی مباهات می کنند، در حالی که اقدامات غیر اخلاقی، خشونت و جنگ ها در جهان بیداد می کند. در این آیات با شهر قائن آشنا می شویم: شهری که خاندان لمک به خوبی کنترل محیط را در دست داشتند، ولی از کنترل کردن خودشان عاجز بودند. شهری که تمرکزش روی زیبایی زن، تعدد همسر، قدرت شخصی و خشونت بود. با شرح گفتار لمک، خاندان او به کلی از کتاب پیدایش محو می شود.
لمک نه فقط برده هوس بود، بلکه به قتل و خونریزی هم تشنه بود. او به جای توبه و گفتگو با خدا، خودش مجازات را تعیین نمود. گفتار او مردی را نشان می دهد که عدالت را نادیده می گیرد و آماده است هر چیزی را که بر سر راهش قرار گیرد، نابود سازد. در نقطه مقابل مجازاتی که لمک تعیین نمود، عیسی درباره "هفتاد و هفت مرتبه، هفت بار بخشش" صحبت کرد، که احتمالا منظور مسیح همین "هفتاد و هفت مرتبه لمک" بوده است (متی فصل 18 آیات 21-22). مقصود مسیح از عبارت"هفتاد و هفت مرتبه، هفت بار" (هفتاد و هفت به توان هفت)، آن است که ما نباید حساب تعداد دفعاتی که کسی را می بخشیم، در دست داشته باشیم. ما باید همیشه کسانی را که واقعا از کرده خود پشیمانند، ببخشیم، فرقی هم نمی کند چند مرتبه تقاضای بخشش کنند. 


عکس: ‏ازدواج قائن و تعدد همسر

05/13/2014
23 اردیبهشت 1393

نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

"آنگاه قائن از حضور خدا بیرون رفت و در زمین نود (یعنی "سرگردانی") در سمت شرقی عدن ساکن شد" (پیدایش فصل 4 آیه 16)
قائن در حضور خدا، نه به جنایتش اعتراف می کند و نه مجازاتش را می پذیرد. او حضور خدا را ترک کرد و کتاب مقدس هیچ گزارشی درباره قائن و بازگشتش به سوی خدا ارائه نمی دهد. قائن، طایفه پدری اش و مذبح قربانی را برای همیشه ترک کرد و به مکان دورتری مهاجرت نمود. او هرگز در میان مردمان درستکار سکنی نگزید و به دستورات الهی بی اعتنا بود. 
جدا شدن قائن از خدا، هم مجازات او و هم انتخاب خودش بود. مکان سکونت را خودش انتخاب کرد و بدین ترتیب از استقلال خود استفاده کرد. شرحی که بعد از این آیه می آید، از شکل گیری نخستین جامعه مستقل از خدا حکایت دارد. جامعه ای که عهد جدید آن را "دنیا" می نامد. 

"چندی بعد همسر قائن حامله شده، پسری به دنیا آورد و او را خنوخ نامیدند. در آن موقع قائن سرگرم ساختن شهری بود، پس نام پسرش خنوخ را بر آن شهر گذاشت" (پیدایش فصل 4 آیه 17)
همسر قائن که بود؟ آیا قائن با خواهرش ازدواج کرده بود؟

کتاب مقدس به روشنی نمیگوید که همسر قائن چه کسی بود. شاید تنها جواب ممکن این باشد که قائن خواهرش یا برادر زاده و یا نوۀ برادرش را به همسری اختیار نمود. کتاب مقدس دقیقا مشخص نکرده که وقتی قائن برادرش هابیل را کشت چند ساله بود (پیدایش فصل چهارم آیه هشتم). از آن جائی که هردو به گله داری و زراعت مشغول بودند، احتمالاً کاملاً بالغ بوده و خانواده داشتهاند. بطور قطع، آدم و حوا فرزندان دیگری غیر از هابیل و قائن داشتهاند (پیدایش فصل پنجم آیه چهارم). این حقیقت که قائن بعد از قتل برادرش از جان خود میترسید (پیدایش فصل چهارم آیه چهارم)، حاکی از این است که احتمالاً فرزندان و شاید نوهها و یا نتیجههای آدم و حوا در آن زمان حاضر بودهاند. همسر قائن (پیدایش فصل چهارم آیه هفدهم) دختر و یا نوۀ دختری آدم و حوا بوده است.
از آن جایی که آدم و حوا اولین و تنها انسان های روی زمین بودند، برای فرزندان آن ها چارهای جز ازدواج خویشاوندی وجود نداشت. خداوند ازدواج خویشاوندی (خواهر و برادر) را زمانی منع کرده که جمعیت به حدی رسید که دیگر نیازی به این امر نبود (لاویان فصل هجدهم آیات ششم تا هجدهم). دلیل بروز ناهنجاریهای ژنتیکی در ازدواج های خویشاوندی این است که وقتی دو شخص خویشاوند (خواهر و برادر) با هم ازدواج میکنند، احتمال بروز نقص های ژنتیکی بیشتر میشود، چون والدین دارای نقص های ژنتیکی یکسان هستند. وقتی در ازدواج نسبت فامیلی برقرار نباشد، احتمال داشتن نقص های ژنتیکی یکسان نزد والدین بسیار کم میشود. درطول قرون متمادی، با تکثیر و بسط یافتن نقص های ژنتیکی از نسلی به نسل بعد، کـــُدهای ژنتیکی بطور فزایندهای آلوده شدهاند. اما آدم و حوا هیچ نقص ژنتیکی نداشتند. همین مسئله باعث شده بود که آن ها و چند نسل بعد از آن ها نیز بسیار سالم تر از ما (نسل کنونی) باشند. حتی اگر آدم و حوا و فرزندان آنان چند نقص اندک ژنتیکی نیزمی داشتند، باز هم ازدواج خویشاوندی در میان آنان از امنیت بیشتری برخوردار بود. شاید تصور این که همسر قائن خواهرش بوده است غریب و رقت بار باشد، اما از آن جائی که در ابتدا خداوند خلقت انسان را با یک مرد و یک زن آغاز نمود، نسل دوم هیچ انتخابی جز ازدواج خویشاوندی نداشت.

" قائن سرگرم ساختن شهری بود"
این شهر فقط دهکده ای بود با کلبه های ابتدایی. احتمالا اطراف آن دیواری به منظور دفاع و جلوگیری از ورود حیوانات وحشی ساخته شده بود. مکانی که در کانون آن خدا قرار نداشت. سقوط انسان هم چنان تداوم داشت و گسترش می یافت. 
شهر در زبان عبری، واژه ای است که به هرگونه مجتمع بشری چه کوچک و چه بزرگ اطلاق می شود. اسم خنوخ به معنای "بنیاد نهادن" است. شاید اندیشه یک آغاز نو در نامگذاری نخستین پسر و اولین شهر در زندگی مستقل قائن وجود داشته است. 

نسل قائن (پیدایش فصل 4 آیات 18-22)

"خنوخ پدر عیراد، عیراد پدر محویائیل، محویائیل پدر متوشائیل و متوشائیل پدر لمک بود. لمک دو زن به نام های عاده و ظله گرفت. عاده پسری زایید و اسم او را یابال گذاشتند. او کسی بود که خیمه نشینی و گله داری را رواج داد. برادرش یوبال، اولین موسیقی دان و مخترع چنگ و نی بود. ظله، زن دیگر لمک هم پسری زایید که او را توبل قائن نامیدند. او کسی بود که کار ساختن آلات آهنی و مسی را شروع کرد. خواهر توبل قائن، نعمه نام داشت"
نسب نامه، تصویری است از پیشرفت سریع. موفقیت های نسل قائن، رفاه و آسایش را به ارمغان آورد: احداث شهر (آیه 17)، زندگی چادرنشینی (آیه 20)، موسیقی (21) و فلزکاری (22) همگی از دستاوردهای قائن و نسل او بوده اند. بنابراین، کتاب پیدایش ابتدا پیشرفت فرهنگی را در ارتباط با نسل قائن مطرح می سازد. آدم هنوز زنده بود که نسل او روش استفاده از مس و آهن را آموختند و وسایل موسیقی را اختراع کردند. از گزارش های کتیبه های باستانی در می یابیم که بابلی ها با کاربرد فلز آشنا بوده اند. هم چنین ابزار مسی در ویرانه های برخی شهرهای پیش از طوفان (دوران نوح)، یافت شده اند. در یکی از کتیبه ها، نام ده پادشاه که عمر بسیار طولانی داشتند، ذکر شده که در آن لیست، سه پادشاه در "شهر کارگران مفرغ" فرمانروایی می کردند. کارشناسان کتاب مقدس حدس می زنند که ممکن است روایتی از "شهر قائن" (آیه 17) باشد. 
خانواده لمک ظاهرا سهم زیادی در پیشرفت فرهنگی داشته است. در شرایطی که خانواده آدم احتمالا برخی ابزارهای ساده، موسیقی و کشاورزی با حیوانات را ابداع کردند، خانواده لمک این ابزارها و وسایل را تکمیل تر کردند. با این توصیف، در تمامی این پیشرفت ها، ذکری از خدا نشده است. نسل قائن به چند همسری، خشونت و ستایش از وحش گری روی آورد. ابزارهایی را که توبال قائن ساخت به احتمال زیاد شامل وسایل جنگی نیز می گردید.  
لمک اولین مرد در تاریخ بود که دو زن داشت. او برده شهوت جنسی بود. زنان او "عاده" (جواهر) و "ظله" (نوای موسیقی/آرایش گیسو) و دخترش "نعمه" (خوشگل) بودند. فرهنگ لمک، زندگی جسمانی و مادی گرایی را ارائه می داد. تعددهمسر برخلاف حکم خداوند است، زیرا خدا دستور داد که یک زن یا یک مرد فقط یک همسر داشته باشد (پیدایش فصل 2 آیه 24 و متی فصل 19 آیات 4-8). 
در سنت یهودی/مسیحی، چند همسری به عنوان امری غیر اخلاقی قلمداد می شود. خداوند در کتاب مقدس(عهد عتیق، عهد جدید) هرگز حکم به چند همسری نداده است. این موضوع که معیار خدا برای انسان، تک همسری است از حقایق زیر به خوبی مشهود است:
یک. از همان ابتدای آفرینش انسان، خدا از طریق ازدواج تک همسری یعنی رابطه زناشویی بین یک مرد و یک زن(آدم و حوا)، الگوی زندگی بشر را تعیین کرد(پیدایش فصل اول آیه بیست و هفتم و فصل دوم آیات بیست و یکم تا بیست و پنجم).
دو. الگوی یک زن برای یک مرد که خدا آن را مقرر کرد، روش معمول جوامع بشری بود (پیدایش فصل چهارم آیه اول) تا زمانی که گناه آن را برهم زد (پیدایش فصل چهارم آیه بیست و سوم).
سه. شریعت موسی به صراحت فرمان داده است:"برای خود زنان بسیار مگیر"(تثنیه فصل هفدهم آیه هفدهم). در جوامع بت پرستان، تعدد همسر متداول بود. 
چهار. هشدار علیه چند همسری به طور مرتب در بسیاری از متون کتاب مقدس تکرار شده است، به خصوص در اشاره به زنان متعدد سلیمان (اول پادشاهان فصل یازدهم آیات یکم و دوم). تاثیر منفی چند همسری منجر به مشکلات خانوادگی داود پادشاه و هم چنین بعد از مرگ سلیمان، به تقسیم شدن کشور اسرائیل به حکومت های شمالی و جنوبی منجر شد. یعقوب نیز شاهد حسادت و کشمکش زنانش با یکدیگر بود. فرزندان او نیز به یوسف بدبین بودند و عاقبت او را به عنوان برده فروختند (لطفا پیدایش فصل های بیست و هشتم به بعد  را مطالعه کنید). 
پنج. عیسی مسیح، هدف خدا را مبنی بر ازدواج تک همسری تایید کرد (متی فصل نوزدهم آیه چهارم).
شش. عهد جدید تاکید می کند که "هر مرد باید زن خود و هر زن باید شوهر خود را داشته باشد"(اول قرنتیان فصل هفتم آیه دوم).
در واقع کتاب مقدس به روشنی نشان می دهد که خدا عمل کنندگان به بدعت چند همسری را به سختی مجازات می کرد. در این خصوص ذکر چند نمونه کافی است:
یک. چند همسری برای نخستین بار در اشاره به جامعه ای گناهکار که بر ضد خدا عصیان ورزیده بود، مطرح می شود. فردی قاتل به نام لمک برای خود دو زن گرفت (پیدایش فصل چهارم آیات نوزدهم و بیست و سوم).
دو. خدا بارها در مورد پیامدهای چند همسری هشدار داده بود، از جمله این که دل های شان از خدا دور می شود(تثنیه فصل هفدهم آیه هفدهم و اول پادشاهان فصل یازدهم آیه دوم).
سه. در کتاب مقدس، تمام کسانی که دارای چند همسر بوده اند از جمله دو پادشاه (داود و سلیمان) تاوان سنگینی برای این گناه خود داده اند. 
چهار. خدا به همان اندازه از چند همسری نفرت دارد که از طلاق. طلاق و چند همسری باعث از بین رفتن اهداف والای خداوند برای خانواده می شود. 
بنابراین، تک همسری را بایستی الگوی اولیه و اصلی دانست، چرا که خدا به اولین مرد (آدم) تنها یک زن (حوا) داد. و بالاخره رسم چند همسری در جامعه این پرسش را مطرح می کند: اگر یک مرد بتواند چند زن بگیرد، چرا یک زن نتواند چند شوهر داشته باشد؟
سعادت خانواده و جامعه را می توان از طریق تک همسری بهتر تامین نمود.

