۱۳۹۲ آبان ۱۸, شنبه

معجزات و متقاعد شدن شاگردان‌

    اما عیسی افزون بر معجزاتی که برای مردم می‌کرد، معجزات و عجایبی که شاگردان و پیروان نزدیکش نیز شاهدشان بودند، کارهای شگفت‌انگیز دیگری نیز فقط در حضور جمع شاگردانش انجام داد، چرا که برای او بسیار مهم بود که این جمع کوچک ۱۲ نفری به هویت واقعی او پی ببرند و یقین کنند که او مسیح موعود و پسر خداست‌. اهمیت این امر برای عیسی این بود که رسالت شناساندن او را به جهانیان ایشان می‌بایست بر عهده گیرند. از اینرو، او بیشتر وقت خود را صرف تعلیم و تربیت آنان می‌کرد و در حضور ایشان کارهایی انجام داد تا ایشان هویت و شخصیت واقعی او را بشناسند.
             یک بار که با کشتی ماهیگیری ایشان‌، از یک سوی دریاچه جلیل به کرانۀ دیگر می‌رفت‌، طوفان سهمگینی در گرفت که نزدیک بود کشتی غرق شود. او را که در انتهای کشتی خوابیده بود بیدار کردند؛ او برخاست و در مقابل چشمان حیرت‌زده ایشان با صدایی بلند به باد و طوفان دستور داد تا خاموش شوند! در یک آن آرامی پدید آمد.
             باری دیگر، باز در کشتی ماهیگیری شاگردانش نشسته بود. ایشان که شب قبل را در تلاش برای ماهیگیری به‌سر برده بودند و دست خالی بازگشته بودند، خسته و دلشکسته می‌نمودند. حال که عیسی با ایشان بود، به پطرس گفت که به وسط دریاچه براند و تور را بیندازد. پطرس فقط به‌خاطر شرم حضور از دستور عیسی اطاعت کرد. وقتی تور را به دریا انداختند، آنقدر ماهی گرفتند که تورشان نزدیک بود پاره شود.
             یک بار دیگر، درست پس از ماجرای خوراک دادن به چندین هزار نفر با چند تکه نان‌، او از شاگردان خواست تا سوار کشتی شوند و به کنارۀ دیگر دریاچه بروند تا خود به دعا بپردازد. سپس نیمه‌شبان‌، خود قدم بر آب گذاشت و روی آب قدم‌زنان به‌سوی کشتی رفت‌. شاگردان با دیدن مردی که روی آب راه می‌رود، نزدیک بود قالب تهی کنند. عیسی نزدیک آمد و ایشان را به آرامش فرا خواند.
             و اندک زمانی پیش از مصلوب شدنش‌، به‌همراه سه نفر از مَحرم‌ترین شاگردانش‌، یعنی پطرس و یعقوب و یوحنا، بر فراز کوهی بر آمد و مشغول دعا شد. در حین دعا، ناگهان ظاهر او دگرگون شد؛ چهره‌اش چون خورشید به‌درخشش آمد و جامه‌اش چون برف سفید و درخشان گردید. در همان حال‌، موسی و ایلیا (همان الیاس‌) بر او ظاهر شدند و در خصوص مرگ او که می‌بایست به‌زودی در اورشلیم واقع شود، با او گفتگو می‌کردند. آن سه شاگرد با مشاهدۀ این صحنه خارق‌العاده‌، از ترس روی بر زمین گذاردند.
             دیدن تمام این کارهای حیرت‌انگیز، خصوصاً رویداد آخر، شاگردان را عمیقاً متقاعد کرد که این مرد، عیسای ناصری‌، نه یک انسان عادی‌، بلکه وجودی است الهی‌، و همان مسیحای موعود و پسر خدا می‌باشد.

 آرمان رشدی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر