۱۳۹۳ تیر ۹, دوشنبه

بازداشت و بی‌خبری از وضعیت چند نوکیش مسیحی در شیراز

خبرگزاری هرانا – در ادامه فشارهای امنیتی بر نوکیشان مذهبی در ایران، منابع خبری از بازداشت چند تن از اعضای یک کلیسای خانگی در شیراز خبر می‌دهند.
به گزارش کمیته گزارشگران، روز جمعه ۳۰ خرداد ماه ۹۳، ماموران امنیتی با ورود به منزل آقای فضلی، یکی از نوکیشان مسیحی استان فارس، اقدام به اهانت و دستگیری چند تن از نوکیشان مسیحی حاضر در محل نمودند.
بر اساس این گزارش، علاوه بر آقای فضلی و همسر ایشان (بانو فرخنده)، خانم‌ها میترا ستوده، پرستو شهابی و همچنین آقای محمدرضا (معروف به برادر یوسف) و یک نفر دیگر (با هویت نامشخص) بازداشت شدند.
بر اساس این گزارش، ماموران لباس شخصی مجهز به بیسیم و سلاح کمری، ضمن ارعاب دیگر ساکنان آن ساختمان، ساعت‌ها از هرگونه تردد در محل ورودی جلوگیری کرده و ضمن بازرسی منزل آقای فضلی، اقدام به ضبط جزوات، کامپیوترهای حاضران و همچنین ادوات دریافت ماهواره نموده و با ورود به بخش فوقانی ساختمان، دیش‌های ماهواره‌ای را نیز تخریب کردند.
هنوز از محل نگهداری و وضعیت بازداشت شدگان خبری در دست نمی‌باشد.
فشار بر نوکیشان مسیحی ایرانی طی سالهای گذشته و بعد از هشدارهای مقامات جمهوری اسلامی پیرامون رشد کلیساهای خانگی روندی شتابان داشته و به ویژه در ماههای اخیر تعدادی از نوکیشان مسیحی در استانهای خوزستان و تهران مورد حمله و آزار و بازداشت ماموران امنیتی قرار گرفته‌اند.
همچنین در مواردی کلیساهای فارسی زبان مسیحیان تعطیل شده و از فعالیت‌های دینی آن‌ها جلوگیری به عمل آمده است.
احمدشهید، گزارشگر ویژه حقوق بشر، اخیرا در گزارش تفصیلی خود پیرامون موارد نقض حقوق بشر در ایران هشدار داده بود که سرکوب و تحدید آزادی‌های اساسی شهروندان ایران به طور مستمر و گسترده ادامه دارد و آزار و اذیت نوکیشان مسیحی که از اسلام به مسیحیت گرویده‌اند، شدیدا نگران کننده است.

آیا خدا با شما صحبت میکند؟؟؟

کامبیز
چند روز پیش با دوستام از کلیسا مستقیم رفتیم رستوران. جاتون خالی خیلی خوش گذشت. طبق معمول بعد غذا با هم صحبت می کنیم و در اون جمع ما، اون روز یه شخصی بود که نمی شناختم و بحث به اینجا رسید که خدای ما با ما صحبت می کنه، نمی دونم که چی شد که به اینجا رسیدیم و این شخص تازه وارد گفت خدا با من صحبت نمی کنه!!
خیلی برای من عجیب بود، او مسیح رو میشناخت و دوستش داشت اما برای او مسیح تنها راه نبود، هر کسی از هر راهی می تونست به خدا برسه( طبق عقیده اون) و من آتیشی تر از همه بودم چون می دونستم خدا با انسان صحبت می کنه و مسیح تنها راه ماست و این که ما بخوایم به خدا برسیم اشتباهه و خداست که به طرف ما می آد، و طبق معمول سوال پیچش کردم و بهش گفتم که مگه نه اینکه اگه ایمان بیاری مسیح در قلب تو زندگی می کنی طبق کلام، خدا پشت در قلبت ایستاده اگر در رو باز کنی وارد شده و در تو زندگی خواهد کرد و با تو شام خواهد خورد، اگر ما این آیه رو قبول داشته باشیم و بدونیم که خدا در درون ماست، پس می تونه با ما صحبت کنه، مگه میشه خدا در قلب انسان زندگی بکنه اما با انسان حرف نزنه!! اون گفت که بارها دعا کرده گریه کرده و از خدا خواسته که خودش رو به اون نشون بده اما هیچ جوابی از خدا نشنیده!
طبق معمول بحث ما هم بدون نتیجه تموم شد و باید از رستوران بیرون میرفتیم با هم دیگه خدا حافظی کردیم و هر کی به راه خودش رفت، شاید اون روز فراموش کردم که بیشتر در مورد این موضوع فکر کنم اما دیشب خیلی با خودم درگیر بودم. چرا خدا با همه حرف نمی زنه؟ چرا خدا فقط با یک عده خاص صحبت می کنه؟ چرا خدا خودش رو به همه نشون نمیده؟
این سوالات در مغزم بود تا خوابم برد و ساعت 4 صبح از خواب بیدار شدم و دیگه نتونستم بخوابم، کمی دعا کردم و از خدا خواستم که جواب سوالاتم رو بگه، و خدا طبق معمول برام از انجیل باز کرد و قسمتهایی از انجیل رو جلوی چشمم آورد که جواب تمام سوالاتم در اون بود.
در عهد قدیم خدا خیلی دیر با پیامبران و انبیا صحبت می کرد شاید وقتی کتاب رو می خونیم زیاد متوجه نشیم اما فاصله زمانی نشون می ده که خدا هر روز حرف نمی زد بلکه خیلی دیر به دیر صحبت می کرد. بعضی وقتها فاصله زمانی به 400 سال می رسید. اما با ورود به عهد جدید رابطه خدا با انسان نزدیکتر شد، با مرگ مسیح بر روی صلیب این جدایی شکسته شد و در اعمال رسولان در روز پنطیکاست این پیشگویی به حقیقت پیوست که خدا در ایام آخر به جوانان خوابها و به پیرها رویاها نشان خواهد داد. اگر روز پنطیکاس این پیشگویی به طبق نظر پطرس انجام شد چه بسا ما که بعد از دوهزار سال از روز پنطیکاست زندگی می کنیم به ایام آخر نزدیکتر هستیم و خدا باید بیشتر با ما از طریق خوابها و رویاها صحبت بکنه. ولی چرا خدا با همه صحبت نمی کنه؟ اصلا خدا با چه کسانی صحبت می کنه؟ عیسی مسیح صورت خدای نادیده است و در این شکی نیست، عیسی با چه کسانی صحبت کرد و با چه کسانی صحبت نکرد؟
همه می دونیم که روزی که عیسی رو محاکمه کردند از عیسی سوالاتی شد که او جوابی نداد، یعنی حرفی نزد، عیسی با علمای یهود هم زیاد صحبت نمی کرد و فقط به یک جواب کوتاه و مختصر بسنده میکرد. او با شاگردانش هر روز صحبت می کرد، با گناهکاران صحبت میکرد، با افراد ناتوان و فقرا صجبت میکرد. اگر عیسی صورت خدای نادیده است پس خدا هم باید همین گونه باشه، خدا هم از این افراد برای صحبت کردن استفاده می کنه، از من گناهکار که دوستش دارم، و از شما که شاگرد او هستید، پس اگر ایمان دارید که شما شاگرد عیسی هستید، مطمئن باشید که با شما صحبت میکنه، باید گوش شنوا داشته باشید تا صدای او رو بشنوید.
بعد از همه این مسائل که خدا جلوی چشمای من آورد از خدا پرسیدم که چرا با کسانی که مشتاق این هستندکه تو رو ببینند صحبت نمی کنی؟
و پاسخش این بود که این به نوع ایمان ما بستگی داره، چون کسانی که ایمان دارند که خدا در درونشون ساکنه و مطمعن هستند که با خدا زندگی می کنند، نیازی نیست که خدا خودش رو به اونها ثابت بکنه!
اما کسانی که دعا می کنند که خدایا خودت رو به ما نشون بده تا ایمان بیاریم، خدایا خودت رو به ما ظاهر کن! مثل اینه که در را می بندند و از خدا می خوان که خدایا بیا تو، تو اگه خدایی خودت کلید داری، نیازی نیست من در رو برات باز کنم، خودت بیا تو!
به یاد طومای شکاک افتادم که میگفت من تا جای میخها را در دستش نبینم و تا انگشت خود را در جای میخها و دستم را در پهلویش نگذارم باور نخواهم کرد!! او که طوما بود، شاگرد عیسی بود، آیا عیسی به خاطر درخواست او بر او ظاهر شد؟؟ نه! هشت روز گذشت و طوما در شک باقی موند و بعد هشت روز عیسی از درب بسته بدون کلید، بدون این که کسی در رو براش باز کنه وارد شد، و گفت سلام برشما. و بعد با طوما صحبت کرد. منظورم اینه که درسته عیسی خداست و نیاز به کلید نداره اما عیسی به خاطر طوما ظاهر نشد، و به خاطر طوما از درب بسته وارد نشد، شاید میشه گفت عیسی به طوما لطف کرد، او به شاگردانش سلام کرد و طوما هم در این سلام شریک شاگردان شد. و حرف آخر عیسی که به طوما گفت در حقیقت حرف عیسی به همه ماست:
عیسی گفت: آیا تو بخاطر اینکه مرا دیده ای ایمان آوردی؟ خوشا بحال کسانی که مرا ندیده اند و ایمان میآورند.
فیض خداوندمان عیسی مسیح بر شما باد از حال تا ابدالآباد. آمین

اطمینان از محبّت خدا به ما

جان پایپر
از آنجایی که خدای محبّت خود دلیلی برآنست که ما را با محبّت خاص، دوست داشته باشد ( رومیان 8 : 28 )، امّا اطمینان از این محبّت خاص، نباید دلیل اصلی ما برای محبّت خدا باشد. محبّت ما برای او که بخاطر منتخب بودن ماست، درک روحانی ما از همۀ جلال رضایتبخش این خداست. قدردانی ما از مزایای دریافتی نیست، بلکه شناخت و لذت دریافت اوست که قلب ما را سرشار از قدردانی می کند. این شناخت و خوشی بایستی برطبق کلام خدا باشد، همراه با این یقیین آنی که او البته برای این خوشی جاودانی است که خود را به ما می دهد.
دعوت انجیل (مسیح برای گناهکاران مرد و اگر به او ایمان بیاوری نجات می یابی)، ابتدای امر دعوتی نیست به اینکه ایمان بیاوری او برای گناهانت مرد، بلکه ایمان آوردن به اینکه او خدایی است که نجات را با این بهای گزاف مهیا ساخته و با این حکمت و قدوسیّت، شایستۀ اعتماد است؛ و اینکه او حقیقتاً آرامی رضایتبخش برای همۀ حسرتهای ماست. این ایمان (که حس کردن، دریافت کردن است)، بلافاصله همراه با این یقیین است که ما نجات یافته ایم و او برای ما مرد، چونکه وعدۀ نجات برای آنانی است که البته ایمان دارند. هستۀ مرکزی خوشی و شادی در مسیحیّت، متمرکز این واقعیت است که ایمان نجاتبخش چیست، معنی واقعی «پذیرفتن» مسیح یعنی چه و محبّت کردن خدا به چه معنی است.
مقایسه کنید: " ما او را دوست داریم؛ زیراکه او اوّل ما را محبّت کرد." ( اول یوحنا 4 : 19 ). این شاید بدین معنی است که محبّت خدا، از طریق تجسّم، کفاره و کار روح القدس محبّت ما را برای او ممکن می سازد؛ و بدین معنی نیست که انگیزۀ ما برای محبّت، کارهای زیاد او برای ماست. و شاید به معنای مشاهده و درک روحانی ما از این خدایست که گناهکارانی چون ما را با چنین فیض عظیم، حکمت حیرت آور و قربانی ای برای کفاره، دوست می دارد. بخاطر چنین خدایی، بخاطر آنچه که او هست، ما غرق شادی می شویم، نه بخاطر گفتن این جمله که ما ابتداً او را دوست داریم، چونکه خود را شخصاً و خاصّاً برگزیدۀ او می بینیم.

1995
ترجمه: آرش

مردم اغلب می پرسند:"اگر خدا در آن زمان معجزه می کرد، چرا امروز نمی کند؟

دفاعیات مسیحی
اگر معجزه ببینم، ایمان می آورم!" عیسی به این سئوال چنین پاسخ داد. او ماجرای مردی ثروتمند را تعریف کرد که در عذاب جهنم به سر می برد. او ابراهیم را در بهشت دید (کسانی که به طور موقت مرده اند، از جهنم می توانستند بهشت را ببینند). او از ابراهیم درخواست کرد که کسی را نزد برادرانش بفرستد، مبادا آن ها نیز به این مکان هولناک بروند. ابراهیم گفت که برادرانش کتاب مقدس را دارند. اما مرد ثروتمند اعتراض کرد و گفت که اگر ببینند که مرده ای زنده شود، تحت تاثیر این معجزه، زندگی شان تغییر می کند. پاسخی که به او داده شد، امروز نیز مانند آن زمان معتبر است:"اگر به موسی و انبیاء گوش نسپارند، حتی اگر کسی از مردگان زنده شود، مجاب نخواهند شد" (لوقا فصل 16 آیه 31). امروزه مخالفان مسیحیت شواهد تاریخی، کشفیات باستان شناسی و تغییر زندگی افراد منفی به ایمانداران مسیحی را نمی پذیرند. بارها خدا آنان را از خطرات مرگ و وقایع ناگوار نجات داده و در طول مراحل زندگی به آن ها کمک کرده است. اما این معجزات را نمی پذیرند و آن را شانس قلمداد می کنند. هر مقدار دلیل و مدرک ارائه شود، آن ها متقاعد نمی شوند که معجزه رخ داده است.

۱۳۹۳ تیر ۸, یکشنبه

روحیه شکرگزاری

دنیای ما دنیای توقعات بیجا و غرغر و شکایت و عدم قناعت می باشد. یکی از اثرات گناه در انسان عدم شکرگزاری و قانع بودن است. انسان به علت عدم تشکر و شکرگزاری ضربه های زیاد روحی، روانی و جسمی خورده است. بعضی هستند که اصلا" نمی توانند تشکر کنند!!!
خدای ما خدایی است که انتظار دارد ما قلبی شکرگزار داشته باشیم. درمزمور 50: 8-23 خدا از افرادی سخن می گوید که قربانیهای خوبی می گذرانند ولی قلب شکرگزار ندارند. خدا طالب قربانیهای ما نیست. طالب خدمات و از خود گذشتگیهای ما نیست. او طالب قلبی است که قدردان است.
در زندگی من خدا اعمال عظیم زیادی کرده است. شفاها و معجزات و جواب دعاها و موقعیتهای عالی و خانواده خوب و همسر خوب و خیلی چیزها که بهانه ای برای غرغر و شکایت ندارم، ولی اعتراف می کنم که با تمام این همه برکات من شخص منفی بوده ام و بسیار غرغر و شکایتها کرده ام. این طبیعت گناه آلود انسان است و نیز قلب فراموش کار انسان که کارها و اعمال عظیم خدا را فراموش می کند.
در سال 1860 کشتی ای در ساحل دریاچه میشیگان، نزدیک ایوانستون غرق شد. ادوارد اسپنسر شخصی بود که در این حادثه که عده ای در حال غرق شدن بودند 17 بار از ساحل به دریا رفت و 17 نفر را از غرق شدن نجات داد. پس از این واقعه سلامتی او آرام آرام به قهقرا رفت و بالآخره فوت شد. در روز تدفین او معلوم شد که هیچکدام از آن 17 نفر از او بخاطر کار شجاعانه ای که انجام داده بود، تشکر نکرده بودند. حتی یک تشکر خشک و خالی.
در کلام خدا می خوانیم که ده جذامی از مسیح شفا یافتند ولی فقط یکی از آنها برگشت و از مسیح تشکر کرد. شاید علتی که آن 9 نفر تشکر نکردند این بود:
1- یکی منتظر شد ببیند آیا واقعا" شفا یافته یا خیر.
2- یکی منتظر شد ببیند آیا شفا تا آخر ادامه خواهد یافت یا موقتی است.
3- یکی گفت بالآخره یک روز مسیح را خواهم دید و از او تشکر خواهم کرد.
4- یکی فکر کرد که من شاید اصلا" جذام نداشتم.
5- یکی فکر کرد من بالآخره به نوعی شفا را می یافتم.
6- یکی جلال را به کاهنان داد.
7- یکی گفت: من فکر نمی کنم عیسی آنچنان هم کاری کرده باشد.
8- یکی گفت: هر رهبر مذهبی می توانست این کار را بکند.
9- و بالآخره آخری گفت من اصلا" در حال شفا یافتن بودم.

اما فراموش نکنیم که یک جذامی بود که با تمام قلب ایمان داشت مسیح او را شفا داده و شایسته تمام جلال و شکرگزاری است و همان لحظه برگشت و از او تشکر کرد.
خدا از ما قلبی شکرگزار می خواهد. اصولا" کسی که زیاد غرغر و شکایت و ناله می کند کمبود پری روح القدس دارد. شما دری را دیده اید که لولای آن روغن ندارد. همیشه صدا می دهد. صدای غرغر و شکایت و ناله. کسی که روغن روح القدس را کم دارد شکایت و غرغر و ناله می کند. در کلیسا نیز چنین است وقتی می بینید کسی پیوسته غرغر می کند و هیچوقت شکرگزار نیست بدانید کمبود پری روح القدس دارد. او احتیاج دارد به پای خالق خود بیافتد و بگوید خداوندا مرا از روغن آسمانی پر کن تا جایی برای غرغر و ناله نباشد. مرا مسح کن تا تازه شوم. مرا لمس کن و مرا عوض کن.
عجیب است که همین شخصی که غرغر می کند هیچوقت آماده نیست با کسی که پیوسته شکایت می کند همنشین شود و 5 یا 10 دقیقه با او صحبت کند. اگر ما انسانها حاضر نیستیم چند لحظه ای با افراد نالان و غرغرو بنشینیم چطور انتظار داریم خدای ما این همه شکایت و ناله بشنود.
بیایید امروز به این خداوند بگوییم دوستش داریم و برای همه نعمتها و برکات و هدیه های او از او تشکر می کنیم. به او بگوییم که او برای ما کارهای بزرگ انجام داده است که غیر قابل وصف است.
یاد بگیریم که از همدیگر تشکر کنیم. نه فقط از خداوند بلکه از یکدیگر نیز. چقدر از برادر و خواهری که شما را خدمت می کند و برایتان دعا می کند یا گاهی اوقات به شما هدیه ای می دهد یا به ملاقات شما می آید از او تشکر می کنید. ببینید پولس رسول بخاطر هدیه ای که از کلیسای فیلیپی دریافت کرده چگونه تشکر می کند: ( فیلیپیان 4: 10-20).
پولس عادت داشت که اکثرا" در آغاز هر رساله اش از کلیسایی تعریف کند و از آنها تشکر کند و خدا را به خاطر آن کلیسا شکرگزاری کند. در فیلیپیان 1:3؛ افسسیان 1: 15و 16؛ کولسیان 1: 3؛ اول تسالونیکیان 1: 2؛ دوم تسالونیکیان 1: 3؛ دوم تیموتاوس 1: 3؛ فیلیمون 4؛ دوم قرنتیان 1: 3؛ اول قرنتیان 1: 4
چه عادت زیبایی!!! اینطور نیست.
در تمام رسالاتش بجز رساله غلاطیان او بخاطر همه ایمانداران از خدا تشکر می کند. این طبیعت زیبای شخص روحانی است.
آیا حاضر هستی از امروز بخاطر همه زیباییهای ایمانداران کلیسایت شکرگزار باشی و فقط ضعفها را نبینی بلکه نقاط قوت را نیز ببینی و شکرگزار باشی.

افسسیان 5: 20 به جهت هر چیز شکر کنید.
فیلیپیان 4: 6 با شکرگزاری مسئولات خود را عرض کنید.
کولسیان 4: 2 با شکرگزاری بیدار باشید.
اول تسالونیکیان 5: 18 در هر وضعی شکرگزار باشید.

این تقاضا برای شکرگزاری پایان ندارد.
فرزندان از پدر و مادرتان و از معلمانتان و از دوستانتان تشکر کنید.
پدران و مادران از فرزندان و از یکدیگر تشکر کنید.
اعضای کلیسا از شبانتان و از ایمانداران و خادمین کلیسا تشکر کنید.
شبانان از اعضایتان تشکر کنید.
سعی کنیم این روحیه شکرگزاری را به همه جا سرایت دهیم.



یکی از نشانه های شخص روحانی این است که شخصی شکرگزار است و کسی که شکرگزار نیست می تواند جسمانی باشد. سعی کنیم با تمام وجود و احساسات و فکر از یکدیگر تشکر کنیم . وقتی یاد بگیریم از یکدیگر تشکر کنیم، آنگاه خواهیم توانست نسبت به خداوند نیز شکرگزار باشیم. چون اگر برادری که می بینید نمی توانید محبت کنید چگونه خدایی را که ندیده اید محبت کنید. (اول یوحنا 4: 20)
اگر یک چیز از این پیغام می خواهید در شما باقی بماند این است که شخصی شکر گزار باشید.
آمین.
کشیش ورژ باباخانی

نتایج و تاثیرات طلبیدن روی خداوند چیست؟

  1. توبه و باز‌گشت واقعی از گناهان خود .
    • دوم تواریخ ۷: ۱۴
    • اولین ثمره ملاقات خدا درک قدوسیت خدا و گناهکار بودن خود می‌باشد.
    • اشعیا ۶: ۳-۵ و ایوب ۴۲: ۵و۶
  2. شفای روحی، روانی ، جسمی‌از نتایج طلبیدن روی خدا می‌باشد .
    • دوم تواریخ ۷: ۱۴ و خروج ۲۳: ۲۵
    • درنتیجه نگاه کردن مستقیم به خدا ، شفای الهی حاصل می‌شود.
    • اعداد ۲۱: ۸و۹
  3. بدست آوردن شادی و آرامش واقعی از حضور خدا.
    • خروج ۳۳: ۱۴و۱۵ مزمور ۱۶: ۱۱ عبرانیان ۱۲: ۳
  4. زندگی با ثبات و به دور از لغزش‌ها، نتیجه طلبیدن روی خداوند می‌باشد
    • مزمور ۱۶: ۸ را با متی ۷: ۲۴و۲۵ اول قرنتیان ۳: ۱۱ مقایسه کنید
  5. ایمان ما در نتیجه طلبیدن روی خداوند و توجه به پیشوا و کامل کننده ایمان ، رو به رشد می‌شود
    • عبرانیان ۱۲: ۲، دوم تواریخ ۲۰: ۱۲، مزمور ۱۴۱: ۸
  6. پری روح القدس در نتیجه نگاه به دستهای خداوند، که هدیه دهنده روحش به ما می‌باشد ،عطا می‌شود.
    • غلاطیان۳: ۲، ۵، ۱۴
  7. در نتیجه تقدم قرار دادن ملکوت و پادشاهی خداوند ، دعاهای ما که زیر پاهای او قرار گرفته، پاسخ داده خواهدشد.
    • متی ۶: ۳۳ کولسیان ۱: ۱۷و۱۸ و افسیان ۱: ۲۲-۲۰
نتیجه :
بقای حیات روحانی ما مربوط به طلبیدن روی خدا می‌باشد

۱۳۹۳ تیر ۷, شنبه

زندانی مسیحی اعتصاب غذای خود را دوباره از سر گرفت !

"وحید حکانی". نوکیش مسیحی در بند زندان شیراز به دلیل اینکه با درخواست آزادی مشروط وی و دو تن دیگر از هم بندان مسیحی اش موافقت نشد، وی بار دیگر اعتصاب غذای خود را از سر گرفت. "اعتصاب غذا" آخرین راه حل این افراد برای نشان دادن اعتراضاتشان می باشد.

به گزارش آژانس خبری مسیحیان ایران « محبت نیوز »، وحید حکانی زندانی نوکیش مسیحی در زندان عادل آباد شیراز، برای بار دوم از روز دوشنبه دوم تیرماه 1393 اعتصاب غذای خود را از سر گرفت.
زندانی مسیحی وحید حکانی اعتصاب غدای خود را در به دلیل اینکه دادگاه با عفو مشروط وی و دو تن دیگر از زندانیان هم بند مسیحی اش موافقت نکرد در اعتراض به این موضوع  دست به اعتصاب غذای مجدد زده است.
بار قبل، وحید حکانی از نوکیشان مسیحی شیراز، در آخرین روز سال 1392 (29 اسفند) برابر با (بیستم مارچ 2014) به دلیل عدم پذیرش درخواست آزادی مشروط وی و دیگر دوستان هم بند مسیحی‌اش از سوی مسئولان قضایی و همچنین شرایط بد زندان، اعتصاب غذای خود را برای بار اول آغاز کرد.
اعتصاب غذای وحید با وجود مشکلات بسیار حاد جسمانی به مدت بیش از 7 هفته، تا 23 اردیبهشت ماه سالجاری  ادامه داشت. آن زمان این زندانی نوکیش مسیحی به خاطر آزاد شدن "محمد رضا (کوروش ) پرتویی" از زندانیان مسیحی هم بندش، به اعتصاب غذای خود پایان داد.
"کوروش" از نوکیشان مسیحی است که بهمراه وحید حکانی و دو تن از نوکیشان مسیحی دیگر از سوی دادگاه انقلاب اسلامی شیراز به دلیل " اعتقادات و باورهای مسیحی اش" به 3 سال و هشت ماه زندان محکوم شده بود . وی سرانجام در 23 اردیبهشت ماه 1393 از سوی دادگاه انقلاب بطور مشروط آزاد شد.
وحید حکانی در روزهای آخر اعتصاب غذای بار اول خود با وجود محدودیت‌ها و به دلیل وخامت شرایط جسمی به بهداری زندان منتقل شده بود. شایان ذکر است وحید حکانی از خونریزی معده و عدم کارکرد مناسب دستگاه گوارش رنج میبرد و در حین تحمل محکومیت یکبار مورد عمل جراحی در خارج زندان نیز قرار گرفته است.
مسئولین زندان ضمن آگاهی از بیماری جسمانی اش،  وی را به بهانه های مختلف به علت اقدام دوباره به اعتصاب غذا " وحید " را مورد آزار روحی قرار می دهند. همچنین گفته می شود ماموران زندان حتی وسایل شخصی او را در داخل زندان ضبط کرده اند.  زندانبان برای فشار بیشتر بر این زندانی نوکیش مسیحی و وادار کردن او به شکستن اعتصاب غذا، نوبت تلفن قانونی وی را حذف کرده  و براحتی اجازه تلفن زدن و تماس با بیرون زندان را به وحید نمی دهند.
- جدا سازی زندانیان و "تنبیهات انظباتی"
اخباررسیده از زندان عادل آباد شیراز حاکی است ، بدستور مقامات زندان سلولهای زندانیان مسیحی " مجتبی سیدعلاالدین حسین، همایون شکوهی و وحید حکانی" از یکدیگر جدا شده  و نگهداری از آنها در بندهای مختلف آن زندان می باشد. این اقدام بسیار ناگهانی و بدون خبر قبلی صورت گرفته است. به طوری که وقتی بستگان وحید برای ملاقات با وی  به زندان رفتند، مسئولین دفتر زندان که هنوز خبری از این تغییر بند نداشتند نمی توانستند او را برای ملاقات با خانواده احضار کنند.
پس از این جابجایی گفته می شود که "همایون شکوهی" و "مجتبی سید علاالدین حسین" دو زندانی نوکیش مسیحی  از بند عبرت زندان به بند"سبز" منتقل شده اند و وحید نیز به بند چهار منتقل شده است. مطابق اخبار رسیده ماموران در این بند نیز با وحید به شدت بد رفتاری می کنند.
" وحید حکانی" بار قبل  با شروع اعتصاب غذا جهت تنبیه از سوی مسئولان زندان به سلول انفرادی منتقل شده بود. گرچه او بار دیگر از سلول انفرادی به بند "عبرت" بازگردانده شد، اما همچنان به اعتصاب غذایش ادامه داد.
مسئولان زندان دفعه قبل نیز پس از این که "وحید" حاضر به شکستن اعتصاب غذای خود نشد، به گفته مسئولان زندان برای وی  "تنبیهات انظباتی" در نظر گرفتند و وحید را  از دسترسی و استفاده از تلفن جهت تماس با خانواده منع کرده بودند. ضمن اینکه او ممنوع الملاقات شده بود و اجازه ملاقات هفتگی با خانواده اش را نیز نداشت.
- اعتصاب غذا تنها گزینه موجود !
یاد آور می شود که وحید حکانی بهمراه همایون شکوهی ،مجتبی سیدعلاالدین حسین و محمدرضا پرتویی (كوروش) از جمله ده نفر زندانیان مسیحی می‌باشند که ابتدا در روز چهارشنبه مورخ ۱۹بهمن ماه ۱۳۹۰ ( برابر با ۸ فوریه ۲۰۱۲ ) با هجوم به دو منزل مسكونی در شیراز بازداشت شدند. شش نفر آنها به تدریج با سپردن وثیقه، طی دفعات مختلف از زندان آزاد شدند.
اما این چهار تن در 20 خرداد ماه 1392 برابر با (دهم جون 2013) در حالی که تمام نگاه‌ها به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در ایران بود، دور از چشم رسانه ها،حکمشان از سوی شعبه سوم دادگاه انقلاب اسلامی شهرستان شیراز صادر شد .
دادگاه انقلاب اتهام این افراد را شركت در جلسات خانگی، تبلیغ و ترویج مسیحیت، ارتباط با سازمان‌های مسیحی در خارج از کشور، تبلیغ علیه نظام و برهم زدن امنیت ملی آنان را متهم ردیف اول شناخت و هر یک را به 3 سال و هشت ماه زندان حکم قطعی محکوم کرد . حکم صادره در همان روز به وکیل این چهار نوکیش مسیحی ابلاغ گردید.
اکنون که همه راههای پیگیری عدالت بر روی زندانیان نوکیش مسیحی بسته شده است. در داخل جمهوری اسلامی هیچ منبعی برای پی گیری مطالبات قانونی آنها وجود ندارد. خود و خانواده هایشان آماج شدید ترین بدرفتاریها تحت نام "تنبیهات انظباطی" قرار گرفته اند. به نظر می رسد که "اعتصاب غذا" آخرین راه حل زندانیان عقیدتی برای نشان دادن اعتراضاتشان می باشد.

خدا ما را مانند قهرمان می بیند

مطالعه کتاب مقدس
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

قوم اسرائیل فرمان خدا را مبنی بر بیرون کردن ساکنان بت پرست و بی رحم سرزمین کنعان را جدی نگرفتند. در نتیجه تحت تاثیر زندگی نامقدس کنعانی ها قرار گرفتند و در ایمان خود به خدا سست شدند. خداوند نیز آن ها را گرفتار همان اقوام بت پرست می کرد تا به یهودیان ظلم کنند. یکی از این اقوام مدیان نام داشت. آن ها چنان بی رحم بودند که اسرائیلی ها از ترس آن ها به کوهستان ها می گریختند و به غارها پناه می بردند. اسرائیلی ها از دست مدیانی ها به تنگ آمدند و از خدا درخواست کردند تا به آن ها کمک کند.
روزی فرشته خداوند نزد مردی به نام جدعون رفت. جدعون مخفیانه و دور از چشم مدیانی ها، در حال کوبیدن گندم بود. فرشته به او گفت:"ای مرد شجاع، خداوند با توست" (داوران فصل 6 آیه 12). آنچه فرشته گفت، یک پیام عجیب و شگفت انگیزی بود. به عبارت دیگر، فرشته به جدعون گفت:"تو مرد قدرتمند، بدون ترس و شجاعی هستی".
می خواهید باور کنید یا نه، این همان نگرشی است که با آن خدا شما را می بیند. او شما را به عنوان یک فرد قوی، شجاع، موفق و پیروزمند در نظر می گیرد.
ممکن است بگویید:"بسه مهران! خدا این چیزها را درباره من نخواهد گفت. من نه قوی هستم و نه موفق. شجاع؟ شوخی ات گرفته؟ من؟ شاید خدا این چیزهای خوب را به جدعون گفت، چون او قابل اعتماد بوده و یک رهبر بزرگ هم شد. ولی در مورد من صدق نمی کند".
فرشته به جدعون گفت:"با همین قدرتی که داری برو و اسرائیلی ها را از دست مدیانی ها نجات بده!"
حالا پاسخ جدعون را بخوانید:"من چطور می توانم اسرائیل را نجات دهم؟ در بین تمام خانواده های قبیله منسی، خانواده من از همه حقیرتر است و من هم کوچک ترین فرزند خانواده ام". (داوران فصل 6 آیات 14 و 15).
این پاسخی است که آدمی به نام جدعون در زمان کتاب مقدس به خدا داد! جدعون ماهیت حقیقی خود را نشان داد. پاسخ جدعون به نظرتان آشنا نمی آید؟ این پاسخ، همان عذر و بهانه های ما است. جدعون فکر می کرد که با صلاحیت نیست. ترسو است. حتی به خدا هم اطمینان نداشت. او از فرشته پرسید:"اگر خدا با ماست، چرا این همه بر ما ظلم می شود؟ مگر خداوند اجداد ما را از مصر بیرون نیاورد؟ پس چرا حالا ما را ترک کرده و در چنگ مدیانی ها رها شده ایم؟ (داوران فصل 6 آیه 13)
آنچه جدعون قادر به تشخیصش نبود، این حقیقت بود که وقتی اسرائیلی ها تصمیم گرفتند از خدا نااطاعتی کنند و به او بی توجه باشند، خودشان این سرنوشت مصیبت بار را برای خود رقم زدند. چقدر آسان است که انسان مسئولیت های خود را نادیده بگیرد و مشکلات خود را به گردن خدا بیندازد. بدبختانه این کار، نه فقط مشکل ما را حل نمی کند، بلکه ما را به سرکشی و طغیان بیشتر علیه خدا سوق می دهد.
جدعون مطالب زیادی درباره معجزات عظیمی که خدا برای قومش در گذشته انجام داده بود، شنیده بود، اما خودش هیچ معجزه ای ندیده بود. هم چنین جدعون به علت این که معجزه ای رخ نمی داد، به غلط تصور کرد که خدا قومش را ترک کرده است.
خدا به جدعون ماموریت داد تا مدیانی ها را شکست دهد، اما او بهانه آورد و خود را ضعیف و ناتوان معرفی کرد. در حالی که وقتی خدا به ما ماموریتی می دهد (اشتیاق و شور و شوق شدید به انجام کار بزرگ)، وسایل و قدرت لازم را در اختیارمان خواهد گذاشت. قرار نیست که ما با توانایی محدود انسانی و امکانات محدود یا حتی نبود امکانات، ماموریت را انجام دهیم. این خداوند است که آن نقشه را به اتمام خواهد رسانید. اما اگر ضعف های مان را به خدا یادآوری کنیم، در واقع گویی منظور ما این است که او همه چیز را درباره ما نمی داند یا در ارزیابی شخصیت ما دچار اشتباه شده است. وقت خود را صرف عذر و بهانه نکنید. وقت را صرف انجام کاری کنید که خدا می خواهد.
متاسفانه علی رغم دعوت آشکار خداوند و وعده اعطای قدرت الهی، جدعون فقط بهانه می آورد و به ضعف ها و نقص هایش نگاه می کرد. او نمی توانست ببیند که خدا چطور می تواند از طریق او عمل کند.
جدعون فکر می کرد که ضعیف و غیر قابل اطمینان است. اما خدا، جدعون را جسور و آنقدر با اعتماد می دید که می توانست از میدان نبرد، پیروز بیرون بیاید و مردم را رهبری کند. به همین ترتیب، خدا شما را چون قهرمانی می بیند. او به شما اعتقاد دارد و حتی بیش از آنچه شما به خود اعتقاد دارید! خدا می گوید که ماموریت بزرگ برای ما دارد که ما باید انجام دهیم. اما به خاطر اعتماد به نفس ضعیف می گوییم:"خدایا، من نمی توانم آن را انجام دهم. من هیچ هستم. تو باید کسی را پیدا کنی که صلاحیت و تحصیلات بیشتری دارد. خدایا، من آنچه برای انجام این کار لازم است، ندارم".
این تصویری است که از خودمان داریم: احساس عدم صلاحیت و غیر قابل اطمینان بودن، شکست خورده، ضعیف، ترسو و حقیر. اما خدا با تصویر دیگری به ما نگاه می کند. خدا ما را همچون یک قهرمان و فاتح می بیند. چرا؟ زیرا او برای تکمیل پروژه و ماموریت مورد نظرش، نه فقط به ما قدرت مافوق طبیعی می بخشد، بلکه معجزه هم انجام می دهد.
بنابراین، همان گونه که خدا ما را می بیند، خود را ببینید. به جای عذر و بهانه، قدم ایمان را بگذارید و آنچه را که خدا برای انجامش صدای تان می زند، انجام دهید. توجه داشته باشید: خدا نه از جدعون سلب صلاحیت کرد و نه او را از خدمت معاف کرد. ممکن است اجازه دهید که احساس عدم کفایت، شما را از باور چیزهای بزرگ تر از جانب خدا باز دارد. خدا می خواهد بر خلاف ضعف های تان از شما استفاده کند. پس به ضعف های خود توجه نکنید، به خدا توجه کنید. خدا می خواهد از مردم معمولی مانند من و شما با تمام نقص های مان استفاده کند تا کارهای بزرگ و برجسته ای انجام دهد. ممکن است جا بخورید، اگر واقعا بدانید که خدا چقدر می خواهد در رحمتش را به روی تان بگشاید. با ایمان قدم بیرون بگذارید و بر اساس آنچه خدا در قلب تان می گذارد، عمل کنید.
خدا می داند که ما کامل نیستیم. همه ما نقص و ضعف هایی داریم. همه ما مرتکب اشتباهی می شویم. اما خبر خوش این است که خدا ما را دوست دارد و می خواهد کمک مان کند تا به شباهت او در بیاییم. او می خواهد معجزات و کارهای برجسته ای از طریق ما انجام دهد. هیجان انگیز است! این طور نیست؟ 

۱۳۹۳ تیر ۶, جمعه

تفسیر رساله رومیان

  مقدمه
 یکی از بانفوذترین و پرجنجالترین متون کتاب مقدس که در تاریخ اصلاحات کلیسا از بدو تولدش تا به امروز و زندگی روحانی ایماندارن به مسیح نقش داشته، رسالۀ رومیان می باشد.
 بوستان
آگوستین در سال 386 م که در بوستان دوست خود آلیپیوس نشسته بود، به شرارت خود اندیشیده، گریه می کرد، در همان حال صدای کودکی را شنید که به لاتین می گفت: توله لگه، توله لگه[1]، یعنی بردار و بخوان، بردار و بخوان؛ او طومار رومیان را که در کنارش بود برداشت و اولین متنی را که به چشمش آمد، خواند.
 «و با شایستگی رفتار کنیم چنانکه در روز، نه در بزمها و کرها فسق و فجور و نزاع و حسد؛ 
بلکه عیسی مسیح خداوند را بپوشید و برای شهوات جسمانی تدارک نبینید.» (رومیان 13: 13-14)
 و در همان لحظه تحولی بنیادی در زندگیش اتفاق افتاد. او در خصوص این تجربه می گوید:
 بیشتر از این دیگر نخواندم، در واقع احتیاجی نبود تا بیشتر، این بخش را مطالعه کنم. به این جهت که به محض اینکه جمله به پایان رسید، نوری بر قلبم تابید و تمامی شکهایم ناپدید گشته، اطمینان قلبی حاصل کردم[2]
 او در آن زمان به مسیح ایمان آورده و به کار نجات بخش او اعتماد می کند. آگوستین تنها الهیات دانی است که تفکرات و الهیات او به مدت هزار سال کلیسا را تحت تاثیر قرار داد و بسیاری از شاخه های مسیحی از او الهام گرفته اند؛ الهیات دانی که به نظر می رسد تحولات فکری و خداشناسی وی تاثیر پذیرفته از این رسالۀ زیبا بوده است.
 ویتنبرگ
درست هزار سال پس از آن، مارتین لوتر، که راهب مکتب آگوستینی بود، در کلیسای کاتولیک خدمت می کرد؛ او رسالۀ رومیان را به شاگردان خود در دانشگاه ویتنبرگِ آلمان تعلیم می داد؛ هر چقدر که این رساله را بیشتر و عمیقتر مطالعه می کرد، متقاعدتر می گشت که موضوع اصلی پولس در این رساله، پارساشمرده شدگی تنها به وسیلۀ ایمان است. او می نویسد:
واقعا تمایل داشتم که رسالۀ پولس رسول به رومیان را بفهمم، تنها چیزی که در بین من و درک این رساله حائل گشته بود، عبارت «عدالت خدا بود»، زیرا که فهم من از این عبارت این بود که خدا عادل است و عادلانه گناهکار را مجازات        می کند…شبانه روز فکر کردم… تا متوجه شدم که عدالت خدا، آن عدالتی است که محض ایمان و رحمت خود، ما را به وسیلۀ ایمان، پارسا می شمارد؛ از آن پس، احساس کردم که از نو زاده شده ام و از دروازه های باز عبور کرده، وارد فردوس گشته ام؛ تمام کتاب مقدس، معنای تازه ای برای من پیدا کرده بود، با در نظر گرفتن اینکه «عدالت خدا» مرا با نفرت پر ساخته بود، اکنون برای من به طرز غیرقابل بیانی شیرین گشته بود که بی نهایت دوستش داشتم. این بخش از نوشتۀ پولس، برای من دروازه های آسمان گشته بود. [3]
 از ملنکتن  تا  پکر
فیلیپ ملنکتن، یکی از نخبگان اصلاحات در خصوص رسالۀ رومیان می گوید که این نامه، خلاصه ای از آموزه های ایمان مسیحی است.[4] قرنها پس از آن، جان وسلی نیز که خادم دست گذاری شدۀ کلیسای انگلستان بود، همانند مارتین لوتر در خصوص معنای انجیل سردرگم بود؛ او در بعد از ظهر چهارشنبه، 24 میِ 1738م می نویسد:
 بدون اینکه مایل باشم، به جمعی در خیابان آلدرزگیت رفتم، در جایی که مقدمۀ نوشتۀ لوتر بر رسالۀ رومیان قرائت می شد؛ یک ربع به ساعت 9 بود و خوانش این رساله در خصوص چگونگی تغییر قلب توسط خدا بود. «خدا به واسطۀ ایمان به مسیح، قلب را تغییر می دهد.» احساس کردم قلبم به شدت گرم شد. احساس کردم که به مسیح اعتماد کرده ام. تنها مسیح، به جهت نجات به من بخشیده شد و گناهانم را از من گرفت، و مرا از قانون گناه و مرگ رستگار ساخت.
 جان کالوین در مورد رسالۀ رومیان می گوید:
 زمانی که شخص در مورد رسالۀ رومیان فهم می یابد، دروازه ای روی او گشاده می گردد که او را به گنجهای مخفی و بسیار کتاب مقدس روبرو می سازد. [5]
 مارتین لوتر در خصوص رساله به رومیان می گوید:
 رسالۀ رومیان، سردسته و والاترین بخش عهد جدید و ناب ترین بخش انجیل است. نه تنها ارزش دارد تا هر مسیحی آن را کلمه به کلمه بداند، بلکه باید خود را هر روزه با آن مشغول گرداند، این رساله چون نان روزانۀ جان است[6]
 فردریک گودت، مفسر برجستۀ سوئیسی می گوید:
 رسالۀ رومیان، شکوه ایمان مسیحی است.[7]
 مترجم بنام کتاب مقدس، ویلیان تیندل در مقدمۀ کتاب خود در مورد رسالۀ رومیان می نویسد:
 این رساله اصلی ترین و عالی ترین بخش عهد جدید بوده، و ناب ترین بخش انجیل را به ما معرفی می کند، و همینطور راه و چراغی به سوی تمام کتاب مقدس است. کسی نمی تواند به اندازۀ کافی و یا بیش از حد این کتاب را مطالعه کند؛ هر چقدر بیشتر آن را بجویی (مطالعه کنی) خوشایندتر و آسانتر  می گردد؛ هر چقدر اساسی تر آن را بررسی نمایی، چیزهای نهانی در آن یافت می گردند. گنجهای پنهان روحانی در آن نهاده شده اند.[8]
 مفسر محبوب کلام، دونالد گری بارنهاوز که به مدت یازده سال، روزانه از رسالۀ رومیان در برنامۀ رادیویی خود تعلیم می داد می گوید:
 یک دانشمند ممکن است که بگوید، شیر مادر، کاملترین غذای انسانی است و شاید تحلیلی از اجزای ترکیب دهندۀ آن را به شما ارائه داده، فهرستی از ویتامینهای موجود در آن و همینطور میزان کالری آن را به شما نشان دهد. یک کودک، بدون اینکه با ترکیبات و محتویات شیر آشنایی داشته باشد، آن را مصرف کرده، هر روز رشد می کند، لبخند می زند و با وجود عدم دانش (در خصوص محسنات شیر) بزرگ می شود؛ حقیقت ژرف کلام خدا نیز اینگونه است.[9]
 جی آی پکر می گوید:
 در سرتاسر تاریخ مسیحیت، همه متفق القول بوده اند که رسالۀ پولس رسول به رومیان اوج و قلۀ کتاب مقدس است، مکانی که تمام موضوعات کتاب مقدسی در یک چشم انداز وسیع، کنار هم به تصویر کشیده شده است: خدا، انسان، گناه، فیض، شریعت، داوری، نقشۀ رستگاری، برگزیدگی، تباهی، نقش و کار شخص مسیح، خدمت روح القدس، اعمال، خلقت، فدیه، مکاشفه، عدالت، تقدیس، امید مسیحی، سرشت کلیسا، جایگاه یهودیان و امتها در نقشۀ فدیۀ بشر، فلسفۀ کلیسا و تاریخ دنیا، پیغام و معنای عهد عتیق، اهمیت تعمید، اصول سرسپردگی شخصی، اخلاقیات و مشارکت مسیحی، صورت دینداری و بی دینی؛ تمامأ در اینجاست…»[10]
 و جان کریسوستوم، اسقف انطاکیه در قرن پنجم م، هر هفته این رساله را با صدای بلند قرائت   می کرد.
 دو پهلو
اهمیت این رساله نه تنها در تاکید الهیات دانان گذشتۀ تاریخ کلیسا و پژوهشگران معاصر مشاهده می شود، بلکه مباحث الهیاتی متعددی نیز سرچشمه گرفته از این نامه می باشند؛ آن اختلافات الهیاتی که منجر به شقاقهای کلیسایی، مانند اعتراض اصلاحگران بر الهیات کاتولیک گردید؛ نیز تنش های خداشناسی آرمنینها و کالونیستها (آموزۀ برگزیدگی و ارادۀ آزاد، تباهی کامل و سرشت ایمان نجات بخش و …) همگی نشان دهندۀ اهمیت این رساله و نفوذ آن بر تفکرات و الهیات مسیحی و توجه شگفت انگیز کلیسا بر آن است. نکتۀ جالب و دوپهلویی که در خصوص این رساله وجود دارد، ماهیت و مقصود آن در ارائۀ انجیلی است که قصد اتحاد داشته، و نصیحتهای کاربردی پولس که در حفظ اتحاد در حین وجود تنوع، در نهایت موجب شقاقهایی گردید که تا به امروز شِفا نیافته اند.
این مباحث و مناظرات تنها به برخوردهای تاریخی کاتولیکها و پروتستانها، اصلاحگران و آرمنینها البته ختم نمی شود؛ بلکه گفتگوهای تازه ای در خصوص چگونگی خوانش این کتاب و درک این رساله در زمینۀ ذهنی و مذهبی حاکم در آن زمان، وارد صحنه شده، دریای پرتلاطم مباحث الهیاتی، با نجواهای طرفداران «چشم انداز تازه ای بر پولس»، خروشانتر گشته است![11]
 ادوین کشیش آبنوس

مفهوم پری روح‌القدس چیست؟

اعمال رسولان ۴: ۸ و۳۱  ۷: ۵۵   ۹: ۱۷   ۱۱: ۲۴     ۱۳: ۹و۵۲
  1. مفهوم پری روح‌ به معنای پوششی برای پر نگاه داشتن تمام خلاءهای درونی ماست
    حزقیال ۳۶: ۲۶و۲۷ افسسیان ۳: ۱۶و۱۷  غلاطیان ۵: ۱۶
  2. مفهوم پری روح‌ به معنای داشتن زندگی غنی و دولتمند در خداوند (رهایی از فقر روحانی)
    افسسیان ۱: ۳  مزمور۲۳: ۵  ۶۵: ۹
  3. مفهوم پری روح‌ به معنای مستی در روح و قرارگرفتن زندگی ما تحت کنترل و هدایت روح‌القدس
    افسسیان ۵: ۱۸  غزل‌غزلها ۲: ۴  رومیان ۸: ۱۳و۱۴
  4. مفهوم پری روح‌ به معنای وارد شدن در عمق‌های خداوند و رهایی از زندگی سطحی و کم عمق روحانی
    حزقیال ۴۷: ۱- ۱۲ اول قرنتیان ۲: ۹و۱۰
شرط پری روح‌القدس چیست؟

اگر لیوان را بخواهید پر سازید، ابتدا خالی می‌کنید و سپس آنرا می‌شوئید و بعد قسمت دهانۀ لیوان را باز می‌گذارید!

۱۳۹۳ تیر ۵, پنجشنبه

موانع و شرایط پرشدن از روح‌القدس



  1. خود را محتاج و مشتاق پری روح خدا ندانستن مانع کسب تجربه پر شدن از روح القدس است.
    یوحنا ۵: ۴۰
    شکستگی و اشتیاق برای نوشیدن از نهر حیات الهی سبب رفع عطش درونی ما می‏شود.
    دعوت مسیح مخصوص تشنگان و علاقه‌مندان به ‌‌‌‌‌پری روح القدس است .
    یوحنا ۷: ۳۷ اشعیا ۵۵: ۱
  2. تقلید از دیگران و یا متکی شدن به تجربیات دیگران مانع پر شدن از روح خدا میباشد.
    ارمیا ۷: ۵ یوحنا ۲۱: ۲۱-۲۳
    خدا برای نزدیک شدن و پر کردن قلب هر کس کلید مخصوص خود را دارد. شما خود را در حضور خدا آزاد و باز بگزارید و خدا شما را موافق شخصیت و روش خودتان پر خواهد کرد. مزمور
    ۸۱: ۱۰ و دوم قرنتیان ۳: ۱۷
  3. افکار پراکنده و نداشتن تمرکز به هدف پر شدن از روح القدس مانع دریافت هدیه الهی است .
    ۲ قرنتیان ۱۰: ۵ لوقا ۱۰: ۴۱و۴۲
    اتحاد و یکدلی برای تحقق وعده پری روح القدس شرط ظهور معجزه پنطیکاست بود.
    اعمال رسولان ۱: ۱۴ و ۲: ۱
  4. محدود کردن پری روح خدا به برخی افراد و زمانهای خاص راه را برای گرفتن برکت الهی میندد.
    اعداد ۱۱: ۲۶-۲۹ ا سموییل ۱۰: ۱۰-۱۳
    وعده هدیه پری روح القدس ، به عنوان هدیه عام، به همه ایمان داران عطا شده است . ​هر ایمانداری از هر کلیسا و فرقه ای میتواند این برکت بزرگ را کسب کند.
    اعمال ۲: ۴ و ۱۴-۱۸ و ۳۸و۳۹
  5. داشتن انگیزه خودخواهانه مانع اجابت دعای ما برای دریافت هدیه پری روح القدس است.
    یعقوب ۴: ۳
    باید دانست که هدف اصلی پری روح القدس، یافتن قدرت برای شاهد بودن و جلال دادن نام عیسی مسیح است.
    یوحنا ۱۴: ۱۳ و۱۶: ۱۴ اعمال ۱: ۸