یهودیان در چند دهۀ آخرِ قرن اول پیش از میلاد، تحت نفوذ و سلطه روم در آمدند. مظالم حکمرانان و پادشاهان دستنشاندۀ روم، باعث سرخوردگی شدید یهودیان دیندار گردید و این امر بهنوبه خود، انتظار التهابآمیز ایشان را برای ظهور مسیحای موعود شعلهورتر میساخت. نکته مهم در اینجا این است که طبق وعدههای خدا در کتب مقدسه یهود، این قوم نه فقط میبایست از استقلال سیاسی برخوردار باشد، بلکه میبایست بر تمام ملل دنیا حکمرانی نمایند؛ اما اینک نه فقط بر هیچ ملتی سلطه نداشتند، بلکه خود زیر سلطۀ خشن ملل دیگر بودند. برای آنان که به وعدههای خدا ایمان داشتند، چنین وضعی بسیار ابهامانگیز بود.
بدینسان، در دورهای که عیسی پسر مریم چشم به جهان گشود، و در آن سالهایی که او دوران نوجوانی و جوانی خود را میگذراند، بعضی از فرقههای متعدد از یهودیان دیندار و غیور، با بیصبری دعا میکردند تا خدا به وعدۀ خود برای فرستادن مسیحا وفا کند؛ بعضی دیگر از فرقهها نیز خود ابتکار عمل را بهدست میگرفتند و با تشکیل گروههای چریکی برای مبارزه با روم، خود را ابزاری در دست خدا میپنداشتند برای تحقق عملی وعدهاش برای بازگرداندن حکومت خاندان داود و استقلال سیاسی یهودیان.
آرمان رشدی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر