مطالعه کتاب مقدس
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
فقط چهار صد سال از زمان طوفان سهمگین می گذشت و خاطره آن هنوز در ذهن مردم زنده بود. کتیبه های آن دوران همواره به دو دوره قبل و بعد از طوفان اشاره می کردند. اما مردم درسی را که در آن نابودی فاجعه آمیز بشریت نهفته بود، فراموش کردند. شهرهای سدوم و عموره نمونه هایی بودند از گناه و فساد اخلاقی در بعد از طوفان.
محل این دو شهر در منتهی الیه بخش های شمالی و جنوبی "دریای مرده" بود. سدوم (اوسدوم) نام کوهی است که در کناره جنوب غربی دریا قرار دارد. روایات غیر کتاب مقدسی کهن همواره حاکی از آن بودند که به هنگام نابودی سدوم و عموره، تغییرات طبیعی عظیمی در اطراف منتهی الیه جنوبی دریای مرده صورت گرفتند. تصور نویسندگان باستانی عموما بر این بود که این دو شهر در زیر "دریای مرده" مدفون شده اند.
دریای مرده حدود چهل مایل طول و ده مایل عرض دارد. قسمت شمالی آن بسیار عمیق است و در برخی نقاط به هزار فوت می رسد. امروزه، به خاطر ریختن آب رود اردن و برخی رودهای دیگر به دریای مرده، سطح آب آن از زمان ابراهیم بیشتر است، چرا که این دریا خروجی ندارد. بخش جنوبی دریای مرده، در آن روزگار دشت مسطحی بوده است. در سال 1924 باستان شناسان آمریکایی آن مناطق را مورد کاوش قرار دادند. در آن جا مقادیر زیادی تکه های سفال شکسته و بقایای دیگر از دو هزار و پانصد تا دو هزار سال قبل از میلاد کشف شد و نیز شواهدی دال بر این که سکونت در آن جا ناگهان در حدود دو هزار سال قبل از میلاد خاتمه یافت.
در پیدایش فصل نوزدهم آیه بیست و چهارم می خوانیم که "خداوند گوگرد و آتش بر سدوم و عموره بارانید". این انهدام چه بود؟
باستان شناسان بستر وسیعی از قیر معدنی در طرف دریای مرده یافتند که مقادیر عظیمی از آن در زیر دریا نهفته است. هم چنین، در زیر کوه اوسدوم، قشری از خاک آهک دار آمیخته به سولفور وجود داشت. باستان شناسان معتقدند که خدا از یک زمین لرزه به همراه انفجار مواد جوشان زمین نظیر قیر معدنی (ترکیبی از رسوبات نفت و گوگرد) استفاده کرده است. در نتیجه انفجار عظیمی رخ داد و نمک و سولفور داغ قرمز به آسمان فوران کرد، به طوری که واقعا به صورت بارانی از آتش و گوگرد از آسمان بارید و شهرها را نابود کرد و آن ها را با دود غلیظی پوشاند. همان طور که اشاره شد، رسوبات گوگرد و قیر در ناحیه ساحلی دریای مرده یافت شده است.
زن لوط دلش همواره در سدوم بود. پس به عقب نگریست. شکی نیست او آهسته راه می رفت، شاید به دلیل طی مسافت زیاد خسته شده بود و تصمیم گرفت توقف کند و به شهر و محل سابق زندگی خود نگاه کند. او برای ترک زندگی از این شهر، تاسف می خورد. هنگامی که به محل خیره شد، احتمالا توسط دود گوگرد خفه شده و سپس با نمک و مواد داغ گوگرد و سولفور که از آسمان فرو می ریخت، به مجسمه ای تبدیل شد. او بدل به مجسمه شومی شد که احتمالا در آن جا سال های متمادی به عنوان هشداری برای کلیه ایماندارانی که با اشتیاق به امور این دنیا می نگرند، بر جای ماند. در انتهای جنوبی دریای مرده، ستون های نمک زیادی وجود دارند که همگی "زن لوط" نامیده می شوند. در واقع همه چیز در این منطقه، با حکایت کتاب مقدس درباره سدوم و عموره هماهنگ است. حتی امروز نیز، مخلوط نمک و بوی گوگرد، مشام توریست ها را آزار می دهد و سرنوشت زن لوط را در خاطره ها زنده می کند.
آیا انهدام این دو شهر منصفانه بود؟ ساکنان سدوم و عموره زندگی خود را مدیون خدای ابراهیم بودند. ابراهیم به آن ها کمک کرد تا از اسارت پادشاه متجاوز و بی رحم ایلام یعنی "کدرلاعمر" آزاد شوند.سدومی ها مشاهده کردند که ابراهیم و کاهنی به نام ملکیصدق، اعتراف نمودند که پیروزی از آن خداوند بود. اما آن ها قصد نداشتند که خدایی که آن ها را رهانیده بود، خدمت کنند. آن ها به خاطر لوط (برادر زاده ابراهیم) نجات یافتند. اما سال ها بعد، تصمیم گرفتند که به دو مهمان لوط تجاوز کنند. گناه همجنس گرایی در این دو شهر متداول و رایج بود. وقتی مهمانان لوط که در واقع دو فرشته خداوند بودند، مردان را به کوری موقت مبتلا کردند، تا نتوانند در خانه لوط را یافته و بشکنند، آخرین فرصت را برای توبه به آنان دادند. اما از آن جا که این معجزه نیز آن ها را به توبه سوق نداد، لعنت اهالی این دو شهر تایید شد و روز بعد شهر نابود گردید. در ادامه می توانیم نفوذ فرهنگ فاسد سدوم را بر لوط و دخترانش مشاهده کنیم. دخترانش برای نقشه نامقدس صاحب فرزند شدند! خدا بر این دو شهر "آتش و گوگرد بارانید" تا خاطره مردم را درباره واقعه طوفان تازه کند.
مطابق قوانین بینالمللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" در سایر صفحات فیس بوک و وب سایتها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است. خوانندگان عزیز، در صورت مشاهده تخلف، لطفا اطلاع دهید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر