نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
شاهدان عینی کتاب مقدس به دلایل زیادی قابل اعتماد هستند:
یک. شاهدان عینی هم عصر با وقایع کتاب مقدس می زیستند و حتی در آن رویدادها حضور داشتند. مثلا موسی نویسنده کتاب های خروج تا تثنیه، اکثر وقایع را مشاهده کرده بود (خروج فصل 24 آیه 4، تثنیه فصل 31 آیه 24)، و یا برخی از وقایع را نقل قول کرد، مانند گزارش های مربوط به قبل از تولدش و زمانی که نوزاد بود و توسط دختر فرعون در رود نیل یافت شد.
یوشع نیز آنچه را دیده بود، در کتابش نوشت (یوشع فصل 24 آیه 26). هم چنین سموئیل (اول سموئیل فصل 10 آیه 25)، اشعیاء ارمیاء، دانیال، عزرا و نحمیا.
همین نکته در عهد جدید نیز صادق است. متی شاگرد مسیح بود. مرقس هم عصر مسیح زندگی می کرد و دستیار پطرس بود (اول پطرس فصل 5 آیه 13). مرقس در قرن اول میلادی نزد مسیحیان شخص شناخته شده ای بود. او در سفرهای بشارتی زیادی حضور داشت (اعمال رسولان فصل 12 از آیه 25 تا فصل 13 آیه 13، فصل 15 آیات 36- 51). مرقس احتمالا به هنگام دستگیری عیسی، همراه شاگردان بوده است (مرقس فصل 14 آیات 51- 52). مطابق روایات، پطرس مهم ترین منبع مرقس در نوشتن انجیل مرقس بوده است.
لوقا نیز هم عصر مسیح بود و شاهدان عینی را می شناخت (لوقا فصل اول آیات 1- 4) و بالاخره یوحنا نه فقط شاگرد مسیح بود، بلکه شاهد وقایعی بود که در اناجیل به ثبت رسیده است (اول یوحنا فصل 1 آیات 1- 2).
دو. در مورد نویسندگان عهد جدید، همگی یا رسول بودند یا دستیار رسولان: متی، مرقس، لوقا، یوحنا، پطرس، پولس، یعقوب و یهودا یا شاهد عینی بودند و یا هم عصر مسیح و دیگر رسولان. همه این مردان از رهبران معروف و شناخته شده کلیسای قرن اول میلادی بودند و اکثر آنان مسیح را در جسم دیده بودند و از لحاظ اخلاقی افراد قابل اعتمادی محسوب می شدند. این افراد به استثنای یوحنا که دوران سخت زندان را سپری کرد، به خاطر اعتقادات شان شهید شدند.
اگر شاگردان مسیح به دروغگویی رو آورده بودند، چرا جان خود را به خاطر چیزی که می دانستند دروغ بوده، از دست دادند؟ یازده شاگرد مسیح، به خاطر ادعاهای شان شهید شدند. یوحنا هم دوران سخت زندان را گذراند. اگر شاگردان مسیح، قصد فریب مردم را داشتند، چرا جان خود را به خاطر ادعای دروغ از دست دادند؟ افراد به خاطر آنچه می دانند درست است جان خود را فدا می کنند (حتی اگر آن عقیده نادرست باشد)، اما هیچکس جان خود را در راه چیزی که خودش هم می داند دروغ است، به خطر نمی اندازد. باور این نکته برای مردم غیر ممکن است که عده ای بدانند که تبلیغ آن ها دروغ است، اما به خاطر همان ادعای دروغ جان خود را از دست بدهند.
سه. نویسندگان عهد جدید در مورد زنده شدن مسیح از مردگان، هیچ گونه تردیدی نداشتند (متی فصل 28 آیه 17، مرقس فصل 16 آیه 4، لوقا فصل 24 آیه 12 و یوحنا فصل 20 آیات 24- 29).
چهار. مطابق شریعت یهود شهادت چند نفر در دادگاه، مانع از دروغگویی و ایجاد شک و تردید می گردید (تثنیه فصل 17 آیه 6). نویسندگان عهد جدید تعالیم متضاد در مورد زندگی مسیح و نجات شناسی نداشتند. اگر یکی از آنان گزارش کذب ارائه می داد، سایر شاهدان آن گزارش یا تعلیم غلط را تکذیب می کردند. در دوران عهد عتیق نیز قوم اسرائیل و رهبران آنان شاهد رویدادها بودند و گزارش نادرست به سادگی قابل شناسایی بود.
برای مثال، فصل پانزدهم رساله اول قرنتیان که درباره مرگ و زنده شدن مسیح تعلیم می دهد، در حدود 55 میلادی توسط پولس نوشته شد، یعنی 22 سال بعد از واقعه مرگ و زنده شدن مسیح. در آن زمان، بسیاری از شاهدان از جمله مردم شهر اورشلیم (مکان مصلوب و زنده شدن مسیح) در قید حیات بوده اند.
پنج. شواهد تاریخی، کشفیات باستان شناسی و بررسی جغرافیایی، ادعاها و گزارش نویسندگان کتاب مقدس را تایید می کنند. برای اطلاعات بیشتر به موزه ها بروید و هم چنین کتاب های باستان شناسی را مطالعه کنید و در صورت امکان به مناطقی سفر کنید که وقایع کتاب مقدس رخ داده است. به هنگام سفر می توانید "نقشه های جغرافیایی کتاب مقدس" را همراه خود داشته باشید.
شش. بر خلاف باور مخالفان مسیحیت، مدارک و شواهد مسلم تاریخی درباره مرگ مسیح وجود دارد. مورخین و نویسندگان غیر مسیحی قرن اول میلادی به مرگ مسیح اشاره کرده اند. حتی اگر نوشته های عهد جدید را در دست نداشتیم، می توانستیم از آثار غیر مسیحی نظیر تلمود و نوشته های مورخین یهودی، یونانی و رومی مانند یوسفوس، تاسیتوس، پلینی، فلاویوس، تالوس، لوسیان، فلگون... نتیجه بگیریم:
1. عیسی یک معلم یهودی بود.
2. بسیاری شاهد معجزات شفا، زنده کردن مردگان و اخراج ارواح پلید توسط مسیح بوده اند.
3. او از سوی رهبران یهود رد شد.
4. در دوره پنطیوس پیلاطس یعنی زمانی که امپراطور روم طیباریوس بود، مسیح مصلوب شد.
5. او از مردگان زنده شد. پیروان او در امپراطوری روم پراکنده شده اند.
6. در قرن اول میلادی، مردم از همه اقشار شهر و روستا، زن و مرد، برده و آزاد، مسیح را همچون خدا پرستش می کردند.
این شواهد موجود در موزه ها، نشان می دهد عیسی واقعا در میان انسان ها زیست و کارهای خارق العاده به ظهور رساند.
هفت. جالب است بدانید اکثر شواهد تاریخی مربوط به مسیح، متعلق به قبل از نگارش اناجیل و یا هم عصر (متی، مرقس، لوقا و یوحنا) می باشند.
هشت. معجزات افسانه های دوران باستان نمی توانست الهام بخش نویسندگان عهد جدید باشند. در مواردی، هم روایات اناجیل و هم گزارش های مورخان، معجزات را تایید کرده اند. به هنگام معجزات مسیح، شاگردان، مردم و حتی مخالفان عیسی نیز حضور داشتند. در تلمود یهودیان، به معجزات مسیح اشاره شده است. مورخان (مانند یوسفوس که تقریبا هم عصر مسیح بود)، از مشاهدات مردم اسرائیل درباره وقوع معجزات گزارش تهیه کرده اند. در حالی که هیچ گونه شواهد تاریخی و شاهدان عینی برای افسانه های بت پرستان وجود ندارد.
نه. وجود ده ها هزار نسخه از متن کتاب مقدس مربوط به قرون قبل و بعد از میلاد مسیح و هم چنین اشاره های پدران کلیسا به آیات عهد عتیق و عهد جدید که تا به امروز باقی مانده و در موزه ها نگه داری می شوند، ادعای مربوط به تحریف شدن را کاملا بی اساس می کند. به عبارت دیگر، تایید سخنان مخالفان به معنای نفی و انکار تاریخ است. این نسخ به جا مانده، توسط کارشناسان و محققان به دقت بررسی شده و هیچ گونه تناقض در متن و محتوا مشاهده نگردیده است و بیانگر یکی بودن نسخه های کشف شده با کتاب مقدس کنونی است. بنابراین، خداوند از کلام خودش محافظت کرده است.
ده. از حدود صدو ده میلادی از نسخه ها قطعات کوتاه باقی مانده است. حدود دویست میلادی برخی کتاب های عهد جدید موجود است. حدود دویست و پنجاه میلادی اکثر نسخه های کتاب های عهد جدید وجود دارد. حدود سیصد و پنجاه میلادی کتاب های عهد جدید به طور کامل وجود دارند.
بنابراین، فاصله زمانی بین سال های نگارش نسخه های اصلی و قدیمی ترین نسخه های رونوشت، آن قدر کوتاه است که هر گونه شک و تردید مبنی بر تفاوت نسخه اصلی با نسخه رونوشت را کاملا باطل می کند. این در حالی است که از تاریخ تاسیدیدس (چهارصد قبل از میلاد) فقط هشت نسخه خطی موجود هستند که در حوالی نهصد میلادی یعنی تقریبا هزار و سیصد سال پس از نگارش نسخه اصلی، رونویسی شده اند. تاریخ هرودوت در سده چهارم قبل از میلاد نوشته شد، اما قدیمی ترین نسخه آن متعلق به نهصد میلادی است (یعنی هزار سیصد و پنجاه سال بعد از نگارش اصلی). نوشته های افلاطون در چهارصد قبل از میلاد به تحریر در آمد، اما در نهصد بعد از میلاد (هزار و سیصد و پنجاه سال بعد از نگارش اصلی) رونویسی شده است. سزار در قرن اول میلادی کتاب"جنگ با اقوام گل" را نوشت و حدود نهصد بعد از میلاد اولین نسخه آن رونویسی شد.
با این حال، هیچ محقق آثار کلاسیک باستان حاضر نیست در خصوص اصالت و درستی نوشته های هرودوت یا افلاطون تردیدی به خود راه دهد، در حالی که هزار و سیصد سال از متن اصلی شان فاصله دارند. هیچکس درستی کتاب های تاریخی دوران باستان را به این علت که نسخه های اصلی شان را در دست نداریم، مورد سئوال قرار نمی دهد.
یازده. نقل قول های پدران کلیسا از کتاب های عهد جدید، نقش ثانوی بسیار مهم ایفا می کنند. این نقل قول ها چنان بی شمار و فراگیر می باشند که حتی اگر هیچ نسخه خطی از عهد جدید موجود نمی بود، می شد آن را فقط بر اساس نقل قول پدران کلیسا مجددا نگاشت.
دوازده. از آن جا که قرآن نه فقط اشاره ای به تحریف متن کتاب مقدس نکرده، بلکه یهودیان و مسیحیان را تشویق کرده تا از تعالیم تورات و انجیل پیروی و اطاعت کنند، عده ای بر این باورند که تحریف متن کتاب مقدس در قرون بعد از اسلام انجام شده است. این در حالی است که در زمان پیامبر اسلام و بعد از اسلام نسخه های زیادی از کتاب مقدس در قاره های اروپا، آسیا و آفریقا به زبان های مختلف در دسترس مردم بود.
اگر کسی تصمیم داشت کتاب مقدس را تحریف کند، چگونه می توانست نسخه های سراسر دنیا را جمع آوری کرده و شروع کند به تحریف کردن؟ نکته دیگر آن که ده ها هزار نسخه کتاب مقدس متعلق به قبل و بعد از اسلام در موزه ها موجود است و طبق بررسی کارشناسان، هیچ گونه تفاوت و تضادی میان آن نسخه ها و کتاب مقدس کنونی مشاهده نشده است.