مطالعه کتاب مقدس
بسیاری از مردم بر این باورند که همه ادیان به یک هدف منتهی می شوند. به بیان دیگر، آیا شخص مسلمان، بودایی، هندو، زرتشتی یا یهودی همان خدا را تحت نامی متفاوت می پرستند؟ آیا مسیحیت، شکلی است متفاوت از موضوعی بنیادین که در همه ادیان مشاهده می شود؟
در مقابل، برخی دیگر این سئوال را مطرح می سازند که آیا مسیحیت درست است یا خیر؟ عده دیگر نیز می گویند که بگذارید مردم فقط به خدا ایمان داشته باشند. چرا حرف عیسی مسیح را پیش بکشیم؟ فقط خدا را قبول کن و همین کافی است.
سئوال این است که آیا مسیحیت می تواند با سایر ادیان در هم آمیزد و انحصاری بودن خود را کنار بگذارد؟
به طور کلی برای مسیحیت غیر ممکن است به لحاظ الهیاتی در بر گیرنده عقاید دیگر باشد. بنیاد پیام مسیحیت همانا عیسی مسیح است، آن خدایی که به زمین آمد. بدون این بنیاد، مسیحیت مفهومی نخواهد داشت. بنابراین، اگر قرار باشد این حقیقت را تغییر دهیم، با یک معما روبرو می شویم. در واقع، گویی می خواهیم چیزی را تغییر دهیم که به لحاظ انسانی قابل تغییر نیست. این حقیقت، یا کاملا درست است و یا کاملا غلط.
برخی از قوانین را می توانیم تغییر دهیم. برای مثال، میزان جریمه عبور غیر مجاز از چراغ قرمز. جریمه می تواند مثلا پانصد دلار و یا ده دلار تعیین شود و یا این قانون جریمه می تواند لغو شود. سایر قوانین نظیر جاذبه زمین، حقایق برگشت ناپذیر هستند و نمی توانیم آن را تغییر دهیم. این قوانین از سوی جامعه تعیین نشده اند. آیا مردم می توانند رای دهند که قانون جاذبه برای یک ساعت متوقف شود؟ هیچکس با عقل سلیم، برای آزمایش آن، از پشت بام به پایین نخواهد پرید! کسی که از قانون جاذبه تخطی ورزد، نتیجه اش را خواهد دید!
حقایق روحانی را نمی توان با رای اکثریت مردم به دست آورد. عیسی مسیح یا خدا است یا نیست. اگر مسیح خدا است، بنابراین برهما یا یکی از 330 میلیون خدای هندوها نمی توانند واقعا خدا باشند. اگر عیسی مسیح آفریدگار خلقت بود، آن گونه که کتاب مقدس تعلیم می دهد، برهما آفریدگار نیست. یا این است و یا آن دیگری.
مطالب بسیاری درباره شباهت ادیان جهان گفته شده است. بسیاری از مردم با ساده لوحی تصور می کنند که ادیان یکی هستند و همان ادعاها را می کنند، اما با اصطلاحاتی اندکی متفاوت. آن ها معتقدند که ادیان همان کاری را انجام می دهند که مسیحیت انجام می دهد. این نگرش، منجر به سئوالاتی می شود، نظیر: کدام خدا یا خدایان جهان را آفریده اند؟ کدام خدا حقیقت را می گوید؟ به درگاه کدامیک از خدایان باید دعا کنم؟ از کجا بدانم کدامیک نیکو است و کدامیک نیست؟ آیا امکان دارد هم عیسی باشد و هم انبوهی از سایر خدایان؟
نکته دیگر این که جهان بینی الهیاتی ادیان با هم متضاد و متفاوت است. مثلا مسیحیت می گوید که مسیح خداوند است و هم چنین مرگ و قیام او را تایید می کند، در حالی که ادیان دیگر الوهیت مسیح و مرگ و قیام او را انکار می کنند. بنابراین، در زمینه این نکته بسیار حساس، یکی از این نگرش ها متناقض، نادرست و اشتباه می باشد. آنچه مسلم است، هر دو نگرش متضاد به طور هم زمان نمی توانند درست باشند، هر چقدر هم هر یک از سوی هر تعداد از مردم مورد باور قرار داشته باشند.
ادیان در زمینه اعتقادات بنیادین، با مسیحیت تفاوت دارند. نگرش ادیان مبتنی بر اندیشه انجام دادن هستند: کار نیک انجام بده تا شاید مورد قبول خدا واقع شوی. در نقطه مقابل، صلیب مسیح قرار دارد که ما را از قلمرو قدرتمند گناه نجات می دهد. پیام مسیحیت این است که در واقع این خدا است که نجات می دهد. این خدا است که در انسان نجات یافته، تغییر و تحول ایجاد کرده و او را به فرد مثبت و مفید تبدیل می کند و این خدا است که قدرت انجام دستورات الهی را به انسان عطا می کند.
از سوی دیگر، خدا می خواهد بهترین دوست انسان باشد (تجربه منحصر به فرد زندگی با خدا تا شخص دریابد که واقعا خدایی وجود دارد). طبق نگرش مسیحیت، اعتقاد به خدا کافی نیست. یک دزد هم می تواند به خدا اعتقاد داشته باشد. اما همان دزد اگر با خدا دوست و صمیمی باشد، آیا به دزدی ادامه می دهد؟
در مقابل، برخی دیگر این سئوال را مطرح می سازند که آیا مسیحیت درست است یا خیر؟ عده دیگر نیز می گویند که بگذارید مردم فقط به خدا ایمان داشته باشند. چرا حرف عیسی مسیح را پیش بکشیم؟ فقط خدا را قبول کن و همین کافی است.
سئوال این است که آیا مسیحیت می تواند با سایر ادیان در هم آمیزد و انحصاری بودن خود را کنار بگذارد؟
به طور کلی برای مسیحیت غیر ممکن است به لحاظ الهیاتی در بر گیرنده عقاید دیگر باشد. بنیاد پیام مسیحیت همانا عیسی مسیح است، آن خدایی که به زمین آمد. بدون این بنیاد، مسیحیت مفهومی نخواهد داشت. بنابراین، اگر قرار باشد این حقیقت را تغییر دهیم، با یک معما روبرو می شویم. در واقع، گویی می خواهیم چیزی را تغییر دهیم که به لحاظ انسانی قابل تغییر نیست. این حقیقت، یا کاملا درست است و یا کاملا غلط.
برخی از قوانین را می توانیم تغییر دهیم. برای مثال، میزان جریمه عبور غیر مجاز از چراغ قرمز. جریمه می تواند مثلا پانصد دلار و یا ده دلار تعیین شود و یا این قانون جریمه می تواند لغو شود. سایر قوانین نظیر جاذبه زمین، حقایق برگشت ناپذیر هستند و نمی توانیم آن را تغییر دهیم. این قوانین از سوی جامعه تعیین نشده اند. آیا مردم می توانند رای دهند که قانون جاذبه برای یک ساعت متوقف شود؟ هیچکس با عقل سلیم، برای آزمایش آن، از پشت بام به پایین نخواهد پرید! کسی که از قانون جاذبه تخطی ورزد، نتیجه اش را خواهد دید!
حقایق روحانی را نمی توان با رای اکثریت مردم به دست آورد. عیسی مسیح یا خدا است یا نیست. اگر مسیح خدا است، بنابراین برهما یا یکی از 330 میلیون خدای هندوها نمی توانند واقعا خدا باشند. اگر عیسی مسیح آفریدگار خلقت بود، آن گونه که کتاب مقدس تعلیم می دهد، برهما آفریدگار نیست. یا این است و یا آن دیگری.
مطالب بسیاری درباره شباهت ادیان جهان گفته شده است. بسیاری از مردم با ساده لوحی تصور می کنند که ادیان یکی هستند و همان ادعاها را می کنند، اما با اصطلاحاتی اندکی متفاوت. آن ها معتقدند که ادیان همان کاری را انجام می دهند که مسیحیت انجام می دهد. این نگرش، منجر به سئوالاتی می شود، نظیر: کدام خدا یا خدایان جهان را آفریده اند؟ کدام خدا حقیقت را می گوید؟ به درگاه کدامیک از خدایان باید دعا کنم؟ از کجا بدانم کدامیک نیکو است و کدامیک نیست؟ آیا امکان دارد هم عیسی باشد و هم انبوهی از سایر خدایان؟
نکته دیگر این که جهان بینی الهیاتی ادیان با هم متضاد و متفاوت است. مثلا مسیحیت می گوید که مسیح خداوند است و هم چنین مرگ و قیام او را تایید می کند، در حالی که ادیان دیگر الوهیت مسیح و مرگ و قیام او را انکار می کنند. بنابراین، در زمینه این نکته بسیار حساس، یکی از این نگرش ها متناقض، نادرست و اشتباه می باشد. آنچه مسلم است، هر دو نگرش متضاد به طور هم زمان نمی توانند درست باشند، هر چقدر هم هر یک از سوی هر تعداد از مردم مورد باور قرار داشته باشند.
ادیان در زمینه اعتقادات بنیادین، با مسیحیت تفاوت دارند. نگرش ادیان مبتنی بر اندیشه انجام دادن هستند: کار نیک انجام بده تا شاید مورد قبول خدا واقع شوی. در نقطه مقابل، صلیب مسیح قرار دارد که ما را از قلمرو قدرتمند گناه نجات می دهد. پیام مسیحیت این است که در واقع این خدا است که نجات می دهد. این خدا است که در انسان نجات یافته، تغییر و تحول ایجاد کرده و او را به فرد مثبت و مفید تبدیل می کند و این خدا است که قدرت انجام دستورات الهی را به انسان عطا می کند.
از سوی دیگر، خدا می خواهد بهترین دوست انسان باشد (تجربه منحصر به فرد زندگی با خدا تا شخص دریابد که واقعا خدایی وجود دارد). طبق نگرش مسیحیت، اعتقاد به خدا کافی نیست. یک دزد هم می تواند به خدا اعتقاد داشته باشد. اما همان دزد اگر با خدا دوست و صمیمی باشد، آیا به دزدی ادامه می دهد؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر