دفاعیات مسیحی
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
"نوح به کار کشاورزی مشغول شد و تاکستانی غرس نمود. روزی شراب که زیاد نوشیده بود، در حالت مستی در خیمه اش برهنه خوابید. حام، پدر کنعان، برهنگی پدر خود را دید و بیرون رفته به دو برادرش خبر داد. سام و یافث با شنیدن این خبر، ردایی روی شانه های خود انداخته عقب عقب به طرف پدرشان رفتند تا برهنگی او را نبینند. سپس او را با آن ردا پوشانیدند" (پیدایش فصل 9 آیات 20- 23).
اولین کار و فعالیت جدید بعد از طوفان، غرس یک تاکستان بود. نوح بعد از تهیه شراب، احتمالا روزی را برای جشن و شادی با خانواده اش تعیین کرد. اگر این جشن برای شکرگزاری از لطف و برکت خدابود، بایستی با قربانی حیوانات حلال شروع می گردید. اما به نظر می رسد که این فقط یک جشن خانوادگی بود، آن هم به خاطر موفقیت در غرس کردن تاکستان و درست کردن شراب (در واقع هدف او از کاشت و پرورش انگور، تهیه شراب بود).
می توان حدس زد که نوح می خواست بعد از جشن و نوشیدن شراب، پسرانش را برکت دهد. این همان کاری است که اسحاق به هنگام پیری انجام داد. اسحاق در آخر عمر آرزو داشت که "خوراک خوشمزه ای" را که توسط "پسر محبوبش" عیسو پخته می شد، بخورد! (پیدایش فصل 27 آیات 3- 4). اسحاق از فرمان خدا سرپیچی کرد. قبل از آن که پسران اسحاق متولد شوند، خدا به او و ربکا گفته بود که یعقوب (پسر کوچک شان) برکات عهد خدا با ابراهیم را دریافت خواهد نمود (پیدایش فصل 25 آیه 23). با این وجود، اسحاق نقشه کشید که عیسو را برکت دهد. بدون شک اسحاق می دانست که عیسو نخست زادگی خود را خوار شمرده (فصل 25 آیات 27- 34) و آن را به یعقوب فروخته است، از سوی دیگر، عیسو زنان بت پرست را به همسری گرفته بود (فصل 26 آیات 34- 35 و آیه 46). با این اعمال، عیسو صلاحیت خود را خدشه دار ساخته بود.
نوح آنقدر شراب خورد که مست گردید و برهنه و عریان به خواب فرو رفت! تردیدی نیست که نوح از اثرات شراب بی خبر نبود. مستی به عنوان یکی از گناهان قبل از طوفان ذکر نشده است. این نخستین اشاره به شرابخواری در کتاب مقدس است و دومین بار مربوط به مستی لوط می باشد (پیدایش فصل 19 آیات 30 به بعد). گناه نسبتا کوچک نوح، گناه پسر کوچک تر (حام) را در پی داشت:"غیبت کردن یا شوخی کردن درباره اشتباهات والدین". بار دیگر کتاب پیدایش بر تکرار تاریخ شهادت می دهد. بعد از طوفان، خلقت جدیدی پدید آمد و به دنبال آن سقوط رخ داد. نسل جدید بشر که نوح در راس آن قرار داشت، مانند نسل قبل از طوفان، در سراشیبی سقوط قرار گرفت.
" در حالت مستی در خیمه اش برهنه خوابید"
تاکید بر عریانی نوح می تواند به رابطه جنسی اشاره داشته باشد.
" برهنگی پدر خود را دید"
برخی از مفسران کتاب مقدس معتقدند که حام به اتفاق پسرش "کنعان" به مدت طولانی به نوح عریان و مست چشم دوخته بودند و شاید او را مسخره کرده و می خندیدند! این اتفاق باعث سرگرمی آنان شده بود.
نکته دیگر آن که در متن قدیمی عبری نوشته شده "حام آنچه را دیده بود، با شادی به برادرانش خبر داد" که می تواند بیانگر حالت تمسخر حام باشد و بدین ترتیب به اقتدار پدرش به عنوان مرد خدا آسیب رساند. در مقابل، شخصیت نجیب سام و یافث را که از وضعیت پدرشان دچار اندوه شده بودند، مشاهده می کنیم. آن ها فورا و با احترام پدرشان را پوشاندند.
نوح، کنعان را لعنت کرد (پیدایش فصل 9 آیات 24- 27)
"وقتی نوح به حال عادی برگشت و فهمید که حام چه کرده است، گفت:"کنعان ملعون باد. برادران خود را بنده بندگان باشد. خداوند سام را برکت دهد و کنعان بنده او باشد. خدا یافث را برکت دهد و او را شریک سعادت سام گرداند و کنعان بنده او باشد"
"کنعان ملعون باد"
حام سه پسر داشت به نام های کنعان، کوش و مصرایم. اما نوح فقط کنعان را هدف لعنت قرار می دهد. اگرچه در آیات قبل به طور مستقیم کنعان متهم به گناه نشده، اما وقتی نوح او را لعنت می کند، تردیدی باقی نمی ماند که او نیز مانند پدرش شاهد مستی و عریانی پدربزرگش بوده است. بدین ترتیب نوح با نبوتی که درباره سرنوشت نسل کنعان به زبان آورد، حام را نیز سخت تنبیه کرد.
بسیاری همواره این ادعا مطرح می کنند که خدا اعقاب حام را نفرین کرده است، در نتیجه وقتی اعقاب حام دریافتند که آفریقایی هستند، این نتیجه منطقی حاصل گردید که خدا بر علیه کلیه نسل های آفریقایی تبعیض قائل شد و آن شامل محکومیت ایشان به بردگی بود! واقعیت آن است که حداقل دو پسر حام به نام های کوش و مصرایم در آفریقا سکنی گزیدند (پیدایش فصل 10 آیات 6- 20). اما نسل کنعان فقط در شرق دریای مدیترانه سکونت کرد، در منطقه ای که بعدها به عنوان سرزمین کنعان شناخته شد (پیدایش فصل 10 آیات 15- 19) و امروزه اسرائیل نامیده می شود. این ادعای نامعقول که خدا مردم آفریقا را لعنت کرد تا برده شوند، صرفا بر پایه برداشت کاملا غلط از متن کتاب پیدایش به وجود آمده است. با این توصیف، هنوز هم مردم نگرش های مبنی بر تبعیض نژادی را در مورد سیاهان آفریقا و سیاه پوستان آمریکا با برداشتی غلط از متن کتاب مقدس توجیه می کنند.
دو اتهامی که علیه خدا مطرح شده، ناشی از سوءتفاهم و عدم درک روایات کتاب مقدس است. نخست این که "خدا" حام را برای آنچه انجام داده بود، لعنت نکرد، بلکه این "نوح" بود که از لعنت سخن گفت. علاوه بر این، نوح "کنعان" (پسر حام) را نفرین نمود:"کنعان، ملعون باد". نوح افزود:"کنعان برادران خود را بنده بندگان باشد. خدا یافث را برکت دهد و او را شریک سعادت سام گرداند و کنعان بنده او باشد" ( آیات 25- 26). بنابراین نوح، کنعان (پسر حام) را هدف لعنت خود قرار داد. او قاطعانه نسل کنعان را لعنت کرد.
"برادران خود را بنده بندگان باشد"
این لعنت زمانی که قوم اسرائیل وارد سرزمین موعود شد، به تحقق پیوست. اکثر اهالی سرزمین کنعان توسط یوشع (جانشین موسی) شکست خوردند و زیر سلطه قوم اسرائیل قرار گرفتند (رجوع کنید به کتاب یوشع).
در داستان زندگی نوح به ماجرای مستی او اشاره شده تا آگاه باشیم که حتی مردان پرهیزکار هم ممکن است گناه کنند و تاثیر بدی از خود بر جا گذاشته، خانواده شان را نیز گرفتار نمایند. انسان، خدا نیست. طبق نگرش کتاب مقدس، افراد در هر مقام و موقعیت باید وفاداری خود را به خدا "ثابت" کنند.
مستی نوح یک حادثه فرعی بود و نکته اصلی صدمه دیدن نسل کنعان به خاطر عمل زشت او می باشد. نسل یک شخص به خاطر گناهانش متحمل رنج خواهند شد. ما این امر را در دودمان قائن مشاهده کردیم.
بسیاری تصور می کنند که خدا عادل نیست که ما را به خاطر گناه آدم و حوا محکوم می کند. اما این اشخاص فراموش می کنند که گناهانی که با اراده آزاد خود مرتکب می شوند، ثابت می کند که چه تنگاتنگ با آدم و حوا و طبیعت آن دو همسان هستند. سرشت همه انسان ها یکی است و مستعد نافرمانی هستند. در نتیجه، خدا انسان ها را برای گناهانی که مرتکب می شوند، زیر حکم می برد. از آن جایی که گناهکاریم، به بخشش نیاز داریم و نه به جستجوی حکم عادلانه در خصوص وضعیت خودمان.
خدا قدوس است و نمی تواند گناه را تحمل کند. همه گناهکارند و هر گناهی مستحق مجازات است. اگرچه ما مستحق مجازات مرگ بودیم، اما مسیح گناهان ما را بر خود گرفت و با مرگ خود بر صلیب، تاوان گناهان ما را پرداخت. حال، راه دوستی با خدا باز شده است. با ایمان به عملکرد او، به جای دشمنی و سرگردانی، ما دوستان خدا می شویم.
واپسین سال های نوح (پیدایش فصل 9 آیات 28- 29)
"پس از طوفان، نوح 350 سال دیگر عمر کرد و در سن 950 سالگی وفات یافت".
نوح، این قهرمان بزرگ ایمان، زندگی اش را وقف خداوند نمود. با این توصیف، هیچ رویداد قابل توجه روحانی در سال های آخر زندگی اش همانند دوران قبل از طوفان مشاهده نمی شود.
"نوح به کار کشاورزی مشغول شد و تاکستانی غرس نمود. روزی شراب که زیاد نوشیده بود، در حالت مستی در خیمه اش برهنه خوابید. حام، پدر کنعان، برهنگی پدر خود را دید و بیرون رفته به دو برادرش خبر داد. سام و یافث با شنیدن این خبر، ردایی روی شانه های خود انداخته عقب عقب به طرف پدرشان رفتند تا برهنگی او را نبینند. سپس او را با آن ردا پوشانیدند" (پیدایش فصل 9 آیات 20- 23).
اولین کار و فعالیت جدید بعد از طوفان، غرس یک تاکستان بود. نوح بعد از تهیه شراب، احتمالا روزی را برای جشن و شادی با خانواده اش تعیین کرد. اگر این جشن برای شکرگزاری از لطف و برکت خدابود، بایستی با قربانی حیوانات حلال شروع می گردید. اما به نظر می رسد که این فقط یک جشن خانوادگی بود، آن هم به خاطر موفقیت در غرس کردن تاکستان و درست کردن شراب (در واقع هدف او از کاشت و پرورش انگور، تهیه شراب بود).
می توان حدس زد که نوح می خواست بعد از جشن و نوشیدن شراب، پسرانش را برکت دهد. این همان کاری است که اسحاق به هنگام پیری انجام داد. اسحاق در آخر عمر آرزو داشت که "خوراک خوشمزه ای" را که توسط "پسر محبوبش" عیسو پخته می شد، بخورد! (پیدایش فصل 27 آیات 3- 4). اسحاق از فرمان خدا سرپیچی کرد. قبل از آن که پسران اسحاق متولد شوند، خدا به او و ربکا گفته بود که یعقوب (پسر کوچک شان) برکات عهد خدا با ابراهیم را دریافت خواهد نمود (پیدایش فصل 25 آیه 23). با این وجود، اسحاق نقشه کشید که عیسو را برکت دهد. بدون شک اسحاق می دانست که عیسو نخست زادگی خود را خوار شمرده (فصل 25 آیات 27- 34) و آن را به یعقوب فروخته است، از سوی دیگر، عیسو زنان بت پرست را به همسری گرفته بود (فصل 26 آیات 34- 35 و آیه 46). با این اعمال، عیسو صلاحیت خود را خدشه دار ساخته بود.
نوح آنقدر شراب خورد که مست گردید و برهنه و عریان به خواب فرو رفت! تردیدی نیست که نوح از اثرات شراب بی خبر نبود. مستی به عنوان یکی از گناهان قبل از طوفان ذکر نشده است. این نخستین اشاره به شرابخواری در کتاب مقدس است و دومین بار مربوط به مستی لوط می باشد (پیدایش فصل 19 آیات 30 به بعد). گناه نسبتا کوچک نوح، گناه پسر کوچک تر (حام) را در پی داشت:"غیبت کردن یا شوخی کردن درباره اشتباهات والدین". بار دیگر کتاب پیدایش بر تکرار تاریخ شهادت می دهد. بعد از طوفان، خلقت جدیدی پدید آمد و به دنبال آن سقوط رخ داد. نسل جدید بشر که نوح در راس آن قرار داشت، مانند نسل قبل از طوفان، در سراشیبی سقوط قرار گرفت.
" در حالت مستی در خیمه اش برهنه خوابید"
تاکید بر عریانی نوح می تواند به رابطه جنسی اشاره داشته باشد.
" برهنگی پدر خود را دید"
برخی از مفسران کتاب مقدس معتقدند که حام به اتفاق پسرش "کنعان" به مدت طولانی به نوح عریان و مست چشم دوخته بودند و شاید او را مسخره کرده و می خندیدند! این اتفاق باعث سرگرمی آنان شده بود.
نکته دیگر آن که در متن قدیمی عبری نوشته شده "حام آنچه را دیده بود، با شادی به برادرانش خبر داد" که می تواند بیانگر حالت تمسخر حام باشد و بدین ترتیب به اقتدار پدرش به عنوان مرد خدا آسیب رساند. در مقابل، شخصیت نجیب سام و یافث را که از وضعیت پدرشان دچار اندوه شده بودند، مشاهده می کنیم. آن ها فورا و با احترام پدرشان را پوشاندند.
نوح، کنعان را لعنت کرد (پیدایش فصل 9 آیات 24- 27)
"وقتی نوح به حال عادی برگشت و فهمید که حام چه کرده است، گفت:"کنعان ملعون باد. برادران خود را بنده بندگان باشد. خداوند سام را برکت دهد و کنعان بنده او باشد. خدا یافث را برکت دهد و او را شریک سعادت سام گرداند و کنعان بنده او باشد"
"کنعان ملعون باد"
حام سه پسر داشت به نام های کنعان، کوش و مصرایم. اما نوح فقط کنعان را هدف لعنت قرار می دهد. اگرچه در آیات قبل به طور مستقیم کنعان متهم به گناه نشده، اما وقتی نوح او را لعنت می کند، تردیدی باقی نمی ماند که او نیز مانند پدرش شاهد مستی و عریانی پدربزرگش بوده است. بدین ترتیب نوح با نبوتی که درباره سرنوشت نسل کنعان به زبان آورد، حام را نیز سخت تنبیه کرد.
بسیاری همواره این ادعا مطرح می کنند که خدا اعقاب حام را نفرین کرده است، در نتیجه وقتی اعقاب حام دریافتند که آفریقایی هستند، این نتیجه منطقی حاصل گردید که خدا بر علیه کلیه نسل های آفریقایی تبعیض قائل شد و آن شامل محکومیت ایشان به بردگی بود! واقعیت آن است که حداقل دو پسر حام به نام های کوش و مصرایم در آفریقا سکنی گزیدند (پیدایش فصل 10 آیات 6- 20). اما نسل کنعان فقط در شرق دریای مدیترانه سکونت کرد، در منطقه ای که بعدها به عنوان سرزمین کنعان شناخته شد (پیدایش فصل 10 آیات 15- 19) و امروزه اسرائیل نامیده می شود. این ادعای نامعقول که خدا مردم آفریقا را لعنت کرد تا برده شوند، صرفا بر پایه برداشت کاملا غلط از متن کتاب پیدایش به وجود آمده است. با این توصیف، هنوز هم مردم نگرش های مبنی بر تبعیض نژادی را در مورد سیاهان آفریقا و سیاه پوستان آمریکا با برداشتی غلط از متن کتاب مقدس توجیه می کنند.
دو اتهامی که علیه خدا مطرح شده، ناشی از سوءتفاهم و عدم درک روایات کتاب مقدس است. نخست این که "خدا" حام را برای آنچه انجام داده بود، لعنت نکرد، بلکه این "نوح" بود که از لعنت سخن گفت. علاوه بر این، نوح "کنعان" (پسر حام) را نفرین نمود:"کنعان، ملعون باد". نوح افزود:"کنعان برادران خود را بنده بندگان باشد. خدا یافث را برکت دهد و او را شریک سعادت سام گرداند و کنعان بنده او باشد" ( آیات 25- 26). بنابراین نوح، کنعان (پسر حام) را هدف لعنت خود قرار داد. او قاطعانه نسل کنعان را لعنت کرد.
"برادران خود را بنده بندگان باشد"
این لعنت زمانی که قوم اسرائیل وارد سرزمین موعود شد، به تحقق پیوست. اکثر اهالی سرزمین کنعان توسط یوشع (جانشین موسی) شکست خوردند و زیر سلطه قوم اسرائیل قرار گرفتند (رجوع کنید به کتاب یوشع).
در داستان زندگی نوح به ماجرای مستی او اشاره شده تا آگاه باشیم که حتی مردان پرهیزکار هم ممکن است گناه کنند و تاثیر بدی از خود بر جا گذاشته، خانواده شان را نیز گرفتار نمایند. انسان، خدا نیست. طبق نگرش کتاب مقدس، افراد در هر مقام و موقعیت باید وفاداری خود را به خدا "ثابت" کنند.
مستی نوح یک حادثه فرعی بود و نکته اصلی صدمه دیدن نسل کنعان به خاطر عمل زشت او می باشد. نسل یک شخص به خاطر گناهانش متحمل رنج خواهند شد. ما این امر را در دودمان قائن مشاهده کردیم.
بسیاری تصور می کنند که خدا عادل نیست که ما را به خاطر گناه آدم و حوا محکوم می کند. اما این اشخاص فراموش می کنند که گناهانی که با اراده آزاد خود مرتکب می شوند، ثابت می کند که چه تنگاتنگ با آدم و حوا و طبیعت آن دو همسان هستند. سرشت همه انسان ها یکی است و مستعد نافرمانی هستند. در نتیجه، خدا انسان ها را برای گناهانی که مرتکب می شوند، زیر حکم می برد. از آن جایی که گناهکاریم، به بخشش نیاز داریم و نه به جستجوی حکم عادلانه در خصوص وضعیت خودمان.
خدا قدوس است و نمی تواند گناه را تحمل کند. همه گناهکارند و هر گناهی مستحق مجازات است. اگرچه ما مستحق مجازات مرگ بودیم، اما مسیح گناهان ما را بر خود گرفت و با مرگ خود بر صلیب، تاوان گناهان ما را پرداخت. حال، راه دوستی با خدا باز شده است. با ایمان به عملکرد او، به جای دشمنی و سرگردانی، ما دوستان خدا می شویم.
واپسین سال های نوح (پیدایش فصل 9 آیات 28- 29)
"پس از طوفان، نوح 350 سال دیگر عمر کرد و در سن 950 سالگی وفات یافت".
نوح، این قهرمان بزرگ ایمان، زندگی اش را وقف خداوند نمود. با این توصیف، هیچ رویداد قابل توجه روحانی در سال های آخر زندگی اش همانند دوران قبل از طوفان مشاهده نمی شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر