اما وقتی دوره رسولان به پایان رسید، زمانی که به قرن دوم میلادی میرسیم، بهتدریج میبینیم که نوشتههای رسولان دست اول مسیح اهمیت و مرجعیت مییابند، زیرا آنها نوشتههای مستقیم دست رسولان بودند. آنها (انجیلها و سایر کتب عهدجدید) بهعنوان سند رسمی رسولان برای اثبات تعالیم شفاهی کلیسا به کار گرفته شدند. از این رو، وقتی نوشتههای پدران کلیسا در قرن دوم را مطالعه میکنیم، مشاهده میکنیم که بهکرّات به این کتب اشاره شده تا شاهد بیاورند که رسولان بهراستی این تعالیم را دادهاند. در سده سوم میلادی و بعد از آن، تمام کتب عهدجدید از سوی پدران کلیسا به فراوانی مورد نقل قول قرار گرفتهاند، طوری که به گفته یکی از علما، اگر امروز عهدجدید را نمیداشتیم، میتوانستیم بر اساس نقل قول پدران کلیسا در قرون دوم و سوم میلادی، آنها را از سر نو بازسازی کنیم.
در اینجا لازم به یادآوری است که به جز ۲۷ کتاب عهدجدید کتابهای دیگری نیز وجود داشت (نظیر انجیلهای آپوکریفا- انجیل پطرس، انجیل توما، و انجیل کودکی عیسی) که هیچ گاه از سوی پدران سدههای دوم و سوم مورد استفاده قرار نگرفتند و امروز نیز جزو عهدجدید به شمار نمیروند. این کتابها مورد استفاده گروههای بدعتگزار بود که جزو بدنه اصلی کلیسا به شمار نمیرفتند. به این شکل تا قرن چهارم میلادی، کتابهای عهدجدید جهانی و فراگیر شد.
آرمان رشدی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر