مخالفت علیه عیسی، به خصوص از طرف فریسی ها، شدت گرفته بود. آن ها از این که او مشهور شده بود، ناراحت بودند و از پیغام او که تعالیم آن ها را زیر سئوال برده بود، نفرتداشتند. از آن جا که عیسی هنوز در ابتدای خدمتش بود، زمان آن نبود که با این رهبران مذهبی به طور علنی مقابله کند، از اینرو، اورشلیم را ترک کرد و به طرف شمال یعنی جلیل رفت.
در دوران عهد عتیق، قرن ها قبل از ظهور مسیح، بعد از مرگ سلیمان، اسرائیل به دو بخش تجزیه شد: حکومت شمالی که اسرائیل نام داشت و حکومت جنوبی که یهودا نامیده می شد. وقتی مملکت شمالی که پایتختش سامره بود تسلیم آشوری ها شد، بسیاری از یهودیان از سامره اخراج شدند و بیگانگان به جای آن ها در این سرزمین اسکان داده شدند. از دید یهودیانی که در یهودیه (حکومت جنوبی) زندگی می کردند، نسلی که از ازدواج این بیگانگان و باقیمانده یهودیان در سامره به وجود آمد، نسلی مختلط و ناخالص بود. از اینرو، یهودیان خالص از این نژاد مختلط که سامری نامیده می شدند، متنفر بودند. آن ها احساس می کردند این نسل به ملت و قوم خود خیانت کرده اند. در نتیجه، یهودیان نهایت تلاش خود را می کردند تا از سامره عبور نکنند. اما عیسی دلیلی نمی دید که با این قبیل محدودیت های فرهنگی سازش کند. بنابراین، او مستقیما از سامره عبور کرد. سر راه، نزدیک دهکده "سوخار" به چاه یعقوب رسیدند. این چاه در زمینی بود که یعقوب به پسر خود یوسف داده بود. ظهر بود و شاگردان مسیح برای خرید خوراک به دهکده رفته بودند. عیسی خسته از پیمودن راه طولانی و هم چنین گرمای آفتاب، تشنه کنار چاه نشست.
اکثر چاه های آب، بیرون شهر و در کنار جاده اصلی قرار داشت. زنان روزی دو بار، صبح و عصر برای کشیدن اب به سر چاه می آمدند. اما زنی به هنگام ظهر به سر چاه آمد. شاید به خاطر بدنام بودنش نمی خواست با مردم برخوردی داشته باشد. عیسی از او آب خواست.
زن تعجب کرد که یک یهودی از او آب می خواهد، زیرا یهودیان با تنفری از سامری ها داشتند، با آنان حتی سخن نمی گفتند، چه رسد به این که چیزی از آنان بخواهند. بدتر از همه، این زن بدنام بود و هیچ مرد محترم یهودی در چنین شرایطی با یک زن حرف نمی زد. اما عیسی این کار را کرد. عیسی پیغام عجیبی درباره آب روحانی به او داد، آبی که تشنگی روحانی او را تا ابد رفع می کرد. انجیل برای همه است. از هر نژاد، مقام اجتماعی یا گذشته گناه آلود. ما باید آماده باشیم تا پیغام انجیل را در هر وقت و در هر جا به دیگران برسانیم.
در حین گفتگو، زن سامری سئوال کرد:"چرا شما یهودی ها اینقدر اصرار دارید که فقط اورشلیم را محل پرستش خدا بدانید، در صورتی که ما سامری ها مثل اجدادمان این کوه را محل عبادت می نامیم؟ (آیه بیستم)
این زن موضوع محل درست عبادت را که مساله داغ الهیاتی آن زمان بود، مطرح کرد. در زمان مسیح، سامریان در معبد خود در کوه جرزیم پرستش می کردند. عیسی به او جواب داد:"زمانی می رسد که برای پرستش نه به این کوه رو خواهیم آورد و نه اورشلیم".
سئوال زن این بود که "کجا باید دعا کرد؟" اما عیسی او را به این سئوال سوق داد:"چطور عبادت کنم و برای عبادت به کمک چه کسی احتیاج دارم؟" در ادامه مسیح افزود:"زمانی می آید، و در واقع همین الان است، که پرستندگان حقیقی به روح و راستی پرستش خواهند کرد. "پدر" طالب چنین پرستندگانی است، زیرا خدا روح است و هر که بخواهد او را بپرستد، باید به روح و راستی بپرستد (آیات بیست و سوم و بیست و چهارم).
پرستندگان حقیقی و اصیل کسانی نیستند که به مکان های عبادتی درست می روند و دعاهای درست را به زبان می آورند. بلکه پرستندگان حقیقی کسانی هستند که طبیعت خدا را به درستی تشخیص می دهند. خدا بنا به ذات و طبیعتش روح است و اگر ما در راستی و حقیقت او را می پرستیم، نه فقط باید طبیعت او را تشخیص دهیم، بلکه باید پرستش خود را با طبیعت او وفق دهیم. ما باید او را در روح القدس بپرستیم که بیانگر تفاوت پرستش مسیحیت با ادیان دیگر است.
بنابراین، ما باید قلب های خود را به روی روح القدس بگشاییم تا او از طریق ما پرستش را انجام دهد. در این صورت خواهد بود که پرستندگان حقیقی خدا می گردیم.
در پاسخ به زن سامری، عیسی هم چنین می خواهد بگوید که چون خدا روح است، پس در همه جا حاضر می باشد. وقتی با روح القدس پرستش می کنیم، محل پرستش یا شکل آن اهمیتی ندارد. این نکته پرستش در راستی است.
در دوران عهد عتیق، قرن ها قبل از ظهور مسیح، بعد از مرگ سلیمان، اسرائیل به دو بخش تجزیه شد: حکومت شمالی که اسرائیل نام داشت و حکومت جنوبی که یهودا نامیده می شد. وقتی مملکت شمالی که پایتختش سامره بود تسلیم آشوری ها شد، بسیاری از یهودیان از سامره اخراج شدند و بیگانگان به جای آن ها در این سرزمین اسکان داده شدند. از دید یهودیانی که در یهودیه (حکومت جنوبی) زندگی می کردند، نسلی که از ازدواج این بیگانگان و باقیمانده یهودیان در سامره به وجود آمد، نسلی مختلط و ناخالص بود. از اینرو، یهودیان خالص از این نژاد مختلط که سامری نامیده می شدند، متنفر بودند. آن ها احساس می کردند این نسل به ملت و قوم خود خیانت کرده اند. در نتیجه، یهودیان نهایت تلاش خود را می کردند تا از سامره عبور نکنند. اما عیسی دلیلی نمی دید که با این قبیل محدودیت های فرهنگی سازش کند. بنابراین، او مستقیما از سامره عبور کرد. سر راه، نزدیک دهکده "سوخار" به چاه یعقوب رسیدند. این چاه در زمینی بود که یعقوب به پسر خود یوسف داده بود. ظهر بود و شاگردان مسیح برای خرید خوراک به دهکده رفته بودند. عیسی خسته از پیمودن راه طولانی و هم چنین گرمای آفتاب، تشنه کنار چاه نشست.
اکثر چاه های آب، بیرون شهر و در کنار جاده اصلی قرار داشت. زنان روزی دو بار، صبح و عصر برای کشیدن اب به سر چاه می آمدند. اما زنی به هنگام ظهر به سر چاه آمد. شاید به خاطر بدنام بودنش نمی خواست با مردم برخوردی داشته باشد. عیسی از او آب خواست.
زن تعجب کرد که یک یهودی از او آب می خواهد، زیرا یهودیان با تنفری از سامری ها داشتند، با آنان حتی سخن نمی گفتند، چه رسد به این که چیزی از آنان بخواهند. بدتر از همه، این زن بدنام بود و هیچ مرد محترم یهودی در چنین شرایطی با یک زن حرف نمی زد. اما عیسی این کار را کرد. عیسی پیغام عجیبی درباره آب روحانی به او داد، آبی که تشنگی روحانی او را تا ابد رفع می کرد. انجیل برای همه است. از هر نژاد، مقام اجتماعی یا گذشته گناه آلود. ما باید آماده باشیم تا پیغام انجیل را در هر وقت و در هر جا به دیگران برسانیم.
در حین گفتگو، زن سامری سئوال کرد:"چرا شما یهودی ها اینقدر اصرار دارید که فقط اورشلیم را محل پرستش خدا بدانید، در صورتی که ما سامری ها مثل اجدادمان این کوه را محل عبادت می نامیم؟ (آیه بیستم)
این زن موضوع محل درست عبادت را که مساله داغ الهیاتی آن زمان بود، مطرح کرد. در زمان مسیح، سامریان در معبد خود در کوه جرزیم پرستش می کردند. عیسی به او جواب داد:"زمانی می رسد که برای پرستش نه به این کوه رو خواهیم آورد و نه اورشلیم".
سئوال زن این بود که "کجا باید دعا کرد؟" اما عیسی او را به این سئوال سوق داد:"چطور عبادت کنم و برای عبادت به کمک چه کسی احتیاج دارم؟" در ادامه مسیح افزود:"زمانی می آید، و در واقع همین الان است، که پرستندگان حقیقی به روح و راستی پرستش خواهند کرد. "پدر" طالب چنین پرستندگانی است، زیرا خدا روح است و هر که بخواهد او را بپرستد، باید به روح و راستی بپرستد (آیات بیست و سوم و بیست و چهارم).
پرستندگان حقیقی و اصیل کسانی نیستند که به مکان های عبادتی درست می روند و دعاهای درست را به زبان می آورند. بلکه پرستندگان حقیقی کسانی هستند که طبیعت خدا را به درستی تشخیص می دهند. خدا بنا به ذات و طبیعتش روح است و اگر ما در راستی و حقیقت او را می پرستیم، نه فقط باید طبیعت او را تشخیص دهیم، بلکه باید پرستش خود را با طبیعت او وفق دهیم. ما باید او را در روح القدس بپرستیم که بیانگر تفاوت پرستش مسیحیت با ادیان دیگر است.
بنابراین، ما باید قلب های خود را به روی روح القدس بگشاییم تا او از طریق ما پرستش را انجام دهد. در این صورت خواهد بود که پرستندگان حقیقی خدا می گردیم.
در پاسخ به زن سامری، عیسی هم چنین می خواهد بگوید که چون خدا روح است، پس در همه جا حاضر می باشد. وقتی با روح القدس پرستش می کنیم، محل پرستش یا شکل آن اهمیتی ندارد. این نکته پرستش در راستی است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر