نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
مخالفان مسیحیت می گویند که کتاب مقدس تعلیم می دهد که خدا مخالف هرج و مرج است (اول قرنتیان فصل 14 آیه 33)، ولی کتاب پیدایش، خدا را عامل هرج و مرج معرفی می کند (فصل 11 آیات 8- 9). مخالفان می پرسند: آیا خدا عامل هرج و مرج است یا مخالف آن؟
ابتدا آیات مورد نظر مخالفان مسیحیت را مطالعه و سپس بررسی می کنیم:
ماجرای برج بابل (پیدایش فصل 11 آیات 1- 9)
در آن روزگار (دنیای بعد از طوفان نوح) مردم به یک زبان سخن می گفتند. جمعیت به تدریج افزایش می یافت. کسانی که در دشت بابل سکونت داشتند، تصمیم گرفتند به جای پراکندگی و مهاجرت به مناطق دیگر، شهری را تاسیس کنند و در آن شهر برج سر به فلک کشیده بسازند. پس دست به کار شدند و برای بنای شهر و برج آن، خشت های پخته تهیه نمودند. از این خشت ها به جای سنگ و از قیر به جای گچ استفاده کردند.
تمرکز جمعیت در یک منطقه، عصیان بر علیه حکم خداوند بود (پیدایش فصل 9 آیه 1). آن ها در سرپیچی مستقیم از حکم خدا مبنی بر تکثیر شدن و پر کردن زمین، نقشه کشیدند که از طریق وحدت و تمرکز، قدرتمند شوند. هدف از ساخت برج، فقط برای اثبات این نکته بود که انسان به خودش متکی است و نیازی به خداوند ندارد.
احداث برج با واقعه طوفان در گذشته ارتباط داشت. اهالی شهر بابل به وعده خدا مبنی بر "دیگر طوفانی این چنین رخ نخواهد داد" (پیدایش فصل 9 آیه 11)، اعتماد نداشتند. برج مرتفع و مستحکم که در ساخت بدنه آن از قیر استفاده شد (آیه 5) مانع از نفوذ آب می گردید و از فاجعه انسانی جلوگیری می کرد. قیر در کشتی نوح نیز استفاده گردید (فصل 6 آیه 14). مادر موسی نیز سبدی را قیر اندود کرد تا آب داخل سبد نشود، سپس موسی را که نوزاد سه ماهه بود، در آن گذاشت (خروج فصل 2 آیه 3). اگر خدا می خواست برج را ویران سازد، وقوع زلزله کافی بود مانند فرو ریختن دیوارهای مستحکم اریحا (یوشع فصل 6 آیه 20). هم چنین این سئوال مطرح می شود: آیا اهالی بابل می توانستند برج را بلندتر از قله کوه ها بسازند تا طوفان آنان را نابود نکند؟ (پیدایش فصل 7 آیات 19- 20).
برج بابل، نمادی از خودمختاری و جدایی انسان از خداست. سازندگان برج بر این باور بودند که نیازی به خدا ندارند. اما نکته طنزآمیز آن است که همان برج به بتکده ای مبدل می شود برای پرستش خدای خیالی و غیرواقعی! آن ها فقط به جامعه انسانی و مهارت و توانایی خود متکی بودند. در حالی که اگر با فروتنی از اوامر و دستورات خداوند اطاعت می کردند، او آن ها را سربلند می کرد. ابراهیم با فروتنی به خدا ایمان داشت و خداوند به او چنین وعده داد:"من تو را پدر امت بزرگ می گردانم و تو را برکت می دهم و نامت را بزرگ می سازم و تو مایه برکت خواهی بود" (پیدایش فصل 12 آیه 2).
برج بابل شاهکار بشر و از عجایب دنیا بود. اما به جای آن که برای خدای حقیقی ساخته شود، برای جلال یافتن انسان و بت ها ساخته شد! در زمان حاضر نیزانسان عجایبی برای خود می سازد، نظیر خانه بزرگ، اتومبیل آخرین سیستم، شغل مهم، لباس های گران... تا جلب توجه کنیم. البته این چیزها به خودی خود بد نیستند، اما وقتی هویت و ارزش خود را در آن ها می جوییم، جانشین خدا در زندگی ما می شوند.
در مقایسه با روستاهای کوچک، دورافتاده و آسیب پذیر، شهر بابل از جمعیت متمرکز، معماری زیبا و امنیت برخوردار بود. خداوند مخالف شهر بزرگ با ظاهر پر زرق و برق نیست. او می خواست به جای یک شهر، شهرهای بزرگ و کوچک دیگر نیز تاسیس شود. در ضمن خداوند امنیت کسانی که به مناطق دیگر مهاجرت می کردند، تضمین می کرد. اقامت در یک منطقه مانع بزرگی برای پیشرفت جامعه انسانی در دراز مدت ایجاد می کرد. مثلا معادن و مواد اولیه برای گسترش شهر و تولید در یک منطقه متمرکز نبود. بسیاری از معادن در مناطق دور قرار داشتند.
پراکندگی مردم سبب اکتشاف منابع طبیعی و مناطق ناشناخته می گردید. یا اگر قحطی حادث می شد، اهالی تنها منطقه مسکونی دنیا نمی دانستند آیا در نقاط دورتر به غذا دسترسی خواهند داشت یا خیر. اگر زلزله شدیدی رخ می داد، شاید نژاد بشری کاملا نابود می شد. شاید سرایت بیماری های کشنده نیز عامل انقراض انسان ها می گردید. هم چنین به علت نوع سیستم حکومتی، فقط عده معدودی ثروتمند بودند و اکثر مردم تبدیل به برده می شدند. بدین ترتیب، استعداد بسیاری از مردم شکوفا نمی شد و اختراعات بسیار معدود بود. در ضمن سفر و سیر و سیاحت هرگز انجام نمی شد. هیچکس این شجاعت و انگیزه را نداشت، منطقه پرجمعیت را ترک گوید و به نواحی غیرمسکونی و ناشناخته سفر کند. اگر کسانی هم مخالف حکومت بودند و از شهر می گریختند، حکومت و سرزمین دیگری وجود نداشت تا از آنان حمایت و پشتیبانی نماید.
ایمان به خدای حقیقی در یک جامعه متمرکز بت پرست تقریبا غیرممکن بود. حتی اگر والدین ایماندار بودند، فرزندان شان همرنگ جامعه فاسد می شدند. بنابراین یک جامعه متمرکز نمی توانست مکان مناسبی برای ایمانداران باشد. به یاد آورید: خدا ابراهیم را از جامعه بت پرست خارج کرد و قوم اسرائیل را از مصر بیرون آورد.
بنابراین، خدا نقشه اهالی بابل را تایید نکرد. انسان گناهکار و سقوط کرده، به فردی ترسناک تبدیل شده و درد و رنج را برای همنوعانش به ارمغان می آورد. خدا می دانست که نقشه نجات او با اسکان متمرکز انسان های بت پرست و متکبر در یک شهر، هرگز عملی نخواهد شد.
بنابراین، خدا نقشه اهالی بابل را تایید نکرد. انسان گناهکار و سقوط کرده، به فردی ترسناک تبدیل شده و درد و رنج را برای همنوعانش به ارمغان می آورد. خدا می دانست که نقشه نجات او با اسکان متمرکز انسان های بت پرست و متکبر در یک شهر، هرگز عملی نخواهد شد.
خداوند فرمود:" زبان آن ها را تغییر خواهیم داد تا سخن یکدیگر را نفهمند" (آیه 7). از این آیه درمی یابیم که زبان ها توسط انسان اختراع نشده اند.
اولین داوری خداوند در بعد از طوفان بزرگ، به وقوع پیوست. مهم نبود که چه تعداد افراد با تکبر علیه خدا در ستیز بودند. خداوند نقشه خود را تحقق بخشید. او در بابل فقط با تغییر دادن زبان مردم، هماهنگی آن ها را غیرممکن ساخت. هر خانواده یا طایفه با زبان خاص خود از بابل خارج شدند. خدا از طریق پراکنده کردن اهالی شهر بابل، هدف خود را به اجرا درآورد. آنچه را خداوند خواست، به اجرا درآورد.
وقتی خدا بخواهد کاری را انجام دهد، فرقی نمی کند اوضاع و شرایط چگونه است. فرقی نمی کند مردم به شما چه می گویند. او خواست خود را محقق می کند. هیچکس و هیچ چیزی نمی تواند جلوی قدرت معجزه خداوند را در زندگی شما بگیرد. وقتی خدا بخواهد، موانع و مشکلات غیر قابل حل، محو و نابود خواهند شد. به خدا اعتماد کنید.
وقتی خدا بخواهد کاری را انجام دهد، فرقی نمی کند اوضاع و شرایط چگونه است. فرقی نمی کند مردم به شما چه می گویند. او خواست خود را محقق می کند. هیچکس و هیچ چیزی نمی تواند جلوی قدرت معجزه خداوند را در زندگی شما بگیرد. وقتی خدا بخواهد، موانع و مشکلات غیر قابل حل، محو و نابود خواهند شد. به خدا اعتماد کنید.
محل واقعی برج، اکنون با ویرانه های شمال معبد مردوک یکی محسوب می شود. در آن مکان کتیبه ای قدیمی کشف شد که مضمون آن چنین بود:"بنا کردن این برج مشهور، خدایان را آزرده ساخت و شبی، خدایان مردم را پراکندند و گفتارشان را عجیب کردند". این متن، شبیه گزارش کتاب مقدس است. هنگامی که برج برپا بود، از چندین طبقه ایوانی شکل تشکیل شده بود که هرچه به طرف بالا می رفتند، کوچک تر می شدند و بر نوک برج، مذبحی برای برای "مردوک" (خدای بابل) قرار داشت.
اما عطای زبان ها در روز پنطیکاست (تاسیس کلیسا)، برخلاف اغتشاش زبان ها در بابل بود. آن روز در شهر اورشلیم، همه زائران و غیر یهودیان پیام انجیل را به زبان خود شنیدند که سبب ایمان آوردن و اتحاد گردید (اعمال رسولان فصل دوم). هم چنین زمانی فرا خواهد رسید که "ایمانداران از تمام قوم ها، قبیله ها، نژادها و زبان ها، در پیشگاه تخت خداوند و در برابر مسیح خواهند ایستاد" (مکاشفه فصل 7 آیه 9).
پولس در نامه اش خطاب به مسیحیان کلیسای قرنتس چنین نوشت:"خدا هرج و مرج را دوست ندارد، بلکه هماهنگی و نظم و ترتیب را" (اول قرنتیان فصل 14 آیه 33).
پولس به مشکل ناهماهنگی در پرستش مسیحیان کلیسای قرنتس اشاره می کند. هر کاری که در جلسه عبادتی انجام می شود، باید برای عبادت کنندگان مفید باشد. متاسفانه مراسم پرستش کلیسای قرنتیان، مغشوش، ناهماهنگ و بدون برنامه ریزی بود. پولس راهکارها و دستوراتی را برای رفع مشکل ارائه داد (فصل 14 آیات 26- 33).
نتیجه گیری
در ماجرای برج بابل، اتحاد بر علیه حکم خدا (پراکندگی انسان ها در دنیا) و گرایش به بت پرستی بود. در حالی که در کلیسای قرنتس پرستش خدای حقیقی بدون نظم و هماهنگی انجام می شد، که مورد تایید خداوند نبود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر