دفاعیات مسیحی
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
ممکن است خطاها یا گناهان بعضی از مسیحیان، مانع ایمان آوردن شخصی شوند که می کوشید به او بشارت دهید. واقعیت این است که همه آنانی که خود را مسیحی می نامند، واقعا نیستند. خدا در کتاب مقدس وعده داده که مسیحیان ریاکار را داوری و رد خواهد کرد. مسیح فرمود:"گمان نکنید هر که خود را مومن نشان دهد، به بهشت خواهد رفت. ممکن است عده ای حتی مرا "خداوند" خطاب کنند، اما به حضور خدا راه نیابند. فقط آنانی می توانند به حضور خدا برسند که اراده پدر آسمانی مرا به جا آورند" (متی فصل 7 آیه 21). مسیح بیشتر به انگیزه و عملکرد ما توجه دارد تا به ادعاهای مان. وقتی مطابق تعالیم مسیح زندگی کنیم، مردم با اعتقادات مسیحیت آشنا خواهند شد.
شیطان از ریاکاران مسیحی استفاده می کند تا مردم از کلیسا منزجر شوند و نسبت به مسیح و مسیحیت احساس خصومت کنند. در این مورد باید از مخالفان مسیحیت پرسید:"آیا درست است که به خاطر پول تقلبی، هیچ نوع پولی را قبول نکنیم؟" به همین ترتیب صحیح نیست که میلیون ها ایماندار حقیقی مسیحی را به حساب نیاوریم و به خاطر عده ای مسیحی ریاکار، مسیحیت را رد کنیم.
با این توصیف، ممکن است مردم در مورد شرارت ها و جنایاتی که کشورهای به اصطلاح مسیحی مرتکب شده اند، چیزهایی بگویند. به آنان بگویید چیزی تحت عنوان یک ملت مسیحی وجود ندارد. بسیاری از مردم عنوان مسیحیت را یدک می کشند، ولی مسیح را به عنوان منجی شخصی خود نپذیرفته اند و مطابق تعالیم مسیح زندگی نمی کنند. البته دلیل بر آن نیست که مسیحیت در کشورهای غربی کم رنگ شده. اگر مردم اروپا، آمریکا، استرالیا به مسیح اعتقاد نداشتند، تاریخ میلادی و هم چنین اعیاد کریسمس، سال نو و عید پاک (عید قیام مسیح از مردگان) را تغییر می دادند و مانند کشورهای اسلامی یا برخی از کشورهای جنوب شرق آسیا تقویم دیگری داشتند. تولد مسیح زمان را به دو بخش کرد: قبل از میلاد، بعد از میلاد. کسانی که به خدا اعتقاد ندارند، چک های خود را با سال میلادی تاریخ می زنند. مخالفان مسیحیت بر روی نامه ها، اسناد رسمی و دفتر قرار ملاقات های خود، تاریخ میلاد مسیح را می نویسد! تاریخ میلادی به عنوان تقویم اول یا دوم تمام کشورهای جهان پذیرفته شده است. کشیش ها در مراسم ازدواج و تدفین بسیاری از مردم یا مراسم آغاز به کار رئیس جمهورها حضور دارند. رادیو و تلویزیون های مسیحی فعال هستند و سالانه حداقل ده ها میلیون کتاب مقدس و ادبیات مسیحی چاپ و منتشر می شوند.
از مخالفان مسیحیت که ریاکاری مسیحیان را مانع ایمان آوردن خود می دانند باید پرسید که آیا توانسته اند در زندگی مسیح اشتباهی پیدا کنند؟ آیا با کسانی که زندگی شان توسط مسیح دگرگون شده، روبرو شده اند؟ این نکته را باید در نظر گرفت که نمی دانیم چه شرایطی بر مسیحی ریاکار حاکم است. در ضمن نمی دانیم که آیا از گناهش توبه کرده یا نه. بنابراین، داوری را به خداوند می سپاریم.
اگر آن شخص هم چنان به مخالفت ادامه می دهد دو سئوال ذیل را از او بپرسید:
یک. اگر خدای مسیحیان خونخوار و بی رحم است، چرا مسیح به پیروان خود دستور داد که دشمنان خود را ببخشند و به جای لعنت کردن آنان، برای شان برکت بطلبند؟ چرا در قرن اول میلادی، مسیح و شاگردانش از طریق توسل به زور و اسلحه، مسیحیت را گسترش ندادند؟
دو. در قرون گذشته، رهبران فرقه کاتولیک تصمیماتی اتخاذ کردند که بر خلاف تعالیم مسیح و شاگردانش بود (جنگ های صلیبی، خرید و فروش زمین های بهشت و جهنم، تفتیش عقاید، سوزاندان مخالفان از جمله ایمانداران مسیحی، محاکمه دانشمندان). از آن جا که معیار مسیحیان، عهد جدید (تعالیم مسیح و شاگردانش) است، چرا تصمیمات سیاسی/اقتصادی پاپ ها را به عنوان اصول اعتقادات مسیحیت قلمداد می کنید؟
ممکن است خطاها یا گناهان بعضی از مسیحیان، مانع ایمان آوردن شخصی شوند که می کوشید به او بشارت دهید. واقعیت این است که همه آنانی که خود را مسیحی می نامند، واقعا نیستند. خدا در کتاب مقدس وعده داده که مسیحیان ریاکار را داوری و رد خواهد کرد. مسیح فرمود:"گمان نکنید هر که خود را مومن نشان دهد، به بهشت خواهد رفت. ممکن است عده ای حتی مرا "خداوند" خطاب کنند، اما به حضور خدا راه نیابند. فقط آنانی می توانند به حضور خدا برسند که اراده پدر آسمانی مرا به جا آورند" (متی فصل 7 آیه 21). مسیح بیشتر به انگیزه و عملکرد ما توجه دارد تا به ادعاهای مان. وقتی مطابق تعالیم مسیح زندگی کنیم، مردم با اعتقادات مسیحیت آشنا خواهند شد.
شیطان از ریاکاران مسیحی استفاده می کند تا مردم از کلیسا منزجر شوند و نسبت به مسیح و مسیحیت احساس خصومت کنند. در این مورد باید از مخالفان مسیحیت پرسید:"آیا درست است که به خاطر پول تقلبی، هیچ نوع پولی را قبول نکنیم؟" به همین ترتیب صحیح نیست که میلیون ها ایماندار حقیقی مسیحی را به حساب نیاوریم و به خاطر عده ای مسیحی ریاکار، مسیحیت را رد کنیم.
با این توصیف، ممکن است مردم در مورد شرارت ها و جنایاتی که کشورهای به اصطلاح مسیحی مرتکب شده اند، چیزهایی بگویند. به آنان بگویید چیزی تحت عنوان یک ملت مسیحی وجود ندارد. بسیاری از مردم عنوان مسیحیت را یدک می کشند، ولی مسیح را به عنوان منجی شخصی خود نپذیرفته اند و مطابق تعالیم مسیح زندگی نمی کنند. البته دلیل بر آن نیست که مسیحیت در کشورهای غربی کم رنگ شده. اگر مردم اروپا، آمریکا، استرالیا به مسیح اعتقاد نداشتند، تاریخ میلادی و هم چنین اعیاد کریسمس، سال نو و عید پاک (عید قیام مسیح از مردگان) را تغییر می دادند و مانند کشورهای اسلامی یا برخی از کشورهای جنوب شرق آسیا تقویم دیگری داشتند. تولد مسیح زمان را به دو بخش کرد: قبل از میلاد، بعد از میلاد. کسانی که به خدا اعتقاد ندارند، چک های خود را با سال میلادی تاریخ می زنند. مخالفان مسیحیت بر روی نامه ها، اسناد رسمی و دفتر قرار ملاقات های خود، تاریخ میلاد مسیح را می نویسد! تاریخ میلادی به عنوان تقویم اول یا دوم تمام کشورهای جهان پذیرفته شده است. کشیش ها در مراسم ازدواج و تدفین بسیاری از مردم یا مراسم آغاز به کار رئیس جمهورها حضور دارند. رادیو و تلویزیون های مسیحی فعال هستند و سالانه حداقل ده ها میلیون کتاب مقدس و ادبیات مسیحی چاپ و منتشر می شوند.
از مخالفان مسیحیت که ریاکاری مسیحیان را مانع ایمان آوردن خود می دانند باید پرسید که آیا توانسته اند در زندگی مسیح اشتباهی پیدا کنند؟ آیا با کسانی که زندگی شان توسط مسیح دگرگون شده، روبرو شده اند؟ این نکته را باید در نظر گرفت که نمی دانیم چه شرایطی بر مسیحی ریاکار حاکم است. در ضمن نمی دانیم که آیا از گناهش توبه کرده یا نه. بنابراین، داوری را به خداوند می سپاریم.
اگر آن شخص هم چنان به مخالفت ادامه می دهد دو سئوال ذیل را از او بپرسید:
یک. اگر خدای مسیحیان خونخوار و بی رحم است، چرا مسیح به پیروان خود دستور داد که دشمنان خود را ببخشند و به جای لعنت کردن آنان، برای شان برکت بطلبند؟ چرا در قرن اول میلادی، مسیح و شاگردانش از طریق توسل به زور و اسلحه، مسیحیت را گسترش ندادند؟
دو. در قرون گذشته، رهبران فرقه کاتولیک تصمیماتی اتخاذ کردند که بر خلاف تعالیم مسیح و شاگردانش بود (جنگ های صلیبی، خرید و فروش زمین های بهشت و جهنم، تفتیش عقاید، سوزاندان مخالفان از جمله ایمانداران مسیحی، محاکمه دانشمندان). از آن جا که معیار مسیحیان، عهد جدید (تعالیم مسیح و شاگردانش) است، چرا تصمیمات سیاسی/اقتصادی پاپ ها را به عنوان اصول اعتقادات مسیحیت قلمداد می کنید؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر