۱۳۹۳ آذر ۹, یکشنبه

چرا رنج و مشقت بخشی از کار محسوب شد؟ (پیدایش فصل 3 آیات 17-19)

مطالعه کتاب مقدس

نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ 

"خداوند به آدم فرمود:"چون گفته زنت را پذیرفتی و از میوه آن درخت خوردی که به تو گفته بودم از آن نخوری، زمین زیر لعنت قرار خواهد گرفت و تو تمام ایام عمرت با رنج و زحمت از آن کسب معاش خواهی کرد. از زمین خار و خاشاک برایت خواهد رویید و گیاهان صحرا را خواهی خورد. تا آخر عمر به عرق پیشانی ات نان خواهی خورد و سرانجام به همان خاکی باز خواهی گشت که از آن گرفته شدی، زیرا تو از خاک سرشته شدی و به خاک هم برخواهی گشت" (پیدایش فصل 3 آیات 17-19)

نااطاعتی آدم و حوا بر تمامی آفرینش، از جمله محیط زیست تاثیر منفی گذارد. از رحمت الهی، این خود آدم نیست که لعنت می شود، بلکه قلمرو اوست. تاریخ و مشاهدات روزمره از جهان سقوط کرده و آغشته به گناه، پیشگویی خدا را اعتبار بخشید. پیشگویی، آنچه را که همواره در فکر خدا بوده است، از قبل خبر می دهد و تاریخ این فکر را آشکار می سازد.
" چون گفته زنت را پذیرفتی"

مشکل اصلی فقط این نبود که آدم پیشنهاد زنش را پذیرفت، بلکه او تصمیم گرفت تا مانند حوا از حکم خدا سرپیچی کند. حس بت پرستی حوا در نگرش آدم نیز مشاهده شد، به طوری که از دستور خدا سرپیچی نمود.
آدم به خدا گفته بود که "از آن میوه به من داد و خوردم". زن، شوهرش را وسوسه کرد تا از میوه بخورد، ولی این کار را با توسل به زور و اجبار انجام نداده بود. زن که در گناه سقوط کرده بود، صرفا آدم را متقاعد کرد تا آن میوه را بخورد.

" زمین زیر لعنت قرار خواهد... از زمین خار و خاشاک برایت خواهد رویید"
از این زمان به بعد، زمین به اندازه قبل پر حاصل نبود. خار و خاشاک سریع تر و زودتر از میوه می رویید. خار و خس نشانه های واضح و روشنی از طبیعت وحشی می باشند. در عهد عتیق، خار و خاشاک بیانگر خرابکاری انسان و داوری خدا است:"از کنار مزرعه آدم تنبل و احمقی گذشتم. همه جا خار روییده بود و علف های هرز، زمین را پوشانده و دیوار مزرعه فرو ریخته بود" (امثال سلیمان فصل 24 آیات 30-31).

"قصرها و قلعه هایش پوشیده از خار خواهد شد و شغال ها و شترمرغ ها در آن جا لانه خواهند کرد" (اشعیاء فصل 34 آیه 13).

انسان در بی نظمی و هرج و مرجی که خودش مسئول آن می باشد، هرگز نمی تواند بر زمین تسلط نماید. معجزاتی که مسیح در طبیعت انجام داد نشان می دهند که انسان تحت اقتدار الهی از چه کنترل و تسلطی می تواند برخوردار باشد (عبرانیان فصل 2 آیات 8-9).

" تمام ایام عمرت با رنج و زحمت از آن کسب معاش خواهی کرد"

مجازات آدم این بود که برای فراهم کردن معاش زندگی باید به سختی کار کند. از این به بعد، کار کردن مانند دوران سکونت در باغ عدن، لذت بخش نخواهد بود. رنج و زحمت بخشی از کار محسوب می شود:"زندگی انسان روی زمین مثل زندگی یک برده، طولانی و طاقت فرساست. مانند زندگی غلامی است که آرزو می کند زیر سایه ای بیارامد" (ایوب فصل 7 آیات 1-2).

"همه چیز پر از خستگی است" (جامعه فصل اول آیه 8). غم، رنج، خستگی، مشقت و ناکامی همراه با کار عارض شد و این موارد لعنت هستند. این است پاسخ خیال پردازی شیطان به انسان:"مانند خدا خواهید شد". ناگفته نماند که کار به خودی خود لعنت نیست، بلکه برکت است (پیدایش فصل 2 آیه 15).

" تو از خاک سرشته شدی و به خاک هم برخواهی گشت"

در اثر گناه آدم، لعنت مرگ نیز نصیب بشر شد، زیرا وقتی آدم گناه کرد، گناه او نسل بشر را آلوده کرد و باعث شیوع مرگ در سراسر جهان شد. آدم با گناه خود، باعث مرگ بسیاری شد. در نتیجه گناه یک انسان یعنی آدم، مرگ و نابودی همه چیز را در چنگال گرفت (رومیان فصل 5 آیات 12،15،17). انسان زیر قدرت مرگ قرار گرفت، ولی نسل بشر از طریق زاد و ولد تداوم یافت.

بسیاری تصور می کنند که خدا نباید ما را به خاطر گناه آدم محکوم کند. اما گناهانی که خود مرتکب می شویم، ثابت می کند که چه تنگاتنگ با آدم و طبیعت او همسان هستیم. سرشت همه ما یکی است. ما همه مستعد نافرمانی هستیم و خدا ما را برای گناهانی که مرتکب می شویم، زیر حکم می برد. از آن جایی که گناهکاریم، به بخشش نیاز داریم.

همه ما از نظر جسمانی از خانواده آدم هستیم. خانواده ای که به سوی مرگ پیش می رود. ما گناه آدم، تمایل به گناه کردن و مجازات خدا را به ارث برده ایم. اما به واسطه مسیح، می توانیم مجازات را با بخشش الهی معاوضه کنیم. مسیح این فرصت را به ما می دهد که در خانواده خدا متولد شویم، خانواده ای که بخشش الهی و حیات ابدی را به ارمغان می آورد.

آنچه مسلم است اگر آدم گناه نمی کرد، انسان ها نمی مردند، بلکه مانند خنوخ و ایلیا نبی به آسمان ربوده می شدند. در ضمن، به احتمال زیاد بشر هرگز پیر و سالخورده نمی گردید و از عمر بسیار طولانی برخوردار بود. 

۱۳۹۳ آذر ۸, شنبه

آیا طبق شریعت یهود، عیسی توسط لمس یک زن بیمار نجس شد؟(مرقس فصل پنجم آیات بیست و پنجم تا سی و چهارم)

مطالعه کتاب مقدس 

نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

زنی دچار بیماری لاعلاجی شده بود که باعث می شد دائما خونریزی داشته باشد. این خونریزی ممکن است از مجاری تناسلی یا ادراری بوده باشد که به هر حال او را از نظر شرعی نجس می ساخت (لاویان فصل پانزدهم آیات بیست و پنجم تا بیست و هفتم) و مانع ارتباط او با سایر یهودیان می شد.

طبق شریعت یهود، اگر خونریزی عادت ماهانه بیش از حد معمول جریان داشته باشد یا در طول ماه، بی موقع عادت ماهانه زن شروع شود، در آن مدت زن روی هر چیزی بخوابد یا بنشیند، درست مثل دوره عادت ماهانه عادی نجس خواهد بود. هر شخص به رتختخواب آن زن یا به چیزی که او روی آن نشسته باشد، دست بزند، نجس خواهد شد و باید لباس خود را بشوید و غسل کند. او تا غروب به طور شرعی نجس خواهد بود.

مقصود خدا این نبود که زن به خاطر عادت ماهانه اش محکوم یا تنبیه شود، زیرا خداوند او را چنین آفریده بود تا بتواند صاحب فرزند شود. این مقررات فقط نشان می دهد که ترشح زن او را نجس می ساخت، در نتیجه ممکن بود دیگران را نیز نجس سازد. زن در مدت عادت ماهانه و تا یک هفته بعد از آن ناپاک محسوب می گردید و می بایستی مراقب محل نشستن، خوابیدن و تماس های خود می بود. اما این محدودیت به یک معنا موجب برکت او نیز بود، زیرا این امکان را فراهم می ساخت که او به استراحت بپردازد. اگر شوهر او از لحاظ جنسی تمایلاتی قوی داشت، این قانون موجب می شد که مرد نتواند در زمانی که برای زن روابط جنسی خوشایند نیست، از او سوءاستفاده کند.

اگر مدت خونریزی زن طولانی می شد، از نظر جسمانی برای او رنج آور و از نظر مذهبی مصیبت بار بود، زیرا او برای همیشه نجس محسوب می شد. زن ناشناس نزد عیسی آمد تا از او شفا بگیرد. او مدت دوازده سال مبتلا به خونریزی بود. جالب این که مردم زیادی اطراف عیسی بودند و هر کدام از آن ها دانسته یا نادانسته، توسط این زن الوده و نجس می شدند.

آن زن مبتلا به خونریزی بود و این بیماری لاعلاج، به تدریج زندگی او را به سوی نابودی می کشانید. می توان تصور کرد که رنج و فشار روحی ناشی از این بیماری چگونه روز به روز قوای جسمانی او را به تحلیل می برد. از طرفی، همان طور که اشاره شد طبق احکام شریعت، آن زن کاملا ناپاک محسوب می شد و این مشکل به شدت زندگی مذهبی و اجتماعی او را با محدودیت مواجه کرد. واقعا چه زندگی دشوار و اسف انگیزی داشت.

به هر حال او اجازه نداد که ازدحام جمعیت و یا هیچ مشکل دیگر، مانعی میان او و عیسی باشد. به طور حتم آن زن می توانست دلایل زیادی برای نرفتن به سوی عیسی داشته باشد و خود را توجیه کند. مثلا به خود می گفت که من لیاقت ندارم که توجه و کمک عیسی را طلب کنم. یا ببین، الان یایروس، رئیس کنیسه نزد او آمده و این زمان مناسبی نیست که من با عیسی درباره مشکلم سخن بگویم. آن زن می توانست خود را مجاب کند که زحمات زیادی کشیده و نتیجه نگرفته است، پس چرا باید دوباره تجربه کند؟ اما آن زن تمام توجیه ها و عذر و بهانه ها را کنار زد و با ایمان به سوی عیسی رفت.
ایمان این زن چگونه بود؟ ایمانی ضعیف و تا حدی خرافی. او به خودش گفت:"اگر تنها لباس عیسی را لمس کنم، شفا خواهم یافت".

در نتیجه، او مایوس و تهیدست باز نگشت: عیسی او را احترام کرد، ایمان ضعیف او را پذیرفت و بیماری او را شفا داد. در این روایت درس مهمی برای هر یک از ما وجود دارد: همه ما از ایمان در یک درجه مساوی برخوردار نیستیم، اما عیسی به ایمان ما صرفنظر از ضعیف بودن آن پاسخ می دهد.

زمانی که ما ایمان می آوریم، او قدرت خود را جاری خواهد کرد و معجزه در زندگی ما اتفاق خواهد افتاد.

معجزه شفای زن آنقدر سریع رخ داد که نتوانست عیسی را از نظر شرعی نجس و ناپاک کند. 

۱۳۹۳ آذر ۷, جمعه

آیا معجزه امکان پذیر است؟ (بخش اول)

دفاعیات مسیحی

نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

کسانی که وجود خدا را انکار می کنند، معجزه را غیرواقعی می پندارند. آیا ادعای آن ها صحیح است؟

یک. مخالفان وجود خدا در مباحثات، مقالات و کتاب های شان مدعی اند که علم نمی تواند خدا و معجزه را اثبات نماید. این در حالی است که وقتی کتاب های درسی یا علوم پایه را مطالعه می کنید، درمی یابید که علم دارای محدودیت هایی است. در این کتاب ها مثال هایی ذکر شده، که برخی از آن ها را نقل قول می کنم:

اگر کسی حداقل آشنایی با علم را داشته باشد، باید بداند که روش علمی تنها برای امور قابل اندازه گیری و مادی سودمند است. هیچکس سه متر محبت یا پنج کیلو عدالت را ندیده است. اما احمقانه است که واقعی بودن آن ها را انکار کنیم. چیزی می تواند از طریق علمی ثابت شود، که قابل تکرار باشد. مثلا نمی توان آغاز عالم هستی یا ترور لینکلن را تکرار کرد. این واقعیت که رویدادهای تاریخی را نمی توان با تکرار ثابت کرد، واقعی بودن آن ها را به عنوان یک رویداد نفی نمی کند. هم چنین علم قادر نیست ادعاهای فلاسفه را به اثبات برساند. در دهه های اخیر محققان و کارشناسان، مدارک و شواهدی زیادی از افرادی که به طور موقت مرده بودند و سپس به زندگی بازگشته اند، تهیه کرده اند. علم قادر نیست مشاهدات افراد متوفی را پس از مرگ بررسی و تایید کند.

علم نمی تواند اثبات کند که از میان صدها میلیون نفر، فقط آقای "هنری" در مسابقه بخت آزمایی (لاتاری) برنده خواهد شد.

مثال دیگر: ارزیابی هر چیزی بستگی به میزان اطلاعاتی دارد که از آن موضوع مورد نظر داریم. مثلا تصور کنید که "جیم" دانشجوی کالج است. طبق آمار آن کالج فقط ده درصد از دانشجویان تجربه موج سواری دارند. در نتیجه، این احتمال که "جیم" به موج سواری بپردازد، بسیار کم است. ولی اگر "جیم" دانشجوی کالج جزیره هاوایی باشد که نود درصد دانشجویان آن تجربه موج سواری دارند، پس این احتمال که "جیم" به موج سواری می پردازد، به شدت افزایش می یابد.

در اواسط قرن نوزدهم که برق و تلفن وجود نداشت، چند درصد احتمال داشت که ادیسون و گراهام بل موفق شوند؟ آیا دستاوردهای این دو مخترع، معجزه تلقی نمی شود؟

وقتی کسانی تلاش می کنند هر چیزی را با علم ثابت کنند، مثل این می ماند که به زور بخواهند یک مربع را در دایره ای کوچک با فشار داخل کنند. کاری بس ناامیدکننده و بی فایده. این افراد کاربرد علم و محدودیت آن را نمی شناسند.

دو. نگرش ملحدان واقعا حیرت آور است که همه چیز باید از طریق علمی ثابت شود! این طرز فکر اشتباه است. خیلی از چیزها را می توان از نقطه نظر قانونی یا تاریخی ثابت کرد که حقیقت دارند. بنابراین به تفاوت علم و تاریخ می پردازیم:

همان طور که قبلا اشاره شد، اثبات علمی بر این پایه استوار است که حقیقت پدیده ای را با تکرار آن می توانیم ثابت کنیم. برای این کار بایستی شرایط تحت کنترل باشد و تحت شرایط مخصوص، مشاهدات انجام شوند تا بتوان حقیقت یک مطلب یا فرضیه ای را ثابت کرد. مثلا شخصی ادعا می کند که آب داغ هرگز سرد نخواهد شد. اما تحت شرایط خاص، آب داغ به تدریج سرد خواهد شد. اگر آن را در فریزر یخچال (وضعیت خاص) قرار دهید، به صورت قالب یخ درمی آید. بنابراین فرضیه "سرد نشدن آب" رد می شود.

روش علمی برای اثبات رویدادهای تاریخی مناسب نیست. با روش علمی نمی توان به این سئوال پاسخ داد:"آیا ناپلئون واقعا وجود داشت؟" این سئوال از حوزه اثبات به روش علمی خارج می باشد.

ابتدا باید بدانیم که تعریف تاریخ چیست. تاریخ به معنای "کسب اطلاعات بر اساس شهادت افراد می باشد". اگر کسی بگوید که من اعتقادی به این تعریف ندارم، باید از او سئوال کرد:"آیا ناپلئون شخصیت تاریخی بوده است؟" پاسخ او مثبت است. سئوال دوم:"آیا تا به حال او را از نزدیک دیده ای؟" آن شخص اعتراف می کند که هرگز ناپلئون را ندیده است. سئوال بعدی این است که "اگر ناپلئون را ندیده ای، چگونه او را می شناسی؟"

آن شخص ناگزیر است تا آن تعریف تاریخ را بپذیرد. مدارک و شواهد تاریخی، وجود ناپلئون را تایید کرده اند.

سه. کسانی که وجود خدا را انکار می کنند، معجزه را دروغ می پندارند، اما وقتی با ترس و لرز در امتحان موفق می شوند، می گویند:"معجزه بود!" یا اگر با هواپیمایی که نقص فنی دارد از یک شهر به شهر دیگر برسند، می گویند:"معجزه بود!" آن ها در زندگی خود یا دیگران اتفاقاتی را به یاد می آورند که از خطر مرگ حتمی یا دردسر و مخمصه رهانیده است. این گونه اتفاقات را "شانس" می نامند. بنابراین، معجزه در زندگی آنان رخ داده و آن ها شاهد عینی معجزه (رویداد غیرطبیعی) بوده اند. اگر این افراد بخواهند مشاهدات خود را از رویداد غیر طبیعی، از دیدگاه علم بیان کنند، بایستی بررسی بیشتر انجام شود که برای تحقق این امر، آن واقعه باید بارها تکرار شود. چنین چیزی غیرممکن است.

بهترین روش برای اثبات آن واقعه غیر طبیعی (معجزه)، کسب اطلاعات بر اساس شهادت افراد است. بنابراین، پس از بررسی و ارزیابی گزارش ها باید "رای" را صادر کنید.

۱۳۹۳ آذر ۶, پنجشنبه

آیا معجزات مسیح تقلیدی از افسانه های بت پرست ها است؟

دفاعیات مسیحی

نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

مخالفان مسیحیت ادعا دارند که معجزاتی که توسط مسیح انجام شد، از روایات بت پرست های دوران باستان تقلید شده است. آن ها معتقدند ادعای معجزاتی مانند شفا، اخراج روح های شریر و تولد از باکره، از افسانه های رایج بت پرستان در دوران باستان بود.

ادعای مخالفان به چند دلیل قابل قبول نیست:

یک. تفاوت الهیاتی زیادی میان کتاب مقدس و افسانه های بت پرستان وجود دارد. مثلا در قرن اول میلادی، اعتقادات بت پرستان در میان یهودیان اسرائیل و یهودیانی که در کشورهای دیگر سکونت داشتند، جایگاهی نداشت.

دو. تاکید روایات بت پرستان بر شخصیت های تخیلی است (نظیر هرکول)، در حالی که طبق شواهد تاریخی، تولد، تعالیم، معجزات، مرگ و صعود مسیح در گزارش های مورخان قرن اول میلادی و هم چنین وقایع نگاری امپراطوری روم ثبت شده است.

سه. معجزات افسانه های دوران باستان نمی توانست الهام بخش معجزات مسیح باشند. در مواردی، هم روایات اناجیل و هم گزارش های مورخان، معجزات را تایید کرده اند.

چهار. کارشناسان تاریخ می دانند که زنده شدن قهرمانان افسانه ای از مرگ، سال ها بعد از قیام مسیح به رشته تحریر درآمده اند. در واقع، روایات اناجیل، الهام بخش نویسندگان داستان های تخیلی در قرن اول میلادی بوده اند.

پنج. به هنگام معجزات مسیح، شاگردان، مردم و حتی مخالفان عیسی نیز حضور داشتند. در تلمود یهودیان، به معجزات مسیح اشاره شده است. مورخان (مانند یوسفوس که تقریبا هم عصر مسیح بود)، از مشاهدات مردم اسرائیل درباره وقوع معجزات گزارش تهیه کرده اند. در حالی که هیچ گونه شواهد تاریخی و شاهدان عینی برای افسانه های بت پرستان وجود ندارد.

شش. بر خلاف باور مخالفان مسیحیت، مدارک و شواهد مسلم تاریخی درباره مرگ مسیح وجود دارد. مورخین و نویسندگان غیر مسیحی قرن اول میلادی به مرگ مسیح اشاره کرده اند. حتی اگر نوشته های عهد جدید را در دست نداشتیم، می توانستیم از آثار غیر مسیحی نظیر تلمود و نوشته های مورخین یهودی، یونانی و رومی مانند یوسفوس، تاسیتوس، پلینی، فلاویوس، تالوس، لوسیان، فلگون... نتیجه بگیریم:

1. عیسی یک معلم یهودی بود.

2. بسیاری شاهد معجزات شفا، زنده کردن مردگان و اخراج ارواح پلید توسط مسیح بوده اند.

3. او از سوی رهبران یهود رد شد.

4. در دوره پنطیوس پیلاطس یعنی زمانی که امپراطور روم طیباریوس بود، مسیح مصلوب شد.

5. او از مردگان زنده شد. پیروان او در امپراطوری روم پراکنده شده اند.

6. در قرن اول میلادی، مردم از همه اقشار شهر و روستا، زن و مرد، برده و آزاد، مسیح را همچون خدا پرستش می کردند.

این شواهد موجود در موزه ها، نشان می دهد عیسی واقعا در میان انسان ها زیست و کارهای خارق العاده به ظهور رساند.


۱۳۹۳ آذر ۵, چهارشنبه

گفتگوی کوتاه با یکی از مخالفان وجود خدا

دفاعیات مسیحی

مهران پورپشنگ

یکی از مخالفان وجود خدا گفت:"من به معجزه اعتقاد ندارم". پرسیدم:"چرا اعتقاد نداری؟" گفت:"چون معجزه هرگز اتفاق نیفتاده". پرسیدم:"چه دلیلی داری که ثابت می کند معجزه هرگز اتفاق نیفتاده؟" جواب داد:"چون علم ثابت کرده که معجزه هرگز رخ نداده!"
پرسیدم:"به چه دلایلی علم نمی تواند معجزه را تایید کند؟"

پس از مکث طولانی جواب داد:"چرا از من می پرسید؟ از دانشمندان سئوال کنید". جواب دادم:"بسیاری از دانشمندان مسیحی هستند و به معجزه اعتقاد دارند".
جواب داد:"از دانشمندانی سئوال کنید که به معجزه اعتقاد ندارند. آن ها دلایل کاملا قانع کننده ارائه می دهند."
پرسیدم:" به نظریه تکامل اعتقاد دارید؟"
جواب داد:"بله. اعتقاد دارم".
پرسیدم:" شما به اولین پیش فرض تئوری تکامل ایمان دارید که می گوید مواد بی جان به مواد جاندار تبدیل شدند، یعنی تولید آنی، خودجوش و تصادفی صورت گرفت و بدین ترتیب عالم هستی شکل گرفت. چرا معجزه را توهم می دانید و برای تان غیر قابل باور است؟"

لحظاتی سکوت کرد. سپس گفت:"خوب، این فقط یک پیش فرض است. شاید هم درست نباشد!"
پرسیدم:"پس به نظریه تکامل کاملا اعتقاد ندارید، چون بعضی از پیش فرض هایش قابل باور نیست. چرا دانشمندان ملحد و حتی همفکران شما مانند داوکینز و هاوکینگ به این پیش فرض اعتقاد دارند؟"

سکوت طولانی میان او و من برقرار شد. ادامه دادم:" کسانی که وجود خدا را انکار می کنند، معجزه را دروغ می پندارند، اما وقتی با ترس و لرز در امتحان موفق می شوند، می گویند:"معجزه بود!" یا اگر با هواپیمایی که نقص فنی دارد از یک شهر به شهر دیگر برسند، می گویند:"معجزه بود!" آن ها در زندگی خود اتفاقاتی را به یاد می آورند که از خطر مرگ حتمی یا دردسر و مخمصه رهانیده است. این گونه اتفاقات را "شانس" می نامند. شکی ندارم که شما هم معجزاتی را در زندگی تان تجربه کرده اید. شما چه به خدا ایمان داشته باشید یا طرفدار نظریه تکامل باشید، باید معجزه را به عنوان یک واقعیت مافوق طبیعی بپذیرید."

او بدون اظهار نظر، محل را ترک کرد. 

۱۳۹۳ آذر ۴, سه‌شنبه

پاسخ کوتاه به مخالفان

دفاعیات مسیحی
مهران پورپشنگ

چندی قبل یکی از مخالفان نوشت:"من اعتقادی به مسیحیت و خدا ندارم". 
پرسیدم:"چرا اعتقاد نداری؟"
جواب داد:"چون از نظر علمی وجود خدا و ادعاهای مسیحیت قابل اثبات نیست".
گفتم:"پس نباید به علم هم اعتقاد داشته باشی"
پرسید:"چرا اعتقاد نداشته باشم؟"
پاسخ دادم:"چون علم نه فقط نتوانسته وجود خدا و ادعاهای مسیحیت را ثابت کند، بلکه ادعاهای فلاسفه را هم نمی تواند اثبات کند. آیا علم می تواند متراژ محبت و عدالت را ثابت کند؟ آیا علم می تواند به جای بازسازی روزی که پدر بزرگ تان متولد شد، به تکرار واقعه تولد او بپردازد؟"

۱۳۹۳ آذر ۳, دوشنبه

هتک حرمت و آزار جسمی زندانی زن مسیحی در زندان اوین

یک زندانی زن مسیحی که برای اولین بار از زمان محکومیت خود به مرخصی آمده بود در هنگام بازگشت مجدد به زندان به طرز آزار دهنده و غیر متعارف جنسی توسط ماموران زن زندان اوین مورد بازرسی قرارگرفت، وی به دلیل این عمل وقیحانه ماموران زندان دچار ناراحتی روحی شدیدی شده است.
به گزارش آژانس خبری مسیحیان ایران (محبت نیوز) ، "مریم نقاش زرگران" با نام ( نسیم) زندانی زن مسیحی محبوس در بند ( زنان) زندان اوین، طی هفته گذشته هنگام بازگشت از مرخصی چهار روزه خود، در هنگام ورود مجدد به زندان اوین مورد بازرسی آزار دهنده و غیر متعارف جنسی توسط ماموران زن زندان اوین قرار گرفت و به این خاطر دچار ناراحتی روحی شدیدی شده است.
بنا بر این گزارش وی از ۱۷ آبان ماه ۱۳۹۳ تا عصر چهارشنبه ۲۱ آبان (۱۲نوامبر۲۰۱۴) برای اولین بار پس از ۱۷ ماه زندانی بودن به مدت چهار روز به مرخصی رفته بود، که پس از بازگشت به زندان با رفتار غیر معمول زندانبانان زن مواجه شد که به زور او را وادار به در آوردن همه لباسهایش و لخت شدن کامل در جلوی چشم بقیه کردند.
این زندانی مسیحی که از این درخواست بی شرمانه و غیر معمول ماموران بند به شدت شوکه شده بود، کمی بعد با مامورانی روبرو شد که به زور وی را مورد بازرسی ( بدنی ) قرار دادند. آنها طی این عمل غیر متعارف خود، به طرز وقیحانه ای از او هتک حرمت کردند و وی را تا جای ممکن آزار جسمی و شکنجه روحی رساندند.
پیش تر "مریم" به دلیل عارضه قلبی و وخامت حال جسمانی اش در هفتم مهرماه ۱۳۹۲ به تشخیص پزشکان بهداری اوین به بیمارستان مدرس تهران منتقل شده بود. وی که سابقه عمل جراحی در ناحیه قلب را نیز دارد، از آن زمان به دلیل فشارهای روحی و روانی درون زندان دچار نارسایی مجدد قلبی نیز شده بود.
لازم به یاد آوری است که مریم نقاش زرگران بانوی نوکیش مسیحی ۳۶ ساله نخستین بار در اوایل زمستان سال ۱۳۹۱به جرم «اقدام علیه امنیت ملی» بازداشت شد. وی در ۱۷ دیماه ۱۳۹۱ به پلیس امنیت احضار و پس از مراجعه به مدت سه روز در ساختمان وزرا تحت بازداشت موقت قرار گرفت. این شهروند مسیحی پس از بازجوییهای مقدماتی از ساختمان وزرا به زندان اوین منتقل گردید و پس از طی مراحل بازپرسی، پرونده وی را برای رسیدگی به دادگاه انقلاب اسلامی فرستادند.
خانم نقاش زرگران پس از تشکیل دادگاه در شعبه 28 دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی محمد مقیسه به جرم « فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی و اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور به چهار سال زندان محکوم می شود». این حکم در دادگاه تجدید نظر تغییری نکرد. " مریم" در تاریخ 24 تیرماه سال 1392 برای اجرای حکم فراخوانده شد و از آن زمان تاکنون در بند نسوان زندان اوین به سر می برد.
لازم به ذکر است تاکنون از سوی مسئولان زندان و یا ماموران هیچگونه توضیحی که چرا چنین رفتاری با وی داشته اند داده نشده است.
این عمل زشت و چندش آور ماموران امنیتی زن زندان اوین در حالی صورت گرفت که حداقل در طی دوسال گذشته سابقه ای از رفتار مشابه در آن زندان برای زنان حداقل گزارش نشده بود.
- عمل وقیحانه ایی که پیشتر نیز تکرار شد
بر اساس این گزارش پیشتر نیز در نهم آبان ۱۳۹۱ حدود ۲۰ زن از نیروهای گارد یگان حفاظت زندان اوین با ورود به حریم خصوصی و شخصی زندانیان سیاسی باعث بر هم زدن نظم و سلب آسایش آنان شده و پس از یورش به بند سیاسی بانوان، زندانیان زن را به شکل توهین آمیزی مورد بازرسی بدنی قرار دادند.
جالب توجه این بود که در بازرسی دوسال پیش نیز فقط زنانی در بند نسوان اوین مورد تعرض قرار گرفتند که از زندانیان سیاسی و عقیدتی محسوب می شدند و با زندانیانی که برای جرمهای عمومی در بازداشت یا زندان بسر می بردند کاری نداشتند.
گفتنی است این یک روش معمول در زندانهای جمهوری اسلامی است که برای زهر چشم گرفتن از زندانیان سیاسی و عقیدتی آنها را به اشکال گوناگون مورد آزار جنسی قرار می دهند تا تحقیرشان کرده و به اصطلاح ماموران زندان آنها را بشکنند تا شاید از عقاید خود دست بردارند.
این حرکت در آن زمان با اعتراض شدید زندانیان زنی که مورد تعرض قرار گرفته بودند و همبندان آنها روبرو شد. تا جائی که برخی از آنها اعتصاب غذا کردند و سازمانهای مدافع حقوق زندانیان و حقوق بشر هم در اعتراض به این اعمال طی بیانیه ایی آن را محکوم کردند.
آئین نامه داخلی زندانها هرچند اجازه بازرسی بدنی زندانیان را به ماموران می دهد، اما در مقررات نوشته شده زندان بازرسی بدنی برای معتادان و افرادی که شبهه فعالیتهای قاچاق در مورد آنها وجود دارد اعمال میگردد نه برای همه.
.

آیا کتاب مقدس با علم تناقض دارد؟ (بخش سوم)

دفاعیات مسیحی
مهران پورپشنگ

آیا انسان، گیاهان و حیوانات تشابه ژنتیکی دارند؟

طبق گزارشی که هزاران سال قبل توسط موسی با الهام روح القدس (روح خداوند) نوشته شد، گیاهان، حیوانات و سپس انسان از مواد آلی سیاره زمین ساخته شده اند (پیدایش فصل 1 آیه 24 و فصل 2 آیه 7). بنابراین، تشابه ژنتیکی میان انسان و گیاهان و هم چنین حیوانات به دلیل وجود مواد آلی نظیر روی، فسفر، آهن، ید... مشاهده می شود.

با این توصیف، آفرینش گیاهان و حیوانات و سپس انسان مجزا بود. فرض کنید شما با خمیر مخصوص بازی کودکان، مجسمه های خمیری نظیر حیوانات، درخت و انسان درست کنید. از نقطه نظر دی ان ای تفاوتی دیده نمی شود، چون منبع یکی بوده است. انسان و هم چنین حیوانات و گیاهان مجزا آفریده شدند تا خصوصیاتی مانند ظاهر و شکل، عواطف، اندیشه، زبان و هوش، میان آنان تمایز ایجاد نماید. موسی (نویسنده کتاب پیدایش) با دی ان ای و علم ژنتیک، زیست شناسی و جانورشناسی امروز آشنا نبود.

دی ان ای یک پدیده است که اطلاعات زیادی را به رمز درآورده است. نظریه تکامل تدریجی محدودیت قائل نیست. اما اطلاعات علمی در دی ان ای، در نقطه‌ای به محدودیت‌هایی می‌رسد و این نقطه‌ای است که ما می‌توانیم مرزهای طبیعی بین گونه‌های حیوانات مختلف را شناسایی کنیم.

حیات تنها متشکل از مواد شیمیایی نیست، بلکه انباشته است از اطلاعات. این اطلاعات از کجا یا چه کسی دریافت شده است؟ آنچه مسلم است (همان طور که هاوکینگ تایید کرد) اطلاعات پیچیده و مشخص از ذهنی هوشمند پدید آمده است. هاوکینگ آن را "طراحی هوشمند" یا "طبیعت هوشمند" می نامد و مسیحیان به آن "خدا" می گویند. این که چگونه هاوکینگ به چنین نتیجه ای رسیده؟ شکی نیست که در خلوت خودش دو دو تا چهار تا کرده و نتیجه گرفته که منطقی ترین توضیح این است که عالم هستی طراح و خالق داشته است.

استیون هاوکینگ (فیزیکدان انگلیسی) معتقد است که عالم هستی به طور کاملا تصادفی و شانسی پدید نیامده، بلکه طراحی هوشمند عامل پیدایی عالم بوده است. هاوکینگ در کتابش تحت عنوان "تاریخ زمان" فصل هشتم صفحه 127 (نسخه انگلیسی) می گوید:"اگر الگوی بیگ بنگ به عنوان آغاز عالم هستی درست باشد، وضعیت اولیه عالم هستی باید به گونه ای دقیق انتخاب شده باشد. توجیه این امر که چرا عالم هستی درست به این شکل آغاز شده، بسیار دشوار است، مگر این که آن را به خدایی نسبت دهیم که قصد داشت موجوداتی هم چون ما بیافریند". در واقع هاوکینگ می گوید که در پشت پرده چیزهایی می گذرد. این که طرحی در پس همه چیز است و انسان را به شگفتی وا می دارد. البته این نگرش هاوکینگ به مذاق بسیاری از تکامل گرایان خوش نیامده. اما او به طراحی هوشمند یا طبیعت هوشمند اعتقاد دارد.

۱۳۹۳ آذر ۲, یکشنبه

آیا کتاب مقدس با علم تناقض دارد؟ (بخش دوم)

دفاعیات مسیحی

مهران پورپشنگ

کتاب مقدس ادعا می کند که جهان در شش روز آفریده شد، در حالی که شواهد علمی نشان می دهد که هر مرحله از آفرینش عالم هستی میلیون ها سال به طول انجامید. کدامیک درست است؟

باید توجه داشت که "روز" در زبان عبری به هم به معنای بیست و چهار ساعت است و هم اشاره به زمان نامعلوم دارد. این زمان نامعلوم می تواند میلیون ها سال باشد. البته عده ای ممکن است اعتراض کنند که آیا خدا میلیون ها سال لازم داشت تا آدم را خلق کند، در حالی که در یک چشم به هم زدن، آب خالص را به شراب تبدیل نمود ( یوحنا فصل 2 آیات 6-10)؟

در پاسخ باید گفت که ما در دوران آفرینش حضور نداشته ایم، اما آیا مراحل شکل گیری یک جنین تا مرحله نوزادی، در یک لحظه انجام می گیرد؟ آیا شما دیروز صبح متولد شده اید؟ در وسط برگزاری مراسم عروسی، ناگهان شراب تمام شد. حضار منتظر شراب بودند و شرایط به گونه ای نبود که طی مراحل زمانی، شراب تولید شود. هم چنین باید در نظر داشت که خورشید در مرحله (روز) چهارم پدیدار شد که این امر بیانگر آن است که خلقت در شش روز متعارف صورت نپذیرفت، بنابراین این روزها با روزهای عادی تفاوت داشتند.

در ضمن واژه روز در کتاب مقدس دارای معانی متعددی است. مثلا در پیدایش فصل اول آیه پنجم روز به جای نور به کار رفته است. در فصل دوم پیدایش آیه چهارم، روز به همه دوره آفرینش اشاره دارد. در متن هایی مثل کتاب یوئیل فصل سوم آیه هجدهم و اعمال رسولان فصل دوم آیه بیستم، "آن روز" به معنی همه دوره مسیحیت است. در مزمور نود آیه چهارم و دوم پطرس فصل سوم آیه هشتم، یک روز را در نظر خداوند چون هزار سال قلمداد کرده اند. فراموش نکنید که در سیارات دیگر یک روز دارای زمان های متفاوتی است و مشابه بیست و چهار ساعت سیاره زمین نمی باشد.

آیا کتاب مقدس تاریخ منشاء عالم هستی را 4004 قبل از میلاد تعیین کرده است؟

کتاب مقدس هرگز تاریخ منشاء جهان را تعیین نکرده است و چنین آیه ای وجود ندارد. این زمان نگاری غلط توسط اسقف جیمز آشر (1581-1656) تهیه شد. او بر اساس نسب نامه های کتاب مقدس به این نتیجه رسید که جهان در سال 4004 قبل از میلاد آفریده شده است.

نویسندگان عبری کتاب مقدس، با اصطلاحات روزگار باستان نسب نامه ها را نوشته اند. مثلا اصطلاح "پدر" را به معنی "پدر" یا "جد" و "نسل" به کار برده اند. علاوه بر این در دوران باستان، افرادی که رتبه مهمی نداشته اند و کم اهمیت بوده اند، از شجره نامه حذف گردیده اند. طبق تحقیقات باستان شناسان، بر طبق عادت مردم خاورمیانه در زمان باستان در مورد نسب نامه ها، می توان با اطمینان گفت که فقط افراد مهم ذکر شده اند.

این مثال را در انجیل متی فصل اول آیات اول تا هفدهم پیدا می کنیم. در این نسب نامه، سه تن از پادشاهان حذف شده اند (اخزیا، یوآش، امصیا) و یورام به عنوان پدر عزیا ذکر شده، در حالی که پدربزرگش بوده است. باستان شناسان معتقدند که شجره نامه های مندرج در کتاب پیدایش کامل نیست. در نتیجه، پیدایش بشریت به دوران دورتری بر می گردد. بنابراین، نسب نامه های خاور نزدیک در کتاب مقدس و دوران باستان، به منظور ارائه تاریخچه کامل خاندان، قبیله یا قوم خاص نوشته نشده اند، بلکه فقط حاوی اسامی افراد مشهور یا بزرگان هر خاندان بوده اند.

اگر مسیحیت مخالف علم نیست، چرا کلیسا دانشمندانی مانند گالیله را محاکمه کرد؟

تا چند قرن قبل مردم معتقد بودند که زمین صاف و مسطح است. آنان این تصور خرافی را داشتند که اگر کسی سعی کند به لبه زمین برسد، به بلایای گوناگون دچار خواهد گردید. این در حالی است که اشعیاء نبی چند صد سال قبل از میلاد مسیح درباره "کره زمین" سخن به میان آورد (اشعیاء فصل 40 آیه 22).

آنچه مسلم است در دوران گالیله، علم هنوز پیشرفت نکرده بود و اعتقاد فرقه کاتولیک بر باورهای غیر علمی استوار بود. خوانندگان غیر مسیحی باید توجه داشته باشند که مسیح و شاگردانش هرگز جنگ، اعدام، تفتیش عقاید، خرید و فروش زمین های بهشت و جهنم، تجرد کشیش (مجرد بودن رهبران کلیسا)... را تعلیم نداده اند. برای پیروان فرقه کاتولیک، کتاب مقدس تنها مرجع نیست، بلکه تصمیمات پاپ و رهبران آن فرقه نیز مهم و مقدس تلقی می شود. به همین دلیل، مارتین لوتر (کشیش کاتولیک) از این فرقه جدا شد و نهضت پروتستان را تاسیس کرد.

گالیله از آن دسته دانشمندان غیر مذهبی بود که شغل و حرفه اش را به کیهان شناسی کهن وقف کرده بود. از قبل از قرن شانزدهم میلادی، اکثر افراد تحصیل کرده (و بی اعتنا به اعتقادات مذهبی) به فلسفه کائنات که متعلق به دوران یونان باستان بود، اعتقاد داشتند. این فلسفه معتقد بود که زمین ثابت و بی حرکت است و خورشید به دور آن گردش می کند. وقتی گالیله خواستار مدرک علمی برعلیه این فلسفه شد، از سوی فرقه کاتولیک و دانشگاهیان سر و صدای زیادی به پا گردید. او به قول خود وفا نکرد تا درستی نظریه کپرنیک را در جلسه بحث علمی ثابت کند. در آن زمان ارائه مدرک علمی درباره نظریه گردش زمین به دور خورشید ناقص بود و گالیله هم تمایلی نداشت تا درباره آن بحث کند. با این وجود، او سر حرف خودش بود، در حالی که از تبادل نظر درباره دو نظریه فلسفه کائنات و فرضیه کپرنیک انصراف داده بود. طبق روایت تاریخ، گالیله بعد از محاکمه و تفتیش عقاید، به منزل خود در فلورانس بازگشت و به تحقیقات علمی ادامه داد.

۱۳۹۳ آذر ۱, شنبه

آیا کتاب مقدس با علم تناقض دارد؟ (بخش اول)

دفاعیات مسیحی
مهران پورپشنگ

در سال 1924 عده ای آمریکایی جایزه ای صد دلاری تعیین کردند تا به کسی بدهند که بتواند یک اشتباه علمی از کتاب مقدس پیدا کند. به مدت پانزده سال هیچکس نتوانست این جایزه را دریافت کند. 

روزنامه ها و مجلات 27 کشور درباره این مسابقه مقالاتی نوشتند و مردم را تشویق به شرکت در این مسابقه کردند. حداقل صدها نامه ارسال شد که در آن ها نویسندگان ادعا کرده بودند که در کتاب مقدس اشتباهات علمی یافته اند. اما مسئولان مسابقه به تمام نویسندگان پاسخ های قانع کننده دادند. فقط یک نفر قانع نشد. او به دادگاه شکایت کرد تا صد دلار را دریافت کند. دادگاه ایالت نیویورک به موضوع رسیدگی کرد و دلایل حقوقی آن را با دقت بررسی نمود. رای دادگاه چنین بود که هیچ دلیلی وجود ندارد که اشتباه مورد ادعا را ثابت کند.

بعد از پانزده سال مبلغ جایزه به هزار دلار افزایش یافت، ولی هیچکس نتوانست اشتباهات علمی در متن کتاب مقدس پیدا کند. باز هم شخص دیگری به دادگاه شکایت کرد که پاسخ های مسئولان مسابقه او را قانع نکرده است. دادگاه بعد از رسیدگی به 53 اشتباه پیشنهادی، رای داد که حتی یکی از این اشتباهات مورد ادعا قابل اثبات نیست. دادگاه به رسیدگی خود خاتمه داد و هنوز هم هیچکس نتوانسته هزار دلار جایزه را دریافت کند.

دیدگاه کتاب مقدس با علم در تضاد نیست، بلکه با آن دیدگاه هایی در تضاد است که برای عالم هستی آفریننده ای قائل نیستند. مهم ترین بحث دائمی میان ایمانداران مسیحی و کسانی که به وجود خدا اعتقاد ندارند، درباره "مراحل آفرینش" در متن کتاب مقدس نیست، بلکه در مورد منشاء آن است. کتاب مقدس می گوید که جهان محصول تصادف و احتمالات نیست، بلکه آفریده خداست.

علم می گوید:"عالم هستی آغازی داشت". کتاب مقدس هم این نکته را تایید می کند و گزارش می دهد که خدا، جهان را به شیوه ای منظم خلق کرد. خدا گیاهان را قبل از روشنایی به وجود نیاورد یا انسان ها قبل از حیوانات آفریده نشدند. مراحل آفرینش در کتاب مقدس عبارتند از:

مرحله اول: روشنایی (تاریکی و روشنایی وجود داشت)

مرحله دوم: توده های بخار جدا شدند و آسمان و آب پدیدار شد.

مرحله سوم: آب ها در یک جا جمع شدند و دریا و اقیانوس جدا از خشکی قرار گرفتند.

مرحله چهارم: خورشید و ماه و ستارگان ظاهر شدند تا روزها، فصل ها و سال ها به وجود آیند.

مرحله پنجم: آفرینش آبزیان و پرندگان

مرحله ششم: آفرینش جانوران در خشکی.

مرحله هفتم: آفرینش انسان ها (مرد و زن).

این مراحل به زبان ساده برای مردمان ساده دوران باستان در چند هزار سال قبل نوشته شد که مطابق با تقسیمات زمین شناسی است و با زیست شناسی و جانورشناسی کنونی هماهنگی شگفت انگیزی دارد. اگر منبع اطلاعاتی موسی به عنوان نویسنده غلط بود، او چگونه می توانست مراحل آفرینش را به طور صحیح مراعات کند؟

۱۳۹۳ آبان ۳۰, جمعه

آیا عهد جدید روز سبت را حذف کرد؟

مطالعه کتاب مقدس

نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

در عهد جدید، هیچ گونه تعلیمی مبنی بر حذف روز سبت وجود ندارد. در عهد عتیق، خداوند روز سبت را به عنوان روز استراحت انتخاب نمود. یک روز استراحت، این فرصت را به جسم و روان انسان می دهد تا برای شش روز کار آمادگی کسب کند. در دنیای باستان، این امتیاز نوین و منحصر به فردی بود که خدا به قوم اسرائیل عطا فرمود. با این توصیف، رهبران یهود، قوانین و تبصره های زیادی برای روز سبت نوشتند (در متن کتاب مقدس این قوانین اضافی وجود ندارد) که مسیح را وادار به واکنش نمود. رهبران یهود این تصور را در مردم ایجاد کرده بودند که انسان برای سبت پدید آمده است، در حالی که مسیح فرمود که سبت برای انسان به وجود آمده است. به عبارت دیگر، سبت فقط روز استراحت و تعمق بیشتر در کلام خداوند بود. همین.

در شریعت موسی و هم چنین عهد عتیق، قانونی که تغییر روز استراحت را از شنبه به روز دیگر منع کند، وجود ندارد. وجود چنین قانونی ضروری نبود. در واقع، خداوند آینده را می دید و می دانست که دوران انقلاب صنعتی فرا خواهد رسید و شرایط زندگی انسان ها به گونه ای دیگر شکل خواهد گرفت. در دنیای امروز، تعطیلی فرودگاه، بیمارستان، هتل ،آتش نشانی، مخابرات، رادیو و تلویزیون، نیروگاه برق... غیر ممکن و محال است. عدم فعالیت این گونه مراکز مصادف است با فاجعه. هم چنین مردم برای استراحت و رفع خستگی به مراکز تفریحی نظیر سینما، شهربازی، رستوران، پارک... می روند و اوقات فراغت خود را می گذرانند. در هر حال، کسانی که در تعطیلات آخر هفته کار می کنند، بایستی یک روز را درهفته به استراحت بپردازند.

از طرف دیگر، به نظر می آید که روز شنبه (سبت) مختص یهودیان بود و نه کلیسا. مسیحیان برای یادآوری قیام مسیح از مردگان، در روزهای یکشنبه مراسم گردهمایی را تشکیل دادند. در اواخر قرن اول میلادی، یکشنبه به عنوان روز استراحت انتخاب شد. اما به احترام یهودیان و شریعت موسی، شنبه نیز در کشورهای مسیحی به عنوان روز تعطیل قلمداد می شود. دلیل دیگراین تصمیم گیری، برای جلوگیری از اختلال درفعالیت های اقتصادی یهودیان و مسیحیان بود.

بنابراین، یک روز در هفته را به عنوان روز استراحت و تجدید قوا در نظر داشته باشید.

۱۳۹۳ آبان ۲۹, پنجشنبه

اگر حسادت گناه است، چرا خداوند حسود است؟ (خروج فصل 34 آیه 14)

مطالعه کتاب مقدس
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

نخست باید این سئوال را پرسید:"آیا حسادت گناه است؟" حسادت هم درست و صحیح است و هم نادرست و گناه آلود.

پولس خطاب به اعضای کلیسای قرنتیان می نویسد:"شما به یکدیگر حسادت می ورزید و در میان شما دو دستگی و خصومت وجود دارد" (اول قرنتیان فصل سوم آیه سوم). این متن نشان می دهد که حسادت شامل نزاع، مشاجره، خودخواهی و سلطه جویی است. در این جا پولس، اعضای کلیسای قرنتس را در زندگی مسیحی شان طفل می نامد، چون هنوز از سلامت و بلوغ روحانی برخوردار نبودند. دلیل آن هم این بود که مانند کودکان با هم منازعه می کردند. زندگی آن ها تحت کنترل و امیال و خواسته های شان می باشد، اما مسیحیان بالغ تحت هدایت و کنترل اراده خدا هستند.

با این توصیف در نامه بعدی به کلیسای قرنتس، پولس از همین واژه در زبان اصلی استفاده می کند و می گوید:"همان غیرت و علاقه ای (حسادت) را که خدا نسبت به شما دارد، من نیز در دل خود احساس می کنم" (دوم قرنتیان فصل یازدهم آیه دوم).

کتاب مقدس چند دلیل را برای حسادت (غیرت) خدا بیان می کند:

یک. در دومین فرمان از ده حکمی که خدا در اختیار موسی گذاشت، چنین می خوانیم:"من خداوند خدای تو می باشم. خدای غیور (در زبان اصلی: حسود)" (خروج فصل 20 آیه 5). یوشع (جانشین موسی) به قوم اسرائیل گفت:"خدا مقدس و غیور (حسود) است (یوشع فصل 24 آیه 19). در زبان انگلیسی، واژه "حسادت" دارای مفهوم منفی می باشد، در حالی که همین واژه در زبان عبری به معنای "غیرت و علاقه" است که در کتاب مقدس های فارسی معنای آن صحیح ترجمه شده. همان طور که یک مرد برای همسرش غیرت دارد، خدا نیز برای قومش (ایمانداران مسیحی) غیور است.

دو. غیرت هم چنین نشانگر اشتیاق خدا به ایجاد ارتباط با انسان است. برخلاف نظریه ملحدان که معتقدند اگر خدا وجود داشت، با انسان ارتباط برقرار نمی کرد، کتاب مقدس می گوید که خدا مشتاق ارتباط با انسان ها است. واژه غیرت الهی، نظریه خدا نشناس ها را باطل می سازد. اگر خدا نیکو نیست، بنابراین چگونه انسان می تواند ابراز محبت کند؟

سه. اگر خدا خودخواه بود، هرگز انسان را به شباهت خود نمی ساخت. خدا فرمود:"انسان را شبیه خود بسازیم" (پیدایش فصل اول آیه بیست و ششم). این عبارت به آن مفهوم نیست که خدا انسان را کاملا شبیه خود ساخت، به خصوص از لحاظ جسمانی، بلکه بتواند خصوصیات او را منعکس کند. خصوصیاتی نظیر محبت، صبر، بخشش، مهربانی و وفاداری. ما هرگز کاملا مانند خدا نخواهیم شد، چون او خالق ما و از ما برتر می باشد. خدا عاری از گناه است و جاودانی و نامحدود. او این امکان را در ما قرار داده که مانند خودش عاری از گناه و جاودانی شویم، اما این آزادی را داده شده که راه دیگری را انتخاب کنیم. اگر انسان به جای اعتقاد به خدا، با خدا دوست و صمیمی شود، خصوصیات او را منعکس خواهد کرد و باعث جلال خداوند خواهد شد. روح القدس به ما کمک خواهد کرد تا شبیه مسیح شویم.

چهار. از آن جا که خدا انسان را به شباهت خود آفرید، بنابراین انسان ها نسبت به یکدیگر محبت و غیرت دارند.

پنج. حسادت از نوع منفی هم وجود دارد که شامل خودخواهی، نزاع، مشاجره، فریب و واکنش نادرست به رفتار غلط دیگران است.

شش. غیرت خدا نسبت به انسان جنبه خودخواهانه ندارد. اگر خدا خودخواه بود، تردیدی نیست که جهان را به گونه ای دیگر خلق می کرد. مثلا انسان اراده آزاد نداشت. طبیعت زیبا و میوه های خوشمزه آفریده نمی شدند. علم پیشرفت نمی کرد و عالم هستی وضعیتی مطابق با خودخواهی خدا خلق می گردید (پیدایش فصل اول).

هفت. اگر خدا نسبت به انسان غیرت نداشت، هرگز کتاب مقدس را ارائه نمی کرد. انبیاء هرگز برای هدایت انسان ها ظاهر نمی شدند و مسیح به عنوان پسر خدا جانش را برای رهایی بشر از قلمرو گناه فدا نمی کرد (یوحنا فصل سوم آیه شانزدهم، تیطس فصل دوم آیات یازدهم تا چهاردهم).

هشت. اگر خدا برای غیور نبود، هرگز ما را اصلاح نمی کرد تا به شباهت مسیح درآییم (عبرانیان دوازدهم آیات پنجم و ششم).

نه. اگر خدا غیور نبود، هرگز روح القدس را به ما نمی داد تا با قدرت آن تعالیم الهی را در زندگی خود انجام دهیم و هم چنین به هنگام مشکلات کمرشکن صبر و تحمل مافوق طبیعی داشته باشیم. بدون قدرت روح القدس قادر نیستیم دشمنان را محبت کنیم. روح القدس هم چنین ما را در امور مختلف زندگی هدایت می کند.

ده. اگر خداوند غیور نبود، هرگز بهشت را برای ما تدارک نمی دید که تا ابد با او زندگی کنیم (مکاشفه فصل 21 آیات 18 تا 25).

یازده. اگر خدا غیور نبود، هرگز در زندگی انسان معجزه نمی کرد و به او پاداش نمی داد (مکاشفه فصل سوم آیات 26 تا 28). 

۱۳۹۳ آبان ۲۸, چهارشنبه

برگزاری دادگاه مجدد برای سه کشیش زندانی

خبرگزاری هرانا – بزودی برای سه کشیش زندانی بنام‌های بهنام ایرانی، رضا ربانی و سیدعبدالرضا (ماتیاس) علی‌حق‌نژاد مجددا دادگاه برگزار می‌شود.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، بتازگی به سه کشیش زندانی آقایان بهنام ایرانی، رضا ربانی و سیدعبدالرضا (ماتیاس) علی‌حق‌نژاد ابلاغ شده که روز دوشنبه ۳ آذرماه در شعبه ۶ دادگاه انقلاب کرج مجددا مورد محاکمه قرار می‌گیرند.
آقایان رضا ربانی، سیدعبدالرضا (ماتیاس) علی‌حق‌نژاد و بهنام ایرانی که از ماه‌ها قبل درحبس به سر می‌برند از سوی دادگاه انقلاب استان البرز و توسط قاضی «آصف الحسینی» با اتهامات متعدد محکوم شدند.
طی این حکم، کشیش بهنام ایرانی به شش سال حبس و تبعید به زندان زابل محکوم شده است. وی پیش‌تر نیز به ۶ سال حبس محکوم شده بود. لذا مجموعا آقای ایرانی به ۱۲ سال حبس محکوم شده است.
در احکام دیگر، کشیشان سیدعبدالرضا علی‌حق‌نژاد و رضا ربانی هرکدام به شش سال حبس و تبعید به زندان میناب محکوم شده‌اند.
علی حق‌نژاد، بازداشت شده ۲۷ مرداد ۹۰ و رضا ربانی، بازداشت شده آذرماه ۹۲ بوده‌اند که هم‌اکنون درندامتگاه مرکزی کرج نگهداری می‌شوند.
احکام این سه تن براساس «اتهام اقدام علیه امنیت ملی» و نیز «تشکیل گروه برای براندازی نظام» و براساس بند ۴۹۸ قانون مجازات اسلامی صادر شده است.
لازم به ذکر است که اتهام محاربه و افساد فی الارض این سه تن که پیش‌تر به آن محکوم شده بودند، در مرحله بازپرسی برداشته شده است.
عکس: ‏برگزاری دادگاه مجدد برای سه کشیش زندانی

خبرگزاری هرانا – بزودی برای سه کشیش زندانی بنام‌های بهنام ایرانی، رضا ربانی و سیدعبدالرضا (ماتیاس) علی‌حق‌نژاد مجددا دادگاه برگزار می‌شود.

ادامه مطلب »»»

https://hra-news.org/fa/religious-minorities/b-263‏

چرا فرشته خداوند قصد کشتن بلعام را داشت در حالی که خدا اجازه داده بود تا بلعام به دشت موآب برود؟ (اعداد فصل 22 آیه 33)

مطالعه کتاب مقدس

نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

قوم اسرائیل به دشت موآب کوچ کرد. این زمانی بود که عبرانیان هنوز وارد سرزمین کنعان نشده بودند. وقتی بالاق، پادشاه موآب فهمید که تعداد قوم اسرائیل چقدر زیاد است و تاکنون هیچ قومی موفق نشده بود آنان را شکست دهد، به وحشت افتاد. پس بالاق پادشاه عده ای را نزد بلعام فرستاد.

بلعام در بخش بین النهرین در کنار رود فرات زندگی می کرد. بلعام جادگر بود و کارش این بود که دیگران را نفرین کند. تصور عمومی آن بود که جادوگران بر خدایان نفوذ دارند. بنابراین، پادشاه موآب از بلعام خواست تا از قدرتش بر خدای اسرائیل استفاده کرده، این قوم را لعنت کند. پادشاه موآب امیدوار بود که خدای اسرائیل از طریق جادو و جنبل، از قوم خود روی گردان شود. نه بلعام و نه بالاق، هیچیک نمی دانستند سرو کارشان با کیست!

فرستادگان بالاق پول زیادی به بلعام دادند. بلعام گفت:"شب را این جا بمانید و فردا صبح آنچه خداوند به من بگوید، به شما خواهم گفت". آن شب، خداوند به بلعام گفت که نباید قوم اسرائیل را نفرین کنی، چون من آن ها را برکت دادم". صبح روز بعد، به فرستادگان گفت که نمی تواند همراه آنان بیاید. اما بالاق کوتاه نیامد و گروه دیگر را نزد بلعام فرستاد. بلعام به فرستادگان گفت:"نمی توانم کاری که خلاف دستور خداوند است، انجام دهم".

آن شب، خداوند به بلعام گفت:"با این مردان برو، ولی فقط آنچه را که من به تو می گویم، بگو". خدا اجازه داد بلعام همراه فرستادگان پادشاه برود، اما او دچار حرص و طمع به ثروتی که پادشاه به او پیشنهاد کرده بود،شد و در تصمیمش متزلزل شد.

وقتی خدا نیت و انگیزه بلعام را دید، فرشته خود را فرستاد تا مقابل الاغ بلعام بایستد. الاغ فرشته خداوند را دید و راه دیگری را در پیش گرفت. بلعام عصبانی شد و الاغ را با چوبدستی زد. فرشته خداوند مانع شد تا الاغ به راهش ادامه دهد. بلعام عصبانی شد و باز با چوبدستی الاغ را کتک زد. الاغ با زبان انسان با بلعام سخن گفت و بلعام فرشته را همراه با شمشیر در مقابل خود دید. فرشته به او گفت:"اگر این الاغ به راه خودش ادامه می داد، تو را می کشتم".

بلعام میان فرمان خدا و حرص و طمع برای ثروت، باید یکی را انتخاب می کرد. زمانی که بلعام فرمان خدا را اطاعت کرد و همراه فرستادگان نزد بالاق نرفت، خدا بار دوم به او اجازه داد برود، به شرطی که مطابق دستور او عمل کند. وقتی تسلیم وسوسه ثروت شد، فرشته خداوند مانع از رفتن او نزد بالاق شد. بلعام به گناه خود اعتراف کرد.

بلعام اگرچه جزو قوم برگزیده خدا نبود، اما آماده بود تا اذعان کند که یهوه، تنها خدای حقیقی است. با این توصیف، دلش در گرو ثروتی بود که بالاق به او پیشنهاد کرده بود. او به هنگام حمله سپاهیان اسرائیل کشته شد. اگر با خودمان روراست باشیم وقبول کنیم که خدا گناهان و ریاکاری ما را می بخشد، خدا آماده است تا ما را بپذیرد و فرصت جدیدی عطا کند. 

۱۳۹۳ آبان ۲۷, سه‌شنبه

یهودا در نامه خود از کتاب خنوخ نقل قول کرد. چرا کتاب خنوخ به عنوان بخشی از کتاب مقدس انتخاب نشد؟

مطالعه کتاب مقدس

نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

نویسنده این نامه کوتاه، یهودا برادر عیسی مسیح و یعقوب بود. یعقوب، نویسنده رساله یعقوب می باشد. او هم چنین یکی از رهبران کلیسای اورشلیم بود.

در ابتدا یهودا قصد داشت نامه ای در مورد نجات بنویسد، ولی پس از آن که درباره خطر معلمین دروغین و تعالیم غلط آن ها شنید، تصمیم به نوشتن این نامه گرفت (آیه سوم). او این نامه را می نویسد تا تعالیم دروغین را از میان بردارد و از تعلیم صحیح حمایت کند.

استفاده از نوشتجات نیمه رسمی (آپوکریفا) مانند صعود موسی به آسمان و کتاب خنوخ، باعث شد که این رساله زیر سئوال قرار بگیرد. این دو کتاب توسط نویسندگان یهودی نوشته شدند و هدف آن ها ترویج عقایدشان با استفاده از شخصیت های عهد عتیق بود. از دیدگاه مسیحیان، این دو کتاب دارای الهام الهی نیستند، پس چرا یهودا از آن ها نقل قول می کند؟

یک. در قرن اول میلادی، رسولان مسیح از کتاب های غیر رسمی نقل قول می کردند و این کار آن ها غیرعادی تلقی نمی شد. مثلا به یاد آوریم که پولس در آتن از اراستوس (شاعر یونانی) نقل قول می کند (اعمال رسولان فصل هفدهم آیه 28). یا در رساله به تیطس، پولس یک بیت از شاعر و فیلسوفی به نام "اپی منی دس" را که 600 سال قبل از میلاد زندگی می کرد، نقل قول می کند.

دو. کتاب های آپوکریفا در فاصله قرون اول تا سوم قبل از میلاد نوشته شده اند. یوسفوس (مورخ یهودی قرن اول میلادی) به کلی آن ها را رد کرده است. یهودیان هرگز کتاب های آپوکریفا را به عنوان بخشی از عهد عتیق به رسمیت نشناخته اند. عیسی مسیح هرگز از این کتاب ها نقل قول نکرد. کلیسای اولیه نیز این کتاب ها را به عنوان کتاب های الهامی نپذیرفت. پدران کلیسا، اعتبار الهی و الهیاتی مجموعه کتاب های آپوکریفا را رد نمودند.
سه. وقتی یهودا بخشی از کتاب های آپوکریفا را مورد تایید قرار می دهد، لزوما این مجموعه کتاب ها را مورد تایید قرار نمی دهد، او صرفا نقل قول می کند.

چهار. تردیدی نیست که یهودا مطمئن بود این بخش ها از کتاب خنوخ و صعود موسی به آسمان، موثق و معتبر است. از آن جا که نویسنده اصلی کتاب مقدس، روح القدس است، این نقل قول ها نمی توانست بدون تایید روح القدس نوشته شود.

پنج. نقل قول کوتاه از کتاب های آپوکریفا از ارزش حقیقت کلام خدا نمی کاهد.

شش. آنچه که برای یهودا ارزشمند بود، گفتار خنوخ است که به طور شفاهی بیان شده و بعدها توسط نویسنده ناشناس به کتاب خنوخ افزوده شده. مقصود یهودا از ذکر این نقل قول آن بود که به مخاطبان خود بفهماند که این عبارت از کتاب خنوخ، واقعی و موثق است.

هفت. وقتی یهودا از منابع غیر کتاب مقدسی استفاده می کند، به آن مفهوم نیست که این همه گزارش های این منابع کاملا غلط و غیرموثق است. بررسی کارشناسان نشان داده، بسیاری از نقل قول های موثق و معتبر می توانند در خارج از کتاب مقدس وجود داشته باشند. به عنوان مثال، شواهد تاریخی و کشفیات باستان شناسی بسیاری از وقایع تاریخی و فرهنگی کتاب مقدس را تایید کرده اند. نقل قول های پادشاهان و مورخان قبل و بعد از میلاد مسیح که در کتاب مقدس ذکر نشده، جزئیات بیشتر ودقیق تراز گزارش کتاب مقدس ارائه داده اند.

هشت. یهودا از کتاب صعود موسی به آسمان چنین نقل قول می کند:"در حالی که "میکائیل" رئیس فرشتگان، وقتی با شیطان بر سر جسد موسی بحث می کرد، به خود اجازه نداد به او تهمت بزند و اهانت کند، بلکه فقط گفت:"خداوند تو را توبیخ فرماید" (آیه نهم). احتمالا شیطان می خواست مقبره ای برای موسی درست کند تا یهودیان را به بت پرستی و پرستش استخوان های موسی وادارد. خدا، موسی را در مکان نامعلومی دفن کرد تا مقبره او به بتکده تبدیل نشود. امروزه حتی یهودیان اجازه ندارند وارد مسجدی شوند که قبور ابراهیم، اسحاق و یعقوب در آن وجود دارند. خدا می خواهد تمرکز انسان بر او باشد و نه قبور انسان ها.

این واقعه در هیچ جای کتاب مقدس ثبت نشده، اما یهودا آن را از کتاب صعود موسی به آسمان استناد می کند. یهودا در آیات چهاردهم و پانزدهم از کتاب خنوخ نقل قول می کند:"خنوخ فرمود: بنگرید، خداوند با هزاران هزار از مقدسین خود می آید و مردم دنیا را داوری می فرماید تا مشخص شود چه اعمال وحشتناکی برخلاف خواست خدا انجام داده اند و چه سخنان زشتی علیه او گفته اند. آنگاه ایشان را به سزای اعمال شان خواهد رساند". این نقل قول با تعلیم و پیشگویی کتاب مقدس در مورد آینده در تضاد نمی باشد. 

۱۳۹۳ آبان ۲۶, دوشنبه

پاسخ به مخالفان وجود خدا (بخش چهارم)

دفاعیات مسیحی
مهران پورپشنگ

ماده به سازنده اش وابسته است. زندگی به بخشنده حیات وابسته است. طراحی عالم هستی، به طراح وابسته است. عقل وهوشمندی به خالق هوشمند وابسته است. امور اخلاقی به کسی که قوانین اخلاقی را ارائه داد، وابسته است. معجزات به معجزه گر وابسته است.

هیچ انسان عاقلی واقعیت وجود ماده را انکار نمی کند. اتم هایی که سبب پدید آمدن عالم هستی شده اند، واقعیتی انکارناپذیر است. این سئوال منطقی مطرح می شود:"منشاء عالم هستی چیست؟ دلیل پیدایش عالم هستی چه بوده است؟ چه عاملی سبب پدید آمدن ماده شده است؟"

منشاء گرد و غبار که به ادعای تکامل باوران عامل پیدایش عالم هستی بوده، چه بود؟ منشاء ستارگان چیست؟ اگر ستارگان نتیجه بیگ بنگ باشند، بیگ بنگ چگونه پدید آمد؟ منشاء انرژی که بیگ بنگ را به وجود آورد، چه بود؟

نتیجه گیری منطقی آن است که بپذیریم که زمان، فضا و ماده از خودشان نمی توانستند به وجود آیند، بلکه از "علت" که ازلی، نامحدود و غیرمادی است، آفریده شده اند. اگر این "علت" فیزیکی بود و در چارچوب و کنترل قانون طبیعت قرار داشت، هرگز نمی توانست خالق باشد. "علت" ازلی، نامحدود و غیر مادی است.

اگر ماده در لحظه ای از آفرینش، هستی یافت، بنابراین عاملی که ماده را پدید آورده است بایستی غیرمادی یا روح باشد.

از هنگام پیدایی فضا در اثر بیگ بنگ، عامل ایجاد فضا بایستی بدون فضا بوده باشد. زمان، از لحظه شروع بیگ بنگ آغاز شد، بنابراین عامل وجود زمان، بایستی لایتناهی بوده باشد. از آن جا که تغییر محصول زمان است، عامل زمان نیز بایستی ثابت و بدون تغییر بوده باشد. انرژی عظیم و ماده، عالم هستی را تشکیل داد، بنابراین عامل ماده و انرژی بایستی از قدرتی غیرقابل تصور برخوردار بوده باشد.

بررسی مواد موجود در جهان این نکته را ثابت می کند که هر چیزی از تحت تاثیر رویدادی به وجود آمده است. این تعریف به قانون علت و معلول معروف است. هیچ معلولی بدون علت به وجود نمی آید. ما به عنوان بشر و حتی عالم هستی، معلول هایی هستیم که باید علتی داشته باشیم. اگر ایمیل دریافت می کنیم، کسی آن را فرستاده است. کتابی را که می خوانید، حاصل همکاری نویسنده و ناشر است. بنابراین آنچه عالم هستی را پدید آورد، به مراتب بزرگ تر عالم هستی است.

استیون هاوکینگ (فیزیکدان ملحد انگلیسی) در صفحه 180 کتابش تحت عنوان "طراحی بزرگ" (نسخه انگلیسی/2010) نوشته است:"ستارگان و سیاه چاله ها از چیزهایی ساخته شده اند، در حالی که منشاء عالم هستی، از نیستی به وجود آمده است". عاملی که عالم هستی را آفریده، خلق یا نابود نمی شود. درحالی که ماده و انرژی خلق و نابود می شوند. این نکته ما را به سئوال عمیق تر رهنمون می سازد:"چگونه چیزها جایگزین نیستی شدند؟"

در سال 2012 ریچارد داوکینز (ملحد انگلیسی) در مصاحبه با تلویزیون استرالیا، چنین اظهار نظر کرد:"این واقعیتی است انکارناپذیر که مواد از نیستی به وجود آمده اند، اگرچه این رویدادشگفت انگیز با عقل سلیم جور درنمی آید و حواس پنجگانه انسان آن را نمی پذیرد". داوکینز به اولین پیش فرض تئوری تکامل اعتقاد دارد که می گوید مواد بی جان به مواد جاندار تبدیل شدند، یعنی تولید آنی، خودجوش و تصادفی صورت گرفت و بدین ترتیب عالم هستی شکل گرفت. اما او و همفکرانش نمی دانند منشاء این رویداد چه بوده است. فقط به سادگی دخالت خدا را در خلقت جهان رد می کنند.

اما هاوکینگ معتقد است که عالم هستی به طور کاملا تصادفی و شانسی پدید نیامده، بلکه طراحی هوشمند عامل پیدایی عالم بوده است. البته او به خدا اعتقاد ندارد، اما در کتابش تحت عنوان "تاریخ زمان" فصل هشتم صفحه 127 (نسخه انگلیسی) می گوید:"اگر الگوی بیگ بنگ به عنوان آغاز عالم هستی درست باشد، وضعیت اولیه عالم هستی باید به گونه ای دقیق انتخاب شده باشد. توجیه این امر که چرا عالم هستی درست به این شکل آغاز شده، بسیار دشوار است، مگر این که آن را به خدایی نسبت دهیم که قصد داشت موجوداتی هم چون ما بیافریند". در واقع هاوکینگ می گوید که در پشت پرده چیزهایی می گذرد. این که طرحی در پس همه چیز است و انسان را به شگفتی وا می دارد.

کتاب مقدس می فرماید:"خدا همه چیز را از نیستی به وجود آورد" (عبرانیان فصل 11 آیه 3، مکاشفه فصل 4 آیه 11). انسان می تواند ماده را به انرژی تبدیل کند (مانند سوختن چوب که به انرژی یعنی گرما تبدیل می شود)، ولی خداوند از نیستی، انرژی و ماده را به وجود آورد.

عاملی که عالم هستی را آفریده، خلق یا نابود نمی شود. درحالی که ماده و انرژی خلق و نابود می شوند. در نهایت به علتی بدون علت می رسیم و آن همانا خدا است.

زندگی نمی تواند از نیستی حاصل شود. در سال 1933 یکی از پیروان نظریه تکامل به نام جان سولیوان گفت:"زندگی از نبود حیات به وجود نمی آید". حیات نمی تواند ناشی از مواد غیرجاندار بوده باشد، بلکه حاصل عملکرد شخصیت هوشمندی است که خود نیز دارای حیات بوده است. زندگی به بخشنده حیات وابسته است.

آیا می توان طراحی عالم هستی را به دقت توصیف کرد؟ در این صورت خواهیم توانست به منشاء آن پی ببریم. مثلا اگر خورشید به زمین نزدیک تر یا دورتر بود، چه تاثیری بر زندگی موجودات زنده داشت؟ آیا فاصله زمین تا خورشید، از قبل طراحی و تنظیم نشده بود؟

آنچه ساخته و تکمیل شده است، به طراح و سازنده هوشمند بستگی دارد. طراحی عالم هستی، به طراح وابسته است. آیا باور می کنید طراحی عالم هستی بدون هوشمندی و هدفمندی شکل گرفته است؟

طراحی شامل این موارد است:

یک. طرحی هدفمند که بر اساس نگرش هوشمندانه شخص طراح یا گروه طراحان می باشد.

دو. تمام مراحل طراحی و ساخت پروژه هوشمندانه، بر اساس عقل (خلاقیت)، تدبیر (نظیر محاسبات پیچیده و بررسی جوانب مختلف) و تجربه ساخته می شود.

به عنوان مثال، سیاره زمین برای زندگی مکان کاملا مناسبی است در مقایسه با شرایط کره ماه یا سیاره مریخ.

مطابق نگرش نظریه تکامل، میلیاردها سال قبل "گرد و غبار" عامل پیدایش عالم هستی بوده است. این در حالی است که همه می دانند که گرد و غبار قادر به اندیشه و طراحی هوشمند نیست. بنابراین چگونه هوش، تفکر و عواطف در انسان پدید آمد؟

اگر خداوند از شخصیت اخلاقی برخوردار نبود، انسان نیز به قوانین اخلاقی احترام نمی گذاشت. همه می توانند نیکی را از شرارت تشخیص دهند. وجود قوانین اخلاقی، پلیس، دادگاه، غیرت برای همسر و فرزندان بیانگر وجود نگرش اخلاقی در باطن انسان ها است. این نکته را حتی در میان حیوانات نیز می توان مشاهده کرد: حیوان نر هرگز به زور به حیوان ماده تجاوز نمی کند.

امور اخلاقی از سنگ و لجن به وجود نیامده است. 

۱۳۹۳ آبان ۲۵, یکشنبه

پاسخ به مخالفان وجود خدا (بخش سوم)

دفاعیات مسیحی

مهران پورپشنگ

هنگامی در دنیا مشکلات جدی به وجود می آید، اولین حمله مخالفان به خداوند است. آن ها در ذهن خود کاملا به وجود خدا اعتقاد دارند، اما در ظاهر مخالفت می کنند. در این مواقع سئوال من این است: اگر خدایی نیست، چرا شرارت در جهان وجود دارد؟ اگر خدایی نیست چرا اینقدر عصبانی و شاکی هستید؟ شکی نیست که می دانید خدایی هست، اما این سئوال برای شما مطرح شده که چرا او مانع پدید آمدن مشکل نشد و یا برای رفع مشکل کاری انجام نمی دهد؟ حتی داوکینز و هاوکینگ هم اعتقاد راسخ دارند که "طبیعت هوشمند" جهان را آفرید. بنابراین خودشان هم می دانند که بحث درباره عدم وجود خدا نیست.

دشوار است که خدا را مسئول این ها بدانیم. این رنج ها ریشه هاش در خطایای انسان است، بنابراین، قابل توجه است که چه مقدار از رنج در اثر این امر پدید می آید. واقعیت این است که برای جلب توجه ما، غالبا به چیزی بیشتر از یک موعظه و یا شهادت احتیاج داریم. حتی اعتقاد به خدا کافی به نظر نمی رسد. یک تکان محکم لازم است که توجه و حواس ما را به خدا معطوف کند. سی اس لوئیس، نویسنده شهیر انگلیسی در کتاب بی نظیر خود به نام "مشکل رنج" نوشت:"خدا در لذت های ما نجوا می کند، در وجدان ما صحبت می کند و در رنج های ما فریاد می کشد: این رنج ها در واقع بلندگوی خداوند برای بیدار کردن دنیای ناشنوا می باشند".

استیون هاوکینگ (فیزیکدان انگلیسی) معتقد است که عالم هستی به طور کاملا تصادفی و شانسی پدید نیامده، بلکه طراحی هوشمند عامل پیدایی عالم بوده است. البته او به خدا اعتقاد ندارد، اما در کتابش تحت عنوان "تاریخ زمان" فصل هشتم صفحه 127 (نسخه انگلیسی) می گوید:"اگر الگوی بیگ بنگ به عنوان آغاز عالم هستی درست باشد، وضعیت اولیه عالم هستی باید به گونه ای دقیق انتخاب شده باشد. توجیه این امر که چرا عالم هستی درست به این شکل آغاز شده، بسیار دشوار است، مگر این که آن را به خدایی نسبت دهیم که قصد داشت موجوداتی هم چون ما بیافریند". در واقع هاوکینگ می گوید که در پشت پرده چیزهایی می گذرد. این که طرحی در پس همه چیز است و انسان را به شگفتی وا می دارد. البته این نگرش هاوکینگ به مذاق بسیاری از تکامل گرایان خوش نیامده. اما او به طراحی هوشمند یا طبیعت هوشمند اعتقاد دارد.

هاوکینگ در صفحه 180 کتابش تحت عنوان "طراحی بزرگ" (نسخه انگلیسی/2010) نوشته است که ستارگان و سیاه چاله ها از چیزهایی ساخته شده اند، در حالی که منشاء عالم هستی، از نیستی به وجود آمده است. کتاب مقدس می فرماید:"خدا همه چیز را از نیستی به وجود آورد" (عبرانیان فصل 11 آیه 3، مکاشفه فصل 4 آیه 11). انسان می تواند ماده را به انرژی تبدیل کند (مانند سوختن چوب که به انرژی یعنی گرما تبدیل می شود)، ولی خداوند از نیستی، انرژی و ماده را به وجود آورد. اگر نیستی در گذشته وجود داشته است، پس امروز هم باید نیستی وجود داشته باشد.

اگر از شانس طوری صحبت کنیم که گویی در مورد یک عامل سخن می گوییم، در واقع موضوع را از یک مفهوم علمی به یک مفهوم خرافی و اسطوره ای تغییر داده ایم. حتی خود داروین در فصل ششم از کتاب"منشاء انواع" تحت عنوان "مشکلات نظریه" چنین می گوید:"این فرض که چشم و تمام اجزای آن با هم کار کنند که در اثر انتخاب طبیعی شکل گرفته است، باید اذعان کنیم که تا بالاترین درجه باطل است". 

۱۳۹۳ آبان ۲۴, شنبه

پاسخ به مخالفان وجود خدا (بخش دوم)

دفاعیات مسیحی

مهران پورپشنگ

ماده به سازنده اش وابسته است. زندگی به بخشنده حیات وابسته است. طراحی عالم هستی، به طراح وابسته است. عقل وهوشمندی به خالق هوشمند وابسته است. امور اخلاقی به کسی که قوانین اخلاقی را ارائه داد، وابسته است. معجزات به معجزه گر وابسته است.

هیچکس سه متر محبت یا پنج کیلو عدالت را ندیده است. اما احمقانه است که واقعی بودن آن ها را انکار کنیم.

طرفداران مخالفان وجود خدا می گویند که قضاوت ما در مورد این که خدایی وجود ندارد،کاملا صحیح و منطقی است. بنابراین، این سئوال مطرح می شود که اگر شما محصول شانس و تصادف هستید، از کجا مطمئن هستید که تشخیص و قضاوت شما کاملا صحیح و بدون اشتباه است؟ شانس و تصادف که سیر منطقی و معقول ندارد. اگر از شانس طوری صحبت کنیم که گویی در مورد یک عامل سخن می گوییم، در واقع موضوع را از یک مفهوم علمی به یک مفهوم خرافی و اسطوره ای تغییر داده ایم.

اگر طبق ادعای مخالفان وجود خدا، وجود شرارت در دنیا نشان می دهد که خدایی وجود ندارد که به حل مشکلات رسیدگی کند. بنابراین این سئوال مطرح می شود: اگر خدا وجود ندارد، پس چرا شرارت و بدی وجود دارد؟ اگر گمان می کنید که ایمان، اعتقادی کورکورانه و غیرمنطقی است، چون ایماندار به چیزهای خیالی، واهی و غیرواقعی معتقد می باشد، در واقع این تعبیر و برداشت شما از ایمان است.

ملحدان می پرسند:"چگونه خدایی را که ندیده اید، به او ایمان دارید؟" در پاسخ باید این سئوال را پرسید:"آیا ناپلئون شخصیت تاریخی بوده است؟" پاسخ او مثبت است. سئوال دوم:"آیا تا به حال او را از نزدیک دیده ای؟" آن شخص اعتراف می کند که هرگز ناپلئون را ندیده است. سئوال بعدی این است که "اگر ناپلئون را ندیده ای، چگونه او را می شناسی؟"

مخالفان می پرسند:"اگر خدا وجود دارد، چراهرگز در زندگی ام معجزه او را مشاهده نکرده ام؟"

این افراد، معجزه را دروغ می پندارند، وقتی با ترس و لرز در امتحان موفق می شوند، می گویند:"معجزه بود!" یا اگر با هواپیمایی که نقص فنی دارد از یک شهر به شهر دیگر برسند، می گویند:"معجزه بود!" آن ها در زندگی خود اتفاقاتی را به یاد می آورند که از خطر مرگ حتمی یا دردسر و مخمصه رهانیده است. این گونه اتفاقات را "شانس" می نامند. اما در واقع محبت خداوند باعث نجات و رهایی آن ها بوده است.

حال باید این سئوال را از آن ها پرسید: شما به اولین پیش فرض تئوری تکامل ایمان دارید که می گوید مواد بی جان به مواد جاندار تبدیل شدند، یعنی تولید آنی، خودجوش و تصادفی صورت گرفت و بدین ترتیب عالم هستی شکل گرفت. چرا معجزه را توهم می دانید و برای تان غیر قابل باور است؟
وقتی مخالفان وجود خدا می گویند که نمی توانیم به خدایی که معجزه می کند باور داشته باشیم، در حقیقت می گویند که ما نمی خواهم به خدایی ایمان داشته باشیم که فراتر از درک و شعور انسانی است.

اما پیشنهاد می کنم که از امروز از به کار بردن واژه "ایمان" خودداری کنید. به جای آن از واژه "اعتماد" استفاده کنید، زیرا معنای ایمان در کتاب مقدس "اعتماد" است. بنابراین اعتماد کنید به آنچه می خواهید به دست آورید. خدا نمی خواهد شما ایمان کورکورانه داشته باشید. او می خواهد "اعتماد" داشته باشید تا بر اساس آن بتوانید با عقل و منطق، معجزات و کارهای خداوند را در زندگی خود مشاهده کنید. بنابراین مسیحیت محدود به اصول اعتقادات نیست، بلکه شامل تجربیات هم می باشد. ایمان کورکورانه آن است که انسان به چیزی ایمان و اعتقاد داشته باشد که آن را هرگز تجربه و مشاهده نکرده است.

۱۳۹۳ آبان ۲۳, جمعه

پاسخ یک نوکیش مسیحی زندانی به اظهارات اخیر دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه

در پی سخنان جواد لاریجانی به شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد مبنی بر آزادیهای کافی پیروان اقلیتهای مذهبی پذیرفته شده در قانون اساسی جمهوری اسلامی؛ یک زندانی نوکیش مسیحی در یاداشتی به ادعاهای دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه پاسخ داد.
« محبت نیوز»  - به گزارش خبرگزاریها، در روز جمعه ۹ آبان ۱۳۹۳ هیأت عالی رتبه حقوق بشر جمهوری اسلامی ایران به ریاست محمد جواد لاریجانی معاون امور بین الملل و دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه، دومین گزارش ملی (یو.پی.آر) خود را که شامل تشریح اقدامات انجام شده درباره عملی کردن 123 توصیه پذیرفته شده از سوی جمهوری اسلامی در دور قبلی (چهار سال پیش) بود، به شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد ارائه کرد.
به دنبال سخنانی که او در این جلسه ایراد نمود و تشریح جمهوری اسلامی به عنوان یک بهشت حقوق بشری، چند رشته مصاحبه و گفتگو و اظهار نظر از جواد لاریجانی در رسانه های داخل و خارج کشور در روزهای بعد منتشر شد که هنوز هم ادامه دارد.
در یکی از این مطالب که روز 11 آبان ماه سال جاری به نقل از دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه توسط روزنامه ارگان سازمان زندانها و اقدامات تامینی و تربیتی کشور موسوم به "حمایت" منتشر شده، آقای لاریجانی ادعا کرده اند که نگاه مجامع جهانی به مسئله حقوق اقلیتهای مذهبی در ایران متناقض است وی افزود که پیروان اقلیتهای مذهبی پذیرفته شده در قانون اساسی جمهوری اسلامی همگی از آزادیهای کافی برخوردارند!
از آن رو که روزنامه حکومتی "حمایت" از معدود عنوان روزنامه هائی است که در داخل زندانهای جمهوری اسلامی در بین زندانیان توزیع می شود، "ابراهیم فیروزی" از زندانیان نوکیش مسیحی در زندان رجائی شهر کرج در یاداشتی به ادعاهای رئیس ستاد حقوق بشر قوه قضائیه پاسخ داد. وی در این یادداشت وضعیت خود و همکیشان زندانیش را مدرک مستندی بر کذب ادعاهای آقای لاریجانی یافته است و همچنین پاسخی به این اظهارات نوشته است که «محبت نیوز» آن را جهت قضاوت افکار عمومی عینن منتشر می کند.
"ابراهیم فیروزی 29 ساله ساکن شهرستان رباط کریم می باشد. این فعال نوکیش مسیحی برای نخستین بار کمتر از 4 سال قبل در تاریخ 21 دی ماه 1389 ( 11 ژانویه 2011) توسط مامورین امنیتی در شهرستان رباط کریم بازداشت شد. وی تا به حال چندین نوبت آزاد و دستگیر شده است و اکنون ضمن اینکه برای گذرندان یک سال حبس قطعی خود در زندان به سر می برد ، پس از پایان این یکسال به حکم دادگاه به شهرمرزی سرباز در سیستان و بلوچستان تبعید خواهد شد.وی همچنین به اتهامات دیگر نیز تحت تعقیب قرار گرفته و به زودی  برای این اتهامات جدید دادگاهی خواهد شد. او که تا ماه گذشته در بند 350 زندان اوین بود اکنون چند هفته می باشد که به زندان رجائی شهر کرج منتقل گردیده است."
«پاسخ به اظهارات ناصحیح اخیر محمد جواد لاریجانی درج شده در روزنامه حمایت»
"دبیر ستادحقوق بشر قوه قضائیه در بخشی از سخنانش در شورای حقوق بشر سازمان ملل نگاه برخی از کشورها را در خصوص حقوق اقلیت های مذهبی در ایران متناقض خوانده و فقط مذاهب مندرج در اصل سیزده قانون اساسی را به رسمیت شناخته است.
این اظهارات در حالی است که بنده به همراه دهها نفر از همکیشان مسیحی ام چند سالی است که در زندانهای تهران کرج شیراز اصفهان اهواز بسر می بریم، آنهم تنها فقط بخاطرباور و اعتقاد به عیسی مسیح و صحبت کردن در مورد ایمان مسیحی خودمان.
تنها برای خودم دادگاه انقلاب اسلامی در این خصوص تاکنون سه پرونده قضایی باز نموده و دومحکومیت زندان و تبعید به اتهام ترویج مسیحیت صادر کرده است.(در حالی که طبق قانون کشور ترویج هیچ یک از ادیان اسمانی جرم محسوب نمی شود.)
جالب اینجاست که نه تنها ما را به این اتهام برای چندین سال در زندان نگه داشته اند، بلکه بر خلاف تصریح قانون زندانها، اقدام به نگهداری ما در میان زندانیان خطرناک و سابقه دار نموده اند، تا به اصطلاح مجازات مضاعفی را به ما تحمیل نمایند.
همه این جفاها در حالی اتفاق می افتد که من و دیگر زندانیان نوکیش مسیحی که برخی از آنان از کشیشان کلیساها در ایران می باشند، بارها درباره این موضوع به صراحت اعلام کرده ایم: «مخالفتی با حاکمیت که نداشته و نداریم هیچ، بلکه بر طبق کلام انجیل مقدس برای حاکمان کشور در دعا نیز می باشیم.»
در پایان به دبیرمحترم ستاد حقوق بشر قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران که گزارشهای آقای احمد شهید گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر ایران را به اصطلاح خلاف واقع می داند توصیه میکنم؛ چنانچه توان اعتراف به این حقیقت را ندارند که کلیساهای فارسی زبان بدستور مقامات امنیتی و حکومتی درهای آن به روی ایماندران مسیحی بسته شده است و جمع بسیاری از مسیحیان ایرانی در جور و جفا بسر می برند، حداقل سکوت اختیار کنند و برای حفظ موقعیت ممتاز خودشان هم که شده کمتر به اظهارات خلاف واقع بپردازند.
 - زندان رجائی شهر/ نوکیش مسیحی ابراهیم فیروزی


یادآور می شود که مطابق اصل 13 قانون اساسی جمهوری اسلامی؛ ایرانیان زرتشتی، کلیمی و مسیحی تنها اقلیتهای دینی شناخته می‏شوند که در حدود قانون در انجام مراسم دینی خود آزادند و در احوال شخصیه و تعلیمات دینی بر طبق آیین خود عمل می‌کنند. مطابق اصل ۲۳ همان قانون؛ تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ‌کس را نمی‌توان به صرف داشتن عقیده‏ای مورد تعرض و موُاخذه قرار دارد.
.