موسی در مدت چهل سال، بنی اسرائیل را در بیابان رهبری کرد تا اینکه به آستانه کنعان رسیدند. او شخصاً توفیق ورود به کنعان و فتح آن را نیافت. اما جانشینش، یوشَع، مبعوث شد تا این مهم را بهانجام رساند. سرانجام قوم اسرائیل سرزمین را بهتصرف در آورده، در آن ساکن شدند. این ماجراها بیش از سه هزار سال پیش رخ داد. در آغاز سکونت بنیاسرائیل در سرزمین کنعان که از این پس سرزمین اسرائیلش خواهیم نامید، حکومت ایشان بهصورت ملوکالطوایفی بود. هر قبیلۀ بنی اسرائیل ناحیه خاص خود را داشت و شیخ خاص خود را.
اما دیری نپایید که قوم اسرائیل در اثر مجاورت با اقوام بتپرست، احکام الهی را به فراموشی سپرده، روی از یگانهپرستی برتافتند. پرستشِ خدایان قابل رؤیت که با دریافت قربانیهای انسانی و دیدنِ روسپیان بتکده خشنود شده، باران و حاصلخیزی به پرستندگان خود میبخشیدند، برای آنان پذیرفتنیتر مینمود تا عبادت خدایی نادیدنی که خشنودیاش مستلزم رعایت احکام اخلاقی سختگیرانه و متفاوت بود. بدینسان، تاریخ قوم اسرائیل از روزگار یوشع تا قرن پنجم پیش از میلاد، شاهد تموج دائمی این قوم میان بتپرستی و یکتاپرستی است. از زمان داود، آن نبی و پادشاه بزرگ، که قبایل دوازدهگانه اسرائیل را در یک فرمانروایی واحد گرد آورد، تا حدود سال ۵۸۵ پیش از میلاد، هر گاه که پادشاهی خداترس بر اریکه سلطنت تکیه میزد، قوم را به پرستش خدایش هدایت میکرد، و هر گاه که پادشاه فاسد و بتپرست بود، قوم با کمال میل او را در تباهیاش همراهی میکردند.
در این دوره که حدود هفت قرن بهطول کشید، خدا برای بازگرداندنِ قوم اسرائیل بهسمت یکتاپرستی و اجرای احکام تورات، انبیا را گسیل داشت. در واقع، آنچه که ما ایرانیان از انبیای مختلف میشناسیم، عملاً به این دوره مربوط میشود. انبیایی چون داود، سلیمان، یونس، ایلیا (یا الیاس که بنا بر عقیده برخی از محققین همان خضر معروف باشد)، به این دوره متعلقند. همچنین انبیای برجستهای در این دوره ظاهر شدند که در میان ما ایرانیان معروف نیستند، همچون سموئیل، الیشع، اشعیا، و ارمیا .
آرمان رشدی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر