آنگاه عیسی نزدیک آمد و به ایشان فرمود :((تمامی قدرت در آسمان و بر زمین به من سپرده شده است. پس بروید و همه قومها را شاگرد سازید و ایشان را به نام پدر, پسر وروح القدس تعمید دهید.))
۱۳۹۴ شهریور ۹, دوشنبه
چگونه به برکات الهی برسیم ؟ " یقین بدانیم که بهترین و کوتاهترین و تضمین شده ترین راه سعادتمندی ؛ همین است که در هر جا و در هر وضعیت و در هر موقعیتی که همینک قرار داریم ، فقط و فقط در راستی و درستی و زندگی خداپسندانه بسر ببریم ! یعنی همخونه خوبی باشیم ، همکار خوبی باشیم ، شاغل خوبی باشیم ، و هر کاری را فقط برای خدا و بخاطر خدا انجام بدهیم ..." آمین
۱۳۹۴ شهریور ۸, یکشنبه
* من باور نمي كنم که خدا به كسي جواب ندهد ؛ او از این سه طریق پاسخ می دهد : ١- آري انجام شود . ٢- بله ، ولي فعلا زود است . ٣- یا اینکه پيشنهاد بهتري برايت دارم . فقط صبور و بردبار باش و جوابت را در وقتش بگیر. هیچوقت در فشارهای زندگی اندوهگین مشو ... زیرا این خداست که تو را در آغوشش پیش می برد ... در خداوند همواره شاد باش ؛ برای تمام رنجهایی که می بری صبر کن ، صبر اوج احترام ما به حکمت خداوند است . آمین
۱۳۹۴ شهریور ۷, شنبه
ریچارد داوکینز (ملحد انگلیسی) در کتاب توهم خدا (پندار خدا) ادعا کرده که انسان از توانایی فوق العاده ای برخوردار است به طوری که می تواند تا عالی ترین مراحل فضایل اخلاقی رشد کند. بنابراین نیازی به اعتقاد و توکل به خدا نیست. اما نگرش مسیحیت این است که هر گاه احساس ضعف می کنیم، خدا دارد به ما یادآوری می کند که به او متکی باشیم و توکل نماییم. مطابق دیدگاه مسیحیت، به علت رخنه گناه، طبیعت انسان به گناه آلوده شده است و برای آزادی از قلمرو قدرتمند گناه به کمک خدا نیاز دارد. در نتیجه، اعمال نیکو ثمره نجات از قلمرو گناه است و نه عامل نجات انسان از قلمرو قدرتمند شیطان. اگر انسان قادر است بر قدرت گناه غلبه کند: یک. نیاز به توکل و اتکا به خداوند معنا و مفهوم خود را از دست می دهد. دو. در این صورت انسان بایستی تمام اوامر و دستورات الهی را، بدون کم و کاست، کاملا اجرا کند. شکستن حتی یکی از احکام، شخص را زیر محکومیت می برد. از آن جا که همه احکام خدا را نقض کرده اند، همه محکوم هستند. اما واقعیت این است که انسان قادر به نجات خود از قلمرو گناه نیست. این کار را خدا انجام می دهد. عامل نجات، تلاش و کوشش انسانی نیست. اگر شما با یک حیوان درنده روبرو شوید، آیا می توانید غیر مسلح و با اراده آزاد با آن بجنگید؟ شیطان از قدرت های مافوق طبیعی برخوردار است و به مراتب قوی تر از حیوانات درنده می باشد.
۱۳۹۴ شهریور ۶, جمعه
سئوال مخالفان: منشاء دستورات پولس کیست: خدا یا خودش؟
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
یکی از انتقادات مخالفان مسیحیت آن است که پولس از یک سو مدعی است از جانب خدا سخن می گوید (اول قرنتیان فصل 7 آیات 10- 25)، در حالی که در آیه 12 اذعان کرده که از سوی خدا حکمی ندارد و در نتیجه خودش حکم صادر می کند. چگونه می توان پولس را رسول خدا نامید و به سخنان او اعتماد کرد؟
نامه مسیحیان کلیسای قرنتس به پولس حاوی سئوالاتی در باره موضوعات مختلف از جمله ازدواج بود. فصل هفتم اول قرنتیان به پاسخ پولس درباره ازدواج اختصاص دارد.
یکی از ایردات مخالفان آن است که ادعا کرده اند از آیه 10- 25 پولس از سوی خدا سخن گفت، در حالی که در آیه 10 چنین می خوانیم:"برای آنانی که ازدواج کرده اند، یک دستور دارم، دستوری که از جانب خدا نیست". در آیه 12 نیز پولس دوباره همین نکته را ذکر می کند:"می خواهم "نکاتی" را به عنوان توصیه ذکر کنم که گرچه مستقیما از جانب خدا نیستند، اما به نظر من بسیار مفید می باشند". در آیه 25 پولس همین نکته را دوباره تکرارمی کند:"برای دختران باکره حکمی از جانب خدا ندارم".
در نتیجه استنباط مخالفان که از آیات 10- 25 پولس از جانب خدا سخن گفت، این تردید در ذهن به وجود می آورد که آیا مخالفان متن کتاب مقدس را خوانده اند؟ به نظر می رسد این ادعای پولس را از آیه یاب کتاب مقدس یافته اند، یا اگر متن کتاب مقدس را خوانده اند، آنقدر شتابزده و بدون دقت بوده، که مقصود پولس را متوجه نشده اند!
در نتیجه استنباط مخالفان که از آیات 10- 25 پولس از جانب خدا سخن گفت، این تردید در ذهن به وجود می آورد که آیا مخالفان متن کتاب مقدس را خوانده اند؟ به نظر می رسد این ادعای پولس را از آیه یاب کتاب مقدس یافته اند، یا اگر متن کتاب مقدس را خوانده اند، آنقدر شتابزده و بدون دقت بوده، که مقصود پولس را متوجه نشده اند!
اما آیا نصایح پولس در چارچوب نگرش کتاب مقدس بود؟ ابتدا به مثالی توجه کنید:
اگر خدا به نوح گفت کشتی بساز، پس مخترعان اجازه اختراع اتومبیل، قطار و هواپیما را از خدا دریافت نکرده اند و اقدام آنان در چارچوب احکام خدا نبوده است! حتی مخالفان هم با این عقیده موافق نیستند.
وقتی فصل 7 آیات 12- 16 را با دقت بخوانیم، درمی یابیم که اعضای کلیسای قرنتس تصور می کردند که پولس با طلاق گرفتن یک ایماندار از بی ایمان موافقت خواهد کرد. در این مورد پاسخ پولس منفی است. او با طلاق مخالف است:"اگر یک مسیحی، همسری غیرمسیحی دارد و آن زن یا مرد حاضر است با او زندگی کند، او نباید زن خود را طلاق دهد (آیات 13- 14). به عبارت دیگر، پولس می گوید اگر زن و شوهری عاشقانه همدیگر را دوست دارند و در کانون خانواده آنان علی رغم اختلاف عقیده، صلح و آرامش حاکم است، چرا باید حکم طلاق و جدایی صادر شود؟ آن ازدواج در نظر خداوند محترم و مقدس است. آیا این پاسخ و نگرش پولس از دیدگاه سیستم قضایی، جامعه شناسی، روان شناسی و مردم، غیرمنطقی است؟
وقتی پولس می گوید که این دستور از جانب خداوند نیست، یعنی درباره این موضوع، تعلیم مشخص و روشنی از جانب خدا ندارد. از سوی دیگر، خدا هرگز شخصی را که فاقد عقل، تفکر، اراده و عدم تشخیص است، به عنوان رسول یا پیامبر انتخاب نمی کند. هم چنین پولس به حکمتی که خداوند به او عطا کرده تا پاسخگوی سئوالات ایمانداران مسیحی باشد، اشاره می کند (آیه 25).
اگر پاسخ پولس آن بود که علی رغم عشق و علاقه زن و شوهر به یکدیگر، بایستی از یکدیگر جدا شوند و طلاق ضروری است، اعتبار خود را به عنوان رسول خدا از دست می داد. بدون تردید روح القدس (روح خدا)، شاگردان مسیح، کلیساها و بعدها پدران کلیسا به این تصمیم پولس اعتراض می کردند.
با این توصیف، پولس مجردها را تشویق می کند تا با ایمانداران مسیحی ازدواج کنند (دوم قرنتیان فصل 6 آیه 14). این حکم پولس نیز نه فقط مغایر با دیدگاه کتاب مقدس نیست، بلکه از نقطه نظر روان شناسی، جامعه شناسی و اکثریت مردم قابل پذیرش است.
حکم دیگر پولس آن است که اگر زن یا شوهر غیرمسیحی مایل باشد از همسر مسیحی خود جدا شود، اشکالی ندارد. در این مورد، همسر مسیحی نباید اصرار کند که همسر غیرمسیحی با او بماند، زیرا خدا می خواهد ایمانداران در صلح و صفا زندگی کنند (آیه 15).
بحث های عقیدتی و اختلاف نظر در شیوه زندگی، سبب بروز مشاجره و اختلافات خانوادگی می شود. لذا پولس برای پرهیز از مبارزه و جنگ و جدال در زندگی زناشویی دستور می دهد که اگر همسر غیرمسیحی خواستار جدایی است، بهتر است رابطه خاتمه یابد. این حکم پولس نیز با سیستم قضایی، روان شناسی و جامعه شناسی مغایرت ندارد و اکثر مردم با این دستور موافق هستند.
در آیات 25- 40 پولس به سئوال اعضای کلیسای قرنتس درباره مجردها پاسخ می دهد. او می گوید:"با توجه به مشکلات و سختی هایی که برای ما مسیحیان در زمان حاضر وجود دارد، بهتر است که شخص ازدواج نکند" (آیه 26).
حکومت روم مسیحیان را مورد آزار و اذیت قرار می داد. توصیه عملی پولس آن بود که شخصی که مجرد است، دچار رنج و زحمت کم تری است و با آزادی بیشتری می تواند زندگی خود را به خاطر مسیح به خطر بیندازد. در دوران جنگ عراق و ایران، بسیاری از سربازان مجرد تصمیم گرفتند که بعد از دوران نظام وظیفه، یا بعد از جنگ و یا پس از چند بار حضور در جبهه های نبرد، ازدواج کنند. مقاطعی در زندگی وجود دارد که نمی توان به روال عادی زندگی کرد. در چنین شرایطی بهتر است شخص مجرد از ازدواج صرفنظر کند. انسان مجرد، نگران همسر و فرزند نیست و در نتیجه می تواند شرایط سخت اقتصادی و فشارهای اجتماعی را به مراتب راحت تر تحمل نماید.
مسیح با پیشگویی درباره حمله رومی ها به اورشلیم در هفتاد میلادی، فرمود:"وای به حال زنانی که در آن زمان آبستن بوده، یا بچه شیرخواره داشته باشند!" (لوقا فصل 21 آیه 23). مقصود مسیح آن است که زنان آبستن یا خانم هایی که طفل و کودک کوچک دارند، نمی توانند به سرعت بگریزند، در نتیجه سربازان رومی آنان را به قتل می رسانند.
با این توصیف، پولس در آیه 28 این نکته را اضافه می کند:"اگر در همین شرایط سخت، تصمیم دارید ازدواج کنید، اشکالی ندارد، ولی بدانید که ازدواج مشکلات شما را بیشتر می کند و من دلم نمی خواهد شما را در مشکلات ببینم". پولس به مجردها توصیه می کند که در شرایطی که مسیحیان مورد آزار و اذیت قرار گرفتند، (و حتی به روایت تاریخ حتی شغل خود را از دست می دادند)، بایستی در مورد موضوع ازدواج واقع بینانه تفکر کنند و سپس تصمیم بگیرند.
با این توصیف، پولس در آیه 28 این نکته را اضافه می کند:"اگر در همین شرایط سخت، تصمیم دارید ازدواج کنید، اشکالی ندارد، ولی بدانید که ازدواج مشکلات شما را بیشتر می کند و من دلم نمی خواهد شما را در مشکلات ببینم". پولس به مجردها توصیه می کند که در شرایطی که مسیحیان مورد آزار و اذیت قرار گرفتند، (و حتی به روایت تاریخ حتی شغل خود را از دست می دادند)، بایستی در مورد موضوع ازدواج واقع بینانه تفکر کنند و سپس تصمیم بگیرند.
۱۳۹۴ شهریور ۵, پنجشنبه
نغمه عابدینی همسر کشیش زندانی سعید عابدینی در خصوص پیگیری وضعیت سعید از سوی دولت امریکا گفته است؛ “پیگیریهای وزارت خارجه از زمان توافق هستهای ایران و آمریکا، نسبت به قبل کمتر شده و بیشتر سکوت میکنند.”
به گزارش «محبت نیوز» یکی از مهم ترین دغدغه های وامانده پس از توافق اتمی تهران و قدرت های جهانی سرنوشت مبهم زندانیان مسیحی منجمله کشیش ایرانی-آمریکایی سعید عابدینی است. در حالیکه نگاه همگان به جزئیات این توافق دوخته شده است، موضوعات حقوق بشری کاملن به بوته فراموشی سپرده شده است
خبرگزاری امریکایی CBN طی گزارش از وضعیت سعید عابدینی خبر داد، در حالیکه کشیش سعید عابدینی از سال ٢٠١٣ در زندان های مخوف جمهوری اسلامی روزگار می گذراند هیچ اقدام جدی از سوی دولتمردان آمریکایی برای رهایی وی انجام نگرفته است.
همچنین مرکز آمریکایی حقوق و عدالت (ACLJ) می گوید نغمه عابدینی همسر کشیش سعید عابدینی از کنگره آمریکا می خواهد همسرش را فراموش نکند. خانم عابدینی با لحنی نومیدانه از تک تک نمایندگان کنگره آمریکا می خواهد نیم نگاهی نیز به وضعیت همسرش و سایر زندانیان مسیحی در ایران داشته باشند. به اعتقاد نغمه عابدینی، شاید کلید آزادی سعید در دستان کنگره باشد.
نغمه عابدینی به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفته است: “پیگیریهای وزارت خارجه از زمان توافق هستهای ایران و آمریکا، نسبت به قبل کمتر شده و بیشتر سکوت میکنند اما در تماسهایی که انجام شده گفتهاند دارند روی موضوع کار میکنند و مساله کشیش زندانی سعید عابدنیی در اولویت پیگیری است ولی جزئیاتی اعلام نکردهاند.“
نغمه ادامه داد: “من در ماه سپتامبر ۲۰۱۵ برای شرکت در یک جلسه حقوق بشری به نیویورک خواهم رفت. ۱۷-۱۸ سپتامبر از پارلمانهای کشورهای مختلف میآیند و ۲۸ سپتامبر هم آقای روحانی به نیویورک خواهد آمد. تلاش خواهم کرد با هیات ایرانی ملاقات داشته باشم یا حداقل بدانند مساله حقوق بشر و سعید برای جامعه بین المللی و مردم آمریکا مهم است.”
همسر این کشیش زندانی گفت: آخرین خبری که از همسرش دارد به ۶ آوریل ۲۰۱۵ (۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۴) برمیگردد: “در این روز ماموران زندان، به بهانه بازرسی به سلول او هجوم برده و او را کتک زده بودند، روی زمین انداخته بودند و دستاش را پیچانده بودند.” همسر این کشیش زندانی گفت موفق نشده با خود او صحبت کند اما منابعی در داخل ایران این خبر را تایید کردهاند.
به گفته مدیر اجرایی (ACLJ) این زندانیان به چیزی فراتر از اندیشیدن نیاز دارند، آنها نیازمند اقدام جدی هستند. علاوه بر سعید عابدینی به گفته فعالان مسیحی ایرانی بیش از ٨٩ مسیحی ایرانی تنها به دلیل اعتقاد دینی در زندان ( یا در انتظار برگزاری دادگاهشان) به سر می برند. این فعالان نگران این موضوع هستند که با حل و فصل موضوع اتمی، سرکوب مسیحیان با شدت بیشتری از سوی دستگاه امنیتی ادامه یابد.
این در حالی است که در روز جمعه شانزدهم مرداد ماه ۱۳۹۴ برابر با (هفتم آگوست ۲۰۱۵) ماموران امنیتی لباس شخصی با هجوم به یک کلیسای خانگی در کرج، جمعی از نوکیشان مسیحی که به جهت مراسم عبادت و پرستش دور هم گرد آمده بودند را بازداشت کردند. که از وضعیت برخی از بازداشت شدگان اطلاع دقیقی در دست نیست .
طی سالهای گذشته بسیاری از مسیحیان و نوکیشان مسیحی تحت فشار، پیگرد و تهدید قرار گرفتند. تعقیب، آزار، ارعاب، بازداشت، صدور احکام قضایی سنگین برای مسیحیان بویژه نوکیشان مسیحی فارسی زبان ایران در نظام جمهوری اسلامی سالیان است که توسط ماموران رسمی و غیر رسمی حاکمیت در حال انجام می باشد و بارها موجب اعتراض نهادهای دینی و حقوق بشری جهان قرار گرفته است.
۱۳۹۴ شهریور ۴, چهارشنبه
چرا خدا اجازه می دهد مشکلات در جهان وجود داشته باشد؟
دفاعیات مسیحی
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
یک. گناه عواقب و پیامدهای وحشتناکی دارد، همان گونه که رفتار نیکو تاثیر مثبت و مفیدی بر خانواده و جامعه می گذارد. اگر مردم گناه کنند و قوانین را نادیده بگیرند و اتفاقی رخ ندهد، اطاعت از خدا معنا و مفهوم خود را از دست می دهد. به عبارت دقیق تر، مشکلات جهان ناشی از خدا نیست، بلکه ریشه آن افراد خطاکار می باشند. کسانی که خودرای و نامطیع می باشند. افرادی که قلب شان از آن خدا نیست.
دو. گاهی تا وقتی تاثیر منفی یک نگرش، مشاهده و احساس نشود، مردم هرگز از آن ایدئولوژی دست نمی کشند. اتفاقات ناگوار و ناخوشایند سبب می شود که انسان ها درباره آن نگرش تجدید نظر کنند. مثلا در دوران انقلاب کمونیست ها در شوروی سابق، همه تحت تاثیر تئوری مارکس بودند. اما در طی دوران هفتاد سال اختناق و دیکتاتوری، مردم شوروی و اروپای شرقی متوجه نقاط ضعف نگرش مارکس شدند. هزاران سال قبل از انقلاب کمونیستی، کتاب مقدس بارها درباره حکومت های ضد خدا هشدار داده بود. اما مردم آن سرزمین ها، نگرش مارکس را ترجیح دادند. اگر هیتلر و استالین و مائو به فرمان مسیح که محبت و صلح و دوستی به همنوع است توجه نشان می دادند، هر کدام میلیون ها نفر را به قتل نمی رساندند. این اتفاقات ناگوار رخ داد تا امروز بسیاری از طرفداران پرو پاقرص آنان نباشند.
باید توجه داشته باشیم که انسان با حق انتخابی که دارد، سرنوشت خویش را تعیین می کند. خدا فقط انتخاب خودمان را به ما می دهد. علاوه بر این، این نکته ای است که در مناسبات روزمره بارها تجربه کرده اید. شخصی به نظر انسان خوبی است، اما بعد از مدتی همنشینی، درمی یابید که آن شخص مکار و حیله گر است.
سه. خدا اجازه می دهد اتفاقاتی رخ دهد تا برای پیشگیری از آن اقدام کنیم. مثلا ریشه قحطی، ضعف مدیریت و برنامه ریزی است. به یاد بیاورید زمانی که یوسف قحطی را در مصر پیشگویی کرد، راه حل هم ارائه داد: ذخیره محصولات. باستان شناسان کانال های آب را در مصر کشف کردند که برای آبیاری زمین های کشاورزی، ذخیره آب و هم چنین جلوگیری از طغیان رود ها ساخته شده بودند. بنابراین، مدیریت و برنامه ریزی یک اصل اساسی است. اگر حکومتی توجهی به مدیریت آب و غذا ندارد، چرا مخالفان، خدا را مقصر قلمداد می کنند؟
تاثیر منفی آلودگی هوا بر لایه اوزن، توازن آب و هوا را برهم زده. در نتیجه آسیب دیدگی لایه اوزن، شاهد واقعه خطرناکی در شمال روسیه در سال 2013 بودیم. شهاب سنگ بزرگ به نقطه ای اصابت کرد و بیش از هزار نفر زخمی شدند.
در ایالت کالیفرنیا یا ژاپن زلزله های متعدد رخ می دهد. اما در اکثر موارد بدون تلفات و خسارات قابل ملاحظه است. این در حالی است مکزیک که در همسایگی آمریکا است، با هر زلزله شدید تلفات و خسارات و فراوانی را متحمل می شود. احداث ساختمان ها با رعایت اصول استاندارد، تلفات و خسارات را به شدت کاهش می دهد. 12 ژانویه 2012 در هایتی زلزله رخ داد و حداقل 200000 نفر جان باختند. جالب است بدانید که فقط تعدادی از ساختمان های دولتی تخریب نشد.
تلفات و خسارات ناشی از سونامی در ژاپن به این علت رخ داد که کارشناسان و مهندس ها احتمال وقوع سونامی را یک درصد می دانستند. آن ها تپه ها و صخره ها را به زمین صاف و مسطح تبدیل کردند، در نتیجه بعد از وقوع زلزله شدید، موج قدرتمند سونامی به راحتی وارد شهرها شد. هیچ گونه کانال در اطراف شهرها ساخته نشده بود. اشتباهات مهندسی منجر به فاجعه هولناک گردید.
امروزه سازمان ها و نهادهای بسیاری به مناطق محروم کمک رسانی می کنند. آیا این لطف و حمایت خداوند را نشان نمی دهد؟ اگر مخالفان خدا واقعا دلسوز همنوع خود هستند، داوطلبانه به این گونه سازمان ها ملحق شوند.
چهار. مشکلات و بحران ها ناشی از گزینه های اشتباه و نقاط ضعف انسان ها است. انسان کامل نیست، اما می توان با پرهیز از انتخاب های غلط و یافتن راه حل، نقاط ضعف را از بین برد. به یاد آورید: کودکان از درد آمپول گریزان هستند، اما تزریق آمپول به نفع سلامتی آنان است.
پنج. ملحدها واژه های درد و رنج، آسیب دیدگی را شرارت و بدی می نامند. در حالی که غالب اوقات، درد و رنج حاصل از مشکلات مفید و سودمند است. مشکلات لزوما شرارت محسوب نمی شوند. معمولا مشکلات باعث آگاهی و اصلاح افراد می شود.
واقعیت آن است که مشکلات ما را به جلو هل می دهد و باعث تغییر وضعیت زندگی می شود. مثلا مشکلات مالی مردم را به خود می آورد تا به ادامه تحصیل و یادگیری حرفه و فن روی آورند و خود را در محل کار ارتقاء دهند.
شش. وقایع ناگوار سبب می شود تا مردم از خودخواهی دست بردارند و به یکدیگر کمک کنند و به خدا توجه نشان دهند. با تحمل درد و رنج، می توانیم دیگران را بهتر درک کنیم و برای خدمت و مشاوره به آن ها علاقه نشان دهیم. بدین ترتیب محبت خدا از طریق کمک ما به دیگران ظاهر خواهد شد.
هفت. اختراعات و کارهای بزرگ توسط کسانی انجام گرفته که اشتیاق شدیدی برای رفع مشکل داشته اند.
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
یک. گناه عواقب و پیامدهای وحشتناکی دارد، همان گونه که رفتار نیکو تاثیر مثبت و مفیدی بر خانواده و جامعه می گذارد. اگر مردم گناه کنند و قوانین را نادیده بگیرند و اتفاقی رخ ندهد، اطاعت از خدا معنا و مفهوم خود را از دست می دهد. به عبارت دقیق تر، مشکلات جهان ناشی از خدا نیست، بلکه ریشه آن افراد خطاکار می باشند. کسانی که خودرای و نامطیع می باشند. افرادی که قلب شان از آن خدا نیست.
دو. گاهی تا وقتی تاثیر منفی یک نگرش، مشاهده و احساس نشود، مردم هرگز از آن ایدئولوژی دست نمی کشند. اتفاقات ناگوار و ناخوشایند سبب می شود که انسان ها درباره آن نگرش تجدید نظر کنند. مثلا در دوران انقلاب کمونیست ها در شوروی سابق، همه تحت تاثیر تئوری مارکس بودند. اما در طی دوران هفتاد سال اختناق و دیکتاتوری، مردم شوروی و اروپای شرقی متوجه نقاط ضعف نگرش مارکس شدند. هزاران سال قبل از انقلاب کمونیستی، کتاب مقدس بارها درباره حکومت های ضد خدا هشدار داده بود. اما مردم آن سرزمین ها، نگرش مارکس را ترجیح دادند. اگر هیتلر و استالین و مائو به فرمان مسیح که محبت و صلح و دوستی به همنوع است توجه نشان می دادند، هر کدام میلیون ها نفر را به قتل نمی رساندند. این اتفاقات ناگوار رخ داد تا امروز بسیاری از طرفداران پرو پاقرص آنان نباشند.
باید توجه داشته باشیم که انسان با حق انتخابی که دارد، سرنوشت خویش را تعیین می کند. خدا فقط انتخاب خودمان را به ما می دهد. علاوه بر این، این نکته ای است که در مناسبات روزمره بارها تجربه کرده اید. شخصی به نظر انسان خوبی است، اما بعد از مدتی همنشینی، درمی یابید که آن شخص مکار و حیله گر است.
سه. خدا اجازه می دهد اتفاقاتی رخ دهد تا برای پیشگیری از آن اقدام کنیم. مثلا ریشه قحطی، ضعف مدیریت و برنامه ریزی است. به یاد بیاورید زمانی که یوسف قحطی را در مصر پیشگویی کرد، راه حل هم ارائه داد: ذخیره محصولات. باستان شناسان کانال های آب را در مصر کشف کردند که برای آبیاری زمین های کشاورزی، ذخیره آب و هم چنین جلوگیری از طغیان رود ها ساخته شده بودند. بنابراین، مدیریت و برنامه ریزی یک اصل اساسی است. اگر حکومتی توجهی به مدیریت آب و غذا ندارد، چرا مخالفان، خدا را مقصر قلمداد می کنند؟
تاثیر منفی آلودگی هوا بر لایه اوزن، توازن آب و هوا را برهم زده. در نتیجه آسیب دیدگی لایه اوزن، شاهد واقعه خطرناکی در شمال روسیه در سال 2013 بودیم. شهاب سنگ بزرگ به نقطه ای اصابت کرد و بیش از هزار نفر زخمی شدند.
در ایالت کالیفرنیا یا ژاپن زلزله های متعدد رخ می دهد. اما در اکثر موارد بدون تلفات و خسارات قابل ملاحظه است. این در حالی است مکزیک که در همسایگی آمریکا است، با هر زلزله شدید تلفات و خسارات و فراوانی را متحمل می شود. احداث ساختمان ها با رعایت اصول استاندارد، تلفات و خسارات را به شدت کاهش می دهد. 12 ژانویه 2012 در هایتی زلزله رخ داد و حداقل 200000 نفر جان باختند. جالب است بدانید که فقط تعدادی از ساختمان های دولتی تخریب نشد.
تلفات و خسارات ناشی از سونامی در ژاپن به این علت رخ داد که کارشناسان و مهندس ها احتمال وقوع سونامی را یک درصد می دانستند. آن ها تپه ها و صخره ها را به زمین صاف و مسطح تبدیل کردند، در نتیجه بعد از وقوع زلزله شدید، موج قدرتمند سونامی به راحتی وارد شهرها شد. هیچ گونه کانال در اطراف شهرها ساخته نشده بود. اشتباهات مهندسی منجر به فاجعه هولناک گردید.
امروزه سازمان ها و نهادهای بسیاری به مناطق محروم کمک رسانی می کنند. آیا این لطف و حمایت خداوند را نشان نمی دهد؟ اگر مخالفان خدا واقعا دلسوز همنوع خود هستند، داوطلبانه به این گونه سازمان ها ملحق شوند.
چهار. مشکلات و بحران ها ناشی از گزینه های اشتباه و نقاط ضعف انسان ها است. انسان کامل نیست، اما می توان با پرهیز از انتخاب های غلط و یافتن راه حل، نقاط ضعف را از بین برد. به یاد آورید: کودکان از درد آمپول گریزان هستند، اما تزریق آمپول به نفع سلامتی آنان است.
پنج. ملحدها واژه های درد و رنج، آسیب دیدگی را شرارت و بدی می نامند. در حالی که غالب اوقات، درد و رنج حاصل از مشکلات مفید و سودمند است. مشکلات لزوما شرارت محسوب نمی شوند. معمولا مشکلات باعث آگاهی و اصلاح افراد می شود.
واقعیت آن است که مشکلات ما را به جلو هل می دهد و باعث تغییر وضعیت زندگی می شود. مثلا مشکلات مالی مردم را به خود می آورد تا به ادامه تحصیل و یادگیری حرفه و فن روی آورند و خود را در محل کار ارتقاء دهند.
شش. وقایع ناگوار سبب می شود تا مردم از خودخواهی دست بردارند و به یکدیگر کمک کنند و به خدا توجه نشان دهند. با تحمل درد و رنج، می توانیم دیگران را بهتر درک کنیم و برای خدمت و مشاوره به آن ها علاقه نشان دهیم. بدین ترتیب محبت خدا از طریق کمک ما به دیگران ظاهر خواهد شد.
هفت. اختراعات و کارهای بزرگ توسط کسانی انجام گرفته که اشتیاق شدیدی برای رفع مشکل داشته اند.
چرا یحیی دچار تردید شد که آیا عیسی همان مسیح موعود است؟ (متی فصل 11 آیات 1- 15)
خدا به یحیی گفت:"هرگاه دیدی روح خدا از آسمان آمد و بر شخصی قرار گرفت، بدان که او همان است (مسیح موعود) که منتظرش هستید" (یوحنا فصل 1 آیه 33). اما چرا یحیی در زندان در مورد مسیح دچار تردید شد؟ (متی فصل 11 آیات 2- 3)
خدا به اشعیاء که یکی از بزرگ ترین انبیای عهد عتیق بود، وعده داد که نجات دهنده ای برای اسرائیل خواهد آمد (عیسی مسیح) و صدایی نیز در بیابان (یحیی تعمید دهنده)، راه را برای آمدن او مهیا خواهد ساخت (اشعیاء فصل 40 آیه 3). از زمان ملاکی نبی (پیامبری که آخرین کتاب عهد عتیق را نوشت) برای مدت 400 سال هیچ پیامبری از جانب خدا نیامده بود. مردم همه بی صبرانه منتظر ظهور مسیح موعود بودند (لوقا فصل 3 آیه 15). قوم اسرائیل به شریعت الهی و کتاب های عهد عتیق هم چنان وفادار بود. سخنان اشعیاء توجه مردم را به سوی مسیح موعود جلب کرد و از این طریق آنان را تسلی می بخشید.
سرانجام، یحیی در بیابان ظهور کرد. بیابان مکانی بود دور از جاذبه شهرها و مشغولیات این دنیا. در این مکان، تنها چیزی که مردم را جذب می کرد، پیغام کوبنده یحیی بود. "بیابان" پیشگویی های عهد عتیق را مبنی بر این که یحیی باید صدای "ندا کننده ای در بیابان" باشد، تحقق بخشید.
مردم از شهر اورشلیم و از نقاط مختلف اسرائیل به آن بیابان می شتافتند تا سخنان او را بشنوند. آنان به اعمال و رفتار بد خود اعتراف می کردند و از یحیی در رود اردن غسل تعمید می گرفتند (مرقس فصل 1 آیه 5). رود اردن، رود اصلی اسرائیل است. ناحیه دو سمت رود اردن، بیابان است. در این منطقه بود که یحیی زندگی می کرد، موعظه می نمود و تعمید می داد.
یحیی و مسیح
گرچه یحیی نخستین نبی واقعی پس از 400 سال بود، اما عیسی مسیح بسیار بزرگ تر از او بود. یحیی می گفت که در مقایسه با کسی که باید ظهور کند، او بسیار ناچیز و بی ارزش بود. با این توصیف، آنچه یحیی آغاز کرد، عیسی به پایان رساند. آنچه یحیی آماده کرد، عیسی به کمال رساند.
تعمیدی که یحیی با آب می داد، شخص را برای پذیرش پیغام مسیح آماده می کرد. بعد از تاسیس کلیسا، تعمید آب، نشانه ای شد از اعلان کار خداوند در نجات انسان از قلمرو گناه. بنابراین، تعمید آب عامل دریافت طهارت نمی باشد، بلکه فقط عملی سمبلیک است که ایماندار مسیحی در مورد طهارتی که قبلا دریافت کرده است، شهادت می دهد. برای تغییر و دگرگونی نیاز به عملکرد روح القدس (روح خدا) است.
یحیی گفت که عیسی به روح القدس تعمید خواهد داد. عیسی روح القدس را خواهد فرستاد تا درون هر ایماندار زندگی کند. مسیح به روشنی تعلیم می دهد که عامل تولد روحانی (زندگی تازه) روح القدس می باشد (یوحنا فصل 3 آیه 8). تولد روحانی هدیه ای است از جانب خدا که روح القدس می بخشد (رومیان فصل 8 آیه 16، اول قرنتیان فصل 2 آیات 10- 12، اول تسانولیکیان فصل 1 آیات 5- 6). هم چنین مسیح خود را به طور نمادین "آب حیات" معرفی کرد (یوحنا فصل 4 آیات 13- 14). همان طور که بدن گرسنه و تشنه می شود، روح ما هم تشنه و گرسنه می شود.
روح ما به غذا و آب روحانی نیاز دارد. محروم کردن بدن از غذا و آب دور از ذهن است، پس چرا روح خود را از خوراک محروم کنیم؟ "کلمه حیات" عیسی مسیح است و کلام مکتوب او "کتاب مقدس" می باشد. بدین ترتیب می توانیم گرسنگی و تشنگی روح خود را رفع کنیم.
یحیی هنگامی که عیسی را تعمید می داد، مسیح را شناخت:"همان طور که گفتم، من نیز او را نمی شناختم. ولی خدا به من فرمود که هر گاه دیدی روح خدا (روح القدس) از آسمان آمد و بر کسی قرار گرفت، بدان که او همان است که منتظرش هستید" (یوحنا فصل 1 آیات 32- 34). یحیی و عیسی خویشاوند دور بودند، بنابراین یحیی او را می شناخت. اما مسیح موعود بودن عیسی برای یحیی مشخص نبود تا زمان تعمید او که فهمید عیسی، همان مسیح موعود است (متی فصل 3 آیات 16- 17). اکنون مسیح وارد صحنه شده بود و فعالیت خود را شروع کرد. یحیی رسالت خود را به کمال رسانده بود.
سخنان یحیی همان طور که بسیاری را برمی انگیخت تا توبه کنند، سایرین را به مقاومت و مخالفت تحریک می کرد. او از رهبران مذهبی یهود به شدت انتقاد می کرد (متی فصل 3 آیات 7- 9)، چون ریاکار بودند و خود را برحق می دانستند. یحیی حتی هیرودیس پادشاه را دعوت کرد تا به گناهش اعتراف کند (مرقس فصل 6 آیه 20). هیرودیا، زنی که هیرودیس به طور نامشروع با او ازدواج کرده بود (متی فصل 14 آیات 3- 4)، تصمیم گرفت خود را از دست این واعظ بیابانی خلاصی دهد. یحیی دستگیر شد و به زندان افتاد (مرقس فصل 6 آیات 17- 18).
وقتی یحیی در زندان به سر می برد، دچار تردید شد که آیا عیسی واقعا همان مسیح موعود است؟ در واقع، این سئوال برای یحیی مطرح شده بود:" اگر عیسی همان مسیح موعود است، پس چرا من در زندان هستم؟ در حالی که می توانستم برای مردم موعظه کنم و قلب آن ها را برای پذیرش مسیح آماده سازم!"
هم چنین اشاره یحیی به " آیا تو همان هستی که باید منتظر او باشیم" (متی فصل 11 آیه 3) بیانگر این واقعیت است که او مانند سایر یهودیان می پنداشت که مسیح موعود، یهودیان را از سلطه سیاسی رومیان و حاکمان دست نشانده نظیر هیرودیس، آزاد خواهد کرد. یحیی به موازات تحول روحانی مردم، منتظر تغییر و تحول در امور سیاسی هم بود! اگرچه یحیی نشانه ای از خدا دریافت کرد که عیسی همان مسیح موعود می باشد (یوحنا فصل 1 آیات 32- 34)، اما او منظور خدا را از رسالت مسیح به درستی درک نکرده بود. به همین دلیل شروع کرد به شک کردن در مورد این که آیا عیسی واقعا مسیح موعود است یا نه.
استنباط و طرز تفکر غلط معمولا منجر به شک و تردید می شود. از سوی دیگر، شک نشانه ضعف نیست، بلکه بیانگر آن است که ما انسان هستیم. باید بدانیم خدا کیست؟ انسان کیست؟ ما انسان هستیم. آنچه مسلم است در مراحل مختلف زندگی، شما و من دچار شک و تردید خواهیم شد.
ما می توانیم شک کنیم، بدون آن که تمام زندگی مان را در حالت شک و تردید بگذرانیم. شک کمک می کند تا در عقایدمان تجدید نظر کنیم. کار شک بیشتر روشن کردن فکر است. شک می تواند برای مطرح کردن سئوال، دریافت جواب و سپس اتخاذ تصمیم مفید واقع شود. وقتی دچار شک می شوید، همان جا توقف نکنید. بگذارید شک شما در همان حال که در جستجوی جواب هستید، ایمان تان را عمیق کند.
حتی بزرگ ترین و معروف ترین افراد نیز دچار شک و تردید می شوند.
مسیح فرمود:"مطمئن باشید در جهان تا به حال، کسی بزرگ تر از یحیی نبوده است" (متی فصل 11 آیه 11). یحیی مردی خداپرست بود که در یک خانواده مذهبی متولد و بزرگ شده بود (لوقا فصل 1 آیه 6). والدین او خدا را خدمت می کردند. پدرش، زکریا، کاهن یهودی بود. وظیفه او تعلیم کلام خدا به مردم و هدایت مراسم عبادتی در معبد بود (لوقا فصل 1 آیات 5- 25). هنگامی که عیسی در رحم مریم بود، الیصابات (مادر یحیی) می دانست که مسیح خداوند است (لوقا فصل 1 آیه 39- 45). بنابراین تردیدی نیست که یحیی درباره مسیح آگاهی داشت. در دوران آغاز خدمت مسیح، یحیی تنها کسی بود که هویت واقعی عیسی را می شناخت. با این توصیف، عهد جدید روشن می سازد که یحیی در مورد مسیح، دچار تردید شد. باید در نظر داشته باشیم که یحیی کتاب مقدس کامل را که امروز داریم، در دسترس نداشت.
وقتی مسیح از شک یحیی آگاه شد، واکنش منفی نشان نداد و او را سرزنش نکرد. او دانست که یحیی گزارش درستی از خدمات و فعالیت هایش دریافت نکرده است. به همین دلیل او دچار شک شده بود. عیسی با اشاره به شفای نابینایان، لنگان، ناشنوایان، جذامی ها، زنده شدن مردگان و موعظه خبر خوش درباره خدا، شک یحیی را رفع کرد. با این همه دلیل، تشخیص هویت عیسی آسان بود.
این دلایل درچارچوب اصول اعتقادات نبود، بلکه شامل اعمالی بود که با چشم قابل مشاهده بودند. کسانی که کارهای عیسی را دیدند، گزارش آن را برای ما ثبت کردند تا امروز بخوانیم. انبیاء گفته بودند که مسیح موعود همین فعالیت ها را انجام خواهد داد (اشعیاء 35 آیات 5- 6، فصل 61 آیه 1).
وقتی شک و تردید هجوم می آورند، کارهای خدا را که در گذشته برای شما انجام داده، به یاد آورده و درباره آن ها تفکر کنید. یادآوری معجزات و برکات خدا، سبب استواری ایمان و رشد روحانی تان خواهد شد.
وقتی مسیح از شک یحیی آگاه شد، واکنش منفی نشان نداد و او را سرزنش نکرد. او دانست که یحیی گزارش درستی از خدمات و فعالیت هایش دریافت نکرده است. به همین دلیل او دچار شک شده بود. عیسی با اشاره به شفای نابینایان، لنگان، ناشنوایان، جذامی ها، زنده شدن مردگان و موعظه خبر خوش درباره خدا، شک یحیی را رفع کرد. با این همه دلیل، تشخیص هویت عیسی آسان بود.
این دلایل درچارچوب اصول اعتقادات نبود، بلکه شامل اعمالی بود که با چشم قابل مشاهده بودند. کسانی که کارهای عیسی را دیدند، گزارش آن را برای ما ثبت کردند تا امروز بخوانیم. انبیاء گفته بودند که مسیح موعود همین فعالیت ها را انجام خواهد داد (اشعیاء 35 آیات 5- 6، فصل 61 آیه 1).
وقتی شک و تردید هجوم می آورند، کارهای خدا را که در گذشته برای شما انجام داده، به یاد آورده و درباره آن ها تفکر کنید. یادآوری معجزات و برکات خدا، سبب استواری ایمان و رشد روحانی تان خواهد شد.
۱۳۹۴ شهریور ۳, سهشنبه
سئوال مخالفان: آیا همه شاگردان عیسی از لغزش محفوظ ماندند، یا یک نفر از شاگردان مسیح لغزش خورد؟
دفاعیات مسیحی
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
یکی از انتقادات عجیب مخالفان آن است که می گویند یوحنا تناقض گویی کرده: مسیح در دعایش می گوید که یکی از شاگردان (یهودای اسخریوطی) فرزند جهنمی است، از دست رفت. اما در فصل 18 مسیح دعای دیگری می کند و می گوید هیچیک از شاگردان لغزش نخوردند! آیا ادعای مخالفان صحیح است؟
فصل 13 مسیح، یهودای اسخریوطی (شاگردی که به مسیح خیانت کرد) را از جمع شاگردان خارج می کند (آیات 21- 30). سپس عیسی در فصل های 14- 16 درباره روح القدس (روح خدا) سخن می گوید و فصل 17 به دعای مسیح اختصاص دارد.
در فصل 17 آیه 12 مسیح چنین دعا کرد:"با قدرت تو از آن ها (شاگردان)، حفظ نمودم به طوری که هیچکدام از دست نرفت، آن پسر جهنمی که کتاب مقس درباره او پیشگویی کرده بود.
در فصل 17 آیه 12 مسیح چنین دعا کرد:"با قدرت تو از آن ها (شاگردان)، حفظ نمودم به طوری که هیچکدام از دست نرفت، آن پسر جهنمی که کتاب مقس درباره او پیشگویی کرده بود.
در فصل 18 یهودای اسخریوطی در جمع کسانی بود که از طرف رهبران مذهبی یهود موظف بودند تا مسیح را دستگیر کنند (آیه 3). مسیح به کسانی که برای دستگیری او آمده بودند، گفت:"اگر مرا می خواهید، بگذارید این ها بروند". او این کار را کرد تا مطابق دعای آن شب خود عمل کرده باشد که فرمود:"تمام کسانی را که به من سپردی، حفظ کردم، به طوری که هیچیک از دست نرفت" (آیات 8- 9). در این آیات نمی خوانیم که مسیح دوباره دعا کرد، بلکه یوحنا دعای عیسی را که در ساعات قبل به زبان آورد، نقل قول می کند.
در فصل هفدهم با دعای مسیح جزئیات ذکر شده، اما در فصل 18 اشاره کلی به دعا دارد. ضمن آن که در هر دو فصل به حذف یهودا از جمع شاگردان اشاره شده. بنابراین تناقضی مشاهده نمی شود.
در قرآن نیز چنین روایت شده که یکی از پسران نوح از رفتن به داخل کشتی خودداری ورزید و در اثر طوفان جانش را از دست داد (سوره هود آیات 42- 43). اما در سوره انبیاء آیه 76 (هم چنین سوره صافات آیات 75- 77) ذکر شده که نوح و خانواده اش از طوفان نجات یافتند. در این آیه، به پسر بی ایمان نوح اشاره ای نشده. پاسخ مسلمانان آن است که در سوره هود جزئیات بیان شده، اما سوره انبیاء، نگرش کلی به ماجرا دارد. ضمن آن که پسر بی ایمان نوح دیگر عضو خانواده محسوب نمی گردید!
۱۳۹۴ شهریور ۲, دوشنبه
۱۳۹۴ شهریور ۱, یکشنبه
سئوال مخالفان: آیا خدا عامل نجات است یا گمراهی؟
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
یکی از اشتباهات رایج مخالفان مسیحیت، کپی برداری کورکورانه از وب سایت های منتقدان کتاب مقدس است. آنان بدون مطالعه متن کتاب مقدس، ادعاهایی را مطرح می کنند که بیشتر موجب خنده می شود تا ایجاد تفکر!
آنان می گویند کتاب مقدس تعلیم می دهد که خدا مشتاق است که همه مردم نجات یابند (اول تیموتاوس فصل 2 آیه 4)، ولی در جای دیگر خدا را عامل معرفی گمراهی معرفی می کند:"خدا اجازه خواهد داد تا با تمام وجود، این دروغ ها را باور کنند و محکوم شوند" (دوم تسالونیکیان فصل 2 آیات 11- 12). مخالفان نه فقط آیه 12 را به طور کامل ذکر نکرده اند، بلکه با حذف آیه 10، موضوع اصلی فصل دوم را نیز توضیح نداده اند.
فصل دوم درباره ظهور دجال (ضد مسیح) است. پولس شرح می دهد درست قبل از بازگشت مسیح، شخصی کاملا خبیث و شیطانی بر خواهد خاست که آلت دست شیطان است. او با کارهای عجیب و حیرت انگیز خود همه را فریب داده، معجزات بزرگ انجام خواهد داد. معجزات دجال برای نابودی مردم و هدایت آنان به سوی خودش و دور کردن از خدا استفاده می شود. بنابراین هر کسی که فقط به فکر جلب رضایت شیطان است، اعمالش از خدا نیست.
کتاب مقدس تعلیم می دهد از ابتدای خلقت، انسان ترجیح داد که به راه خودش برود. نتیجه خود محوری انسان قتل، خیانت، دزدی... جامعه جهانی را به دردسر و مخمصه انداخت. با این توصیف، خدا بشر را تنها نگذاشت و به روش های مختلف با انسان سخن گفت.
حتی تاریخ نیز نشان داده که انسان ها مسئول بروز گناه و مرگ در عالم هستی بوده اند. نباید از یاد ببریم که خطاهای بشریت نیز موجب بسیاری از بدبختی ها و رنج ها در جهان امروز است. متاسفانه تقلب و کلاهبرداری، دروغگویی، دزدی و خودخواهی که وجه مشخصه جامعه امروز ما هستند، همگی محصولی از رنج را به بار می آورند.
دشوار است که خدا را مسئول این ها بدانیم. این رنج ها ریشه هاش در خطایای انسان است، بنابراین، قابل توجه است که چه مقدار از رنج در اثر این امر پدید می آید.
هدف خدا از آفرینش انسان ها آن نبود که آن ها را راهی جهنم کند. کسانی که مطابق با نقشه خدا زندگی کنند، هرگز وارد جهنم نمی شوند. خدا می خواهد انسان ها در مسیر کاملیت الهی گام بردارند و در مراحل زندگی به خالق خود شبیه و شبیه ترشوند.
اراده خداوند این نیست که ما به تروریست، دزد، متقلب، حیله گر، خیانتکار و جنایتکار تبدیل شویم. انسان هایی که نمی خواهند خود را با هدف خداوند تطبیق دهند، درواقع در مسیر جهنم گام برمی دارند. خدا اجازه می دهد تا انسان ها مطابق با تصمیم شان راه زندگی شان را انتخاب نمایند. خدا انسان ها را عروسک کوکی خلق نکرد. با عروسک کوکی نمی توان ارتباط دوستانه و صمیمانه برقرار کرد. خدا دنیا را خلق نکرد تا آن را رها کند. خدا دنیا را آفرید تا با آن ارتباط برقرار کند.
خدا هر کاری لازم را برای ما انجام داده است تا بخشیده شویم، فدیه بیابیم، طاهر شویم و برای آسمان مناسب گردیم. تنها چیزی را که باقی می ماند این است که هدیه نجات را از خدا دریافت کنیم.
حتی خدا ما را با مشکلات و بحران ها مواجه می سازد تا به خود آییم، از خودخواهی و ارتکاب گناه دست برداریم و به سوی خدا بازگشت نماییم. اگر آن را رد کنیم، خدا راه دیگری نخواهد داشت جز این که انتخاب خودمان را به ما دهد. بنابراین، خدا کسی را به جهنم نمی فرستد. ما خودمان خود را به آن جا می فرستیم.
متن کامل آیات 10- 12 چنین است:"کسانی که فریب دجال را می خورند، آنانی هستند که راه راست را رد کرده و راه جهنم را در پیش گرفته اند. آنان حقیقت را دوست ندارند و آن را نمی پذیرند تا نجات یابند. از اینرو، خدا اجازه خواهد داد تا با تمام وجود، این دروغ ها را باور کنند. در نتیجه، تمام کسانی که دروغ را پذیرفتند و راستی را رد نمودند و از گناه لذت برده، شاد شدند، به حق محکوم خواهند شد".
* آیا باور داریم که خداوند شبان ماست ؟ و ما را به مرته های سرسبز میبرد ؟ و به سوی آبهای آرام رهبری میکند ؟ و جان تازه ایی بما می بخشد ؟ و به شاهراه های راست هدایت میکند ؟ و هیچوقت ما را تنها نمیگذارد ؟ و حتی تنبیه او در نهایت به خیریت ماست ؟ اگر واقعا باور داریم ، ما یک ایمانداریم !!! و در هر شرایط باید که شاد شاد شاد باشیم ... آمین
۱۳۹۴ مرداد ۳۱, شنبه
* همه انسانها یکمرتبه در حضور تخت پادشاهی مسیح خداوند قرار خواهند گرفت تا جواب بدهند مسیح عیسی برای آنها در دنیا چه کسی بوده است ؟ اما ایمانداران یکمرتبه دیگر به حضور خداوند خواهند آمد و جواب باید بدهند که با نجاتشان در دنیا چکار کرده اند ؟؟ پس قدر امروز و لحظه هایمان را خوب بدانیم و سعی کنیم که در جهت اراده خداوند عمل نمائیم !!! آمین
۱۳۹۴ مرداد ۳۰, جمعه
* به یک ایماندار حقیقی و واقعی گفتند شهادت زندگی ات را بگو ؛ و او گفت ، کدام قسمتش را بگویم ؟ گذشته ام را ؟ حالم را ؟ یا آینده ام را ؟ کسی که با خدا راه برود ، از اسرار خداوند نیز در زندگی اش مطلع میگردد . او بدون اجازه خداوند هیچ کاری نمیکند ، و با اجازه او همه کار میکند . پس بجای هر تلاشی ، با خودش وقت بگذاریم . قبولی گرفتن از خود خداوند ، خیلی بهتر از قبولی گرفتن از بهترین دانشگاه الهیاتی است !!! آمین آمین و آمین
نظریه تکامل و مشکل رنج و بدی (بخش اول)
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
اگر انسان ها به خدا را به عنوان خالق ایمان دارند، پس باید احکام و قوانین او را اجرا کنند، زیرا خدا قانونگذار است. قوانین الهی بازتاب شخصیت خداوند است و دستورات او برای خیریت و نیکویی ماست. ملاک رفتار و گفتار انسان بایستی بر قوانین الهی استوار باشد.
این دروغ را باور نکنید:"فرقی نمی کند به چه اعتقاد دارید". اعتقاد من، انتخاب من است. اعتقاد من تعیین کننده رفتار من است. اعتقاد غلط در من مشکلات روحی و ناخوشی به وجود می آورد. بنابراین، تنها کلید سلامتی روانی و تعادل روحی من این است که زندگی خود را بر شالوده حقیقت خدا بنا نمایم.
خدا عطا کننده حیات است، بنابراین او برای ما زندگی هدفمندی را در نظر گرفته است. اگر خدا، انسان را دوست نداشت، بشر را هرگز به شباهت خود نمی آفرید (پیدایش فصل 1 آیات 26- 27). آنچه مسلم است خدا روح است و جسم مادی ندارد. او ازلی و ابدی، نامحدود وعاری از گناه است. شباهت انسان به خدا از جنبه های عواطف و اندیشه است. ما هرگز کاملا مانند خدا نخواهیم شد، چون او خالق ما و از ما برتر است. انسان خصوصیات خدا را نظیر محبت، صبر، بخشش، مهربانی و وفاداری منعکس می سازد. انسان مانند خدا، آزادی اراده دارد. خدا این آزادی را بخشیده تا از او پیروی کنیم یا راه دیگری را برگزینیم. از این رو، انسان ها می توانند بسیار فراتر از هر حیوانی با هوشمندی عمل کنند. هم چنین بر خلاف حیوانات، انسان قادر است مطابق اراده آزاد خویش عمل کند و تابع غریزه نیست. انسان آنقدر ارزشمند است که خدا در مسیح به شباهت انسان درآمد.
خدا، انسان را شبیه خود آفرید تا بتواند با او ارتباط برقرار سازد. اگر به شباهت خدا ساخته نشده بودیم، از توانایی و قابلیت برای برقراری ارتباط بی بهره بودیم. خدا می خواهد دوست صمیمی ما شود، ما را برکت دهد، و در زندگی مان معجزاتش نمایان شود. به این دلایل ما را شبیه خودش ساخت.
کسانی که خدا را رد می کنند، شانس و تصادف را به عنوان عامل پیدایی عالم هستی برمی گزینند. و بدین ترتیب قوانین دیگری جایگزین قوانین خدا می شود. هر شخص بر اساس تشخیص خودش آنچه را درست و منطقی به نظر می آید، انجام می دهد (داوران فصل 21 آیه 25).
وقتی مردم خودخواهانه در پی ارضاء تمایلات شخصی خود باشند، نتایج وحشتناکی به بار می آید. آنچه را که متعهد به انجامش می شوند، سرنوشت خودشان، دیگران و جوامع انسانی را تعیین می کند.
هنگامی که قوانین الهی را کنار می گذاشته می شود، فروپاشی آغاز می گردد: نژادپرستی، همجنس گرایی خودخواسته، سقط جنین، روابط نامشروع، پورنوگرافی و نظایر آن گسترش می یابند. تاریخ و کتاب مقدس تایید می کنند که چنین اعمالی در میان بت پرستان رایج و متداول بوده است.
هنگامی که قوانین الهی را کنار می گذاشته می شود، فروپاشی آغاز می گردد: نژادپرستی، همجنس گرایی خودخواسته، سقط جنین، روابط نامشروع، پورنوگرافی و نظایر آن گسترش می یابند. تاریخ و کتاب مقدس تایید می کنند که چنین اعمالی در میان بت پرستان رایج و متداول بوده است.
پیتر هافمن، مورخ کانادایی، در کتابش تحت عنوان "محافظ شخصی هیتلر " (نسخه انگلیسی/ صفحه 264) چنین نوشت:"هیتلر بر این باور بود مبارزه کسانی که می کوشند بر سایرین سلطه جویی کنند، بر اساس نظریه تکامل است. اگر از مبارزه دست بکشند، گندیده شده و نابود می شوند". هافمن در ادامه می نویسد:" حتی خود هیتلر که معتقد به "بقاء قوی تر" بود، در آپریل 1945 مغلوب شد".
آرتور کیت که یک تکامل باور است، در کتابش "تکامل و اخلاقیات" (نسخه انگلیسی/ صفحه 28) چنین خاطرنشان کرد:" ریشه کنی یهودیان توسط هیتلر در واقع بر اساس اعتقاد او به تکامل بود. هیتلر معتقد بود که فقط یک نژاد و یک ملت باید بر جهان حکومت کند".
نگرش کلی تکامل باوران آن است کسانی که از قابلیت و توانایی بیش از دیگران برخوردارند، به نژاد برتر تعلق دارند. در حالی که کتاب مقدس تعلیم می دهد که همه انسان ها از یک والدین (آدم و حوا) به وجود آمده اند و هیچکس بر دیگری برتری ندارد، زیرا انسان شبیه خدا آفریده شده است.
Peter Hoffman, Hitler’s Personal Security (Oxford, UK: Pergamon Press, 1979), p. 264.
Sir Arthur Keith, Evolution and Ethics (New York: Putman, 1947), p. 28.
Sir Arthur Keith, Evolution and Ethics (New York: Putman, 1947), p. 28.
۱۳۹۴ مرداد ۲۹, پنجشنبه
۱۳۹۴ مرداد ۲۸, چهارشنبه
آیا معجزه صید ماهی قبل از رستاخیز مسیح بود یا بعد از آن؟
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
یکی از پرسش های مخالفان کتاب مقدس درباره معجزه صید ماهی است. آنان می گویند این معجزه در دو زمان مختلف انجام شده: قبل از رستاخیز مسیح (لوقا فصل 5 آیات 1- 11) و هم چنین در بعد از زنده شدن مسیح (یوحنا فصل 21 آیات 1- 13). منتقدان می پرسند که کدام معجزه را باور کنیم؟ آیا این دلیل بر تناقض در اناجیل نیست؟
یک. یوحنا آخرین انجیل را در اواخر قرن اول میلادی نوشت. 90 درصد محتوای انجیل او بر وقایع و جزئیاتی استوار است که در اناجیل متی، مرقس و لوقا ذکر نشده است. این نکته بیانگر آن است که یوحنا از متن اناجیل دیگر کاملا آگاهی داشته است. تاکید اصلی این انجیل بر الوهیت مسیح (خدا بودن عیسی) است. بسیاری از مخالفان مسیحیت که اناجیل را نخوانده اند و فقط به شایعات توجه دارند، پولس را مقصر جلوه می دهند که برای نخستین بار مسیح را به عنوان خدا معرفی کرده است. این در حالی است که چهار انجیل بر خدا بودن مسیح تاکید دارند.
دو. مسیح معجزات زیادی کرد. بیماران را شفا داد و مردگان را زنده کرد. تکرار یک معجزه دلیل بر تناقض و تحریف نیست. اگر شخص مومن و ایماندار بگوید که در طول زندگی ام چند بار معجزه خداوندرا در امور مالی مشاهده کرده ام، آیا ادعای او را باید تناقض و دروغ استنباط کرد؟ آیا قانونی وجود دارد که در زندگی هر انسان بایستی فقط یک بار معجزه الهی انجام شود؟ چنین تصوری به معنای محدود بودن و ناتوانی خدا در انجام معجزات بیشتر است.
سه. اگر یوحنا به عنوان ایماندار که به خاطر مسیح زندانی، شکنجه و تبعید شد، حقیقت را می دانست، چرا تصمیم گرفت تا زمان واقعه معجزه صید ماهی را تغییر دهد؟ افراد به خاطر آنچه می دانند درست است جان خود را فدا می کنند (حتی اگر آن عقیده نادرست باشد)، اما هیچکس جان خود را در راه چیزی که خودش هم می داند دروغ است، به خطر نمی اندازد.
چهار. اگر معجزه صید ماهی در چارچوب تحریف بوده است، چه سودی عاید نویسنده یا نویسندگان "معجزه صید ماهی" می گردید؟
چهار. اگر معجزه صید ماهی در چارچوب تحریف بوده است، چه سودی عاید نویسنده یا نویسندگان "معجزه صید ماهی" می گردید؟
پنج. اگر در قرون دوم میلادی به بعد اناجیل تحریف شده، چرا کلیساهایی که نسخه معتبر و موثق در اختیار داشته اند، اعتراض نکردند؟ چرا پدران کلیسا به تغییرات متن اناجیل اشاره نکرده اند؟ چرا در نقل قول های پدران کلیسا از آیات اناجیل، تضاد مشاهده نمی شود؟ چگونه نسخه تحریف شده در اختیار کلیساهایی قرار گرفت که نسخه معتبر داشته اند؟
شش. در اولین معجزه صید ماهی، مسیح همراه شاگردان در قایق بود (لوقا فصل 5 ایات 3- 6) ، اما در معجزه دوم، مسیح در ساحل دریا حضور داشت (یوحنا فصل 21 آیات 4- 13).
هفت. اولین معجزه صید ماهی به قبل از پیروی کامل چند تن از شاگردان به مسیح بازمی گردد. آن ها نتوانستند ماهی صید کنند. در واقع خدا می خواست آن ها شغل ماهیگیری را ترک کنند تا برای تاسیس کلیسا و گسترش مسیحیت در میان یهودیان و غیر یهودیان آماده شوند. اما با آمدن مسیح به جمع شان، مقدار زیادی ماهی به دست آوردند. در نتیجه، آنان به مسیح بیشتر اعتماد کردند. پطرس، یعقوب، یوحنا و اندریاس شغل ماهیگیری را رها کرده و به دنبال مسیح رفتند (لوقا فصل 5 آیه 10). این معجزه در اوایل فعالیت مسیح رخ داد.
معجزه دوم صید ماهی در بعد از رستاخیز مسیح رخ داد (یوحنا فصل 21 آیات 1- 13). آن ها دوباره به شغل ماهیگیری روی آوردند، اما علی رغم تجربیات شان، موفق به ماهی صید نشدند. خدا نقشه دیگری داشت و می خواست آنان به جای ماهیگیری، به صید مردم (بشارت انجیل و تاسیس کلیسا) بپردازند. مسیح دوباره معجزه صید ماهی را تکرار کرد، اما بعد از صبحانه ماموریت واقعی آنان را تشریح نمود.
شغل آنان به جای ماهیگیری، به کار بشارت و تاسیس کلیساها تبدیل شد. این نکته را در زندگی مان تجربه کرده ایم. وقتی دری بسته می شود، بیانگر آن است که خدا نقشه دیگری دارد. او آینده را می بیند و جوانب را بررسی می کند و می داند کدام هدف و برنامه برای شما بهترین گزینه است. خدا می داند که چه می کند. خدا می داند که صلاح ما چیست. خدا همیشه نقشه دیگری دارد. کلام خدا می فرماید:"فکرهای من، فکرهای شما نیست و راه های من، راه های شما نیست. راه های من از راه های شما و فکرهای من از فکرهای شما بلندتر و برتر است" (اشعیاء فصل 55 آیات 8-9).
به عبارت دیگر، رویای خدا برای زندگی شما بزرگ تر و بهتر از آنچه است که همواره تصورش را می کنید. خداوند می فرماید:"می خواهم کار تازه و بی سابقه ای انجام دهم. همین الان انجام می دهم. آیا آن را نمی بینید؟" (اشعیاء فصل 43 آیه 19). مقصود خدا این است که معجزات گذشته در مقابل آنچه خدا قصد دارد انجام دهد، هیچ است.
وقتی خدا دری را در زندگی مان می بندد، به آن معناست که آرزوی ما کوچک، محدود و دردسرساز است. به عبارت دقیق تر، خدا وقتی دری را می بندد، در واقع می خواهد در بزرگ تر و بهتری را باز کند. دری که سرشار از برکت و معجزات است. وقتی خدا دری را می بندد، در واقع دارد از ما حمایت و محافظت می کند، زیرا ما آینده را نمی بینیم. وقتی خدا به دعای تان پاسخ مثبت نمی دهد، به جای غم و نومیدی باید از او تشکر کنید که اجازه نداد مشکلات بیشتر در زندگی تان عرصه را بر شما تنگ تر کنند و یا فاجعه ای رخ دهد.
بنابراین وقتی از وضعیت فعلی ناراضی هستید و می بینید که خدا به دعای تان جواب مثبت نمی دهد، چرا به جای نومیدی و غصه خوردن و یا بدبین شدن به خدا، از خدا تشکر نمی کنید که می خواهد در عالی و شگفت انگیزی را برای تان باز کند؟ بنابراین وقتی خدا با ماست، آینده مانند گذشته نیست. خداوند گاهی درهایی را می بندد تا با باز کردن درهای دیگر، ما را رشد دهد. خداوند وعده داده است:"تو را هرگز تنها نخواهم گذاشت و ترک نخواهم کرد" (عبرانیان فصل 13 آیه 5).
شاید الان که دارید این مقاله را می خوانید، از بدبیاری های بزرگی رنج می کشید. اما هنوز به نقطه پایان نرسیده اید، زیرا دارید زندگی می کنید. وقتی تنفس می کنید و حیات دارید، به آن معناست که خدا برای ایجاد شروع تازه، در دسترس شماست. به این حقیقت فکر کنید که او نه فقط هنوز نقشه بزرگی برای زندگی شما دارد، بلکه به شما کمک هم خواهد کرد تا به هدف برسید.
هر روز صبح که از خواب بیدار می شوید این دعا را بکنید:"خداوندا، با کمک تو نمی گذارم گذشته، آینده ام را خراب کند. من به سوی هدفم پیش می تازم. تمام تلاشم را خواهم کرد، زیرا می دانم امروز روز خداوند است، بنابراین، تو برای من فیض جدید، بخشش جدید، لطف جدید، برکت جدید و حکمت جدید در نظر گرفته ای. آمین"
شاید الان که دارید این مقاله را می خوانید، از بدبیاری های بزرگی رنج می کشید. اما هنوز به نقطه پایان نرسیده اید، زیرا دارید زندگی می کنید. وقتی تنفس می کنید و حیات دارید، به آن معناست که خدا برای ایجاد شروع تازه، در دسترس شماست. به این حقیقت فکر کنید که او نه فقط هنوز نقشه بزرگی برای زندگی شما دارد، بلکه به شما کمک هم خواهد کرد تا به هدف برسید.
هر روز صبح که از خواب بیدار می شوید این دعا را بکنید:"خداوندا، با کمک تو نمی گذارم گذشته، آینده ام را خراب کند. من به سوی هدفم پیش می تازم. تمام تلاشم را خواهم کرد، زیرا می دانم امروز روز خداوند است، بنابراین، تو برای من فیض جدید، بخشش جدید، لطف جدید، برکت جدید و حکمت جدید در نظر گرفته ای. آمین"
۱۳۹۴ مرداد ۲۷, سهشنبه
اگر هدف از ظهور مسیح پادشاهی بود، چرا عیسی درخواست مردم را برای تکیه زدن بر تخت سلطنت نپذیرفت؟
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
یکی از انتقادهای مخالفان درباره پادشاهی مسیح است. آنان می پرسند که در انجیل لوقا فصل 1 آیات 32- 33 پیشگویی شد تا مسیح به عنوان پادشاه ظهور خواهد کرد، در حالی که وقتی مردم خواستند عیسی را پادشاه سازند، او مخالفت کرد (یوحنا فصل 6 آیه 15).
مخالفان چنین استنباط می کنند که این تناقض بیانگر تحریف کتاب مقدس است. آیا این ادعا درست است؟
مخالفان چنین استنباط می کنند که این تناقض بیانگر تحریف کتاب مقدس است. آیا این ادعا درست است؟
در انجیل یوحنا فصل 6 آیات 1- 15 عیسی 5000 هزار نفر را در کنار تپه ای در نزدیکی دریای جلیل در بیت صیداخوراک داد. وقتی مردم این معجزه بزرگ را دیدند، گفتند:"حتما این همان پیامبری است که ما چشم براهش بوده ایم". وقتی عیسی دید که مردم می خواهند او را به زور ببرند و پادشاه کنند، از آنان جدا شد.
اگر عیسی فقط یک انسان بود، بدون شک او با فورا درخواست مردم را می پذیرفت. فقط انسان ها برای شهرت و تحسین شدن هیجان زده می شوند. ولی عیسی تحت تاثیر چنین غروری نبود. او می دانست که به این جهان آمده تا به جای گناهکار بر روی صلیب کشته شود. او هیچ کاری بر خلاف این هدفش انجام نمی داد. او بر تخت پادشاهی نمی نشست، پیش از این که قربانی گناه را بگذراند. او باید رنج می کشید، خونش ریخته می شد و قبل از پادشاهی می مرد. عیسی در زمانی که می خواستند او را پادشاه سازند، خود را مخفی می کرد، ولی وقتی خواستند مسیح را مصلوب کنند، او حاضر بود.
یوحنا گزارش می دهد که مردم به زور می خواستند او را پادشاه سازند، زیرا ساعتی قبل معجزه نان و ماهی را مشاهده کرده بودند.
یهودیان مشتاقانه منتظر آزادیخواهی بودند که آن ها را از زیر ظلم و ستم رومی ها و هیرودیس پادشاه رهایی دهد. بنابراین، کسی که قادر به انجام معجزات است، می تواند یهودیان را از قید استثمار آزاد سازد. می توان تصور کرد این پنج هزار نفر برای جنگ چریکی کاملا آماده بودند تا با قدرت مافوق طبیعی مسیح، لشکر رومیان را شکست داده و برای اسرائیل را از مستمره روم آزاد نمایند.
یهودیان مشتاقانه منتظر آزادیخواهی بودند که آن ها را از زیر ظلم و ستم رومی ها و هیرودیس پادشاه رهایی دهد. بنابراین، کسی که قادر به انجام معجزات است، می تواند یهودیان را از قید استثمار آزاد سازد. می توان تصور کرد این پنج هزار نفر برای جنگ چریکی کاملا آماده بودند تا با قدرت مافوق طبیعی مسیح، لشکر رومیان را شکست داده و برای اسرائیل را از مستمره روم آزاد نمایند.
اما مسیح می دانست که معجزه، احساسات ملی گرایی را در میان جمعیت یهودی برمی انگیزاند. عیسی کاملا می دانست که ماموریت او با آنچه مردم از او انتظار داشتند، تفاوت می کند. او آن ها را واگذاشت و به تنهایی به کوه رفت.
سال ها قبل، فرشته به مریم گفت:"تو به زودی باردار شده، پسری به دنیا خواهی آورد و نامش را عیسی خواهی نهاد. او مردی بزرگ خواهد بود و پسر خدا نامیده خواهد شد و خداوند تخت سلطنت جدش داود را به او واگذار خواهد کرد تا برای همیشه بر قوم اسرائیل سلطنت کند. سلطنت او هرگز پایان نخواهد یافت" (انجیل لوقا فصل 1 آیات 31- 33).
در این دو آیه چند نکته وجود دارد:
یک. انسانیت واقعی مسیح: مریم حامله شده و پسری خواهد زایید.
دو. الوهیت مسیح: پسرخدا نامیده خواهد شد.
دو. الوهیت مسیح: پسرخدا نامیده خواهد شد.
سه. خدمت مسیح: نجات دهنده
چهار. او مرد بزرگی خواهد بود، چه در شخصیت و چه در کار.
پنج. تا ابد سلطنت خواهد کرد.
چهار. او مرد بزرگی خواهد بود، چه در شخصیت و چه در کار.
پنج. تا ابد سلطنت خواهد کرد.
اما باید در نظر داشت که آیات 31- 32 به اولین ظهور مسیح اشاره دارند. در حالی که از بخش دوم آیه 32 – 33 توصیفی است از بازگشت دوباره مسیح به زمین. در آن زمان او سلطنت خواهد کرد.
عیسی به جهان نیامده بود تا حکومتی دنیوی و سیاسی داشته باشد. او به جهان فرستاده شد تا رنج برده، برای گناهان ما بمیرد. او با رد درخواست مردم نشان داد که ملکوت او متعلق به جهان نیست. آنچه مسلم است حکومت سیاسی مسیح هرگز نمی توانست تاثیر روحانی عمیق بر درون انسان بگذارد. اگر انسان از طریق توبه به سوی خدا بازگشت نکند، هرگز به فرد مثبت و مفید برای خودش، اطرافیان و جامعه اش تبدیل نخواهد شد. هم اکنون، شیطان بر قلب اکثر مردم جهان سلطنت می کند. مردم خواهان تغییر رژیم های سیاسی و یا تغییر و تحول در محل کار هستند، در حالی که خدا می خواهد ابتدا ما عوض شویم، آنگاه تحولات مثبت را خواهیم دید.
۱۳۹۴ مرداد ۲۶, دوشنبه
* موضوع خیلی واضح و روشن است ، فقط کمی در سکوت ، تفکر و تعمق لازم دارد ؛ ابتدا با دقت کلام خداوند را بخوان ، سپس خواسته هایت را با نیازهایت تطبیق بده ؛ هر چه را که مطابق کلام نیست رها کن ، و هر چه را که هست نگهدار ، کمبود و کاستی ها را از خودش بطلب ؛ و خودت را به دستان توانمند خودش بسپار ، خودسرانه قدمی را برندار و نشان بده که گوش بفرمانش هستی ، سپس با امید و اعتماد و شادی و در آرامش کامل ؛ منتظر زمانهای او باش ! البته بدون غرغر و شکایت و رنجش خاطر و بدخلقی و عجله ... آمین ؟
۱۳۹۴ مرداد ۲۵, یکشنبه
" فقط خداست كه ... میشود با دهان بسته صدایش كرد... میشود با پای شكسته هم به سراغش رفت... تنها خریداریست كه اجناس شكسته را بهتر برمیدارد... تنهاكسی است كه وقتی همه رفتند میماند... وقتی همه پشت كردند آغوش میگشاید... وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت میشود... و تنها سلطانیست كه ... دلش با بخشیدن آرام می گیرد، نه با تنبیه كردن...! همیشه و همه جا ..." لحظه هاتون لبريز از ياد خدا ... >>>>>>> آمین <<<<<<<
سئوال مخالفان: آیا هیچکس غیر از مسیح به آسمان صعود نکرد؟
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
مخالفان کتاب مقدس می گویند که مسیح ادعا کرد هیچکس قبل از او به آسمان صعود نکرده (یوحنا فصل 3 ایه 13)، در حالی که کتاب مقدس گزارش می دهد خنوخ (پیدایش فصل 5 آیات 21- 24) و ایلیاء نبی (دوم پادشاهان فصل 2 آیه 11) به آسمان بالا برده شدند. مخالفان می گویند که این تناقض در سخن مسیح و گزارش کتاب مقدس، بیانگر تحریف است. آیا ادعای آنان درست است؟
ابتدا باید انجیل یوحنا فصل سوم را بررسی کنیم. نیقودیموس از معلم ها و علمای یهودی بود. او برخلاف اکثر رهبران مذهبی یهود، نگرش متفاوتی به مسیح داشت. او معتقد بود که عیسی برای سئوالات او، پاسخ هایی دارد. او می خواست حقیقت را از شایعات تفکیک کند. بنابراین شبی با مسیح ملاقات کرد. شاید از ترس رهبران یهود و خبرچین های آنان، شب را برای گفتگو با مسیح برگزید.
گفتگوی عیسی با نیقودیموس از اهمیت زیادی برخوردار است، زیرا مسیح اعلام می کند برای آنانی که اشتیاق وارد شدن به ملکوت خدا را دارند، تولد تازه لازم است. این تولدی طبیعی و جسمانی نیست، بلکه تولدی با تغییر وضعیت روحانی است. لازمه آن ایمان آوردن به مسیح خداوند است (آیه 16).
مسیح به نیقودیموس می گوید:"کسی به آسمان بالا نرفت مگر آن که شخص که از آسمان پایین آمد، یعنی پسر انسان که در آسمان است" (آیه 13). مقصود مسیح از این آیه چه بود؟
هنگامی که عیسی فرمود:"کسی هرگز به آسمان نرفت" منظورش این نبود که مقدسین دوران عهد عتیق مانند خنوخ و ایلیاء به آسمان نرفتند. خنوخ و ایلیاء با اقتدار و تصمیم خود به آسمان صعود نکردند، بلکه به آسمان برده شدند. اما عیسی از بالا به زمین آمده بود. عیسی تنها شخصی بود که همیشه در آسمان بوده است. بنابراین، فقط مسیح این اقتدار را داشت که آنچه در آسمان است، بیان نماید.
سایر پیامبران قبل از آغاز رسالت در آسمان زندگی نکرده بودند و لاجرم از آسمان نازل نشده بودند. تولد مسیح نیز عجیب و شگفت انگیز بود. مسیح کاملا آسمان را می شناخت. او با خدای پدر از نظر ذات یکی بود. هیچکس جز مسیح واجد شرایط نبود.
مسیح فرمود:"خداوند آنقدر جهان را محبت نمود که فرزند یگانه خود را فرستاد" (آیه 16). تنها عیسی می توانست در مورد امور آسمانی سخن بگوید، زیرا که تنها او از آسمان به زمین آمده بود (امثال فصل 30 آیه 4).
هیچکس به آسمان نرفته بود تا از خدا شناخت کسب کرده و سپس به زمین بیاید و آن را با مردم درمیان بگذارد. نیقودیموس مسیح را به عنوان استادی که از سوی خدا فرستاده شده، می شناخت. اما مسیح قبل از تجسم، نزد خدا بود، با خدا بود و خود خدا بود (یوحنا فصل 1 آیه 1).
آساف، یکی از نویسندگان مزامیر چنین نوشت:"هر چه فکر کردم نتوانستم بفهمم که چرا بدکاران در زندگی کامیاب هستند. تا این که به خانه خدا رفتم و در آن جا به عاقبت کار آن ها پی بردم" (مزمور 73 آیات 15- 16). نویسنده امثال سلیمان می پرسد:"آن کیست که آسمان و زمین را زیر پا می گذارد؟ آن کیست که حدود زمین را برقرار کرده است؟ نامش چیست و پسرش چه نام دارد؟ (امثال سلیمان فصل 30 آیه 4). پولس نیز می پرسد:"کیست که بتواند فکر خداوند را درک کند؟ چه کسی آنقدر داناست که بتواند مشورتی به خدا دهد یا او را راهنمایی کند؟" (رومیان فصل 11 آیه 34).
عیسی عنوان "پسر انسان" را به زبان آورد. عنوانی که نیقودیموس کاملا می دانست که مسیح از چه چیز سخن می گوید. اصطلاح "پسر انسان" ( اصطلاحی عبری بود برای اشاره به الوهیت) نشان می دهد که عیسی واقعا ادعای خدایی می کرده است. کاربرد "پسر انسان" توسط مسیح، اشاراتی که در دانیال فصل 7 آیه 13 و مزمور 110 آیه 1 ذکر شده، در کنار هم قرار گرفته اند. اصطلاح "پسر انسان" در کتاب دانیال معنایی فراتر از اشاره به یک انسان عادی دارد. عیسی خود را همان "پسر انسان" معرفی می کند که "با ابرهای آسمان آمد". دانیال چنین نوشت:"آنگاه در خواب پسر انسان را دیدم که روی ابرهای آسمان آمد" (دانیال فصل 7 آیه 13). به او قدرت و اختیار بر تمام انسان ها داده شد و همه او را پرستیدند و سلطنت جاودانی یافت (دانیال فصل 7 آیه 14). این ادعا که او برتر از انسان است، احتمالا همان دلیلی است که شورای عالی یهود را بر آن داشت تا عیسی را متهم به کفرگویی کنند.
بر پایه این بررسی، می توانیم با قطع و یقین نتیجه بگیریم که عیسی به گونه ای ادعای الوهیت کرد که برای تمام مدعیانش روشن و واضح بود. رهبران مذهبی این ادعاها را کفرآمیز تلقی کردند و چنین شخصی مطابق شریعت و عرف یهودیان، مستوجب مرگ بود. آنان عیسی را مصلوب کردند "زیرا ادعا می کند که پسر خدا است" (یوحنا فصل 19 آیه 7).
نیقودیموس بعد از گفتگو با مسیح در آن شب، به شخص جدیدی تبدیل شد. او با درک تازه ای از خدا و از خودش، آن جا را ترک کرد. بعدها او در شورای یهود از مسیح دفاع کرد (فصل 7 آیات 50- 52). آخرین تصویری که از نیقودیموس داریم ، او را در کنار یوسف رامه ای نشان می دهد که جسد عیسی را از مقامات رومی تحویل گیرند تا در مقبره ای بگذارند (فصل 19 آیات 39- 40).
تفاوت مسیح با پیامبران دیگر
یک. پیامبران طبق روال طبیعت از یک پدر و یک مادر به وجود آمدند، در حالی که در مورد عیسی چنین نبود. مادرش زمانی آبستن شد که هنوز باکره بود.
دو. پیامبران وفات یافتند، اما مسیح نه فقط بعد از مرگ زنده شد، بلکه به آسمان صعود کرد. قبر او خالی است.
سه. مسیح با خدای پدر در گفتگو بود (یوحنا فصل 1 آیه 18، فصل 12 آیه 49).
چهار. مسیح معجزات زیادی کرد. بیماران را شفا داد و مردگان را نیز زنده کرد.
پنج. مسیح در تعالیم خویش هرگز نمی گفت:"خداوند می فرماید". او با اقتدار تعلیم می داد:"اما من می گویم" (متی فصل های 5 تا 7). مسیح، خدا را پدر می نامید. اما تمام پیامبران حامل پیام خدا بوده اند.
شش. عیسی زمانی که کودک بود، ستاره شناسان امپراطوری پارس در برابر او سجده کردند و او را پرستیدند (متی فصل 2 آیه 11). او بارها مورد پرستش قرار گرفت (متی فصل 14 آیه 33 و فصل 28 آیه 9، انجیل یوحنا فصل 9 آیه 38). فرشتگان، پیامبران و رسولان هرگز اجازه نمی دادند که مورد پرستش قرار بگیرند.
هفت. هیچکدام از پیامبران برای نجات انسان از گناه فدا نشدند. اما عیسی برای رستگاری ما، برای رهایی ما از خشم و غضب خدا پرداخت. به خاطر قربانی شدن عیسی، خدا اکنون گناهان ایمانداران را بخشیده و آن ها را عادل قلمداد کرده است. اکنون می توانیم مستقیما به حضور خدا بیاییم. عیسی آخرین قربانی بود. قربانی دیگر، هرگز ضروری نخواهد بود. مسیح به جهان نیامد تا ما خود را از چنگال گناه آزاد کنیم، او آمد تا خودش ما را نجات دهد.
هشت. مسیح بدون پول و اسلحه، میلیون ها نفر را بیش از قیصر و ناپلئون تسخیر کرد.
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
مخالفان کتاب مقدس می گویند که مسیح ادعا کرد هیچکس قبل از او به آسمان صعود نکرده (یوحنا فصل 3 ایه 13)، در حالی که کتاب مقدس گزارش می دهد خنوخ (پیدایش فصل 5 آیات 21- 24) و ایلیاء نبی (دوم پادشاهان فصل 2 آیه 11) به آسمان بالا برده شدند. مخالفان می گویند که این تناقض در سخن مسیح و گزارش کتاب مقدس، بیانگر تحریف است. آیا ادعای آنان درست است؟
ابتدا باید انجیل یوحنا فصل سوم را بررسی کنیم. نیقودیموس از معلم ها و علمای یهودی بود. او برخلاف اکثر رهبران مذهبی یهود، نگرش متفاوتی به مسیح داشت. او معتقد بود که عیسی برای سئوالات او، پاسخ هایی دارد. او می خواست حقیقت را از شایعات تفکیک کند. بنابراین شبی با مسیح ملاقات کرد. شاید از ترس رهبران یهود و خبرچین های آنان، شب را برای گفتگو با مسیح برگزید.
گفتگوی عیسی با نیقودیموس از اهمیت زیادی برخوردار است، زیرا مسیح اعلام می کند برای آنانی که اشتیاق وارد شدن به ملکوت خدا را دارند، تولد تازه لازم است. این تولدی طبیعی و جسمانی نیست، بلکه تولدی با تغییر وضعیت روحانی است. لازمه آن ایمان آوردن به مسیح خداوند است (آیه 16).
مسیح به نیقودیموس می گوید:"کسی به آسمان بالا نرفت مگر آن که شخص که از آسمان پایین آمد، یعنی پسر انسان که در آسمان است" (آیه 13). مقصود مسیح از این آیه چه بود؟
هنگامی که عیسی فرمود:"کسی هرگز به آسمان نرفت" منظورش این نبود که مقدسین دوران عهد عتیق مانند خنوخ و ایلیاء به آسمان نرفتند. خنوخ و ایلیاء با اقتدار و تصمیم خود به آسمان صعود نکردند، بلکه به آسمان برده شدند. اما عیسی از بالا به زمین آمده بود. عیسی تنها شخصی بود که همیشه در آسمان بوده است. بنابراین، فقط مسیح این اقتدار را داشت که آنچه در آسمان است، بیان نماید.
سایر پیامبران قبل از آغاز رسالت در آسمان زندگی نکرده بودند و لاجرم از آسمان نازل نشده بودند. تولد مسیح نیز عجیب و شگفت انگیز بود. مسیح کاملا آسمان را می شناخت. او با خدای پدر از نظر ذات یکی بود. هیچکس جز مسیح واجد شرایط نبود.
مسیح فرمود:"خداوند آنقدر جهان را محبت نمود که فرزند یگانه خود را فرستاد" (آیه 16). تنها عیسی می توانست در مورد امور آسمانی سخن بگوید، زیرا که تنها او از آسمان به زمین آمده بود (امثال فصل 30 آیه 4).
هیچکس به آسمان نرفته بود تا از خدا شناخت کسب کرده و سپس به زمین بیاید و آن را با مردم درمیان بگذارد. نیقودیموس مسیح را به عنوان استادی که از سوی خدا فرستاده شده، می شناخت. اما مسیح قبل از تجسم، نزد خدا بود، با خدا بود و خود خدا بود (یوحنا فصل 1 آیه 1).
هیچکس به آسمان نرفته بود تا از خدا شناخت کسب کرده و سپس به زمین بیاید و آن را با مردم درمیان بگذارد. نیقودیموس مسیح را به عنوان استادی که از سوی خدا فرستاده شده، می شناخت. اما مسیح قبل از تجسم، نزد خدا بود، با خدا بود و خود خدا بود (یوحنا فصل 1 آیه 1).
آساف، یکی از نویسندگان مزامیر چنین نوشت:"هر چه فکر کردم نتوانستم بفهمم که چرا بدکاران در زندگی کامیاب هستند. تا این که به خانه خدا رفتم و در آن جا به عاقبت کار آن ها پی بردم" (مزمور 73 آیات 15- 16). نویسنده امثال سلیمان می پرسد:"آن کیست که آسمان و زمین را زیر پا می گذارد؟ آن کیست که حدود زمین را برقرار کرده است؟ نامش چیست و پسرش چه نام دارد؟ (امثال سلیمان فصل 30 آیه 4). پولس نیز می پرسد:"کیست که بتواند فکر خداوند را درک کند؟ چه کسی آنقدر داناست که بتواند مشورتی به خدا دهد یا او را راهنمایی کند؟" (رومیان فصل 11 آیه 34).
عیسی عنوان "پسر انسان" را به زبان آورد. عنوانی که نیقودیموس کاملا می دانست که مسیح از چه چیز سخن می گوید. اصطلاح "پسر انسان" ( اصطلاحی عبری بود برای اشاره به الوهیت) نشان می دهد که عیسی واقعا ادعای خدایی می کرده است. کاربرد "پسر انسان" توسط مسیح، اشاراتی که در دانیال فصل 7 آیه 13 و مزمور 110 آیه 1 ذکر شده، در کنار هم قرار گرفته اند. اصطلاح "پسر انسان" در کتاب دانیال معنایی فراتر از اشاره به یک انسان عادی دارد. عیسی خود را همان "پسر انسان" معرفی می کند که "با ابرهای آسمان آمد". دانیال چنین نوشت:"آنگاه در خواب پسر انسان را دیدم که روی ابرهای آسمان آمد" (دانیال فصل 7 آیه 13). به او قدرت و اختیار بر تمام انسان ها داده شد و همه او را پرستیدند و سلطنت جاودانی یافت (دانیال فصل 7 آیه 14). این ادعا که او برتر از انسان است، احتمالا همان دلیلی است که شورای عالی یهود را بر آن داشت تا عیسی را متهم به کفرگویی کنند.
بر پایه این بررسی، می توانیم با قطع و یقین نتیجه بگیریم که عیسی به گونه ای ادعای الوهیت کرد که برای تمام مدعیانش روشن و واضح بود. رهبران مذهبی این ادعاها را کفرآمیز تلقی کردند و چنین شخصی مطابق شریعت و عرف یهودیان، مستوجب مرگ بود. آنان عیسی را مصلوب کردند "زیرا ادعا می کند که پسر خدا است" (یوحنا فصل 19 آیه 7).
نیقودیموس بعد از گفتگو با مسیح در آن شب، به شخص جدیدی تبدیل شد. او با درک تازه ای از خدا و از خودش، آن جا را ترک کرد. بعدها او در شورای یهود از مسیح دفاع کرد (فصل 7 آیات 50- 52). آخرین تصویری که از نیقودیموس داریم ، او را در کنار یوسف رامه ای نشان می دهد که جسد عیسی را از مقامات رومی تحویل گیرند تا در مقبره ای بگذارند (فصل 19 آیات 39- 40).
تفاوت مسیح با پیامبران دیگر
یک. پیامبران طبق روال طبیعت از یک پدر و یک مادر به وجود آمدند، در حالی که در مورد عیسی چنین نبود. مادرش زمانی آبستن شد که هنوز باکره بود.
دو. پیامبران وفات یافتند، اما مسیح نه فقط بعد از مرگ زنده شد، بلکه به آسمان صعود کرد. قبر او خالی است.
سه. مسیح با خدای پدر در گفتگو بود (یوحنا فصل 1 آیه 18، فصل 12 آیه 49).
سه. مسیح با خدای پدر در گفتگو بود (یوحنا فصل 1 آیه 18، فصل 12 آیه 49).
چهار. مسیح معجزات زیادی کرد. بیماران را شفا داد و مردگان را نیز زنده کرد.
پنج. مسیح در تعالیم خویش هرگز نمی گفت:"خداوند می فرماید". او با اقتدار تعلیم می داد:"اما من می گویم" (متی فصل های 5 تا 7). مسیح، خدا را پدر می نامید. اما تمام پیامبران حامل پیام خدا بوده اند.
شش. عیسی زمانی که کودک بود، ستاره شناسان امپراطوری پارس در برابر او سجده کردند و او را پرستیدند (متی فصل 2 آیه 11). او بارها مورد پرستش قرار گرفت (متی فصل 14 آیه 33 و فصل 28 آیه 9، انجیل یوحنا فصل 9 آیه 38). فرشتگان، پیامبران و رسولان هرگز اجازه نمی دادند که مورد پرستش قرار بگیرند.
هفت. هیچکدام از پیامبران برای نجات انسان از گناه فدا نشدند. اما عیسی برای رستگاری ما، برای رهایی ما از خشم و غضب خدا پرداخت. به خاطر قربانی شدن عیسی، خدا اکنون گناهان ایمانداران را بخشیده و آن ها را عادل قلمداد کرده است. اکنون می توانیم مستقیما به حضور خدا بیاییم. عیسی آخرین قربانی بود. قربانی دیگر، هرگز ضروری نخواهد بود. مسیح به جهان نیامد تا ما خود را از چنگال گناه آزاد کنیم، او آمد تا خودش ما را نجات دهد.
هشت. مسیح بدون پول و اسلحه، میلیون ها نفر را بیش از قیصر و ناپلئون تسخیر کرد.
شش. عیسی زمانی که کودک بود، ستاره شناسان امپراطوری پارس در برابر او سجده کردند و او را پرستیدند (متی فصل 2 آیه 11). او بارها مورد پرستش قرار گرفت (متی فصل 14 آیه 33 و فصل 28 آیه 9، انجیل یوحنا فصل 9 آیه 38). فرشتگان، پیامبران و رسولان هرگز اجازه نمی دادند که مورد پرستش قرار بگیرند.
هفت. هیچکدام از پیامبران برای نجات انسان از گناه فدا نشدند. اما عیسی برای رستگاری ما، برای رهایی ما از خشم و غضب خدا پرداخت. به خاطر قربانی شدن عیسی، خدا اکنون گناهان ایمانداران را بخشیده و آن ها را عادل قلمداد کرده است. اکنون می توانیم مستقیما به حضور خدا بیاییم. عیسی آخرین قربانی بود. قربانی دیگر، هرگز ضروری نخواهد بود. مسیح به جهان نیامد تا ما خود را از چنگال گناه آزاد کنیم، او آمد تا خودش ما را نجات دهد.
هشت. مسیح بدون پول و اسلحه، میلیون ها نفر را بیش از قیصر و ناپلئون تسخیر کرد.
۱۳۹۴ مرداد ۲۳, جمعه
* موضوع خیلی واضح و روشن است ، فقط کمی در سکوت ، تفکر و تعمق لازم دارد ؛ ابتدا با دقت کلام خداوند را بخوان ، سپس خواسته هایت را با نیازهایت تطبیق بده ؛ هر چه را که مطابق کلام نیست رها کن ، و هر چه را که هست نگهدار ، کمبود و کاستی ها را از خودش بطلب ؛ و خودت را به دستان توانمند خودش بسپار ، خودسرانه قدمی را برندار و نشان بده که گوش بفرمانش هستی ، سپس با امید و اعتماد و شادی و در آرامش کامل ؛ منتظر زمانهای او باش ! البته بدون غرغر و شکایت و رنجش خاطر و بدخلقی و عجله ... آمین
۱۳۹۴ مرداد ۲۲, پنجشنبه
۱۳۹۴ مرداد ۲۱, چهارشنبه
* مدتها برایم این سئوال پیش آمده بود که خداوندا تکیف این همه آدم که نجات تو را متوجه نمیشوند و میمیرند چطور میشود ؟ چرا تو برای نجات آنها اقدامی نمی کنی ؟ و روزی خداوند با قلبم صحبت کرد که این سئوال را از من نپرس بلکه از ایماندران به من بپرس که خودشان نجات را دریافت کرده اند و حال نسبت به نجات دیگران بی تفاوت نشسته اند ! او گفت من بی تفاوت نیستم و من روی صلیب ، برای نجات همه انسانها کار را تمام کرده ام و حال نوبت شماست که بی تفاوت نباشید و این خبر خوش را به گوش همه مردم برسانید ... آمین
۱۳۹۴ مرداد ۲۰, سهشنبه
آیا توهم و یا شستشوی روانی از عوامل ایمان به خدا است؟
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
مخالفان کتاب مقدس، سه اتهام عمده را به مسیحیت وارد کرده اند:
یک. تحریف کتاب مقدس
دو.توهم روانی ایمانداران
سه. شستشوی روانی مردم توسط کشیش ها و معلم های مسیحی.
اتهام تحریف کتاب مقدس از نظر شواهد تاریخی و کشفیات باستان شناسی ثابت نشده است. شواهد تاریخی، کشفیات باستان شناسی و وجود ده ها هزار نسخه از متن کتاب مقدس که متعلق به قرون قبل و بعد از میلاد مسیح می باشد و در موزها نگه داری می شوند، ادعای مربوط به تحریف را کاملا باطل می کند.
اگر این ادعای تحریف کتاب مقدس را بپذیریم به آن معنا است که خدا اجازه داد تا قرن ها مردم در جهالت، گناه و سرگردانی به سر ببرند. این نگرش مخالفان، محبت خدا به بشر و غیرت و پیشدانی او را نسبت به کلامش زیر سئوال می برد.
اگر این ادعای تحریف کتاب مقدس را بپذیریم به آن معنا است که خدا اجازه داد تا قرن ها مردم در جهالت، گناه و سرگردانی به سر ببرند. این نگرش مخالفان، محبت خدا به بشر و غیرت و پیشدانی او را نسبت به کلامش زیر سئوال می برد.
هم چنین ادعای تحریف بدین معنا است که مسیح در زمینه شاگردسازی موفق نبود. او حتی نتوانست شخصیت انسان ها را به درستی بشناسد، چه رسد به آن که درون اشخاص را مشاهده کند. بنابراین مسیح، مرتکب اشتباه شد و به کسانی اعتماد کرد که بعد از صعودش به آسمان، تعالیم او را تحریف کردند. در نتیجه این اقدام فریبکارانه شاگردان، عده بی شماری از انسان ها در طی قرون در جهالت، گناه و سرگردانی به سر بردند، بدون آن که از تعالیم واقعی مسیح آگاهی داشته باشند.
اتهام دوم، توهم های روانی است. این اتهام ادعا می کند که ایمانداران مسیحی در حالت خیال و توهم به سر می برند و علت ایمان شان به خدا اختلالات روانی است. در پاسخ، باید این نکته را توضیح داد که بسیاری از ایمانداران مسیحی دارای تحصیلات عالی هستند. آیا یک دکتر که دچار بیماری توهم است می تواند جراح مغز و قلب باشد؟ آیا یک مهندس که در حالت توهم روانی است می تواند ساختمان، پل و یا ماشین آلات صنعتی را طراحی و تولید کند؟ یک وکیل که دارای اختلالات روانی است، چگونه می تواند از موکل خود دفاع کند؟ هم چنین یک خلبان... آیا این افراد قادر به رانندگی هستند؟
یک روان شناس به خوبی می داند که افراد با این نوع بیماری، قادر نخواهند بود از خود مراقبت نمایند و نیاز به پرستار ویژه دارند و یا در تیمارستان بستری شوند. این ادعا از نقطه نظر علمی قابل قبول نیست.
اتهام سوم، شستشوی روانی مردم توسط کشیش ها و معلمین کلیسا است. باید از مخالفان پرسید که آیا شستشوی روانی قادر است بیماران روانی و جسمی را شفا دهد؟ این روش در افراد باهوش و یا مخالف سیاسی یا مذهبی تاثیرگذار نیست. ارتش شوروی سابق در افغانستان، کوشش کرد تا سربازان اسیر افغانی را با شیوه شستشوی مغزی نگرش ضد خدا را بپذیرند، که تلاش شان ناکام ماند. حکومت های دیکتاتور و مستبد کوشیدند تا با شستشوی مغزی، مخالفان خود را تغییر دهند، اما موفق نشدند.
شستشوی روانی وقتی به نتیجه می رسد که نگرش های معلم و شاگرد مشترک باشد. بنابراین، چگونه است که مخالفان خدا که اغلب تحصیل کرده هستند،(نظیر سی. اس. لوئیس، فرانک موریسون، جاش مک داول...) زندگی شان توسط خدا دگرگون می شود؟ نمی توان عملکرد خدا را به شستشوی روانی نسبت داد.
شستشوی روانی وقتی به نتیجه می رسد که نگرش های معلم و شاگرد مشترک باشد. بنابراین، چگونه است که مخالفان خدا که اغلب تحصیل کرده هستند،(نظیر سی. اس. لوئیس، فرانک موریسون، جاش مک داول...) زندگی شان توسط خدا دگرگون می شود؟ نمی توان عملکرد خدا را به شستشوی روانی نسبت داد.
اگر مخالفان مسیحیت گمان می کنند که ایمان، اعتقادی کورکورانه و غیرمنطقی است، چون ایماندار به چیزهای خیالی، واهی و غیرواقعی معتقد می باشد، در واقع این تعبیر و برداشت آن ها از ایمان است. ایمان کورکورانه آن است که انسان به چیزی ایمان و اعتقاد داشته باشد که آن را هرگز تجربه و مشاهده نکرده است. خدا نمی خواهد انسان ها ایمان کورکورانه داشته باشند. او می خواهد با عقل و منطق، معجزات و کارهای خداوند را در زندگی خود مشاهده کنند. ایمانداران مسیحی به چیزی که تجربه و مشاهده نکرده اند، هرگز اعتقاد ندارند.
به علاوه، شخص اگر قرار باشد دائما طوری عمل کند که گویی حقیقت صرفا امری است ذهنی و نه واقعیتی عینی، دیگر نه می تواند دست به کاری بزند و نه زندگی کند. در آن صورت "چون خودش تصور می کند" که در حساب بانکی اش پول هست، دائما چک خواهد کشید، یا زهر می نوشد چون در نظر خودش لیموناد است. مسیح فرمود:"حقیقت را خواهید شناخت و حقیقت شما را آزاد خواهد کرد"(یوحنا فصل 8 آیه 32). ایمان مسیحی بر مدرک و دلیل استوار است. ایمانی است مبتنی بر عقل و منطق.
وقتی ادعاهای مسیحیت را ارزیابی می کنیم، در مقابل انتخابی روشن قرار می گیریم: مسیح یا پاسخ دردهای تمام مردم در همه اعصار و در همه جا است و یا پاسخ درد هیچکس در هیچ عصر و در هیچ جایی نیست.
۱۳۹۴ مرداد ۱۹, دوشنبه
در کشورهای غربی، مسیحیت از سیاست جدا است. کلیسا به دولت ها دستور نمی دهد و خط مشی سیاست را تعیین نمی کند. این سیاست است که حکومت می کند. تصمیم های سیاستمداران کشورهای غربی، برگرفته از تعالیم مسیح نیست. یهودیان می خواستند مسیح را پادشاه کنند، اما او موافقت نکرد (یوحنا فصل 6 آیه 15). باید مخالفان مسیحیت از خود بپرسند که چرا در قرن اول میلادی، مسیح و شاگردانش از طریق توسل به زور و اسلحه، مسیحیت را گسترش ندادند؟ کسانی که به نام مسیحیت به اسلحه و جنگ توسل جستند، در واقع به تعالیم مسیح خیانت ورزیدند. مسیح به پیروانش دستور داد که یکدیگر را محبت کنند و به جنگ و خشونت روی نیاورند. چرا این پیام و فرمان مسیح که شامل بخشیدن دشمنان، امید، شادی و صلح میان خدا و انسان هاست، باعث انزجار مخالفان از مسیحیت شده است؟ آیا خشونت و قتل عام، مردم را به سوی خدا جذب می کند یا نشان دادن محبت و آرامش الهی؟ چرا مخالفان به توصیه های یک دکتر برای جلوگیری از بیماری سرطان توجه می کنند، اما پیام مسیح را تحریف، افیون و شستشوی مغزی می نامند؟ اگر هیتلر و استالین به این توصیه مسیح عمل می کردند، چه نتایجی به بار می آورد و تاریخ چه دیدگاهی را درباره آن دو به ثبت می رساند؟ در قرن اول میلادی، محبت قدرتمند خداوند بدون توسل به جنگ و خونریزی، سبب توسعه و گسترش مسیحیت در میان قوم های بی رحم و بت پرست شد. محبت قدرتمند خداوند تا امروز ضعیف، ناتوان و درمانده نشده است که او مجبور شود برای گسترش ملکوت الهی به خشونت و جنگ روی آورد. آیا از تاثیر منفی قتل و خشونت بر جوامع بشری آگاهی دارید؟
۱۳۹۴ مرداد ۱۸, یکشنبه
مسیح فرمود:"چون ایمان دارید، پس شفا بیابید". چه گفته قدرتمندی. به عبارت دقیق تر مقصود مسیح چنین بود:"همانی می شوید که باور دارید". شما به چه باور دارید؟ ایمان آوردن اعضای خانواده به مسیح، آینده موفق، ازدواج موفق، شغل موفق، تحصیلات عالیه، تحقق برنامه ها و نقشه های مثبت و نیکو... به آنچه باور دارید، تبدیل خواهید شد. جایگاه امروز شما نشان می دهد که دیروز درباره خود چه باوری داشتید. فردا شخصی خواهی شد که همین الان درباره خود باور داری. این بستگی به شما و ایمان تان دارد.
اشتراک در:
پستها (Atom)