خودستایی لمک (پیدایش فصل 4 آیات 23-24)
"روزی لمک به همسران خود، عاده و ظله، گفت:"ای زنان به من گوش کنید. جوانی را که مرا مجروح کرده بود، کشتم. اگر قرار است مجازات کسی که قائن را بکشد، هفت برابر مجازات قائن باشد، پس مجازات کسی هم که بخواهد مرا بکشد، هفتاد و هفت برابر خواهد بود"
شرح مختصری که درباره لمک و خانواده اش آمده، نشان می دهد که گناه به مرور زمان بیشتر و بیشتر می شد. آنچه لمک به زنان خود گفت، بیانگر پیشرفت سریع گناه است. در جایی که قائن از خدا خواهان حفاظت بود (آیات 14-15)، لمک به دنبال کسی می گشت که او را وادار به خشونت کند. واژه ای که لمک از "جوان" به کار می برد، در زبان عبری به نوجوان اطلاق می شود. لمک از کشتن آن نوجوان به خود می بالید. احتمالا او با تسلیحات فلزی پسرش، آن نوجوان را به قتل رساند و به قدرت شخصی اش افتخار می کرد. امروزه انسان ها به علم و پیشرفت تکنولوژی مباهات می کنند، در حالی که اقدامات غیر اخلاقی، خشونت و جنگ ها در جهان بیداد می کند. در این آیات با شهر قائن آشنا می شویم: شهری که خاندان لمک به خوبی کنترل محیط را در دست داشتند، ولی از کنترل کردن خودشان عاجز بودند. شهری که تمرکزش روی زیبایی زن، تعدد همسر، قدرت شخصی و خشونت بود. با شرح گفتار لمک، خاندان او به کلی از کتاب پیدایش محو می شود.  
لمک نه فقط برده هوس بود، بلکه به قتل و خونریزی هم تشنه بود. او به جای توبه و گفتگو با خدا، خودش مجازات را تعیین نمود. گفتار او مردی را نشان می دهد که عدالت را نادیده می گیرد و آماده است هر چیزی را که بر سر راهش قرار گیرد، نابود سازد. در نقطه مقابل مجازاتی که لمک تعیین نمود، عیسی درباره "هفتاد و هفت مرتبه، هفت بار بخشش" صحبت کرد، که احتمالا منظور مسیح همین "هفتاد و هفت مرتبه لمک" بوده است (متی فصل 18 آیات 21-22). مقصود مسیح از عبارت"هفتاد و هفت مرتبه، هفت بار" (هفتاد و هفت به توان هفت)، آن است که ما نباید حساب تعداد دفعاتی که کسی را می بخشیم، در دست داشته باشیم. ما باید همیشه کسانی را که واقعا از کرده خود پشیمانند، ببخشیم، فرقی هم نمی کند چند مرتبه تقاضای بخشش کنند. 

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است‏

آیا روایت کتاب مقدس درباره آدم و حوا واقعی است یا تمثیلی؟


نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
در واکنش به پیدایش فصل اول آیات 27 و 28، دلیلی مشاهده نمی شود که وجود آدم و حوا را غیر واقعی بپنداریم:"خدا انسان را شبیه خود آفرید. او انسان را زن و مرد خلق کرد و آن ها را برکت داده، فرمود:"بارور و کثیر شوید و زمین را پر سازید و بر آن تسلط یابید".
علی رغم آن که کتاب مقدس به روشنی این نکته را تعلیم می دهد، مخالفان هم چنان آدم و حوا را به عنوان شخصیت های تاریخی نمی پذیرند. نگرش آنان این است که آدم و حوا، صرفا جنبه تمثیلی دارند و داستان سقوط اولین زوج به سبک استعاره بیان می شود. اکثر کسانی که به این نگرش معتقدند، از طرفداران نظریه تکامل می باشند.
این گروه از مخالفان کتاب مقدس مدعی اند که آفرینش آدم و حوا در چارچوب نگرش تکامل، جایی برای مطالعه و بررسی ندارد.
برای کسانی که در جستجوی حقیقت هستند، این سئوال مطرح می شود که آیا شواهد علمی و تاریخی و هم چنین کشفیات باستان شناسی، ادعای طرفدران نظریه تکامل را تایید می کند یا خیر؟
یک. بررسی و تحقیقات دانشمندان علم ژنتیک ثابت کرده که انسان از طریق تکامل حیوانات به وجود نیامده است. ادعاهای مربوط به تکامل حیوان به انسان، در محدوده فرضیه و نظریه باقی مانده است. بررسی های نوین ژنتیکی در حال رسیدن به همان نتیجه ای می باشند که کتاب مقدس هزاران سال قبل بدان اشاره کرده بود.
در سال های اخیر، دانشمندان ژن های انسان را به نحو گسترده ای مورد مطالعه قرار داده اند. آن ها با مقایسه الگوی ژنتیکی انسان های سراسر زمین، به مدرک واضح و روشنی دست یافته اند مبنی بر این که همه انسان ها جد و نیاکان مشترک دارند.
طبق گزارشی که هزاران سال قبل توسط موسی با الهام روح القدس (روح خداوند) نوشته شد، گیاهان، حیوانات و سپس انسان از مواد آلی سیاره زمین ساخته شده اند. بنابراین، تشابه ژنتیکی میان انسان و گیاهان و هم چنین حیوانات به دلیل وجود مواد آلی نظیر روی، فسفر، آهن، ید... مشاهده می شود. با این توصیف، آفرینش گیاهان و حیوانات و سپس انسان مجزا بود. فرض کنید شما با خمیر مخصوص بازی کودکان، مجسمه های خمیری نظیر حیوانات، درخت و انسان درست کنید. از نقطه نظر دی ان ای تفاوتی دیده نمی شود، چون منبع یکی بوده است. انسان و هم چنین حیوانات و گیاهان مجزا آفریده شدند تا خصوصیاتی مانند ظاهر و شکل، عواطف، اندیشه، زبان و هوش، میان آنان تمایز ایجاد نماید. موسی با دی ان ای و علم ژنتیک، زیست شناسی و جانورشناسی امروز آشنا نبود.
دو. کتاب مقدس به هیچ وجه نمی گوید که نخستین انسان یعنی "آدم"، یک شخصیت افسانه ای بوده، بلکه نشان می دهد که او شخصی حقیقی بوده است: یک انسان متفکر و دارای احساسات که می توانست در باغ عدن کار کند. بعد از گذشت مدتی نامشخص، خدا نخستین زن را آفرید تا همسر آدم شود. وقتی آدم چشمش به حوا افتاد، گفت:"این است استخوانی از استخوان هایم و گوشتی از گوشتم" (پیدایش فصل 2 آیه 23). سخن "آدم" بیانگر شاهد عینی واقعیت است. بنابراین، گزارش زندگی آدم و حوا تمثیلی و غیر واقعی نیست.
سه. نسب نامه آدم و نسل او در فصل پنجم کتاب پیدایش نشان می دهد که آدم و حوا، انسان های واقعی بوده اند و نه خیالی.
چهار. مواد شیمیایی موجود در بدن انسان، نشان می دهد که بشر از خاک آفریده شده است: کربن، آهن و اکسیژن در خاک زمین یافت می شوند. طبق گزارش کتاب مقدس، خداوند از خاک زمین، آدم را سرشت (پیدایش فصل 2 آیه 7).
پنج. طرفداران نظریه تکامل معتقدند که عالم هستی در اثر اتفاق و تصادف به وجود آمده است. در حالی که وقتی هواداران این نظریه از واژهای "اتفاق" و "تصادف" برای منشاء حیات استفاده می کنند، موضوع را از یک مفهوم علمی به یک مفهوم غیر علمی و خیالی تغییر داده اند. توضیحات آن ها درباره منشاء حیات به صورت کلی ارائه می شوند، همچون:"در طی میلیون ها سال، ملکول ها با یکدیگر برخورد کرده و شکلی از حیات را به وجود آورده اند". آیا چنین توضیحی واقعا قانع کننده است؟ این ادعا به معنای آن است که برخی مواد بی جان، به حرکت درآمده، سازمان یافته و سرانجام زنده شده اند، آن هم بدون هیچ گونه نظارت و کمک! تبدیل ماده بی جان به موجودی جاندار! آیا چنین چیزی ممکن است؟ اعتقاد به نظریه تکامل به ایمانی قوی تر از اعتقاد به وجود خدا نیاز دارد.
اکنون دانشمندان نیز ترتیب رویدادها را به همان شکلی که در گزارش کتاب پیدایش آمده است، استناد می کنند. به عنوان مثال، زمین شناسی به نام والاس پرت اظهار داشت:"اگر از من به عنوان زمین شناس درخواست شده بود که ایده های نوین در زمینه منشاء زمین و تغییر و تحولات حیات بر روی آن را برای مردمان ساده و روستایی، همچون مخاطبان کتاب پیدایش در دوران باستان، به طور خلاصه توضیح دهم، کاری بهتر از این که از اکثر کلمات و عبارات فصل اول کتاب پیدایش پیروی کنم، نمی توانستم انجام دهم". او هم چنین توضیح داد که ترتیبی که در کتاب پیدایش برای منشاء اقیانوس ها و پدیدار شدن خشکی و همین طور ظاهر شدن حیات در آب ها، پرندگان و پستانداران وجود دارد، کاملا مطابق تقسیمات اصلی دوران های زمین شناسی است.
شش. داروین در فصل ششم از کتاب"منشاء انواع" تحت عنوان "مشکلات نظریه" چنین می گوید:"این فرض که چشم و تمام اجزای آن با هم کار کنند که در اثر انتخاب طبیعی شکل گرفته است، باید اذعان کنیم که تا بالاترین درجه باطل است."
هفت. علم زیست شناسی نشان داده است که برای به وقوع پیوستن تکامل در اثر عوامل اتفاقی، زمان کافی وجود نداشته است. به عنوان مثال، برای این که اتم های مورد نظر در تشکیل یک مولکول پروتئین، به نحو صحیح به هم بپیوندند، در صورتی که این عمل به طور کاملا اتفاقی به وقوع بپیوندد، عدد احتمال آن قدر کوچک خواهد بود که وقوع چنین چیزی عملا محال است. یا امکان این که یک ظرف خاک بر اثر جهش های زیستی نهایتا به اسب تبدیل شود، ده به توان یک میلیون است. تعداد صفرهای چنین رقمی میلیون ها است. بدین ترتیب به وجود آمدن اسب در نتیجه فرایندی کاملا اتفاقی، یعنی از طریق انتخاب تصادقی محال است.
هشت. طرفداران نظریه تکامل باید بدانند که برای به وقوع پیوستن تکامل توسط انتخاب طبیعی از طریق فرایندی اتفاقی، چیزی حدود پنجاه میلیارد سال زمان لازم است. در حالی که علم ثابت کرده است که پیدایش سیاره زمین، ده میلیون سال است. با اختراع روش تاریخ گذاری توسط تشعشعات رادیویی معین شد که سن زمین بر خلاف ادعای نظریه تکامل، ده میلیون سال است. جهان نمی تواند خودش را آفریده باشد. به عبارت دیگر، طرح و نظم در جهان باید معلول وجودی خارج از جهان باشد که طرح ها و الگوهای مختلف وسایل را به جهان می بخشد. این وجود همان خدا است.
نه. اگر شما به موزه های آثار طبیعی بروید و این سئوال را مطرح کنید که مراحل تکامل این حیوان و یا آن حیوان را به شما نشان دهند، با پاسخ منفی روبرو می شوید. اگر در محافل کارشناسان طرفدار تکامل همین سئوال را مطرح کنید به شما پاسخ خواهند داد:"نمی دانیم". آن ها با نشان دادن تصاویر انیمیشن، شما را فریب می دهند، در حالی که آثار تکامل کشف نشده است. پس نشانه های تکامل کجاست؟ آیا تکامل در یک لحظا انجام شد؟
ده. اگر خدایی وجود نداشت، ما حاصل یک "تصادف" بودیم. در نتیجه، زندگی هیچ هدف، معنا و ویژگی خاصی نداشت. هیچ امیدی برای حیات پس از مرگ نیز وجود نداشت. اما وقتی خدایی وجود دارد، زندگی ما دارای معنایی بس عمیق است. یگانه راه مطمئن برای شناخت خودمان این است که بدانیم خدا کیست و برای ما چه می کند.
یازده. اگر فرض کنیم که انسان جز حیوانی برتر مفهوم دیگری نداشته باشد و فقط فرآورده محیط خودش باشد، پس می تواند برای هر کاری که انجام می دهد، از زیر مسئولیت اخلاقی شانه خالی کند.
دوازده. فرضیه تکامل اقتدارش را از دست داده است: هم از نظر علمی و هم از نظر فلسفه. چرا؟ با کنار گذاشتن خدا از خلقت، فرضیه تکامل به عنوان فلسفه شکست خورده است، زیرا از پاسخ به سئوالات مهمی عاجز است. سئوالاتی نظیر:
چگونه ماده به وجود آمد؟
منشاء زندگی کجاست؟مفهوم بشریت چیست؟
معنی و مقصد انسان چیست؟
سیزده. اگر انسان به شباهت خدا آفریده نمی شد، از زندگی حیوانی برخوردار می گردید (پیدایش فصل اول آیه 21). انسان به علت طبیعتش چیزی بیش از ماده است. او خصوصیات خدا را منعکس می کند نظیر محبت، صبر، بخشش، مهربانی و وفاداری.
چهارده. اگر خدا دنیا را برای تفریح و سرگرمی خودش خلق می کرد، شکل جهان، ظاهر انسان و نحوه زندگی بشر کاملا متفاوت بود. مثلا انسان ها اراده آزاد نداشتند و عالم هستی، پدیده پیچیده ای نبود.