۱۳۹۲ شهریور ۱, جمعه

آیا روایت های متی و مرقس با روایت لوقا مبنی بر توبه یکی از دزدان بر صلیب، متضاد است؟



نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
 
طبق روایت اناجیل متی، مرقس و لوقا، دو دزد را در دو طرف صلیب مسیح، مصلوب کردند. متی و مرقس گزارش داده اند که دو دزد به مسیح دشنام می دادند، در حالی که لوقا به توبه یکی از دزدها اشاره می کند. آیا روایات اناجیل متناقض نیست؟
برای بررسی این سئوال، به نکات زیر توجه کنید:
یک. عیسی انجیلی ننوشت. انجیل ها را دیگران نوشتند. این واقعیت که انجیل ها را عیسی ننوشت، حائز کمال اهمیت است. اگر او چیزی نوشته بود، به احتمال زیاد اثری به وجود می آمد که کم تر شبیه به انجیل ها و بیشتر شبیه کتاب های نبوتی عهد عتیق بود. بنابراین، انجیل ها کتاب هایی نیستند که به دست عیسی نوشته شده باشند، بلکه درباره او نوشته شده اند که در عین حال، شامل مجموعه گسترده ای از تعالیم او نیز می گردند.
دو. مخالفین کتاب مقدس این ادعا را مطرح کرده اند که متن چهار انجیل دارای تناقضات فراوان است. در پاسخ باید گفت که منظور ایشان از تناقض چیست؟ آیا یک انجیل می گوید مسیح مصلوب شد و انجیل دیگر انکار و تکذیب می کند. آیا یک انجیل می گوید که مسیح از بعد از مرگ زنده شد و انجیل دیگر این نکته را رد می کند. آیا یک انجیل می گوید مسیح در اورشلیم مصلوب شد و انجیل دیگر شهر دیگری را برای مصلوب شدن مسیح معرفی می کند؟ آیا در یک انجیل می خوانیم که مسیح فرمان محبت را صادر می کند اما در انجیل دیگر دستور می دهد با شورش و جنگ مسلحانه، قلمرو مسیحیت را گسترش دهید؟
در واقع خود منتقدان هم به سئوالات مذکور، پاسخ منفی می دهند. حتی منتقدین با این دلیل که تناقض در تعالیم، جغرافیا و زمان وقایع و نوع واقعه وجود ندارد، کاملا موافق هستند. تنها اشاره آن ها به برخی از روایت هایی است که مثلا در یک انجیل ذکر شده که دو نفر هم زمان شفا یافتند، در حالی که در انجیل دیگر می خوانیم در آن واقعه یک نفر شفا یافت. باید در نظر داشت که اناجیل در همان روز واقعه نوشته نشدند، بلکه بیست یا سی سال بعد از صعود مسیح نگارش اناجیل انجام شد. بنابراین، حافظه یک نویسنده دو نفر را به خاطر داشته و نویسنده دیگر فقط یک نفر را به یاد می آورده است. اما در همان واقعه، تضاد جغرافیایی و تعلیمی وجود ندارد. آنچه مسلم است مخالفان کتاب مقدس با طرح چنین سئوالاتی، در واقع چشمان خود را بر حقیقت نجاتبخش پیام خدا می بندند.

سه. خدا به جای کنار گذاشتن شخصیت نویسندگان کتاب مقدس، به آن ها تعلیم می داد، آن ها را از تجربیات روحانی عبور می داد تا ایمان آن ها را بنا کند. خدا به آن ها بصیرت و شناخت مافوق طبیعی عطا می کرد. به عبارت دیگر، خدا از آن ها به عنوان ماشین صرف استفاده نمی کرد. سهم و نقش آن ها تنها انتقال کلامی که خدا در ذهن آن ها می گذاشت و یا به آن ها می گفت، نبود. البته در اغلب مواقع آن ها کلمات را واقعا آن طور که از خدا می شنیدند، ثبت می کردند. اما در ضمن این موضوع روشن است که خدا از گنجینه لغات، سبک و تجربیات خود نویسندگان در انتقال و بیان واقعیات مورد استفاده قرار می داد. تناقض در تعلیم، مکان وقوع و تعلیم وجود ندارد. یک نویسنده صرفا به گزارش اتفاق بسنده کرده و دیگری جزئیات را افزوده. اگر جزئیات بر خلاف آن واقعه، تعلیم و مکان جغرافیایی بود، آن را تناقض می نامیدیم. مثلا اگر می خواندیم که "مسیح از قایق پیاده شد و قدم به ساحل اورشلیم گذاشت، جایی که محل تولد او بود" فورا درمی یافتیم که اشتباهات جغرافیایی در متن وجود دارد. بدون تردید، شاگردان مسیح و یهودیان نیز در همان قرن اول میلادی از این آیه انتقاد می کردند و انجیل مشکوک و جعلی معرفی می گردید. مرقس به تولد مسیح اشاره نکرده، در حالی که متی تولد مسیح تشریح کرده است. لوقا جزئیات بیشتری را در مورد تولد مسیح ارائه داده. اگر چهار انجیل وقایع و تعالیم مربوط به زندگی مسیح دقیقا تکرار و کپی می کردند، چه نیازی به سه انجیل دیگر بود؟


چهار. متی، مرقس و لوقا در محل اعدام مسیح حضور نداشتند، بلکه گزارش ها را از طریق یوحنا، مریم (مادر عیسی) و احتمالا جمعی از زنانی که از پیروان مسیح بودند و در تپه جلجتا شاهد عینی بوده اند، به دست آورده اند. این شاهدان بیست یا سی سال بعد از مصلوب شدن مسیح، آنچه را به یاد می آوردند به لوقا و متی گفته اند. مرقس با کمک پطرس و احتمالا برخی از شاهدان عینی، انجیل را نوشت. پطرس هم آنچه را به یاد داشت به مرقس منتقل کرد.

پنج.اگر دروغ یا تحریف واقعیت توسط یکی از اناجیل ارائه می شد، بدون تردید شاهدان عینی که تا آن زمان هم چنان در قید حیات بوده اند، به شدت اعتراض می کردند و مطالعه آن انجیل ممنوع می گردید. همه شاگردان مسیح با شکنجه روبرو شدند و همگی جز یوحنای رسول، در راه تعالیم و اعتقادات خود به شهادت رسیدند. افراد به خاطر آنچه می دانند درست است جان فدا می کنند، حتی اگر آن عملا نادرست باشد، اما نه در راه چیزی که خودشان هم می دانند دروغ است.

شش. نکته دیگر این که اگر کتاب مقدس (عهد جدید و عهد عتیق) کلام خداست، بنابراین خداوند برای آن غیرت دارد و از آن دفاع می کند. خداوند، ضعیف، ناتوان، محدود و کوچک نیست که نتواند از کتابش حمایت کند. باید این سئوال را مطرح کرد که آیا خدا اجازه می دهد کتابش توسط انسان تحریف شود؟ نظریه تحریف، غیرت و قدرت مطلق خدا را زیر سئوال می برد و خداوند را در حمایت از کتابش ضعیف و ناتوان معرفی می کند. بعضی می گویند که وقتی خدا پیامبر جدیدی می فرستاده، کتاب های مقدس قبل از او منسوخ و باطل می شده اند و خدا دیگر توجهی به آن کتاب ها نداشته و اجازه داده که تحریف شوند. در پاسخ باید گفت که تاریخ نشان داده، هر پیامبر جدیدی که ظهور کرده، بدون استثنا رسالت خود را بر پایه کتاب های آسمانی قبلی استوار کرده است. یعنی نه فقط به آن ها استناد و اشاره کرده، بلکه آن ها را مورد تایید قرار داده و رسالت خود را دنباله رسالت آن انبیا دانسته است. پس اگر پس از ظهور یک پیامبر جدید، قرار باشد کتاب های قبلی تحریف و باطل شوند، چه کسی می تواند ادعای این پیامبر جدید را به محک آزمایش بزند و آن را با کتاب های قبلی مقایسه کند؟ اگر هر کتاب دینی با ظهور پیامبری جدید از میان رفته باشد، در مقابل وجود ده ها هزار نسخه خطی قدیمی از عهد عتیق و عهد جدید، چه باید گفت؟ نسخه هایی که ثابت می کنند این کتاب ها تحریف نشده اند. این نسخه ها ثابت کرده اند که خداوند از کلامش حمایت کرده است.

هفت. هر چهار انجیل تایید می کنند که دو نفر با مسیح مصلوب شده اند. اناجیل تاکید می کنند که آن دو نفر دزد بوده اند. طبق روایات اناجیل، آن دو به همراه مسیح در تپه جلجتا مصلوب گردیدند. بنابراین، از نقطه نظر جغرافیایی و زمان وقوع واقعه اعدام، تضادی مشاهده نمی شود.

هشت. طبق روایت های متی و مرقس، دو دزد به مسیح دشنام می دادند. علت نارضایتی آن دو چه بود؟ مخالفان مسیح به او می خندیدند و مسخره کنان می گفتند:"برای دیگران معجزات زیادی انجام داد، اگر واقعا مسیح و برگزیده خداست، خود را نجات دهد".
دو دزد نیز درباره معجزات مسیح آگاهی داشتند. آن ها انتظار داشتند تا مسیح توسط معجزه آن ها را از این وضعیت نجات دهد. اما بر خلاف تصورشان، مسیح هیچ کاری انجام نداد. بنابراین، به شدت سرخورده، نومید و عصبانی شدند و با مخالفان هم صدا شده، به مسیح دشنام دادند.

نه. لوقا گفتگوی کوتاه میان دو دزد و مسیح را به نقل از شاهدان عینی گزارش کرده است. این نقل قول بعد از بخشیدن دشمنان توسط مسیح انجام گرفته است. واکنش منطقی و صحیح مسیح در قبال دشمنان و زجر و شکنجه صلیب، یکی از دزدها را بعد از ساعت ها به خود آورد. به عبارت دیگر، آن دزد می توانست به دشنام دادن مسیح و سربازان و مقامات دینی و سیاسی ادامه دهد و یا واکنشی مشابه مسیح داشته باشد. او گزینه دوم را انتخاب کرد. عیسی حتی در رنج و درد نیز به این جنایتکار که تصمیم داشت به او ایمان بیاورد، ترحم نشان داد. نکته جالب این که نه فقط آن دزد، بلکه افسر رومی که مامور اجرای حکم بود، اعتراف کرد که مسیح حقیقتا بی گناه بود (لوقا فصل بیست و سوم آیه چهل و هفتم). بعدها پولس نیز که از دشمنان مسیح و مسیحیت بود، بعد از ملاقات با مسیح، متحول شد. ما نیز زمانی در جرگه مخالفان، ناباوران و شکاکان بودیم، پس از روبرو شدن با مسیح، دگرگون شدیم.

ده. روایت های اناجیل نه فقط متضاد نیستند، بلکه یکدیگر را تکمیل می کنند. مخالفان این سئوال را از خود بپرسند:"چرا بعد از هر حادثه ای، پلیس از شاهدان عینی سئوالاتی را می پرسد؟" پلیس با جمع آوری اطلاعات از شاهدان، جزئیات را تکمیل می کند تا بتواند علت وقوع حادثه را جویا شود. اگر یک شاهد صادقانه اطلاعات کم تر و شاهد دیگر نیز با صداقت، اطلاعات بیشتر در اختیار پلیس قرار داد، آیا داده های دو شاهد را باید تناقض نامید؟
مطالعه کتاب مقدس

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر