دفاعیات مسیحی
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
بارت ارمن پروفسور ملحد آمریکایی و نویسنده کتاب "مشکل خدا" چنین اظهار نظر می کند:" ما در جهانی زندگی می کنیم که در هر پنج ثانیه یک کودک می میرد. هر دقیقه 25 نفر به دلیل نبود آب آشامیدنی سالم، جان خود را از دست می دهند. هر ساعت 700 نفر به علت ابتلا به بیماری مالاریا فوت می کنند. خدا موقع مصیبت ها کجاست؟"
می توان به لیست بارت ارمن، موارد بیشتری اضافه کرد. اگر خدا واقعا قادر مطلق است و کنترل امور را در دست دارد، چه توضیحی درباره این همه رنج و مصیبت وجود دارد؟ آیا برای این سئوال پاسخی هست که چرا خدا اجازه می دهد رنج و بدی وجود داشته باشد؟
ابتدا باید بررسی کنیم که آیا خدا نیکو است یا خیر. اگر خدا نیکو نبود، دنیا را چگونه خلق می کرد؟ بدون تردید، عالم هستی خدای غیر نیکو شباهتی به جهانی که امروز مشاهده می کنیم، نداشت. سیاره زمین بیشتر به سطح کره ماه شبیه بود. آسمان تیره و تاریک. از دریا و مناظر زیبا اصلا خبری نبود. غذای انسان شامل مرغ، ماهی، گوشت گاو و بره و سبزیجات نبود. اصلا حیوانات و گیاهان وجود نداشتند. انسان ها اراده آزاد نداشتند. هیچکس خلاق و باهوش نبود، در نتیجه دانشمند و مخترع وجود نداشت.
آیا باور می کنید که یک مخترع از اختراع خودش متنفر باشد؟ مثلا شما کتابی نوشته اید که حاوی موضوع ومطلب مورد علاقه تان است و برای محتوای آن حسابی زحمت کشیده اید. آیا شما آن را به سطل آشغال می اندازید؟ اگر دنیا را بر خلاف آفرینش خدای غیر نیکو مشاهده می کنید، بنابراین خدای عالم هستی نیکوست. آن قدر نیکوست که انسان را به شباهت خود ساخت، به عبارت دیگر آن قدر برای انسان ارزش قائل شد که عواطف و عقل را به انسان هدیه کرد. او به انسان این امتیاز را داد تا انتخاب کند و دارای اراده آزاد باشد.
خدای نیکو مانع کشف و پیشرفت علم نشد. آسمان آبی، دریا، مناظر زیبای طبیعت، میوه ها و غذاهای خوشمزه، عشق و محبت میان انسان ها، ازدواج با جنس مخالف... هم چنین فرصت برای دستیابی به اهداف مثبت و مفید. و از همه مهم تر، ارتباط دوستی و صمیمیت با خدا.
اما انسان ترجیح داد که به راه خودش برود. نتیجه خود محوری انسان قتل، خیانت، دزدی... جامعه جهانی را به دردسر و مخمصه انداخت. با این توصیف، خدا انسان را تنها نگذاشت و به روش های مختلف با انسان سخن گفت. فرض کنید شخصی دچار مشکل مالی است. شما برای او کار مناسبی پیدا می کنید، اما او هرگز به آن محل کار نمی رود و در نتیجه وضع مالی اش بدتر می شود. آیا ایراد و اشکال از شماست؟ آیا آن شخص می تواند ادعا کند که شما عامل اصلی مشکل مالی اش هستید؟
مخالفان خداوند این سئوال را مطرح می کنند که چرا خدا برای رفع مشکلات جهان اقدامی نمی کند؟ در پاسخ باید گفت که تاریخ تایید کرده که خداوند بی تفاوت نیست. مثلا چرا رژیم های دیکتاتوری مانند صدام، استالین و هیتلر هم چنان پابرجا نیستند؟ چرا حکومت های بی رحم و خشن دوران باستان، امروزه به موجودیت خود ادامه نمی دهند؟ آیا سقوط این حکومت ها در عصر باستان و دوران معاصر اتفاقی و به اصطلاح شانسی بود؟ اگر خدای غیر نیکو اجازه می داد این حکومت ها هم چنان به فعالیت سیاسی و نظامی خود ادامه دهند، وضعیت جهان امروز چگونه بود؟
اگر خدا نسبت به مردم بی تفاوت بود، هرگز مسیحیت پا به عرصه وجود نمی گذاشت. در نتیجه، کشورهایی که اکثریت مردم آن ها مسیحی هستند، وجود نداشتند. در دنیای امروز، از اقصی نقاط جهان مردم به کشورهایی مهاجرت می کنند که اکثریت مردم آن ها مسیحی هستند. سیل مهاجران برای ادامه تحصیلات، یافتن شغل یا رونق بخشیدن به کسب و کارشان، رفاه و آسایش و هم چنین آزادی بیان به این کشورها سرازیر شده. جالب است که در میان این مهاجران، کسانی که خدا را انکار می کنند، کم نیستند. آن ها می دانند که با بیان اعتقادات خود، هیچ کلیسایی برای آنان تهدید نامه صادر نمی کند و کشیش ها آن ها را شکنجه و زندانی نمی کنند. منکر وجود خدا، هرگز به کره شمالی یا کوبا که با عقاید او همفکر و هم عقیده هستند، مهاجرت نمی کند، زیرا می داند که در آن جا مردم در فقر و تنگدستی روزگار را می گذرانند و اعتمادی هم به حاکمان آن دیار نیست. مضاف براین که اینترنت هم محدودیت دارد. در کره شمالی فقط برخی از ارگان های دولتی از اینترنت استفاده می کنند و برای مردم مجاز نیست. در این کشور هیچکس جز مقامات حکومتی نمی تواند توسط تلفن با کشورهای دیگر تماس داشته باشد. تماس تلفنی فقط محدود به داخل کشور است.
اگر خدا بخواهد در اراده آزاد انسان دخالت کند، همین مخالفان وجود خدا اعتراض خواهند کرد که چرا خدا در امور روزمره مداخله می کند. اگر خدا شخص متخلف را به هنگام ارتکاب جرم مجازات کند، مخالفان باز هم اعتراض می کنند که چرا خدا به او فرصت نداد. شاید به مرور زمان، اصلاح می شد. اگر خدا همین امروز دست به اصلاحات مفید بزند و عدل و انصاف در دنیا حاکم شود، از آن جا که در درون انسان ها شرارت و افکار منفی وجود دارد، ساعاتی بعد از برقراری عدالت و انصاف، اشخاصی مرتکب جرم و جنایت می شود و دوباره اوضاع بی ثبات می شود.
خدای نیکو توسط کلامش یعنی کتاب مقدس انسان را هدایت می کند. او آن قدر دنیا را دوست داشت که توسط عیسی مسیح به این جهان آمد و به شباهت انسان ها شد. او جان خودش را برای رهایی انسان از قلمرو قدرتمند دنیا فدا کرد. در اثر نااطاعتی انسان، گناه به جهان سرایت کرد و دنیا سقوط کرد و آغشته به گناه شد. آنچه تحت عنوان جنگ، قحطی، خیانت، دزدی... مشاهده می کنید نتیجه برهم خوردن رابطه انسان و خدا، سوءاستفاده از اراده آزاد و نفوذ گناه است. گناه نتایج و پیامد دارد. اگر چنین نبود، رابطه با خدا و اطاعت از او معنی و مفهومی نداشت. طبق نگرش مسیحیت و مطابق تجربیات ایمانداران مسیحی، خدا انسان را از قلمرو گناه آزاد می کند، تحول عمیق روحانی درون انسان ایجاد می کند تا به شخص مفید و مثبت در جامعه تبدیل شود و به او این قدرت مافوق طبیعی را عطا می کند تا دستورات و احکام الهی را اجرا نماید. این در صورتی عملی خواهد بود که شخص بخواهد که خدا او را تغییر دهد. وقتی تغییر و تحول انجام شود، آن شخص تاثیر شگرفی بر جامعه خواهد گذاشت.
با این توصیف، خداوند توسط پلیس، دکترها، توسعه و پیشرفت علم و هم چنین سازمان ها و نهادها به انسان های دردمند کمک و یاری می رساند. اگر مخالفان خدا واقعا دلسوز همنوع خود هستند، داوطلبانه به این گونه سازمان ها ملحق شوند.
مطابق قوانین بینالمللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" در سایر صفحات فیس بوک و وب سایتها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.
بارت ارمن پروفسور ملحد آمریکایی و نویسنده کتاب "مشکل خدا" چنین اظهار نظر می کند:" ما در جهانی زندگی می کنیم که در هر پنج ثانیه یک کودک می میرد. هر دقیقه 25 نفر به دلیل نبود آب آشامیدنی سالم، جان خود را از دست می دهند. هر ساعت 700 نفر به علت ابتلا به بیماری مالاریا فوت می کنند. خدا موقع مصیبت ها کجاست؟"
می توان به لیست بارت ارمن، موارد بیشتری اضافه کرد. اگر خدا واقعا قادر مطلق است و کنترل امور را در دست دارد، چه توضیحی درباره این همه رنج و مصیبت وجود دارد؟ آیا برای این سئوال پاسخی هست که چرا خدا اجازه می دهد رنج و بدی وجود داشته باشد؟
ابتدا باید بررسی کنیم که آیا خدا نیکو است یا خیر. اگر خدا نیکو نبود، دنیا را چگونه خلق می کرد؟ بدون تردید، عالم هستی خدای غیر نیکو شباهتی به جهانی که امروز مشاهده می کنیم، نداشت. سیاره زمین بیشتر به سطح کره ماه شبیه بود. آسمان تیره و تاریک. از دریا و مناظر زیبا اصلا خبری نبود. غذای انسان شامل مرغ، ماهی، گوشت گاو و بره و سبزیجات نبود. اصلا حیوانات و گیاهان وجود نداشتند. انسان ها اراده آزاد نداشتند. هیچکس خلاق و باهوش نبود، در نتیجه دانشمند و مخترع وجود نداشت.
آیا باور می کنید که یک مخترع از اختراع خودش متنفر باشد؟ مثلا شما کتابی نوشته اید که حاوی موضوع ومطلب مورد علاقه تان است و برای محتوای آن حسابی زحمت کشیده اید. آیا شما آن را به سطل آشغال می اندازید؟ اگر دنیا را بر خلاف آفرینش خدای غیر نیکو مشاهده می کنید، بنابراین خدای عالم هستی نیکوست. آن قدر نیکوست که انسان را به شباهت خود ساخت، به عبارت دیگر آن قدر برای انسان ارزش قائل شد که عواطف و عقل را به انسان هدیه کرد. او به انسان این امتیاز را داد تا انتخاب کند و دارای اراده آزاد باشد.
خدای نیکو مانع کشف و پیشرفت علم نشد. آسمان آبی، دریا، مناظر زیبای طبیعت، میوه ها و غذاهای خوشمزه، عشق و محبت میان انسان ها، ازدواج با جنس مخالف... هم چنین فرصت برای دستیابی به اهداف مثبت و مفید. و از همه مهم تر، ارتباط دوستی و صمیمیت با خدا.
اما انسان ترجیح داد که به راه خودش برود. نتیجه خود محوری انسان قتل، خیانت، دزدی... جامعه جهانی را به دردسر و مخمصه انداخت. با این توصیف، خدا انسان را تنها نگذاشت و به روش های مختلف با انسان سخن گفت. فرض کنید شخصی دچار مشکل مالی است. شما برای او کار مناسبی پیدا می کنید، اما او هرگز به آن محل کار نمی رود و در نتیجه وضع مالی اش بدتر می شود. آیا ایراد و اشکال از شماست؟ آیا آن شخص می تواند ادعا کند که شما عامل اصلی مشکل مالی اش هستید؟
مخالفان خداوند این سئوال را مطرح می کنند که چرا خدا برای رفع مشکلات جهان اقدامی نمی کند؟ در پاسخ باید گفت که تاریخ تایید کرده که خداوند بی تفاوت نیست. مثلا چرا رژیم های دیکتاتوری مانند صدام، استالین و هیتلر هم چنان پابرجا نیستند؟ چرا حکومت های بی رحم و خشن دوران باستان، امروزه به موجودیت خود ادامه نمی دهند؟ آیا سقوط این حکومت ها در عصر باستان و دوران معاصر اتفاقی و به اصطلاح شانسی بود؟ اگر خدای غیر نیکو اجازه می داد این حکومت ها هم چنان به فعالیت سیاسی و نظامی خود ادامه دهند، وضعیت جهان امروز چگونه بود؟
اگر خدا نسبت به مردم بی تفاوت بود، هرگز مسیحیت پا به عرصه وجود نمی گذاشت. در نتیجه، کشورهایی که اکثریت مردم آن ها مسیحی هستند، وجود نداشتند. در دنیای امروز، از اقصی نقاط جهان مردم به کشورهایی مهاجرت می کنند که اکثریت مردم آن ها مسیحی هستند. سیل مهاجران برای ادامه تحصیلات، یافتن شغل یا رونق بخشیدن به کسب و کارشان، رفاه و آسایش و هم چنین آزادی بیان به این کشورها سرازیر شده. جالب است که در میان این مهاجران، کسانی که خدا را انکار می کنند، کم نیستند. آن ها می دانند که با بیان اعتقادات خود، هیچ کلیسایی برای آنان تهدید نامه صادر نمی کند و کشیش ها آن ها را شکنجه و زندانی نمی کنند. منکر وجود خدا، هرگز به کره شمالی یا کوبا که با عقاید او همفکر و هم عقیده هستند، مهاجرت نمی کند، زیرا می داند که در آن جا مردم در فقر و تنگدستی روزگار را می گذرانند و اعتمادی هم به حاکمان آن دیار نیست. مضاف براین که اینترنت هم محدودیت دارد. در کره شمالی فقط برخی از ارگان های دولتی از اینترنت استفاده می کنند و برای مردم مجاز نیست. در این کشور هیچکس جز مقامات حکومتی نمی تواند توسط تلفن با کشورهای دیگر تماس داشته باشد. تماس تلفنی فقط محدود به داخل کشور است.
اگر خدا بخواهد در اراده آزاد انسان دخالت کند، همین مخالفان وجود خدا اعتراض خواهند کرد که چرا خدا در امور روزمره مداخله می کند. اگر خدا شخص متخلف را به هنگام ارتکاب جرم مجازات کند، مخالفان باز هم اعتراض می کنند که چرا خدا به او فرصت نداد. شاید به مرور زمان، اصلاح می شد. اگر خدا همین امروز دست به اصلاحات مفید بزند و عدل و انصاف در دنیا حاکم شود، از آن جا که در درون انسان ها شرارت و افکار منفی وجود دارد، ساعاتی بعد از برقراری عدالت و انصاف، اشخاصی مرتکب جرم و جنایت می شود و دوباره اوضاع بی ثبات می شود.
خدای نیکو توسط کلامش یعنی کتاب مقدس انسان را هدایت می کند. او آن قدر دنیا را دوست داشت که توسط عیسی مسیح به این جهان آمد و به شباهت انسان ها شد. او جان خودش را برای رهایی انسان از قلمرو قدرتمند دنیا فدا کرد. در اثر نااطاعتی انسان، گناه به جهان سرایت کرد و دنیا سقوط کرد و آغشته به گناه شد. آنچه تحت عنوان جنگ، قحطی، خیانت، دزدی... مشاهده می کنید نتیجه برهم خوردن رابطه انسان و خدا، سوءاستفاده از اراده آزاد و نفوذ گناه است. گناه نتایج و پیامد دارد. اگر چنین نبود، رابطه با خدا و اطاعت از او معنی و مفهومی نداشت. طبق نگرش مسیحیت و مطابق تجربیات ایمانداران مسیحی، خدا انسان را از قلمرو گناه آزاد می کند، تحول عمیق روحانی درون انسان ایجاد می کند تا به شخص مفید و مثبت در جامعه تبدیل شود و به او این قدرت مافوق طبیعی را عطا می کند تا دستورات و احکام الهی را اجرا نماید. این در صورتی عملی خواهد بود که شخص بخواهد که خدا او را تغییر دهد. وقتی تغییر و تحول انجام شود، آن شخص تاثیر شگرفی بر جامعه خواهد گذاشت.
با این توصیف، خداوند توسط پلیس، دکترها، توسعه و پیشرفت علم و هم چنین سازمان ها و نهادها به انسان های دردمند کمک و یاری می رساند. اگر مخالفان خدا واقعا دلسوز همنوع خود هستند، داوطلبانه به این گونه سازمان ها ملحق شوند.
مطابق قوانین بینالمللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" در سایر صفحات فیس بوک و وب سایتها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر