با سقوط دودمان هخامنشی بهدست اسکندر مقدونی در سال ۳۳۰ پیش از میلاد، تمامی سرزمینهای امپراطوری هخامنشی بهدست جانشینان او افتاد. فرمانروایان یونانی، برخلاف پارسیان، از نظر مذهب و فرهنگ بسیار انحصارگرا بوده، نهایت تلاش خود را کردند تا مردم تمام مناطق حکمرانی خود را «هلنی» (یونانی) بسازند. در این میان، یهودیان بیشترین لطمه را دیدند چرا که عمیقاً به مذهب خود پایبند بودند. در طول حدود ۱۵۰ سالی که یهودیان تحت سلطۀ خشن یونانیان بودند، معبد مقدس اورشلیم بارها مورد هتک حرمت واقع شد و بسیاری از یهودیان بهخاطر تعهد خود به مذهبشان جان باختند.
و درست در همین دوران مصائب ملی و مذهبی بود که توجه ملت یهود به پیشگوییهای انبیای گذشتهشان معطوف گردید که ظهور نجاتدهندهای را نوید داده بودند که تاج و تخت داود و شکوه و عظمت فرمانروایی او و پسرش سلیمان را به قوم اسرائیل اعاده خواهد کرد. شگفت اینکه، طبق این پیشگوییها، این نجاتدهنده میبایست هم پادشاه باشد و هم کاهن، امری که در دین موسی پیشبینی نشده بود. یهودیان این نجاتدهندۀ موعود را «مسیح» مینامیدند (به زبان عبری: ماشیح). این کلمه به کسی اشاره میکند که از سوی یک نبی یا یک کاهن یهودی با روغن مقدس مسح میشد (یعنی روغن مقدس را بر سر یا بر پیشانیاش میمالید) تا رسالت خاصی را از سوی خدا انجام دهد. به این ترتیب، کلمه مسیح، یعنی «مسح شدۀ الهی. » در عهدعتیق، بعضی از پادشاهان و مردان خدا با لقب «مسیح» خوانده شدهاند.
یهودیان این فرمانروایی و حکومتِ جدید را که خدا وعدهاش را داده بود، در زبان خود، «ملکوت خدا» مینامیدند که معنی آن بهسادگی همان «حکومت الهی» است، حکومتی که خدا برقرار میسازد.
آرمان رشدی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر