زندگی هدفمند
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
یوشع و سپاهیانش در نبردی بزرگ و سرنوشت ساز حضور داشتند. آن ها بایستی سپاه دشمن را کاملا شکست می دادند، اما چیزی به غروب آفتاب و فرا رسیدن شب نمانده بود. آن ها در حال تعقیب سپاهیان دشمن بودند و تاریکی شب می توانست مانع بزرگی برای دستیابی به پیروزی قاطع باشد. اگر یوشع از ادامه نبرد دست می کشید، در آینده نزدیک سپاه دشمن با تجدید قوا و نیروی بیشتر، مشکلات فراوانی را به وجود می آورد. به خصوص اگر به یاد بیاوریم که سپاهیان دشمن در واقع ائتلافی از نیروهای مسلح پنج پادشاه بودند (یوشع فصل 10 آیه 5).
یوشع می توانست به آسانی ناامید شود، جا بزند و به خودش بگوید:"دیگه کاری نمیشه کرد. هوا داره تاریک میشه و تعقیب دشمن غیر ممکنه. سپاه دشمن این منطقه را خوب می شناسد و شاید ما را به دام اندازند و شکست دهند. پس صلاح نمی بینم به نبرد و تعقیب دشمن ادامه بدهم". ولی یوشع ایمان به خدایی داشت که کارهای غیرعادی می کند. او در گذشته بارها معجزات خداوند را مشاهده کرده بود. در دورانی که دستیار موسی بود و هم چنین در طی هفته های گذشته که شهرها و مناطقی را با کمک خداوند تسخیر کرده بود. این ایمان، یوشع را به مردی قهرمان و برجسته مبدل ساخته بود. بنابراین، او ابتدا مشکل را با خدا در میان گذاشت. اگرچه کتاب مقدس جزئیات دعای او را ثبت نکرده، اما می توان حدس زد که چه عباراتی را به خداوند گفت. او احتمالا به خدا چنین گفت:"ای خداوند، من می دانم که تو خدایی مافوق طبیعی هستی و عالم هستی را از نیستی آفریدی. من می دانم که تو بر تمام امور دنیا حاکمیت مطلق داری و همه چیز تحت تسلط توست. درخواست من این است که خورشید غروب نکند تا بتوانم ماموریتم را با موفقیت خاتمه دهم" بخش آخر دعای او در کتاب یوشع فصل 10 آیه 12 ثبت شده است.
این دعا، توهم یا تصور احمقانه یوشع نبود. او از خدا چیزی را درخواست کرد که تاکنون در تاریخ رخ نداده بود. البته خدا می توانست چنین پاسخ دهد:"یوشع، عزیز من، چه کسی تا امروز چنین درخواستی کرده که تو نفر دوم باشی؟ این دیگه چه دعایی ست؟ این دعای تو باعث میشه که زندگی مردم در سرزمین های دیگه مختل بشه. من چنین کاری نمی کنم و مانع غروب خورشید نمی شوم". ولی خدا چنین واکنشی نشان نداد.
دعای یوشع یک درخواست غیرعادی از خدای مافوق طبیعی بود. وقتی ما ایمان فوق العاده ای داریم، لبخند بر چهره خدا نمایان می شود. من معتقدم که خدا به فرشتگانش گفت:"گوش کنید به آنچه این مرد به زبان می آورد. او آدمی است با ایمان عجیب، محکم و استوار. او ایمان داره که من می توانم هرکاری انجام دهم. او معتقد است که هیچ کاری برایم غیرممکن نیست. او از من خواسته که خورشید غروب نکنه".
بنابراین خدا به درخواست یوشع پاسخ مثبت داد و خورشید با تاخیر زیاد غروب کرد. به عبارت دیگر، واکنش مثبت خدا به درخواست غیرعادی یوشع بدین معنا بود که وقتی انسان با ایمان درخواست عجیب و غیرعادی مطرح می کند، خداوند هم کار غیرعادی و شگفت انگیزی انجام می دهد. کتاب مقدس می فرماید که خورشید تا زمانی که قوم اسرائیل دشمن را کاملا شکست نداد، غروب نکرد (یوشع فصل 10 آیه 13). مدت روز به وسیله معجزه طولانی شد و مداخله خدا موجب گردید که جنگ به نفع قومش تمام شود.
وقتی با بحران ها و مشکلات مواجه می شوید، می توانید تلخ، منفی و ناامید شوید و به خودتان بگویید:"تمام شد. دیگه راه حلی وجود ندارد. هیچ اتفاق مثبتی رخ نخواهد داد". ولی ایمان عجیب نگرش دیگری دارد:"خداوندا، می دانم که در وضعیت بدی قرار دارم و همه قرائن و شواهد نشان می دهند که راه حلی وجود ندارد و تغییر این وضعیت غیرممکن است. اما من می دانم وقتی تو مداخله کنی، مشکلاتم نه فقط محو می شوند، بلکه در در وضعیتی به مراتب بهتر از گذشته قرار خواهم گرفت. ایمان دارم همه چیز تحت کنترل کامل توست". در نتیجه معجزاتی در زندگی شما رخ خواهد داد که حتی نسل های بعدی شما نیز از آن بهره مند خواهند شد. به عبارت دقیق تر، ایمان عجیب برکت مضاعف نصیب شما خواهد کرد، طوری که مردم از دیدن معجزات در زندگی شما شگفت زده می شوند. وقتی ایمان عجیب دارید، ما به نورچشمی های خداوند مبدل می شویم.
آیا تاکنون درخواست غیرعادی از خداوند طلب نموده اید؟ چرا یوشع و سایر زنان و مردان درخواست های بزرگ مطرح کردند و بسیار موفق شدند؟ چرا با ایمان عجیب به زندگی با خدا ادامه نمی دهید؟ ما باید ایمان داشته باشیم که خدا نه فقط وجود دارد، بلکه به فکر ماست و به بشر علاقمند است. او به وضع ما توجه دارد. چنین ایمانی برای مسیحیان آسان است، زیرا خدا در مسیح به جهان آمد تا به ما بگوید چقدر به ما علاقه دارد. بنابراین، خداوند توسط ایمان عجیب شما، زندگی تان را از تیره بختی و نومیدی به مرحله موفقیت و پیروزی هدایت خواهد کرد. ایمان ما خدا را به جنب و جوش می اندازد.
یوشع و سپاهیانش در نبردی بزرگ و سرنوشت ساز حضور داشتند. آن ها بایستی سپاه دشمن را کاملا شکست می دادند، اما چیزی به غروب آفتاب و فرا رسیدن شب نمانده بود. آن ها در حال تعقیب سپاهیان دشمن بودند و تاریکی شب می توانست مانع بزرگی برای دستیابی به پیروزی قاطع باشد. اگر یوشع از ادامه نبرد دست می کشید، در آینده نزدیک سپاه دشمن با تجدید قوا و نیروی بیشتر، مشکلات فراوانی را به وجود می آورد. به خصوص اگر به یاد بیاوریم که سپاهیان دشمن در واقع ائتلافی از نیروهای مسلح پنج پادشاه بودند (یوشع فصل 10 آیه 5).
یوشع می توانست به آسانی ناامید شود، جا بزند و به خودش بگوید:"دیگه کاری نمیشه کرد. هوا داره تاریک میشه و تعقیب دشمن غیر ممکنه. سپاه دشمن این منطقه را خوب می شناسد و شاید ما را به دام اندازند و شکست دهند. پس صلاح نمی بینم به نبرد و تعقیب دشمن ادامه بدهم". ولی یوشع ایمان به خدایی داشت که کارهای غیرعادی می کند. او در گذشته بارها معجزات خداوند را مشاهده کرده بود. در دورانی که دستیار موسی بود و هم چنین در طی هفته های گذشته که شهرها و مناطقی را با کمک خداوند تسخیر کرده بود. این ایمان، یوشع را به مردی قهرمان و برجسته مبدل ساخته بود. بنابراین، او ابتدا مشکل را با خدا در میان گذاشت. اگرچه کتاب مقدس جزئیات دعای او را ثبت نکرده، اما می توان حدس زد که چه عباراتی را به خداوند گفت. او احتمالا به خدا چنین گفت:"ای خداوند، من می دانم که تو خدایی مافوق طبیعی هستی و عالم هستی را از نیستی آفریدی. من می دانم که تو بر تمام امور دنیا حاکمیت مطلق داری و همه چیز تحت تسلط توست. درخواست من این است که خورشید غروب نکند تا بتوانم ماموریتم را با موفقیت خاتمه دهم" بخش آخر دعای او در کتاب یوشع فصل 10 آیه 12 ثبت شده است.
این دعا، توهم یا تصور احمقانه یوشع نبود. او از خدا چیزی را درخواست کرد که تاکنون در تاریخ رخ نداده بود. البته خدا می توانست چنین پاسخ دهد:"یوشع، عزیز من، چه کسی تا امروز چنین درخواستی کرده که تو نفر دوم باشی؟ این دیگه چه دعایی ست؟ این دعای تو باعث میشه که زندگی مردم در سرزمین های دیگه مختل بشه. من چنین کاری نمی کنم و مانع غروب خورشید نمی شوم". ولی خدا چنین واکنشی نشان نداد.
دعای یوشع یک درخواست غیرعادی از خدای مافوق طبیعی بود. وقتی ما ایمان فوق العاده ای داریم، لبخند بر چهره خدا نمایان می شود. من معتقدم که خدا به فرشتگانش گفت:"گوش کنید به آنچه این مرد به زبان می آورد. او آدمی است با ایمان عجیب، محکم و استوار. او ایمان داره که من می توانم هرکاری انجام دهم. او معتقد است که هیچ کاری برایم غیرممکن نیست. او از من خواسته که خورشید غروب نکنه".
بنابراین خدا به درخواست یوشع پاسخ مثبت داد و خورشید با تاخیر زیاد غروب کرد. به عبارت دیگر، واکنش مثبت خدا به درخواست غیرعادی یوشع بدین معنا بود که وقتی انسان با ایمان درخواست عجیب و غیرعادی مطرح می کند، خداوند هم کار غیرعادی و شگفت انگیزی انجام می دهد. کتاب مقدس می فرماید که خورشید تا زمانی که قوم اسرائیل دشمن را کاملا شکست نداد، غروب نکرد (یوشع فصل 10 آیه 13). مدت روز به وسیله معجزه طولانی شد و مداخله خدا موجب گردید که جنگ به نفع قومش تمام شود.
وقتی با بحران ها و مشکلات مواجه می شوید، می توانید تلخ، منفی و ناامید شوید و به خودتان بگویید:"تمام شد. دیگه راه حلی وجود ندارد. هیچ اتفاق مثبتی رخ نخواهد داد". ولی ایمان عجیب نگرش دیگری دارد:"خداوندا، می دانم که در وضعیت بدی قرار دارم و همه قرائن و شواهد نشان می دهند که راه حلی وجود ندارد و تغییر این وضعیت غیرممکن است. اما من می دانم وقتی تو مداخله کنی، مشکلاتم نه فقط محو می شوند، بلکه در در وضعیتی به مراتب بهتر از گذشته قرار خواهم گرفت. ایمان دارم همه چیز تحت کنترل کامل توست". در نتیجه معجزاتی در زندگی شما رخ خواهد داد که حتی نسل های بعدی شما نیز از آن بهره مند خواهند شد. به عبارت دقیق تر، ایمان عجیب برکت مضاعف نصیب شما خواهد کرد، طوری که مردم از دیدن معجزات در زندگی شما شگفت زده می شوند. وقتی ایمان عجیب دارید، ما به نورچشمی های خداوند مبدل می شویم.
آیا تاکنون درخواست غیرعادی از خداوند طلب نموده اید؟ چرا یوشع و سایر زنان و مردان درخواست های بزرگ مطرح کردند و بسیار موفق شدند؟ چرا با ایمان عجیب به زندگی با خدا ادامه نمی دهید؟ ما باید ایمان داشته باشیم که خدا نه فقط وجود دارد، بلکه به فکر ماست و به بشر علاقمند است. او به وضع ما توجه دارد. چنین ایمانی برای مسیحیان آسان است، زیرا خدا در مسیح به جهان آمد تا به ما بگوید چقدر به ما علاقه دارد. بنابراین، خداوند توسط ایمان عجیب شما، زندگی تان را از تیره بختی و نومیدی به مرحله موفقیت و پیروزی هدایت خواهد کرد. ایمان ما خدا را به جنب و جوش می اندازد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر