۱۳۹۲ بهمن ۱۱, جمعه

انتقام را به خدا واگذار کنید

زندگی هدفمند 
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

زمانی که داود فقط یک مرد جوان بود، سموئیل نبی او را به عنوان پادشاه بعدی اسرائیل تعیین کرد. طولی نکشید که داود، جلیات غول پیکر را کشت. در نتیجه، در سراسر سرزمین اسرائیل به عنوان قهرمان شناخته شد. اما شائول پادشاه که در آن زمان بر اسرائیل حکمرانی می کرد، از محبوبیت داود خوشش نیامد. بنابراین شروع کرد به آزار و اذیت داود. مثلا یک روز داود برای شائول چنگ می نواخت. ناگهان پادشاه نیزه خود را به سوی داود پرتاب کرد. نیزه به فاصله کمی از کنار داود گذشت. داود فهمید که شائول قصد دارد او را بکشد، از ترس جانش از اتاق بیرون دوید. خلاصه این که در کوهستان ها پنهان شد و برای زندگی از غاری به غار دیگر پناه می برد.
فکرش را بکنید. داود کار بدی نکرده بود. او با شائول پادشاه با عزت و احترام رفتار کرده بود اما پادشاه درصدد قتل او بود!
فکر نمی کنید داود به راحتی می توانست تلخ شود؟ مثلا می توانست به راحتی بگوید:"خدایا، چرا این مرد سعی می کند به من صدمه بزند؟ من که با او کاری نکردم. این جا چه خبره؟"
اما داود این کار را نکرد. او نگرش مثبت ایمان را نگه داشت. از این که به شائول صدمه بزند، امتناع کرد، حتی وقتی هم که فرصتش را داشت.
موقعیت فعلی خودتان را در نظر بگیرید. شاید در محل کار یکی از همکاران هر روز به شما اهانت و بی حرمتی می کند. علیه شما به رئیس شرکت بدگویی می کند. در نتیجه ممکن است وسوسه بشوید که حقش را کف دستش بگذارید! شما می گویید:"آخه چطور از من توقع می رود که به چنین آدمی احترام بگذارم؟ اصلا مگه میشه این کار را کرد؟"
تا وقتی که مردم با ما مهربان هستند، احترام گذاشتن به آن ها آسان است. اما وقتی امتحان پیش می آید و یک "شائول" در زندگی شما پیدا می شود، آن وقت خدا منتظر دیدن واکنش شما است: آیا انتقام را به خدا واگذار می کنید یا خودتان تصمیم می گیرید درسی به آن شخص یاد بدهید؟
امروزه ایمانداران مسیحی مانند داود، توسط خدا برای انجام کار برجسته ای انتخاب شده اند. وقتی خدا، اشخاصی مانند شائول را در زندگی آن ها می گذارد، عده ای از این آزمایش سرافراز بیرون نمی آیند. این عده به جای اعتماد به خدا، دعا برای دشمنان و دریافت محبت مافوق طبیعی از روح القدس، همیشه سعی می کنند خودشان امور را به دست بگیرند یا عدالت را خودشان اجرا کنند. همیشه سعی دارند با "شائول های" زندگی شان مقابله به مثل کنند. اما راه بهتری هم هست: اگر خودتان انتقام نگیرید و آن را به خدا واگذارید، شاهد معجزه شگفت انگیزی خواهید بود. فراموش نکنید که خدا متخصص حل بحران است. او شخصی را که به شما صدمه می زند، می بیند. او می داند چطور عدالت را در زندگی شما اجرا کند. اگر انتقام را به خدا واگذارید، او بدی را می گیرد، تغییرش می دهد و به نفع شما از آن استفاده می کند. یوسف به برادرانش گفت:"شما به من بدی کردید، اما خدا عمل بد شما را برای من به نیکویی مبدل نمود و چنان که می بینید مرا به این مقام (نخست وزیر مصر- ابرقدرت آن روزگار) رسانیده است (پیدایش فصل پنجاهم آیه 20). این آیه بیانگر تجربیات یوسف است. تجربیات به او یاد داده بودند که خدا بدی را برای کسانی که به او اعتماد دارند، به نیکی مبدل می سازد. یک روز شائول در محاصره فلسطینی ها قرار گرفت و خودکشی کرد. بدین ترتیب، داود به مقام پادشاهی رسید. خدا بدی ها را به خوبی مبدل می سازد.
آیا آن قدر به خدا اعتماد دارید که منتظر شوید تا او پیشامدهای بد و ناگوار زندگی تان را جهت خیریت شما به کار ببرد؟

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات صفحه "زندگی هدفمند" محفوظ است. درج کامل مقالات "زندگی هدفمند" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است

خدا جایی کار می کند که ایمان باشد

زندگی هدفمند
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

خدا به ابراهیم گفت که فرزندی خواهد داشت (پیدایش فصل پانزدهم آیه چهارم). ابراهیم و سارا نزدیک به صد سال سن داشتند. وقتی سارا این خبر را شنید، خندید. شاید به ابراهیم گفت:"ابراهیم، داری شوخی می کنی؟ من خیلی پیر شدم. چنین چیزی هرگز برایم رخ نمی دهد. به خودت هم نگاه کن. تو هم دیگر پسر شانزده ساله نیستی!"
سارا دید درستی نداشت. ذهن او در وضعیت درستی نبود. او باور نمی کرد که صاحب بچه ای شود. او نمی توانست آن را تصور کند.
سال ها گذشت. اما ابراهیم و سارا هنوز صاحب فرزندی نشدند. سارا تصمیم گرفت به خدا "کمک" کند تا وعده خدا تحقق یابد. او به ابراهیم گفت که با کنیز شان هاجر ازدواج کند. ابراهیم متقاعد شد و بچه ای به نام اسماعیل به دنیا آمد. اما این بهترین خدا نبود. خدا می خواست خودش به سارا فرزندی بدهد.
باز هم سال ها گذشت و از فرزند خبری نبود. عاقبت سارا حامله شد. چرا وعده خدا با انتظار طولانی تحقق یافت؟ وعده خدا همیشه همان بود. اما کلید تحقق وعده خدا این بود که سارا پیش از این که بچه را در بدن فیزیکی خود احساس کند، می بایست در قلبش تصور می کرد. به عبارت دیگر، قبل از آن که جنین در رحم شکل بگیرد، می بایست اعتقاد پیدا می کرد که او می تواند باردار شود.
اسحاق می توانست بسیار زودتر متولد شود، اما یکی از دلایل تاخیر فقط این حقیقت بود که سارا نمی توانست آن را در ذهن خود تصور کند.
واقعیت این است که خدا می خواهد کارهای بسیار برجسته و بزرگ در زندگی شما انجام دهد. اما ما درست مثل سارا هستیم. نمی توانیم تصور کنیم. به عبارت دقیق تر، با خدا در توافق نیستیم. بنابراین، برکات و معجزات او را از دست می دهیم.
بسیاری از اوقات به خودمان می گوییم:"من هرگز به دانشگاه را پیدا نمی کنم. من همسر مناسبی پیدا نخواهم کرد. می دانم که دکتر خبر بدی به من خواهد داد. من هرگز نمی توانم خوشبخت شوم. خانواده من هرگز به مسیح ایمان نخواهند آورد. در زندگی من هرگز معجزه ای رخ نخواهد داد. من همیشه بدشانس بودم و خواهم بود..." گاهی هم افراد می گویند:"من خیلی جوانم. من خیلی پیرم. جنسیت من اجازه نمی دهد که پیشرفت کنم. تحصیلات کافی ندارم..."
در نتیجه، بسیاری مواقع مثل سارا وعده خدا را به تاخیر می اندازیم. ما لطف و رحمت او را به تاخیر می اندازیم، آن هم به خاطر طرز تفکر محدودمان. ذهن ما در وضعیت درستی نیست. از شک و تردید لبریز شده ایم. تراژدی این جاست که اگر باور خود را با کمک خدا عوض نکنیم، هیچ اتفاقی در زندگی مان رخ نخواهد داد. در نتیجه، از برکات و چیزهای بزرگی که خدا برای ما آماده کرده، بی نصیب می مانیم. به همین سادگی!
دوست عزیز، لطفا از محدود کردن خدا با طرز فکر محدود خود دست بردارید. ما همانی خواهیم شد که ایمان و باور داریم. شاید خدا به روش های مختلف به شما چیزی بگوید که به طور طبیعی مطلقا غیرممکن به نظر آید. وقتی به وضعیت خود نگاه می کنید (همان طور که سارا به وضعیت فیزیکی اش نگاه کرد) وسوسه می شوید که این طور فکر کنید:"مگه میشه؟ چطور ممکنه این اتفاق بیفتد؟ غیرممکن است".
دست از توجه به آنچه نمی توانید انجام دهید بردارید و شروع به توجه به آنچه کنید که خدا می تواند انجام دهد. کتاب مقدس می فرماید:"آنچه نزد مردم غیر ممکن است، نزد خدا ممکن است" (انجیل لوقا فصل هجدهم آیه 27). لازم نیست سر در بیاورید که خدا چطور می خواهد مشکلات شما را حل کند. این مسئولیت اوست. کار شما نیست. کار شما این است که به خدا ایمان و اعتماد داشته باشید. کار شما این است که با ایمان و انتظار زندگی کنید. آن موقعیت را به خدا بسپارید و به او اعتماد کنید. خدای ما، خدای مافوق طبیعی است. خدا می تواند آنچه را که بشر نمی تواند انجام دهد، انجام دهد. او محدود به قوانین طبیعت نیست.
بنابراین، با ایمان و باور داشتن سهم خود را ادا کنید و خود را چنان ببینید که خدا شما را می بیند. در نتیجه، خدا شما را به جاهایی می رساند که مردم می گفتند:"غیر ممکن است". خدا جایی کار می کند که ایمان باشد.

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات صفحه "زندگی هدفمند" محفوظ است. درج کامل مقالات "زندگی هدفمند" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.

۱۳۹۲ بهمن ۱۰, پنجشنبه

آیا متی و لوقا در ارائه گزارش مرگ یهودای اسخریوطی دچار تناقض گویی شده بودند؟

مطالعه کتاب مقدس
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

مخالفان ادعا می کنند که نحوه مرگ یهودای اسخریوطی (یکی از حواریون که به مسیح خیانت کرد، سپس پشیمان شد و خودکشی نمود) در روایت های متی و اعمال رسولان اختلاف دارد. در متی آمده که یهودا خود را حلق آویز کرد، اما در کتاب اعمال گفته شده که یهودا در مزرعه ای با سر به زمین افتاد و بدنش پاره شد و امعاء و احشایش بیرون ریخت. آن ها می پرسند:"چگونه هر دو روایت می تواند درست باشد؟"
ابتدا باید به این نکته اشاره کرد که منتقدان هر دو متن را با دقت بررسی نکرده اند. هر دو متن (متی فصل بیست و هفتم آیات سوم تا دهم و اعمال رسولان فصل اول آیات شانزدهم تا بیستم) به "مزرعه خون" اشاره می کنند.
دو.مخاطب پطرس در کتاب اعمال، شاگردان مسیح می باشد. آن ها همگی می دانستند دقیقا چه اتفاقی افتاده. پس نیازی به توضیح واضحات نبود. مردم شهر اورشلیم هم درباره نحوه مرگ یهودا شنیده بودند.
سه. پشیمانی یهودا، توبه حقیقی نبود، بلکه تاسف ناشی از عذاب وجدان بود. یهودا فکر کرد که با بازگرداندن پولی که کاهن اعظم به خاطر تسلیم عیسی به او داده، می تواند وجدان خود را آرام سازد (متی فصل بیست و ششم آیه پانزدهم). اما پس دادن پول ها، وجدان یهودا را آسوده نکرد. انسان بدون توبه حقیقی نمی تواند پاک شود. پیروان عیسی او را نکوهش می کردند و خودش نیز از خود متنفر شد. متوجه گناه خود شد. او حتی گناهش را به رهبران مذهبی یهود، اعتراف کرد (متی فصل بیست و هفتم آیه چهارم). اما این کافی نبود. بسیاری از مجرمان بزرگ می توانند بگویند که "گناه کرده ام"، بی آن که توبه کنند. توبه یعنی فروتن کردن خویشتن در حضور خدا و درخواست رحمت و سپس رویگردان شدن از گناه.اعتراف گناه، تنها اولین گام در راه توبه است (اول یوحنا فصل یکم آیه نهم).
رهبران مذهبی یهود به وجدان ناآرام یهودا اهمیتی ندادند. آن ها در گناه او شریک بودند، اما احساس ندامت نمی کردند. حتی سعی نکردند تا یهودا را دلداری دهند. آن ها او را با وحشت و نومیدی اش به حال خود گذاشتند. شریک های گناه هرگز در پایان ماجرا، دوستان وفاداری از آب در نمی آیند.
یهودا در نومیدی خود، از زندگی خود منزجر شد و خود را حلق آویز کرد. به هنگام مرگ یا کمی بعد از مرگش، به زمین افتاد. باستان شناسان در محلی که طبق سنت، مکان مرگ یهودا محسوب می شود، مشاهده کرده اند که مزرعه خون، در پایین یک صخره مرتفع در بیرون از اورشلیم قرار دارد. بنابراین، روایت اعمال رسولان درست است. دلیل نامگذاری مزرعه خون، این بود که یهودا بعد از حلق آویز کردن خود، به آن زمین افتاد و زمین آغشته به خون شد. این نکته را مردم اورشلیم می دانستند.
طبق روایت متی، رهبران مذهبی یهود، با پولی که یهودا بازگردانده بود، زمینی خریدند که به مزرعه کوزه گر مشهور است. آن زمین را برای تدفین غیر یهودیانی خریدند که در اورشلیم از دنیا می رفتند.
چهار. بر طبق اعمال رسولان فصل یکم آیه هجدهم، این مزرعه را یهودا خرید. اما این فقط حالت شرعی قضیه بود. مزرعه را در واقع کاهنان خریدند، اما از آن جا که نمی خواستند مایملک یهودا را وارد بیت المال کنند، زمین را به نام یهودا خریدند. در این صورت، زمین فقط از لحاظ شرعی از آن یهودا بود، بنابراین می توان گفت که یهودا آن را خرید.

نمایی از مزرعه خون در اورشلیم

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.

اگر خدا نیکوست، چرا روح پلید از جانب او بر شائول فرستاده شد؟ (اول سموئیل فصل 16 آیه 14)

 دفاعیات مسیحی
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

در حالی که هنوز شائول (اولین پادشاه اسرائیل) بر تخت سلطنت بود، سموئیل با هدایت خداوند، داود را به عنوان پادشاه آتی اسرائیل انتخاب کرد. از آن جا که شائول هم نااطاعتی می کرد و هم خودسری، تعجبی ندارد که خدا عاقبت او را برکنار کرد و مقام پادشاهی را از او گرفت.
سپس در کلام خدا چنین می فرماید:"روح خدا از شائول دور شد و به جای آن روح بد از جانب خداوند او را سخت عذاب داد (اول سموئیل فصل شانزدهم آیه چهاردهم). این روح بد که خدا فرستاد، چه بود؟ مفسران کتاب مقدس دو احتمال را در نظر گرفته اند:
یک. بعضی از مفسران معتقدند که روح بد، شائول را معذب می کرد، زیرا هیچ اشاره ای به این که این روح "دیو" باشد نشده است. به اعتقاد آنان، این روح بد از جانب خداوند بود. این گروه از مفسرین برای تایید نظرشان به متن عبری رجوع کرده و می گویند متن عبری این نکته را کامل تر ارائه می دهد. در واقع مطلب مذکور در اول سموئیل فصل 18 آیه 10 در عبارت "روح بد خدا" و در فصل 19 آیه 9 در عبارت "روح بد خداوند" ارائه شده است. این روح به طور مکرر بر شائول قرار می گرفت (اول سموئیل فصل 16 آیه 23). کلمه "بد" در عبری به معنای بدبختی، محنت و بلا است. بنابراین، واژه "بد" در این جا متضاد سلامتی یعنی صلح، آرامش، رفاه و برکت می باشد. خداوند قدوس است و گناهکاران را داوری می کند، همان طور که با مصر رفتار کرد (خروج فصل 12 آیه 12). هم چنین به اشعیاء فصل 45 آیه 7 رجوع کنید. خدا هرگز آغازگر بدی و شرارت نیست. کلام خدا می فرماید:"از جانب خدا فقط مواهب نیکو و کامل به ما می رسد، زیرا او آفریننده همه روشنایی هاست و خدایی است تغییرناپذیر" (یعقوب فصل اول آیه 17). طبق نظر این مفسران، روحی که خدا بر شائول فرستاد، یک روح یا دیو به مفهوم عهد جدید نبود، بلکه یک روح داوری بود. روح داوری که بر شائول نازل شد، مافوق طبیعی بود. ناراحتی او فقط یک بیماری یا اختلال روانی نبود. این روح داوری به او حمله کرده بود. فیض و رحمت خدا از او دور شده بود و به جای آن، داوری فعال شده بود. اگر روح پلید بر شائول نازل شده بود، او هرگز نمی توانست نبوت کند (اول سموئیل فصل 18 آیه 10). کتاب مقدس می گوید که نوازندگی داود، شائول را آرام می کرد. باید به یاد داشته باشیم که داود یک نوازنده معمولی نبود. او توسط روح القدس مسح شده بود.
دو. عده دیگری از مفسران معتقدند که خدا بدون آن که در عملکرد شیطان همکار و شریک شود، به او اجازه فعالیت می دهد (ایوب فصل اول آیه 12). از گفتگوی خدا و شیطان درباره ایوب درمی یابیم که شیطان بدون اجازه خدا هیچ کاری نسبت به فرزندان خدا انجام نمی دهد. این امر قدرت خدا را بر ارواح نشان می دهد. برای مثال، رویایی که میکایا نبی دید شاید تصویری از یک واقعه حقیقی در آسمان نبوده است، اما داستانی بود از اتفاقاتی که روی زمین رخ می دهد. میکایا به اخاب و یهوشافاط گفت:"خداوند را دیدم که بر تخت خود نشسته بود و فرشتگان در حضور او ایستاده بودند. آنگاه خداوند فرمود: چه کسی می تواند اخاب را فریب دهد تا به راموت جلعاد حمله کند و همان جا کشته شود؟ هر یک از فرشتگان نظری دادند. سرانجام روحی جلو آمد و به خداوند گفت: من حرف های دروغ در دهان انبیا می گذارم و اخاب را گمراه می کنم. خداوند فرمود: تو می توانی او را فریب دهی، پس برو و چنین کن" سپس میکایا نبی به اخاب گفت:"خداوند روح گمراه کننده در دهان انبیای تو گذاشته است تا به تو دروغ بگویند. ولی حقیقت امر این است که خداوند می خواهد تو را به مصیبت گرفتار سازد" (اول پادشاهان فصل 22 آیات 19 تا 23).
خدا خودش نیکوست. او جهان نیکویی را آفرید که در نتیجه نااطاعتی آدم و حوا، گناه به آن رخنه کرد. آنچه مسلم است، خدا از شیطان قوی تر است. خدا به شیطان اجازه فعالیت می دهد، اما بر شیطان مسلط است. شرارت و بدی را خدا به وجود نیاورد، بنابراین به کسانی که می خواهند بر بدی غلبه کنند، کمک می کند. هم چنین خدا برای مقاصد نیکوی خویش، از هر چیز، هم نیکویی و هم شرارت شیطان، استفاده می کند. خدا از گناه منزجر است و روزی کاملا و برای همیشه آن را برخواهد چید (مکاشفه فصل 20 آیات 10 تا 15). خدا هیچکس را شریر خلق نکرده، اما او گاهی کاری می کند تا افرادی که مرتکب شرارت می شوند، حتی بیشتر گناه کنند تا به مجازاتی که سزاوارش هستند، سرعت بخشد (خروج فصل 11 آیه 10). خداوند، شائول را در وضعیتی واگذاشت که مورد نظر شائول بود. اما شائول متوجه نبود که این خواسته او به بهای از دست دادن روح خدا و حضور روح پلید برای عذابش بود. کار شائول به جنون کشیده شد.
شکی نیست امروزه نیز عده ای از بیماران روانی که در تیمارستان ها بستری هستند، به علت حضور ارواح شریر در درون آن ها است. این گونه بیماران هرگز با داروها و روش های جدید درمان، بهبود نخواهند یافت.
به گفته این گروه از مفسران، فعل "نبوت" شائول (اول سموئیل فصل 18 آیه 10) در زبان عبری در مورد هذیان گویی و دیوانگی انبیای بت پرست به کار رفته است. او به جای این که در میان انبیا نبوت کند، بر زمین افتاد. هم چنین، لباس پادشاهی را از تن درآورد و برهنه شد! با توجه به کاربرد فعل "نبوت"، در این جا ممکن است نبوت شائول بیشتر به هذیان گویی های ناشی از مقاومت با روح القدس شبیه بوده باشد. او به قصد دستگیری داود نزد سموئیل نبی آمده بود، اما روح القدس مانع شد تا به هدفش دست یابد. بدین ترتیب، خدا نشان داد که بر وقایع مسلط است و داود توانست بگریزد.

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.

۱۳۹۲ بهمن ۹, چهارشنبه

آیا کتاب مقدس صد در صد بدون تغییر مانده است؟

دفاعیات مسیحی
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

مخالفان مسیحیت ادعا می کنند که کتاب مقدس (عهد عتیق/عهدجدید) تحریف شده است. در پاسخ باید گفت که کتاب مقدس، کلام خداست، بنابراین خداوند برای کلام خود غیرت دارد. آیا مخالفان تصور می کنند که خدا کوچک، محدود، ضعیف و ناتوان بود که نتوانست از کتاب خود حمایت کند و انسان ها آمدند و کتاب خداوند را به آسانی تحریف کردند؟ این ادعا ناشی از عدم شناخت خدا و نادیده پنداشتن غیرت و قدرت مطلق خداوند است.
خداوند هرگز اشتباه نمی کند. کتاب مقدس کلام خداست، بنابراین کتاب مقدس مصون از خطاست.
آیا شواهد تاریخی و کشفیات باستان شناسی، تحریف کتاب مقدس توسط انسان ها و عدم حمایت خداوند از کلام خودش را تایید می کنند؟ وجود ده ها هزار نسخه از متن کتاب مقدس مربوط به قرون قبل و بعد از میلاد مسیح و هم چنین اشاره های پدران کلیسا به آیات عهد عتیق و عهد جدید که تا به امروز باقی مانده و در موزه ها نگه داری می شوند، ادعای مربوط به تحریف شدن را کاملا بی اساس می کند. به عبارت دیگر، تایید سخنان مخالفان به معنای نفی و انکار تاریخ است. این نسخ به جا مانده، توسط کارشناسان و محققان به دقت بررسی شده و هیچ گونه تناقض در متن و محتوا مشاهده نگردیده است و بیانگر یکی بودن نسخه های کشف شده با کتاب مقدس کنونی است. بنابراین، خداوند از کلام خودش محافظت کرده است.
از سوی دیگر، کتیبه های تمدن ها مانند سومر و گزارش های امپراطورهایی مانند آشور، بابل، روم، پارس و هم چنین آثارمورخان غیر مسیحی قبل و بعد از میلاد مسیح، وقایع و شخصیت های کتاب مقدس را تایید کرده اند. برای مثال، تاکید روایات بت پرستان بر شخصیت های تخیلی است (نظیر هرکول)، در حالی که طبق شواهد تاریخی، تولد، تعالیم، معجزات، در مواردی، هم روایات اناجیل و هم گزارش های مورخان، معجزات را تایید کرده اند. هم چنین مرگ، زنده شدن مسیح از مردگان و صعود او در گزارش های مورخان قرن اول میلادی و هم چنین وقایع نگاری امپراطوری روم ثبت شده است. به هنگام معجزات مسیح، شاگردان، مردم و حتی مخالفان عیسی نیز حضور داشتند. در تلمود یهودیان، به معجزات مسیح اشاره شده است. مورخان (مانند یوسفوس که تقریبا هم عصر مسیح بود)، از مشاهدات مردم اسرائیل درباره وقوع معجزات گزارش تهیه کرده اند. در حالی که هیچ گونه شواهد تاریخی و شاهدان عینی برای افسانه های بت پرستان وجود ندارد.
بعضی می گویند که وقتی خدا پیامبر جدیدی می فرستاده، کتاب های مقدس قبل از او منسوخ و باطل می شده اند و خدا دیگر توجهی به آن کتاب ها نداشته و اجازه داده که تحریف شوند. در پاسخ باید گفت که تاریخ نشان داده، هر پیامبر جدیدی که ظهور کرده، بدون استثنا رسالت خود را بر پایه کتاب های آسمانی قبلی استوار کرده است. یعنی نه فقط به آن ها استناد و اشاره کرده، بلکه آن ها را مورد تایید قرار داده و رسالت خود را دنباله رسالت آن انبیا دانسته است. پس اگر پس از ظهور یک پیامبر جدید، قرار باشد کتاب های قبلی تحریف و باطل شوند، چه کسی می تواند ادعای این پیامبر جدید را به محک آزمایش بزند و آن را با کتاب های قبلی مقایسه کند؟ اگر هر کتاب دینی با ظهور پیامبری جدید از میان رفته باشد، در مقابل وجود ده ها هزار نسخه خطی قدیمی از عهد عتیق و عهد جدید، چه باید گفت؟ نسخه هایی که ثابت می کنند این کتاب ها تحریف نشده اند و خداوند از کلامش حمایت کرده است.
اگر شاگردان مسیح به دروغگویی رو آورده بودند، چرا جان خود را به خاطر چیزی که می دانستند دروغ بوده، از دست دادند؟ یازده شاگرد مسیح، به خاطر ادعاهای شان شهید شدند. یوحنا هم دوران سخت زندان را گذراند. اگر شاگردان مسیح، قصد فریب مردم را داشتند، چرا جان خود را به خاطر ادعای دروغ از دست دادند؟ افراد به خاطر آنچه می دانند درست است جان خود را فدا می کنند (حتی اگر آن عقیده نادرست باشد)، اما هیچکس جان خود را در راه چیزی که خودش هم می داند دروغ است، به خطر نمی اندازد. شواهد تاریخی (مورخان یهودی، یونانی، رومی و هم چنین گزارش های امپراطور روم در قرن اول میلادی) تایید می کنند که مسیح ادعا کرد که خداوند است و شاگردانش همین ادعا را تایید کردند و به خاطر این ادعا، دستگیر، شکنجه و شهید شدند. اگر مسیح بعد از مرگ، زنده نشده بود، پس شاگردان این حقیقت را می دانستند. چرا علی رغم این آگاهی، اجازه دادند تا مخالفان آنان را شکنجه داده و به قتل برسانند؟ باور این نکته برای مردم غیر ممکن است که عده ای بدانند که تبلیغ آن ها دروغ است، اما به خاطر همان ادعای دروغ جان خود را از دست بدهند.
ادعای دیگر مخالفان، تناقض و تضاد در محتوای اناجیل است. هنگامی که از تناقض و تضاد سخن به میان می آید آیا مقصود این است که یک انجیل ادعا کرده مسیح خداوند است و انجیل دیگر او را پیامبر معرفی نموده؟ آیا یک انجیل مصلوب شدن مسیح را تایید نموده و انجیل دیگر مرگ مسیح را تکذیب کرده است؟ آیا یک انجیل زنده شدن مسیح بعد از مرگ را ثبت کرده و انجیل دیگر آن را تایید نکرده است؟ آیا یک انجیل مکان تولد عیسی را بیت الحم ذکر کرده و انجیل دیگر شهر دیگری را به عنوان محل تولد نام برده است؟ آیا یک انجیل می گوید که مسیح در اورشلیم مصلوب شد و انجیل دیگر شهر دیگری را معرفی می کند؟
مخالفان نیز به خوبی می دانند که این گونه تناقض ها و تضادها در اناجیل وجود ندارد. بنابراین، در اناجیل از نقطه نظر تعلیمات الهیاتی و هم چنین ذکر وقایع و مکان رخدادها هیچ گونه تضادی مشاهده نمی شود.
مخالفان در ادامه نقد خود، ادعا دارند که افراد مغرض برای آن که کارها و رفتار خود را بر اساس کتاب مقدس توجیه کنند، آن را تحریف کرده اند. واقعیت امر این است که اگر کسی بخواهد بر خلاف احکام کلام خدا رفتار نماید، نیازی ندارد آن را تحریف کند. کافی است آن را به گونه ای وارونه تفسیر کنند. در طول قرون متمادی، اکثریت مردم بی سواد بودند یا به خاطر نبودن دستگاه چاپ و گران بودن نسخه های خطی، کتاب مقدس را در اختیار نداشتند، بنابراین تحریف شفاهی کلام خدا بسیار آسان بود و نیازی به تحریف اصل کتاب نبود. برای مثال، رهبران کاتولیک در قرون گذشته، بر خلاف دستورات انجیل رفتار کردند (جنگ های صلیبی، تفتیش عقاید، اعدام مخالفان،...). آیا این رهبران کاتولیک، گفته های مسیح را در مورد محبت و بخشش دشمنان، از متن کتاب مقدس حذف کرد؟ خیر! دستور مسیح در کتاب در جای خود محفوظ بود، اما آن رهبران بر خلاف آن عمل می کردند و عمل خود را به گونه ای توجیه می نمودند.
جالب است بدانید که درست در همان دوره جنگ های صلیبی، رهبران خداترس مسیحی نیز بودند که این عمل را محکوم می کردند و یا بر اساس تعلیم کتاب مقدس، علیه پاپ ها اعتراض می کردند. اکثر آن ها نیز به خاطر اعتراض خود کشته شدند.
اگر علت تحریف این بوده که رهبران مسیحیت می خواسته اند تعالیم غلط واعمال خود را توجیه کنند، در این صورت کتاب مقدس می بایست در هر دوره زمانی به خاطر منافع رهبران همان دوره مجددا تحریف شود. به این ترتیب، کتاب مقدسی که اکنون در دسترس است، می بایست بارها و بارها مورد تحریف های متعدد قرار گرفته باشد. آیا واقعا چنین بوده است؟ خوشبختانه کشفیات باستان شناسی ثابت کرده اند که کتابی که امروز در دست است، همانی است که در قرن اول نیز در اختیار مسیحیان قرار داشته است. اگر ادعای مخالفان صحیح بود، چگونه مارتین لوتر(کشیش کاتولیک) به تضاد رفتار رهبران فرقه کاتولیک را با متن کتاب مقدس پی برد و نهضت پروتستان را تاسیس کرد؟
به علاوه از کسانی که ادعا می کنند کتاب مقدس تحریف شده، این سئوالات را می کنیم:
یک. آیا می توانید بگویید که این تحریف در چه دوره ای از تاریخ انجام شد؟
اگر این سئوال را از مخالفان بپرسید، پاسخ های متعددی را دریافت می کنید. مثلا یک نفر می گوید قرن اول میلادی، نفر بعد قرن چهارم میلادی را ذکر می کند. دیگری قرن پانزدهم میلادی را زمان تحریف معرفی کند و ادعای دیگر مربوط به قرن نوزدهم است. آن ها برای ادعای خود شواهد و مدارک تاریخی ندارند و بر حسب حدس و گمان، ادعاهای بی پایه و اساسی ارائه می دهند. گاهی مخالفان وب سایت های متعلق به مخالفان مسیحیت و یا وب سایت های غیر رسمی که اعتبار علمی آن ها قابل اعتماد نیست، به عنوان منبع موثق معرفی می کنند. آن ها هرگز به وب سایت های رسمی و معتبر باستان شناسی مراجعه نمی کنند.
دو. آیا کتاب مقدس اصلی را که تحریف نشده است، تا به حال دیده اید؟
نظر به این که تاکنون جواب قانع کننده و مستدلی به پرسش های مذکور داده نشده، پس باید گفت که موضوع تحریف کتاب مقدس فقط تصوری و خیالی است. آنچه را که مخالفان از متن کتاب مقدس درک نمی کنند، آن را تحریف قلمداد می کنند. برداشت تحت الفظی از متن کتاب مقدس و درک نادرست از مقصود نویسنده، ارتباط ندادن آیه مورد انتقادشان با آیات قبل و بعد، عدم شناخت از تاریخ و فرهنگ دوران باستان در خاور نزدیک، از عوامل مخالفت با کتاب مقدس است.
محقق باید ادعاهای سند را با دقت بررسی کند و تا زمانی که تناقض و اشتباهی را نیافته باشد، نباید آن را جعلی و نادرست بخواند. نخست باید مطمئن شویم که متن را درست درک کرده ایم. دوم باید یقین حاصل کنیم که تمامی اطلاعات و آگاهی های مورد نیاز را در این زمینه در اختیار داریم. سوم، باید اطمینان حاصل کنیم که آیا پیشرفت علم، تحقیقات گسترده تر، کشفیات باستان شناسی و غیره، کمکی به روشن شدن بیشتر متن خواهد کرد؟
وجود "مشکل" در متن نباید به خودی خود موجب انتقاد از آن شود. مشکلات حل نشده الزاما به معنی اشتباه نیست. منظور این نیست که مشکل را کوچک نشان دهیم، مقصود این است که مشکل را در چارچوب درستش بررسی کنیم. رعایت این نکات، ما را به جستجوی راه حل سوق می دهند. تا زمانی که تمام روش ها را به کار نگرفته ایم و تمام تلاش مان را نکرده ایم، در موقعیتی نیستیم که بگوییم:"این یک اشتباه اثبات شده و قطعی در کتاب مقدس است". محققان می دانند که از آغاز قرن بیستم به این سو، تعداد بی شماری از این "اشتباهات قطعی" حل و بر طرف شده اند.
شخصی که از لحاظ روحانی توسط خدا تبدیل شده، می داند که متن کتاب مقدس حقیقت دارد. دعاهای او به نام عیسی خداوند اجابت می شود و عملکرد روح القدس را در زندگی خود مشاهده و تجربه می کند. چرا وقتی ایمانداران مسیحی، با ایمان و اعتقاد راسخ درخواست ها و دعاهای شان را به نام عیسی خداوند مطرح می کنند، شاهد معجزات و دگرگونی عمیق روحانی در زندگی خود می شوند؟ اگر مسیح خداوند نیست، چرا خدا به دعاهای ایمانداران پاسخ مثبت می دهد؟ چرا یک شخص غیر قابل تحمل در نام عیسی مسیح خداوند، به فرد مثبت و مفید تبدیل می شود؟ اگر این معجزات و رویدادهای شگفت انگیز به نام عیسی خداوند رخ نمی داد، بدون تردید هیچکس پیرو مسیح نمی شد. فرض کنید به شما دارویی معرفی کنند که هیچگونه تاثیر موثری در رفع بیماری نداشته باشد، آیا مبادرت به خرید مجدد آن دارو خواهید کرد؟ اگر کتاب مقدس، کلام خدا نبود، هیچ گونه اتفاقی رخ نمی داد.

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.

وقتی زندگی معنا ندارد، به خدا اعتماد کنید

زندگی هدفمند
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

پولس قبل از ایمان به مسیح، شخص متعصب مذهبی بود. او با تمام قوا و با تعصب به وظیفه ای که اعتقاد داشت عمل می کرد و آن وظیفه عبارت بود از نابودی کلیسای مسیح. تردیدی نیست که پولس درباره معجزات مسیح شنیده بود یا شاید با چشم خود دیده بود. ولی معجزات توجه او را جلب نکرد. او شاهد سنگسار شدن استیفان (اولین شهید مسیحی) بود و حتی متوجه شد که صورت استیفان مانند فرشتگان شد. ولی این هم توجه او را به مسیح جلب نکرد. تا این که او ماموریت یافت تا ایمانداران مسیحی را در دمشق دستگیر کند و به اورشلیم بیاورد. در راه دمشق، خدا توجه او را جلب کرد. او با تاباندن نور قوی، پولس را از روی اسب بر زمین انداخت. پولس به طور موقت نابینا شد. مسیح با او سخن گفت (اعمال رسولان فصل نهم).
اگر لازم بود پولس دچار نابینایی و خفت و خواری موقت شود تا توجهش به خدا جلب شود، واقعا ارزشش را داشت، زیرا بخش وسیعی از امپراطوری روم توسط او پیام انجیل را شنید. در زمان پولس بود که اولین کلیساها در اروپا تاسیس شدند. نیمی از عهدجدید توسط پولس نوشته شد. بنابراین، خدا حق داشت که آن گونه توجه او را جلب کند.
ممکن است بگویید:"اما من یک آدم عادی هستم. چطور ممکن است خدا از من استفاده کند؟ چه کاری از من برمی آید؟"
دوست عزیز، ما اغلب فراموش می کنیم که خدا وقتی به زندگی ما نگاه می کند، نه تنها گذشته ما را می بیند، بلکه آینده ما و آنچه را می توانیم انجام دهیم نیز می بیند. خدا از مردم معمولی مثل من و شما برای انجام کارهای خارق العاده استفاده می کند. خدا دنبال قدرت بزرگ نیست. دنبال تحصیلات بالا نیست. او فقط دنبال قلبی مشتاق می گردد. خدا دنبال توانایی نیست. او دنبال آمادگی می گردد.
اگر اندکی از آنچه را که قطعا دارید به خدا بدهید، او آن را می گیرد و چند برابر بیشتر می کند. او حتی بیش از آنچه تصور کنید، زندگی شما را پیش می برد. نقشه خدا برای زندگی شما بزرگ تر و عالی تر از آنی است که حتی تصورش را بکنید. خداوند نگاه نمی کند که ما چه هستیم، بلکه به این می نگرد که چه می توانیم بشویم، اگر در دست های او قرار بگیریم.
روزی به پشت سر خود و به آنچه که آن را بدترین حادثه می نامیم، نگاه می کنیم و می فهمیم که خدا از آن گرفتاری سود جسته تا ما را شکل بدهد و اصلاح کند. در نتیجه، خدا برای چیزهای خوبی که در پیش داریم آماده مان می کند. به عبارت دقیق تر، مشکلات و گرفتاری ها ما را به طرف چیز بهتر و حتی عالی تر هل می دهد.
گاهی ما در زندگی احتیاج به یک فشار داریم. خدا می خواهد ما دائما رشد کنیم، در نتیجه برای جلو راندن ما از یک گرفتاری استفاده می کند. او می گذارد تا فشار زندگی شما را به جلو هل دهد. از سوی دیگر، خدا از استعدادها و توانایی که در وجود هر کدام از ما گذاشته، خبر دارد. او می داند که شما قادر به انجام چه کارهایی هستید. بنابراین، هر کاری لازم باشد برای رساندن شما به هدف مورد نظرش انجام می دهد. خدا می داند اگر برای هدف های او کار کنیم، چه معجزات و اتفاقات عظیم روحانی به وقوع خواهند پیوست.
وقتی خدا شما را از محل امن خارج می کند، قدم به منطقه ایمان می گذارید. آن وقت حیران و متعجب خواهید شد که ببینید چه کارهایی را می توانید انجام دهید. وضعیت کنونی شما هرچه باشد، مطمئن باشید که خدا کارهایش را بدون دلیل انجام نمی دهد. اگر اجازه داده است مشکلات و سختی وارد زندگی شما شود، بدانید که برای آینده تان نقشه مهمی را در نظر گرفته است.

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات صفحه "زندگی هدفمند" محفوظ است. درج کامل مقالات "زندگی هدفمند" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است

ذهن خود را با وعده ها و سخنان خداوند مشغول کنید

زندگی هدفمند 
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

بسیاری درک نمی کنند که ما می توانیم افکارمان را انتخاب کنیم. هیچکس نمیتواند ما را وادار کند که به چیزی فکر کنیم. خدا هم این کار را نخواهد کرد. شیطان هم نمی تواند. این ما هستیم که تصمیم می گیریم ذهن ما به چه فکری سرگرم شود. اگر شخصی یک فکر منفی و مایوس کننده در مغز شما کاشته، به آن معنا نیست که شما مجبورید آن فکر را "آب بدهید"، پرورش بدهید، مراقبت کنید و کمکش کنید تا رشد کند. نه، این طور نیست. شما می توانید آن فکر منفی و آشغال را دور بریزید و از ذهن خود اخراج کنید.
ذهن انسان مثل کامپیوتر بسیار پیشرفته است که مغز همه افکاری را که وارد می شود، ذخیره می کند. مثل همه مطالب زشت، کلمات مستهجن، تصورات کثیف و افکار دیگر. وقتی یک فکر منفی در کامپیوتر مغرتان ذخیره شده، به آن معنا نیست که باید آن را بیاورید روی صفحه ذهن تان. اگر مرتکب این اشتباه شوید و ذهن تان را با آن مشغول کنید آن فکر، عواطف و نقطه نظرات تان را تحت تاثیر قرار می گیرد و اگر ادامه دهید، رفتارتان را هم تحت تاثیر قرار می دهد. جنایات و انحرافات اخلاقی نتیجه رشد و نمو افکار منفی است.
پرورش و رشد افکار منفی، شما را برای افسردگی، پذیرش شکست و عقب ماندگی آماده می سازد. اگر به تامل به افکار منفی ادامه دهید، انگیزه حرکت به جلو در جهت مثبت را از دست خواهید داد. هرچه بیشتر به افکار منفی مجال دهیم، مثل این است که در اطاق را باز کردیم و تابلویی آویزان می کنیم که متن آن این است:"لطفا آشغال های تان را این جا بریزید. متشکرم".
همه گاه و بی گاه نومید و افسرده می شوند. زندگی سخت است و گاهی آسیب می بینیم. حتی شکست می خوریم و نقش زمین می شویم. ولی لزومی ندارد که همیشه روی زمین بمانیم. اگر افسرده ایم، باید درک کنیم که هیچکس ما را افسرده نکرده است. اگر شاد نیستیم، هیچکس ما را وادار نکرده که غمگین باشیم. اگر منفی هستیم و نگرش بدی داریم، هیچکس ما را مجبور نکرده که کسل، فاقد حس همکاری بدبین و عبوس باشیم. خومان انتخاب کردیم که در این شرایط باقی بمانیم.
تنها شخصی که می تواند وضعیت ما را عوض کند، خودمان هستیم. باید مسئولیت اعمال مان را بپذیریم. تا وقتی که عذر و بهانه می تراشیم و خانواده، محیط، گذشته و حتی خدا را مقصر می پنداریم، هرگز آزاد نخواهیم شد و از نظر دچار مشکلات روحی و عاطفی خواهیم بود. شاید بگویید:"قبول ندارم. اوضاع و احوال من را زمین زده". واقعیت این است که اوضاع و احوال شما را زمین نزده. افکارتان درباره اوضاع، شما را زمین زده است.
البته نمی توانیم مشکلات را نادیده بگیریم و مانند کبک سرمان را زیر برف کنیم. حتی برای آدم های خوب هم اتفاقات بد رخ می دهد. اگر مریض هستید، اشکالی ندارد. آن را بپذیرید و افکارتان را به مسیح شفادهنده معطوف کنید. اگر ذهن تان فرسوده است، ایرادی ندارد. استراحت کنید. اما در هر شرایطی که هستید چه خوب یا بد، فکرتان را به این وعده خدا متمرکز کنید:"آنانی که منتظر خداوند باشند، قوت تازه خواهند یافت و مثل عقاب پرواز خواهند کرد. خواهند دوید و خسته و درمانده نخواهند شد" (اشعیاء فصل چهل آیه 31).
کلام خدا می فرماید:"اکنون باید طبیعت کهنه و گناه آلود خود را که بر اثر شهوات فریبنده فاسد و فاسدتر می شود، از خود بیرون نمایید. فکر و ذهن شما باید هر روز تغییر کند و به سوی کمال پیش رود. شما باید شخصی جدید و متفاوتی شوید. شخصی مقدس و درستکار. این طبیعت نو را که به صورت خداست، بپوشید" (فسسیان فصل چهارم آیات بیست و دوم تا بیست و چهارم).
اولین جایی که باید پیروزی را از آن خود کنیم، ذهن خودمان است. وقتی افکارمان را با افکار خدا همسو کنیم و ذهن خود را با وعده های خدا تغذیه نماییم، به سوی جلو حرکت خواهیم کرد. وقتی عالی و مثبت فکر کنید، به خدا که منبع محبت، خوشی، آرامش بردباری، مهربانی، نیکوکاری، وفاداری، فروتنی و خویشتنداری است، متصل خواهیم شد. شگفت انگیز نیست؟
اگر می خواهید مثل خدا زندگی کنید و کسی باشید که او می خواهد، باید نگرش تان را با او هماهنگ کنید. روح القدس (خدا) به شما کمک خواهد کرد. وقتی ذهنیت منفی می گوید:"موفق نخواهید شد"، خدا می گوید که مسیح کمک تان خواهد کرد. ذهنیت منفی می گوید:"هرگز از زیر بار قرض در نمی آیید"، خدا می گوید:" نه فقط از زیر بار قرض خارج می شوی، بلکه وضعیت شما از این هم بهتر می شود". ذهنیت منفی می گوید:"مشکلات شما خیلی بزرگ است و امیدی نیست". خداوند می گوید:"مشکلات شما مانند دانه ای شن است در برابر عالم هستی". وقتی شروع کنید مثل خدا فکر کردن، افکار مثبت، آرامش و شادی وارد ذهن تان می شود. افکار خدا شما را می سازد. افکار خدا دلگرم تان می کند. افکار خدا به شما قدرت ادامه می دهد. افکار خدا به شما ذهنیت "می توان انجام داد" را می بخشد.

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات صفحه "زندگی هدفمند" محفوظ است. درج کامل مقالات "زندگی هدفمند" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است

۱۳۹۲ بهمن ۸, سه‌شنبه

آیا مسیحیان باید غذای نذری ادیان دیگر را بخورند؟

این چه گناهی است که منجر به مرگ می شود و نباید برای آن دعا کرد؟ (اول یوحنا فصل پنجم آیه شانزدهم)

دفاعیات مسیحی
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

یوحنا در نامه اول خود نوشت:"گناهی هست که منجر به مرگ می شود و من نمی گویم که برای آن دعا کنید" (اول یوحنا فصل پنجم آیه شانزدهم). مفسرین کتاب مقدس درباره این آیه نظرات متفاوتی ارائه داده اند. برای مثال افرادی که زمانی ایماندار مسیحی بوده اند، اما به دلایلی اایمان خود را از دست می دهند و با مسیح به شدت مخالفت می کنند. کفر به روح القدس به مرگ روحانی منجر می شود (مرقس فصل سوم آیه 29). کفر به روح القدس، در واقع رد کردن آگاهانه و عمدی روح القدس است به عنوان یک چیز بد و ناپاک، که از اعماق جهنم برمی خیزد و در آن تصمیم قاطعی مبنی بر دور کردن دیگران از عیسی وجود دارد. به عبارت دیگر، شخص دقیقا می داند که روح القدس چه می کند، اما آگاهانه با عملکرد آن مخالفت می ورزد. این شخص کاملا به خدا پشت کرده و به کلی ایمانش را کنار گذاشته است. اگر کسی می ترسد مبادا مرتکب گناه کفر به روح القدس شود، با نگرانی که از این بابت دارد، نشان می دهد که مرتکب این گناه نشده است.
برخی از مفسرین نیز معتقدند که گناهی که منجر به مرگ می شود، گناه مخصوصی نیست. مثلا گناه عخان، حرص و طمع او بود (یوشع فصل هفتم). حنانیا و سفیره به روح القدس (روح خدا) دروغ گفتند (اعمال رسولان فصل 5 آیات 1 تا 10). بعضی از ایمانداران در قرنتس، به خاطر برخورد نامناسب با مراسم عشاء ربانی مردند (اول قرنتیان فصل 11 آیه 30). به عبارت دیگر، خدا اول بچه های یاغی خود را پس گردنی می زند و اگر دستور او را رعایت نکنند و تسلیم او نشوند، ممکن است آن ها را از روی زمین بردارد تا مبادا سرکشی آنان، دیگران را به گمراهی و لغزش سوق دهد.
پولس در نامه اول خود به کلیسای قرنتس، دستور داد که مردی را که با زن پدر خود رابطه جنسی داشت، از کلیسا اخراج کنند (اول قرنتیان فصل 5 آیه 5). پولس امیدوار بود که با این حکم، آن شخص به اشتباه خود پی ببرد و توبه کند. احتمالا بیماری، رنج ها و سختی ها این گونه اشخاص را به توبه ترغیب خواهند کرد.
با این توصیف، به جای قضاوت و داوری دیگران، بایستی برای آنان دعا کنیم و داوری را به خدا واگذار کنیم. توجه کنید که یوحنا نمی گوید:"شما نمی توانید در این مورد دعا کنید"، بلکه می گوید:"من نمی گویم که برای آن دعا کنید". او عدم قطعیت خود را در این مورد قبول دارد. در رساله یعقوب می خوانیم که اگر برای شخصی که در گناه سقوط کرده است دعا کنیم، به واسطه دعاهای ما گناهان آن شخص بخشیده خواهد شد (یعقوب فصل 5 آیه 16).

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.

۱۳۹۲ بهمن ۷, دوشنبه

خدا، خدای معجزه گری است

زندگی هدفمند 
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

"هیچ وقت چیز خوبی برایم پیش نمی آید. رویاهایم هرگز به حقیقت نمی پیوندند. می دانم هرگز ارتقاء پیدا نمی کنم..." جملاتی مثل این ها، به معنای واقعی شما را از پیشرفت و موفقیت در زندگی باز می دارند. این جملات مانع می شوند تا معجزه در زندگی شما رخ دهد. باید مراقب زبان خود باشید. در زندگی فقط با کلمات آکنده از ایمان به خدا حرف بزنید. به عبارت دیگر، کلمات شما می توانند شما را بسازند یا نابود کنند.
خدا به ما دستور نداده که مرتبا درد و رنج های مان را به زبان بیاوریم. او توصیه نمی کند که به این طرف و آن طرف برویم و درباره موقعیت منفی خود حرف بزنیم. در عوض خدا می خواهد که دائما از نیکویی ها و کارهای برجسته او در زندگی مان با دیگران سخن گوییم. خدا می خواهد از وقتی از خواب بیدار می شویم تا وقت خواب، پیوسته به چیزهای مثبت فکر کنیم.
شاید بعضی بگویند که این غیرممکن است. نه نمی توانم کاملا بر افکارم مسلط باشم. اگر بخواهیم فقط با توانایی شخصی به مقابله افکار منفی برویم، نتیجه چندان موفقیت آمیز نخواهد بود. اما می توان با قدرت مافوق طبیعی روح القدس (روح خدا) با ذهنیت منفی مبارزه کرد و به آسانی بر آن غلبه نمود. با یاری روح القدس خیلی آسان خواهد بود تا افکار منفی را از ذهن خود خالی سازیم.
در حقیقت، کلمات ما را به رویاهای مان نزدیک تر یا دورتر می سازند. کلمات، قدرت شگفت انگیزی دارند. لحظه ای که دارید درباره چیزی حرف می زنید، در واقع دارید آن را می آفرینید. وقتی حرف می زنید، دارید دانه ای را می کارید. این یک اصل روحانی است: چیزی که درباره اش حرف می زنید، خوب یا بد، مثبت یا منفی، تاثیر شگرفی بر آینده تان دارد.
اگر همیشه درباره مشکلات تان حرف می زنید، متعجب نشوید که چرا در شکستی همیشگی زندگی می کنید. اگر عادت دارید بگویید:"هرگز چیز خوبی برایم اتفاق نمی افتد" حدس بزنید چه می شود؟ هیچ چیز خوبی برای تان رخ نمی دهد. دست از حرف زدن درباره شکست بردارید و شروع به حرف زدن درباره معجزه خدا و راه حل کنید. از کلمات برای توصیف موقعیت خود استفاده نکنید. از کلمات برای تغییر موقعیت خود سود جوئید.
هر روز صبح، وقتی از خواب بیدار می شوید به خداوند بگویید:"خدایا، متشکرم که به تو و به قدرت اقتدارت اعتقاد راسخ دارم. من به خوبی قادرم هرکاری که تو به انجامش من را دعوت کنی، انجام دهم". کلام خدا می فرماید:"در مسیح قدرت انجام هرکاری را دارم" (فیلیپیان فصل چهارم آیه سیزدهم).
به محض این که از رختخواب بلند می شوید، حال و هوای روزتان را مشخص می کنید. اگر در همان دقایق اول با افکار منفی روز خود را شروع کنید، آن روز برای افکار منفی برنامه ریزی خواهد شد. اگر در مضیقه مالی هستید، به جای این که درباره مشکل حرف بزنید، لازم است با جسارت بگویید:"خداوند مشکل مالی ندارد. او قادر است به من کمک کند". شخصی تعریف می کرد که برای تاسیس شبکه تلویزیونی نه وسایلی برای ضبط برنامه داشتیم و نه استودیویی. او هر روز "صبح" کتاب مقدس را می خواند و ایاتی را که به هدایت خداوند مربوط می شد، می نوشت و در طول روز درباره آن تفکر می کرد. او چنین دعا می کرد:"خدایا، شکر که ما از حکمت و هدایت مافوق طبیعی تو برخورداریم. شکی ندارم که در دستیابی به هدف خود موفق خواهم شد. شکر می کنم که قدم هایم را هدایت می کنی". بعد از مدتی چه اتفاقی افتاد؟ او اکنون صاحب شبکه 24 ساعته تلویزیونی است و از طریق آن مژده نجات بخش انجیل را اعلان می کند.
خدا می خواهد برای شما کار مشابهی انجام دهد. اما نمی شود تنبلی کنید. لطفا کتاب مقدس را بردارید و در جستجوی آیاتی باشید که به موفقیت شما مربوط می شوند. آن ها را بنویسید و در طول روز عادت کنید درباره شان تفکر کنید. به عبارت دیگر، توپ در زمین شماست. اگر خواهان موفقیت هستید، اگر خواهان حکمت هستید، باید این روش را به کار بگیرید. باید جسورانه کلمات ایمان و پیروزی را بر زبان بیاورید. ما خدای مافوق طبیعی را ستایش می کنیم. او محدود به قوانین طبیعت نیست. او می تواند کارهایی کند که از دست بشر برنمی آید. او می تواند در جایی از زندگی ما راهی مهیا کند که به نظر می رسید راهی وجود ندارد. از کلمات نومیدکننده خودداری کنید. شکایت نکنید. نگویید چقدر احساس ضعف و ناتوانی می کنم. نگویید چقدر موقعیت ناامیدکننده است. به جای آن جملاتی را انتخاب کنید که ایمان شما را استوار و تقویت کند. کلمات آکنده از ایمان بر زبان بیاورید. سلامتی، شفا و موفقیت و پیروزی را در خداوند به زبان آورید. به یک کتاب مقدس متحرک تبدیل شوید. آنگاه خدا شروع به فعالیت کند. وقتی خدا برای رفع مشکل شما وارد صحنه می شود، هیچ چیز و هیچکس قادر نیست مانع از انجام معجزات او شود.

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات صفحه "زندگی هدفمند" محفوظ است. درج کامل مقالات "زندگی هدفمند" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است

آیا خدا با گفتن این که معلولین برای تقدیم قربانی صلاحیت ندارند، غیرمنصفانه عمل کرد و در حق آنان تبعیض قائل شد؟

Christian Apologetics دفاعیات مسیحی
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

یکی از نتایج غم انگیز سقوط انسان به هنگام رخنه گناه در جهان، نقص های جسمانی است. در عهد عتیق می خوانیم که خداوند مقرر فرمود کاهنان یهودی برای اجرای مراسم قربانی هیچگونه نقص و عیب جسمانی نداشته باشند (لاویان فصل 21 آیات 16 تا 24). در آن دوران، کاملیت روحانی و اخلاقی به طور نمادین در بدن تندرست بروز می یافت. این دستور به آن معنا نیست که معلولین نباید به عنوان کاهن انتخاب شوند. کاهنانی که از نظر جسمانی عیبی داشتند، اجازه نداشتند "مراسم قربانی" را اجرا نمایند. این حکم خدا دو دلیل داشت: نخست آن که قربانی هایی که قوم اسرائیل به درگاه خداوند می آوردند، می بایستی کامل و بی عیب باشند. دلیل دوم، کاهن خود نمادی از کاهن اعظم آینده (مسیح) بود. در عیسی مسیح هیچ نقص و عیبی یافت نمی شد.
با این توصیف، نباید گمان کنیم که همه کاهنان فاقد نقص جسمانی بوده اند. با مطالعه لاویان فصل 21 در می یابیم که عده ای از کاهنان دارای معلولیت جسمی بوده اند. این نواقص ممکن است بر اثر حوادث یا ابتلا به بیماری به وجود آمده اند یا مادرزادی بوده اند. کاهنان معلول به هیچ وجه به حال خود رها نشده بودند، زیرا بسیاری از خدمات مهم خیمه عبادت توسط آنان انجام می شد.
باید توجه داشته باشیم که هرگز نباید این آیات را برای تحقیر یا ترساندن معلولان به کار ببریم. تردیدی نیست که یک روح زیبا در یک تن افلیج به سر می برد و خدا این افراد را می تواند به خوبی به کار ببرد. فانی کراسبی، سراینده سرودهای معروف روحانی، نابینا بود. جرج متیسن نیز واعظ و سراینده سرودهای روحانی، نابینا بود. نیک وجیچیچ که معلول و بدون عضو به دنیا آمد، امروزه به عنوان یک واعظ مشهور مسیحی معروف است. رابرت موری واعظ کلیسای پرزبیتری غالبا به علت ضعف قلبی بستری بود. نواقص جسمانی، اگر بر فیض خدا متکی باشد، هرگز مانع خدمت به مسیح نیست.
رهبر معروف ارکستر "آرتور توسکانی" به شدت نزدیک بین بود. او زمانی که فقط به عنوان نوازنده در ارکستر ویلون سل می نواخت، نمی توانست نت ها را بخواند. او مجبور بود نت ها را از بر کند. یک روز رهبر ارکستر مریض شد و توسکانی تنها کسی بود که تمام آهنگ های آن کنسرت را از حفظ می دانست. آن روز او توانست تمام کنسرت را به خوبی رهبری کند و این واقعه به شهرت و محبوبیت او انجامید که اساسش یک نقص بدنی بود.
خداوند فرمود:"کسانی که نمی توانند صاحب فرزند شوند، گمان نکنند که از قوم خدا جدا هستند. اگر آنچه را مورد پسند من است به جا آورند و به عهد من وفادار بمانند، آنگاه نام آنان در خانه من و در میان قوم من تا ابد به یادگار خواهد ماند و نامی پرافتخار تر از از نام کسانی خواهد بود که صاحب فرزند هستند" (اشعیاء فصل 56 آیات 3 تا 5). به عبارت دیگر، برکات خدا همان اندازه برای معلولان است که برای هر شخص دیگری.

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است

۱۳۹۲ بهمن ۶, یکشنبه

در انجیل متی می خوانیم:" ای خدا ما را از وسوسه ها دور نگاه دار". آیا خدا انسان را به وسوسه می اندازد؟

مطالعه کتاب مقدس
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

در انجیل متی فصل ششم، عیسی آنچه را که دعای ربانی یعنی دعای خداوند نامیده می شود، به ما عطا فرمود تا الگویی باشد برای دعای مسیحی. با توجه به این الگو، ما باید خدا را تمجید کنیم، برای انجام اراده او در این دنیا و برای احتیاجات روزانه دعا کنیم و دعا کنیم تا خدا در کشمکش های روزانه به ما کمک کند.
مسیح به ما یاد داد تا به هنگام دعا از خدا در خواست کنیم که ما را از وسوسه ها دور نگه دارد (آیه سیزدهم). مقصود او چه بود؟
نخست این که کتاب مقدس می فرماید:"وقتی کسی وسوسه شده، به سوی گناهی کشیده می شود، فکر نکند که خدا او را وسوسه می کند، زیرا خدا از گناه و بدی به دور استو کسی را نیز به انجام آن، وسوسه و ترغیب نمی کند" (یعقوب فصل اول آیه سیزدهم).
وسوسه از تمایلات ناپاک درون سرچشمه می گیرد، نه از خدا. وسوسه با یک فکر ناپاک شروع می شود. اگر آن فکر را بسط دهیم و اجازه بدهیم که به مرحله عمل برسد، تبدیل به گناه می شود. وقتی وسوسه منتج به گناه شد، گناه را به گردن دیگران انداختن و آوردن عذر و بهانه برای افکار ناپاک و اعمال گناه آلود، کار آسانی است. عذر و بهانه ها شامل این حرف ها است:
یک. تقصیر شخص دیگری است. دو. من نمی توانم مانع آن بشوم. سه. همه این کار را می کنند. چهار. آن فقط یک اشتباه بود. پنج. هیچکس کامل نیست. شش. شیطان باعث شد آن کار را بکنم. هفت. مرا برای انجام آن کار تحت فشار قرار دادند. هشت. نمی دانستم آن کار گناه است. کسی که عذر و بهانه می آورد، سعی دارد تقصیر خودش را به گردن چیزی یا شخص دیگر بیندازد. اما ایماندار مسیحی مسئولیت گناهان را خودش به گردن می گیرد، به آن ها اعتراف می کند و از خدا می خواهد تا گناهانش را ببخشد.
خدا برای رشد روحانی ما از مشکلات و سختی ها و حتی وقایع شیرین و مطبوع نیز استفاده می کند، زیرا اتفاقات ناگوار و یا ظاهرا خوب ممکن است باعث جدایی ما از خدا و سست شدن ایمان و سرد شدن محبت ما نسبت به خدا شوند. ما ایمانداران در طی زندگی خود از مراحل مشکل و خطرناکی عبور خواهیم کرد. خداوند اجازه می دهد که فرزندانش از این مسیرهای پر پیچ و خم عبور کنند تا ایمان شان قوی گردیده و از امتحان ایمان شان سر بلند بیرون آیند. هر چند خدا برای رشد روحانی ما از مشکلات و بحران ها و حتی وقایع شیرین و مطبوع استفاده می کند، ولی او هرگز ما را وسوسه نمی کند. وسوسه گناه هرگز از سوی خدا صادر نمی شود، بلکه منشا این گونه وسوسه ها، طبیعت گناه آلود خود ما می باشد. وقتی خدا ابراهیم را فرا خواند تا با ایمان زندگی کند، او را آزمایش کرد تا ایمانش قوی تر شود. خدا به این دلیل ما را آزمایش می کند تا بهترین ها در ما ظاهر شوند. شیطان ما را وسوسه می کند تا بدترین چیزها در ما پدیدار شوند.
اما مقصود مسیح از "ای خدا ما را از وسوسه دور نگاه دار"، وسوسه شیطان است. او ایمانداران مسیحی را وسوسه می کند. در نتیجه باید از شیطان رهایی بیابیم. بدین سان، در پس عبارتی که عیسی در این دعا به ما می آموزد، این معنا نهفته است که شیطان از ما بسیار نیرومندتر است و ما ناتوان تر از آنیم که بتوانیم در برابرش تاب بیاوریم. اما اگر از پدر آسمانی درخواست کنیم، او ما را رهایی خواهد داد. لذا از طریق سکونت روح القدس در ما است که که از شیطان رهایی می یابیم.

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.

۱۳۹۲ بهمن ۵, شنبه

ذهن خود را با وعده ها و سخنان خداوند مشغول کنید

مطالعه کتاب مقدس 
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

بسیاری درک نمی کنند که ما می توانیم افکارمان را انتخاب کنیم. هیچکس نمیتواند ما را وادار کند که به چیزی فکر کنیم. خدا هم این کار را نخواهد کرد. شیطان هم نمی تواند. این ما هستیم که تصمیم می گیریم ذهن ما به چه فکری سرگرم شود. اگر شخصی یک فکر منفی و مایوس کننده در مغز شما کاشته، به آن معنا نیست که شما مجبورید آن فکر را "آب بدهید"، پرورش بدهید، مراقبت کنید و کمکش کنید تا رشد کند. نه، این طور نیست. شما می توانید آن فکر منفی و آشغال را دور بریزید و از ذهن خود اخراج کنید.
ذهن انسان مثل کامپیوتر بسیار پیشرفته است که مغز همه افکاری را که وارد می شود، ذخیره می کند. مثل همه مطالب زشت، کلمات مستهجن، تصورات کثیف و افکار دیگر. وقتی یک فکر منفی در کامپیوتر مغرتان ذخیره شده، به آن معنا نیست که باید آن را بیاورید روی صفحه ذهن تان. اگر مرتکب این اشتباه شوید و ذهن تان را با آن مشغول کنید آن فکر، عواطف و نقطه نظرات تان را تحت تاثیر قرار می گیرد و اگر ادامه دهید، رفتارتان را هم تحت تاثیر قرار می دهد. جنایات و انحرافات اخلاقی نتیجه رشد و نمو افکار منفی است.
پرورش و رشد افکار منفی، شما را برای افسردگی، پذیرش شکست و عقب ماندگی آماده می سازد. اگر به تامل به افکار منفی ادامه دهید، انگیزه حرکت به جلو در جهت مثبت را از دست خواهید داد. هرچه بیشتر به افکار منفی مجال دهیم، مثل این است که در اطاق را باز کردیم و تابلویی آویزان می کنیم که متن آن این است:"لطفا آشغال های تان را این جا بریزید. متشکرم".
همه گاه و بی گاه نومید و افسرده می شوند. زندگی سخت است و گاهی آسیب می بینیم. حتی شکست می خوریم و نقش زمین می شویم. ولی لزومی ندارد که همیشه روی زمین بمانیم. اگر افسرده ایم، باید درک کنیم که هیچکس ما را افسرده نکرده است. اگر شاد نیستیم، هیچکس ما را وادار نکرده که غمگین باشیم. اگر منفی هستیم و نگرش بدی داریم، هیچکس ما را مجبور نکرده که کسل، فاقد حس همکاری بدبین و عبوس باشیم. خومان انتخاب کردیم که در این شرایط باقی بمانیم.
تنها شخصی که می تواند وضعیت ما را عوض کند، خودمان هستیم. باید مسئولیت اعمال مان را بپذیریم. تا وقتی که عذر و بهانه می تراشیم و خانواده، محیط، گذشته و حتی خدا را مقصر می پنداریم، هرگز آزاد نخواهیم شد و دچار مشکلات روحی و عاطفی خواهیم شد. شاید بگویید:"قبول ندارم. اوضاع و احوال من را زمین زده". واقعیت این است که اوضاع و احوال شما را زمین نزده. افکارتان درباره اوضاع، شما را زمین زده است.
البته نمی توانیم مشکلات را نادیده بگیریم و مانند کبک سرمان را زیر برف کنیم. حتی برای آدم های خوب هم اتفاقات بد رخ می دهد. اگر مریض هستید، اشکالی ندارد. آن را بپذیرید و افکارتان را به مسیح شفادهنده معطوف کنید. اگر ذهن تان فرسوده است، ایرادی ندارد. استراحت کنید. اما در هر شرایطی که هستید چه خوب یا بد، فکرتان را به این وعده خدا متمرکز کنید:"آنانی که منتظر خداوند باشند، قوت تازه خواهند یافت و مثل عقاب پرواز خواهند کرد. خواهند دوید و خسته و درمانده نخواهند شد" (اشعیاء فصل چهل آیه 31).
کلام خدا می فرماید:"اکنون باید طبیعت کهنه و گناه آلود خود را که بر اثر شهوات فریبنده فاسد و فاسدتر می شود، از خود بیرون نمایید. فکر و ذهن شما باید هر روز تغییر کند و به سوی کمال پیش رود. شما باید شخصی جدید و متفاوتی شوید. شخصی مقدس و درستکار. این طبیعت نو را که به صورت خداست، بپوشید" (فسسیان فصل چهارم آیات بیست و دوم تا بیست و چهارم).
اولین جایی که باید پیروزی را از آن خود کنیم، ذهن خودمان است. وقتی افکارمان را با افکار خدا همسو کنیم و ذهن خود را با وعده های خدا تغذیه نماییم، به سوی جلو حرکت خواهیم کرد. وقتی عالی و مثبت فکر کنید، به خدا که منبع محبت، خوشی، آرامش بردباری، مهربانی، نیکوکاری، وفاداری، فروتنی و خویشتنداری است، متصل خواهیم شد. شگفت انگیز نیست؟
اگر می خواهید مثل خدا زندگی کنید و کسی باشید که او می خواهد، باید نگرش تان را با او هماهنگ کنید. روح القدس (خدا) به شما کمک خواهد کرد. وقتی ذهنیت منفی می گوید:"موفق نخواهید شد"، خدا می گوید که مسیح کمک تان خواهد کرد. ذهنیت منفی می گوید:"هرگز از زیر بار قرض در نمی آیید"، خدا می گوید:" نه فقط از زیر بار قرض خارج می شوی، بلکه وضعیت شما از این هم بهتر می شود". ذهنیت منفی می گوید:"مشکلات شما خیلی بزرگ است و امیدی نیست". خداوند می گوید:"مشکلات شما مانند دانه ای شن است در برابر عالم هستی". وقتی شروع کنید مثل خدا فکر کردن، افکار مثبت، آرامش و شادی وارد ذهن تان می شود. افکار خدا شما را می سازد. افکار خدا دلگرم تان می کند. افکار خدا به شما قدرت ادامه می دهد. افکار خدا به شما ذهنیت "می توان انجام داد" را می بخشد.

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات صفحه "زندگی هدفمند" محفوظ است. درج کامل مقالات "زندگی هدفمند" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.

آیا مسیح زن غیر یهودی را تحقیر کرد؟ (مرقس فصل هفتم آیات بیست و یکم تا بیست و هشتم)

 دفاعیات مسیحی
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

در یکی از سفرهای بشارتی، عیسی ایالت جلیل را ترک کرد و به شهرهای صور و صیدون رفت. او هشتاد کیلومتر راه پیمود تا به شهر صور رسید. سپس از آن جا به صیدون رفت. این دو شهر، دو بندر در کنار دریای مدیترانه بودند. هر دو شهر، بازرگانی شکوفایی داشتند و از این رو بسیار ثروتمند بودند. صور به هنگام ویرانی اورشلیم در سال 586 قبل از میلاد، شادی کرد. رقیب بزرگ بازرگانی این شهر، اسرائیل بود. در نتیجه توانست در غیاب یهودیان به تجارت و منافع خود رونق بخشد. به چنین فرهنگ فاسد و مادی گرایانه ای بود که عیسی پیغام خود را آورد.
به محض این که مسیح وارد شهر شد، مانند همیشه خبر ورودش فوری در همه جا پیچید. زنی نزد مسیح آمد، زیرا دخترش گرفتار روح ناپاک شیطانی بود. او خبر معجزات عیسی را شنیده بود. از این رو آمد و بر پای های عیسی افتاد و التماس کرد تا عیسی فرزندش را شفا دهد.
این زن در انجیل مرقس اهل "فنیقیه اهل شهر صور" معرفی شده، در حالی که در انجیل متی، آن زن "کنعانی" گزارش شده است (متی فصل پانزدهم آیه بیست و دوم). مرقس به موقعیت سیاسی منطقه اشاره می کند تا خوانندگان رومی کتابش، بدانند که زادگاه این زن در کدام بخش امپراطوری روم واقع است. اما توضیح متی خطاب به خوانندگان یهودی بود که به یاد می آوردند کنعانی های بت پرست چقدر با قوم اسرائیل به هنگام استقرار در سرزمین موعود (سرزمین کنعان) دشمنی کردند. مخاطبین انجیل متی (یهودیان) فورا به اهمیت کمک عیسی به این زن پی بردند.
عیسی به زن غیر یهودی گفت:"من باید نخست قوم خود، یعنی یهودیان را یاری کنم". این سخن عیسی مغایرت با این حقیقت نداشت که پیغام خدا برای همه است. به یاد آوریم که عیسی خودش در قلمرو غیر یهودیان (شهرهای صور و صیدون) در حال انجام رسالتش نسبت به مردم غیر یهودی بود. عیسی صرفا داشت به آن زن می گفت که یهودیان باید قبل از دیگران، فرصت ایمان آوردن به او را داشته باشند، چون خدا از یهودیان خواسته بود تا پیغام نجات را به سایر ملل اعلام کنند.
شکی نیست که عیسی می خواست ایمان زن غیر یهودی را امتحان کند. او می خواست از این موقعیت به عنوان فرصتی برای تعلیم درسی در خصوص ایمان، استفاده کند (متی فصل پانزدهم آیه بیست و هشتم). عیسی در ادامه افزود:"درست نیست که نان را از دست فرزندان بگیریم و جلو سگ ها بیندازیم". "سگ" اصطلاحی بود که یهودیان به طور معمول برای اشاره به غیر یهودیان به کار می بردند. یهودیان این مردم بت پرست را هم ردیف سگ به حساب می آوردند، به همین دلیل از دیدگاه آنان، غیر یهودیان لیاقت دریافت برکات خدا را نداشتند، در حالی که خدا به ابراهیم فرمود:"تو مایه برکت تمام مردم جهان خواهی بود" (پیدایش فصل دوازدهم آیه سوم). اما عیسی با استفاده از این اصطلاح، نمی خواست آن زن را تحقیر کند. او در واقع می خواست نحوه برخورد یهودیان را بازگو می کند تا تضاد رفتاری یهودیان را با نحوه رفتار خودش نشان دهد.
زن غیر یهودی با استفاده از همان شیوه گفتار عیسی، پاسخ داد تا بتواند برکت خدا را برای دخترش به دست آورد. چقدر جای شگفتی دارد که بسیاری از یهودیان به خاطر رد کردن عیسی، برکت خدا و نجات را از دست دادند و بسیاری از غیر یهودیان به خاطر قبول عیسی نجات را دریافت کردند.
عیسی به زن غیر یهودی فرمود:"ای زن، ایمان تو عظیم است. برو که آرزویت برآورده شد". همان لحظه دختر او شفا یافت. این معجزه نشان داد که قدرت عیسی بر ارواح شریر و شیطانی چنان عظیم است که لازم نیست برای رهایی شخصی از چنگال آن ها، خودش شخصا حضور داشته باشد. قدرت مسیح به نقاط دور نیز می رسد.

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.

۱۳۹۲ بهمن ۴, جمعه

چرا خدا اجازه نمی دهد تا درباره کارهایی که انجام می دهد یا نمی دهد سئوالات خود را مطرح کنیم؟

مطالعه کتاب مقدس
ترجمه: مهران پورپشنگ

خداوند خطاب به ایوب چنین فرمود:"آیا هنوز هم می خواهی با من که خدای قادر مطلق هستم، مباحثه کنی؟" (ایوب فصل چهلم آیه اول)
این نگرش درستی نیست که خدا نمی خواهد ما سئوالات مان را مطرح کنیم. هنگامی که شاگردان و پیروان مسیح پرسیدند که آیا او مسیح موعود است، و در چه زمانی ملکوت خدا برقرار خواهد شد، عیسی سئوالات آنان را بی پاسخ نگذاشت و سبب رنجش آن ها نشد (متی فصل یازدهم آیه سوم و اعمال رسولان فصل یکم آیه ششم).
برای کسب آگاهی، ایرادی ندارد که به آنچه خدا انجام می دهد، پی ببریم. اما اگر قرار باشد عدالت یا انگیزه او را زیر سئوال ببریم، این یک مسئله دیگر است. مثلا اتفاقاتی در زندگی رخ می دهند که نمی توان به آن ها پی برد، مانند فجایع و رنج و درد عظیم انسان. در بعضی موارد خداوند ترجیح می دهد تا سکوت کند. این به آن مفهوم نیست که او قادر به توضیح نیست. او می تواند توضیح دهد، اما گاهی ترجیح می دهد این کار را نکند. زیر سئوال بردن عدالت خدا درباره چیزهایی که ما انسان ها شناخت اندکی درباره آن داریم و بعد هم با خدا وارد بحث و جدل شدن، منجر به همان سئوالی می شود که خدا از ایوب پرسید:" آیا هنوز هم می خواهی با من که خدای قادر مطلق هستم، مباحثه کنی؟" به نظر می رسد ایوب از خدا سئوالات دشوار نمی پرسید. او عدالت خدا را زیر سئوال برده بود. خداوند به ایوب گفت:"آیا مرا به بی عدالتی متهم می سازی و مرا محکوم می کنی تا ثابت کنی که حق با توست؟ (ایوب فصل چهل آیه هشتم). خدا ناخشنود می شود از این که محبت، رحمت و عدالت کامل او زیر سئوال برود. او می خواهد ما به او اعتماد کنیم، چون او به آنچه که انجام می دهد، کاملا واقف است، حتی اگر ما دلیلش را درک نکنیم. خدا اجازه می دهد اتفاقات تلخ برای درستکاران رخ دهد.
هنگامی که بی عدالتی بیداد می کرد و مردم در درد و رنج به سر می بردند، حبقوق نبی هم سئوالاتی را مطرح کرد. او این سئوالات را از خدا پرسید:"ای خداوند، تا به کی از تو کمک بطلبم تا مرا اجابت فرمایی؟ هر چه فریاد بر می آورم بی فایده است، زیرا تو ما را از ظلم نجات نمی دهی. قانون اجرا نمی شود و دادگاه ها، عدالت را به جا نمی آورند. شروران، درستکاران را در تنگنا گذاشته اند و عدالت مفهوم خود را از دست داده است" (حبقوق فصل اول آیات دوم و چهارم).
پاسخ خداوند این بود:"آنچه را که به تو از طریق رویا نشان می دهم، حتما واقع خواهد شد. وقوع آن، حتمی و بدون تاخیر خواهد بود و در زمان معین اتفاق خواهد افتاد" (حبقوق فصل دوم آیات سوم و چهارم). بنابراین، خدا به همین جواب بسنده کرد و پاسخ دقیقی از نقشه اش برای حل مشکلات ارائه نداد. در واقع خداوند گفت:"توجه خودت را به جزئیات نقشه من معطوف نکن، بلکه به من توجه داشته باش و اعتماد کن، زیرا من می دانم که چه می کنم." خداوند به حبقوق فرمود:"این را بدان که بدکاران نابود خواهند شد، زیرا به خود متکی هستند، اما درستکاران زنده خواهند ماند، زیرا به خدا ایمان دارند" (حبقوق فصل دوم آیه چهارم).
سرانجام ایوب هم به همین پیام خدا پی برد. واکنش او به خدا چنین بود:"می پرسی که کیست که با حرف های پوچ و بی معنی منکر حکمت من می شود؟ آن شخص منم. من نمی دانستم چه می گفتم. درباره چیزهایی سخن می گفتم که فوق از عقل من بود. پیش از این گوش من درباره تو چیزهایی شنیده بود، ولی اکنون چشم من تو را می بیند. از این جهت از خود بیزار شده در خاک و خاکستر توبه می کنم" (ایوب فصل چهل و دوم آیات سوم و پنجم). ایمانی که ایوب به خدا داشت توسط تجربه شخصی حاصل شده بود. ما هم می توانیم واکنش مشابهی را نشان دهیم. زیر سئوال بردن خدا نمی تواند پاسخ ها را در دسترس ما بگذارد. به جای آن، باید با ایمان زندگی کنیم و اعتماد ما به خدایی باشد که سرشار ازمحبت و رحمت است. او سرانجام انصاف وعدالت را جایگزین بی عدالتی دردنیا خواهد کرد.

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.

چگونه شیطان به درگاه خدا راه می یابد، در حالی که از ملکوت خدا اخراج شده است؟ (ایوب فصل اول آیه ششم)

دفاعیات مسیحی
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

ایوب فصل اول آیه ششم می گوید که "یک روز که فرشتگان در حضور خداوند حاضر شده بودند، شیطان نیز همراه ایشان بود". این بدان معناست که شیطان به درگاه خدا دسترسی دارد، در حالی که در کتاب مقدس اشاره شده که او از حضور خداوند اخراج شده است. برای مثال: مکاشفه فصل دوازدهم آیات هفتم تا دوازدهم.
شیطان در ابتدا فرشته خدا بود، اما به خاطر غرورش به موجودی شرور و سرکش تبدیل شد. در نتیجه از مقام خود در ملکوت خدا خلع شد و از آن جا اخراج گردید. با این توصیف، او هنوز هم به آن جا دسترسی دارد. از سایر قسمت های کتاب مقدس در می یابیم که شیطان می تواند به درگاه خدا حاضر شود تا به ایمانداران تهمت بزند. او حتی به حضور خدا رفت تا علیه یوشع، کاهن اعظم، اتهام وارد کند (زکریا فصل سوم آیات یکم و دوم). در مکاشفه فصل دوازدهم آیه دهم هویت شیطان چنین معرفی می شود:"او روز و شب در پیشگاه خدای ما به ایمانداران تهمت می زند".
شیطان، نماد یا افسانه نیست. او خیلی هم واقعی است. شیطان دشمن خدا است و همواره می کوشد مانع کار خدا شود، اما او می تواند کاری را که خدا اجازه آن را داده است، انجام دهد (ایوب فصل های اول و دوم). در فصل دوازدهم مکاشفه در می یابیم که شیطان برای همیشه از حضور در پیشگاه خدا محروم می شود.
از گفتگوی شیطان با خدا در کتاب ایوب، چیزهای زیادی درباره او می آموزیم:
یک. او به خدا پاسخگو است. همه فرشتگان، چه خوب و چه بد، مجبورند گزارش اعمال خود را به حضور خدا بیاورند (فصل اول آیه ششم).
دو. افکار او برای خدا آشکار است (فصل اول آیه هفتم).
سه. شیطان در آن واحد فقط می تواند در یک جا باشد (فصل اول آیات ششم و هفتم).
چهار. شیطان نمی تواند افکار ما را بخواند یا پیشگویی کند (فصل اول آیات نهم و دهم). اگر می توانست پیشگویی کند، می دانست که ایوب زیر بار فشار کمر خم نخواهد کرد.
پنج. از آن جا که شیطان بدون اجازه خدا نمی تواند کاری انجام دهد (فصل اول آیه دوازدهم)، ایمانداران می توانند با قدرت خدا حملات او را دفع کنند.
شش. خدا همیشه حوزه محدودی برای کارهای شیطان تعیین می کند (فصل اول آیه دوازدهم و فصل دوم آیه ششم)
پاسخ شیطان به سئوال خداوند (فصل اول آیه هفتم) به ما می فهماند که او یک موجود واقعی است و بر زمین فعالیت می کند. دانستن این حقیقت درباره شیطان باید ما را بر آن دارد که نزدیکی خود را به کسی که از او بسیار بزرگ تر و قدرتمندتر است، یعنی به خدا، حفظ کنیم.
گفتگوی بین خدا و شیطان حقیقت مهمی را درباره خدا به ما می آموزد: خداوند از هر کوششی که شیطان برای وارد آوردن رنج و سختی بر ما به عمل می آورد، کاملا آگاه است.
شیطان دوست دارد ایماندارانی را بیابد که در ایمان شان ضعیف اند یا از نظر روحی آسیب پذیرند. با آن که خدا به شیطان اجازه می دهد تا به کار خود در این دنیا ادامه دهد، اما هنوز کنترل امور را در دست دارد. عیسی قدرت کامل بر شیطان دارد. وقتی او برای گناهان انسان مرد و دوباره زنده شد، شیطان را شکست داد. روزی شیطان برای همیشه زندانی خواهد شد و دیگر نخواهد توانست کارهای شریرانه اش را از سر بگیرد (مکاشفه فصل بیستم آیه دهم).

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.

برخورد با مسیحیان در ایران

آزار مسیحیان در ایران

۱۳۹۲ بهمن ۳, پنجشنبه

چرا خدا انسان را آفرید؟

مطالعه کتاب مقدس
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

عده ای بر این باورند که برای خدای تنها، زندگی کسل آور و خسته کننده بود، بنابراین تصمیم گرفت تا انسان ها را خلق کند! این دیدگاه به دلایل زیر قابل قبول نیست:
یک. این نگرش نادرست، بر فقدان و کمبود چیزی در خدا دلالت دارد. در حالی که خدا کامل است و در او نقص و کمبود وجود ندارد.
دو. خدا هرگز تنها نبوده است. تثلیث، برمشارکت ازلی میان سه شخصیت پدر، پسر و روح القدس تاکید دارد.
سه. با مطالعه کتاب های اشعیاء (فصل چهاردهم آیات دوازدهم تا پانزدهم) و حزقیال (فصل بیست و هشتم آیه پانزدهم)، در می یابیم که خداوند فرشتگان را قبل از آفرینش جهان، خلق نمود.
چهار. اگر خدا دنیا را برای تفریح و سرگرمی خودش خلق می کرد، شکل جهان، ظاهر انسان و نحوه زندگی بشر کاملا متفاوت بود. مثلا انسان ها اراده آزاد نداشتند و عالم هستی، پدیده پیچیده ای نبود.
پنج.در خاتمه هر مرحله از آفرینش، کلام خدا می فرماید:"خدا به آنچه آفرید، نظر کرد و از کار خود خشنود گردید". با این توصیف، بعد از خلق آدم، خداوند اظهار نظر عجیبی کرد:"خوب نیست" (پیدایش فصل دوم آیه هجدهم). قبل از ورود گناه به جهان، این اولین بار بود که خدا گفت:"خوب نیست". در خلقت کامل او فقدان چیزی مشاهده می شد: تنهایی آدم! بنابراین، او زن را آفرید. هدف اولیه خدا برای ازدواج این بود که زن و مرد شریک یکدیگر باشند و در رابطه با همدیگر، زیبایی عشق و محبت را تجربه کرده و رابطه جنسی برقرار نمایند.
شش. خدا فرمود:"انسان را شبیه خود بسازیم" (پیدایش فصل اول آیه بیست و ششم). این عبارت به آن مفهوم نیست که خدا انسان را کاملا شبیه خود ساخت، به خصوص از لحاظ جسمانی، بلکه بتواند خصوصیات او را منعکس کند. خصوصیاتی نظیر محبت، صبر، بخشش، مهربانی و وفاداری. ما هرگز کاملا مانند خدا نخواهیم شد، چون او خالق ما و از ما برتر می باشد. خدا عاری از گناه است و جاودانی و نامحدود. او این امکان را در ما قرار داده که مانند خودش عاری از گناه و جاودانی شویم، اما این آزادی را داده شده که راه دیگری را انتخاب کنیم. اگر انسان به جای اعتقاد به خدا، با خدا دوست و صمیمی شود، خصوصیات او را منعکس خواهد کرد و باعث جلال خداوند خواهد شد. روح القدس به ما کمک خواهد کرد تا شبیه مسیح شویم.
هفت. از دیدگاه خدا، انسان موجود ارزشمندی است. خداوند پدر ماست و برای نجات ما از قلمرو قدرتمند گناه چاره ای اندیشید. مسیح جان خود را به خاطر ما فدا کرد که بتوانیم تا ابدیت با خداوند زندگی کنیم. انسان جزئی از آفرینش خدا است و خدا از نحوه به وجود آوردن انسان خشنود است.
هشت. خلقت ما حاصل تصادف و اشتباه نیست. خداوند از بدنیا آمدن ما غافلگیر نشده است، بلکه او اراده فرمود تا ما را بیافریند.
نه. خدا ما را برای هدف ارزشمندی آفریده است. قبل از این که ما درمورد خدا بیندیشیم، او از قبل از تولد ما، درباره ما فکر می کرد. هدف خدا از آفرینش ما، مصاحبت و دوستی با او در ابدیت است. انسان موجودی ابدی است.

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.

اگر تعمید یحیی صرفا به منظور توبه از گناهان بود، چرا عیسی تعمید آب گرفت؟

دفاعیات مسیحی
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

عیسی حدود شصت مایل از جلیل تا رود اردن راه پیمود تا توسط یحیی تعمید یابد. این امر اشاره به اهمیتی دارد که او برای این مراسم قائل بود و باید به اهمیت تعمید برای پیروان او امروزه تاکید نمود. بزرگ ترین پیامبران مانند اشعیاء، ارمیا، و حزقیال به گناهان و نیاز خود به توبه اعتراف کردند، اما عیسی لازم نبود به گناهی اعتراف کند، چون او بی گناه بود. گرچه تعمید عیسی غیر ضروری بود، اما او به دلایل زیر تن به این کار داد:
یک. رسالت عیسی این بود که شبیه انسان شود و با تعمید خود، مرگ و رستاخیزش را که برای نجات ما در آینده نزدیک در شرف وقوع بود، به تصویر کشید. او انسان کامل بود که نیازی به تعمید برای رفع گناه نداشت، اما با وجود این، تعمید گرفت تا نشان دهد که گناهان ما را بر خواهد داشت.
دو. تعمید عیسی، شروع خدمت علنی او بود.
سه.لحظاتی بعد از تعمید مسیح، خدا او را پسر خود اعلان نمود و روح القدس را مثل یک کبوتر بر او فرستاد. ظاهر شدن روح القدس به شکل کبوتر، نشان داد که خدا از کاری که عیسی می کرد، خشنود است. وقتی خدا گفت که این پسر محبوب من است، صرفا می خواست این واقعیت را مورد تاکید قرار دهد که انسانیت عیسی به هیچ وجه از الوهیت او نمی کاست. مسیح خدا/انسان بود، اما نه به این معنی که نیمی خدا و نیمی انسان باشد. او خدای کامل بود، یعنی صد در صد خدا بود و در عین حال انسان کامل بود، یعنی صد در صد انسان بود.
چهار. مسیح با تعمید خود، رسالت یحیی را تایید کرد.
پنج. تعمید مسیح نشان داد که او خود را در زمره مردم عامه مردم قرار می داد، نه در زمره رهبران مذهبی یهود که فقط تماشاگر تعمید مردم بودند و صرفا به انتقاد و عیب جویی می پرداختند.

تصویری از رود اردن، مکانی که یحیی تعمید دهنده عیسی مسیح را تعمید داد

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.

۱۳۹۲ بهمن ۲, چهارشنبه

یهودا در نامه خود از کتاب خنوخ نقل قول کرد. چرا کتاب خنوخ به عنوان بخشی از کتاب مقدس انتخاب نشد؟

نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

نویسنده این نامه کوتاه، یهودا برادر عیسی مسیح و یعقوب بود. یعقوب، نویسنده رساله یعقوب می باشد. او هم چنین یکی از رهبران کلیسای اورشلیم بود.
در ابتدا یهودا قصد داشت نامه ای در مورد نجات بنویسد، ولی پس از آن که درباره خطر معلمین دروغین و تعالیم غلط آن ها شنید، تصمیم به نوشتن این نامه گرفت (آیه سوم). او این نامه را می نویسد تا تعالیم دروغین را از میان بردارد و از تعلیم صحیح حمایت کند.
استفاده از نوشتجات نیمه رسمی (آپوکریفا) مانند صعود موسی به آسمان و کتاب خنوخ، باعث شد که این رساله زیر سئوال قرار بگیرد. این دو کتاب توسط نویسندگان یهودی نوشته شدند و هدف آن ها ترویج عقایدشان با استفاده از شخصیت های عهد عتیق بود. از دیدگاه مسیحیان، این دو کتاب دارای الهام الهی نیستند، پس چرا یهودا از آن ها نقل قول می کند؟
یک. در قرن اول میلادی، رسولان مسیح از کتاب های غیر رسمی نقل قول می کردند و این کار آن ها غیرعادی تلقی نمی شد. مثلا به یاد آوریم که پولس در آتن از اراستوس (شاعر یونانی) نقل قول می کند (اعمال رسولان فصل هفدهم آیه 28). یا در رساله به تیطس، پولس یک بیت از شاعر و فیلسوفی به نام "اپی منی دس" را که 600 سال قبل از میلاد زندگی می کرد، نقل قول می کند.
دو. کتاب های آپوکریفا در فاصله قرون اول تا سوم قبل از میلاد نوشته شده اند. یوسفوس (مورخ یهودی قرن اول میلادی) به کلی آن ها را رد کرده است. یهودیان هرگز کتاب های آپوکریفا را به عنوان بخشی از عهد عتیق به رسمیت نشناخته اند. عیسی مسیح هرگز از این کتاب ها نقل قول نکرد. کلیسای اولیه نیز این کتاب ها را به عنوان کتاب های الهامی نپذیرفت. پدران کلیسا، اعتبار الهی و الهیاتی مجموعه کتاب های آپوکریفا را رد نمودند.
سه. وقتی یهودا بخشی از کتاب های آپوکریفا را مورد تایید قرار می دهد، لزوما این مجموعه کتاب ها را مورد تایید قرار نمی دهد، او صرفا نقل قول می کند.
چهار. تردیدی نیست که یهودا مطمئن بود این بخش ها از کتاب خنوخ و صعود موسی به آسمان، موثق و معتبر است. از آن جا که نویسنده اصلی کتاب مقدس، روح القدس است، این نقل قول ها نمی توانست بدون تایید روح القدس نوشته شود.
پنج. نقل قول کوتاه از کتاب های آپوکریفا از ارزش حقیقت کلام خدا نمی کاهد.
شش. آنچه که برای یهودا ارزشمند بود، گفتار خنوخ است که به طور شفاهی بیان شده و بعدها توسط نویسنده ناشناس به کتاب خنوخ افزوده شده. مقصود یهودا از ذکر این نقل قول آن بود که به مخاطبان خود بفهماند که این عبارت از کتاب خنوخ، واقعی و موثق است.
هفت. وقتی یهودا از منابع غیر کتاب مقدسی استفاده می کند، به آن مفهوم نیست که این همه گزارش های این منابع کاملا غلط و غیرموثق است. بررسی کارشناسان نشان داده، بسیاری از نقل قول های موثق و معتبر می توانند در خارج از کتاب مقدس وجود داشته باشند. به عنوان مثال، شواهد تاریخی و کشفیات باستان شناسی بسیاری از وقایع تاریخی و فرهنگی کتاب مقدس را تایید کرده اند. نقل قول های پادشاهان و مورخان قبل و بعد از میلاد مسیح که در کتاب مقدس ذکر نشده، جزئیات بیشتر ودقیق تراز گزارش کتاب مقدس ارائه داده اند.
هشت. یهودا از کتاب صعود موسی به آسمان چنین نقل قول می کند:"در حالی که "میکائیل" رئیس فرشتگان، وقتی با شیطان بر سر جسد موسی بحث می کرد، به خود اجازه نداد به او تهمت بزند و اهانت کند، بلکه فقط گفت:"خداوند تو را توبیخ فرماید" (آیه نهم). احتمالا شیطان می خواست مقبره ای برای موسی درست کند تا یهودیان را به بت پرستی و پرستش استخوان های موسی وادارد. خدا، موسی را در مکان نامعلومی دفن کرد تا مقبره او به بتکده تبدیل نشود. امروزه حتی یهودیان اجازه ندارند وارد مسجدی شوند که قبور ابراهیم، اسحاق و یعقوب در آن وجود دارند. خدا می خواهد تمرکز انسان بر او باشد و نه قبور انسان ها.
این واقعه در هیچ جای کتاب مقدس ثبت نشده، اما یهودا آن را از کتاب صعود موسی به آسمان استناد می کند. یهودا در آیات چهاردهم و پانزدهم از کتاب خنوخ نقل قول می کند:"خنوخ فرمود: بنگرید، خداوند با هزاران هزار از مقدسین خود می آید و مردم دنیا را داوری می فرماید تا مشخص شود چه اعمال وحشتناکی برخلاف خواست خدا انجام داده اند و چه سخنان زشتی علیه او گفته اند. آنگاه ایشان را به سزای اعمال شان خواهد رساند". این نقل قول با تعلیم و پیشگویی کتاب مقدس در مورد آینده در تضاد نمی باشد.

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "تاریخ مسیحیت" محفوظ است. درج کامل مقالات "تاریخ مسیحیت" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.


تاریخ مسیحیت

مقبره ابراهیم

مطالعه کتاب مقدس
غار مکفیله که ابراهیم در آن به خاک سپرده شد، در اسرائیل و در دامنه غربی حبرون و در مسجدی قرار دارد که مسئولان مسلمان آن اجازه ورود به غار را به یهودیان و مسیحیان نمی دهند. در سال 1862، شاهزاده ولز با اجازه مخصوص سلطان وقت، وارد غار شد. او مقبره های سنگی ابراهیم، اسحاق، یعقوب، سارا (همسر ابراهیم)، رفقه (همسر اسحاق) و لیه (زن یعقوب) را در آن جا دید. در کف غار روزنه دایره شکلی بود که به غار دیگری در زیر غار اول باز می شد و گفته می شود که آن غار واقعی مکفیله است. ادعا شده که قبل از ورود شاهزاده ولز، 600 سال بود کسی وارد آن غار نشده بود!
ابراهیم در سرزمین بیگانه ای بود (سرزمین کنعان) و دنبال جایی می گشت تا همسرش را دفن کند. افراد بیگانه به او پیشنهاد کمک کردند. کتاب پیدایش چنین گزارش می دهد:"این است مشخصات زمینی که ابراهیم خرید: مزرعه عفرون واقع در مکفیله با غاری که در انتهای مزرعه قرار داشت و تمامی درخت های آن. این مزرعه و غار به ملکیت ابراهیم در آمد. پس ابراهیم ساره را در غار مکفیله که آن را از مردم حیتی به عنوان مقبره خانوادگی خود خریده بود، دفن کرد (پیدایش فصل بیست و سوم آیات هفدهم تا بیستم).
بنی حت که ابراهیم برای خرید مزرعه و غار با آن ها وارد معامله شده بود، قومی هندو/اروپایی بودند که در حدود 1800 سال پیش از میلاد، امپراطوری قدرتمندی را در جایی که ترکیه امروزی است، مستقر ساختند. امپراطوری حیتی ها در حدود 1200 قبل از میلاد منقرض شد. خرید مکفیله، گواهی بود بر ایمان ابراهیم مبنی بر این که نسل او صاحب سرزمین کنعان خواهند شد. توصیف خرید ملک کاملا در توافق با آن چیزی است که باستان شناسان در مورد معاملات تجاری حیتی ها کشف کرده اند. در قانون حیتی ها، شخصی که کل ملک را خریداری کند، باید خدمات ملوک الطوایفی را در مورد صاحب اولیه ادا کند. با این حال، اگر خریدار، تنها بخشی از ملک را بخرد از این وظایف مبرا می شود. این امر روشن می سازد که چرا حفرون (صاحب ملک) مایل بود کل ملک را به ابراهیم بفروشد و چرا ابراهیم می خواست که تنها غار را خریداری نماید. سرانجام ابراهیم با پرداخت نقره وزن شده به شیوه ماوراءالنهری ملک را خرید. سکه رایج نبود و پول از طریق وزن نقره ارزیابی می شد. اشاره به درختان، از رسوم ویژه حیتی ها بود که مقتضی است تعداد دقیق درختان ملک با دقت در اسناد فروش درج شود.
تا اوایل قرن بیستم، مخالفان کتاب مقدس، وجود قوم حیتی را رد می کردند. دلیل آن این بود که در آثار تاریخ نویسان یونان و مصر اشاره ای به این قوم نشده بود. منتقدان کتاب مقدس به این نتیجه رسیده بودند که کتاب مقدس در 46 مورد که به این قوم اشاره می کند، نادرست می باشد. باستان شناسان در ترکیه شروع به حفاری کردند و شهرهای قوم حیتی همراه با لوح هایی از قوانین حیتی را کشف کردند. این کشفیات با تصویری که کتاب مقدس از این قوم ارائه می کرد، شباهت داشت و گفته های آن را تایید می کرد. در ضمن آن ها کشف کردند که مورخان مصری و یونانی به این قوم اشاره می کردند. اما نام آن ها در گزارش های مصری ها و یونانیان به گونه ای بود که قابل شناسایی نبود.
قریب به چهار هزار سال بعد، مکفیله هم چنان از لحاظ تاریخی و مذهبی اهمیت دارد. همان طور که اشاره شد، مسجدی بر فراز غاز ساخته شد که ورود به آن مجاز نیست.
تصویری از مسجدی که مقبره های ابراهیم، اسحاق و یعقوب همراه با زنان خود در آن قرار دارد.

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.