۱۳۹۴ خرداد ۱۰, یکشنبه

آیا پولس مسیحیان را گمراه نمود؟ (بخش آخر)

نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
پولس انجیل را موعظه می کرد
اساس اعتقاد به انجیل آن است که مسیح به خاطر کفاره گناهان بشر قربانی شد. عیسی به روشنی مشخص کرد که هدف او از آمدن به زمین، مردن بر روی صلیب برای گناهان جهان است. پولس نیز همین نکته را تعلیم می داد:"من به خوبی می دانم که برای آنانی که به سوی هلاکت می روند، چقدر احمقانه به نظر می رسد وقتی می شنوند که عیسی مسیح بر روی صلیب جان خود را فدا کرد تا انسان را نجات بخشد، اما برای ما که در راه نجات پیش می رویم، این پیغام نشانه قدرت خداست" (اول قرنتیان فصل 1 18).
پولس نوشت:"این است آنچه خود خداوندمان عیسی مسیح درباره این شام فرموده است و من هم قبلا به شما تعلیم داده ام: خداوند ما عیسی، در شبی که یهودا به او خیانت کرد، نان را به دست گرفت و پس از شکرگذاری آن را پاره کرد و به شاگردان خود داد و گفت:"این را بگیرید و بخورید. این بدن من است که در راه شما فدا می کنم. این آیین را به یاد من نگاه دارید." هم چنین پس از شام، پیاله را به دست گرفت و فرمود:"این پیاله، نشان عهد تازه ای است میان خدا و شما که با خون من بسته شده است، هرگاه از آن می نوشید، به یاد من باشید". به این ترتیب، هر بار که این نان را می خورید و از این پیاله می نوشید، در واقع این حقیقت را اعلام می کنید که مسیح برای نجات شما، جان خود را فدا کرد." (اول قرنتیان فصل 11 آیات 23- 26).
این نکته را پطرس، یوحنا و لوقا نیز تعلیم داده اند (یوحنا فصل 1 آیه 29، فصل 1 آیه 36، اعمال رسولان فصل 8 آیه 32، اول پطرس فصل 1 آیات 18- 19).
آیا پولس از تعالیم مسیح آگاه بود؟
دل مسیح به شدت برای مردم می سوخت، زیرا مشکلات فراوان داشتند و نمی دانستند به کجا بروند و از چه کسی کمک بخواهند. عیسی به شاگردانش فرمود:"محصول زیاد است و کارگر کم. پس از صاحب محصول تقاضا کنید تا برای جمع آوری محصول، کارگران بیشتری به کار گیرد" (متی فصل 9 آیات 36- 37)
پولس نوشت:"برای ما دعا کنید که پیغام خداوند، در هر جا اعلام می شود، بدون مانع به سرعت پخش شود و باعث نجات مردم گردد، همان طور که سبب نجات شما نیز شد." (دوم تسالونیکیان فصل 3 آیه 1)
مسیح فرمود:"یکدیگر را دوست بدارید، همان گونه که من شما را دوست دارم. محبت شما به یکدیگر، به جهان ثابت خواهد کرد که شما شاگردان من می باشید" (یوحنا فصل 13 آیات 34- 35)
پولس نوشت:"محبت به هیچکس بدی نمی کند. پس اگر به انسان ها محبت نمایید، مانند آن است که همه دستورات و احکام الهی را به جا آورده اید." رومیان فصل 13 آیه 10
مسیح فرمود:"با هم در صلح و صفا زندگی کنید" (مرقس فصل 9 آیه 50)
پولس نوشت:"با مردم در صلح و صفا به سر ببرید" (رومیان فصل 12 آیه 18)
مسیح فرمود:"شنیده اید که می گویند با دوستان خود دوست باش و با دشمنانت دشمن؟ اما من می گویم که دشمنان خود را دوست بدارید و هر که شما را لعنت کند برای او دعای برکت کنید. به آنانی که از شما نفرت دارند، نیکی کنید و برای آنانی که به شما ناسزا می گویند و شما را آزار می رسانند، دعای خیر کنید." (متی فصل 5 آیات 43- 44)
پولس نوشت:"هرگز از کسی انتقام نگیرید. انتقام خود را به خدا واگذار کنید" (رومیان فصل 12 آیه 19) "اگر کسی شما را به سبب مسیحی بودن، مورد جفا و آزار قرار داد، او را نفرین نکنید، بلکه دعا کنید که خدا او را مورد لطف قرار دهد" (رومیان فصل 12 آیه 14)
مسیح فرمود:"مگر نمی دانید که آنچه می خورید، به روح تان لطمه نمی زند و آن را نجس نمی سازد؟ زیرا خوراک با قلب و روح شما کاری ندارد. آنچه انسان را نجس می سازد، افکاری است که از وجود او تراوش می کند. اعمالی نظیر دزدی، آدمکشی، زناکاری، طمع به مال دیگران، فریب و تقلب، حسادت، بدگویی، خودپسندی از وجود انسان سرچشمه می گیرد و انسان را نجس ساخته، از خدا دور می کند" (مرقس فصل 7 آیات 18- 23).
پولس نوشت:"به سبب اختیاری که عیسی مسیح خداوند به من داده است، یقین دارم خوردن گوشت قربانی بت ها اشکالی ندارد" (رومیان فصل 14 ایه 14)
مسیح فرمود:"اگر صاحب خانه می دانست که دزد چه وقت می آید، بیدار می ماند و نمی گذاشت وارد خانه اش شود. بنابراین، شما نیز آماده باشید، زیرا من هنگامی باز خواهم گشت که کم تر انتظارش را دارید." (لوقا فصل 12 آیات 39- 40)
پولس نوشت:"هیچکس زمان بازگشت مسیح را نمی داند. او همچون دزد شب، بی خبر سر می رسد" (اول تسانونیکیان فصل 5 آیه 2)
مسیح فرمود:"مال خدا را به خدا بدهید و مال امپراطور روم را به امپراطور روم" (مرقس فصل 12 آیه 17)
پولس نوشت:"حق هر شخص را به او ادا کنید: مالیات ها رابپردازید، تا حقوق کارکنان دولت تامین شود" (رومیان فصل 13 آیات 6- 7) "کسی را مجبور نکنید بیش از آنچه در نظر دارد بدهد، بلکه بگذارید همانقدر که مایل است بدهد، زیرا خدا کسی را دوست دارد که از روی میل کمک می کند" (دوم قرنتیان فصل 9 آیه 7)
مسیح فرمود:"در همان خانه بمانید و به دنبال جای بهتر از خانه به خانه ای دیگر نقل مکان نکنید. هر چه به شما می دهند، بخورید و بنوشید و از این که از شما پذیرایی می کنند، شرمسار نباشید، چون کارگر مستحق مزد خویش است" (لوقا فصل 10 آیه 7)
پولس نوشت:"خداوند فرموده است هر که پیام انجیل را اعلام می کند، هزینه زندگی اش باید توسط مسیحیان تامین شود" (اول قرنتیان فصل 9 آیه 14)
عیسی فرمود:"اگر مردی همسرش را طلاق دهد و با زن دیگری ازدواج کند، نسبت به همسرش زنا کرده است" (مرقس فصل 10 آیه 11)
پولس نوشت:"دستوری که از جانب من نیست، بلکه خود خداوند آن را فرموده است و آن این است که زن نباید از شوهرش جدا شود" (اول قرنتیان فصل 7 آیه 10)
پولس شرح می دهد که اگر از قدرت بیان و کلام شیوا و قانع کننده برخوردار باشم، اگر ایمانم آنقدر عظیم باشد که کوه ها را جابه جا کنم، ولی محبت نداشته باشم، کارهایم مورد قبول خدا نخواهد بود (اول قرنتیان فصل 13 آیات 1-3). بدون وجود محبت، از توانایی ها و استعدادهای خود در ابدیت سودی نخواهیم برد. شاید عده ای بگویند که کارهای نیک باعث کمک به فقرا و مردم می گردد، اما از دیدگاه خدا اگر انگیزه از انجام آن کارها، اخلاص و محبت واقعی نباشد، آن شخص هیچ سودی نخواهد برد.
پولس پا فراتر می گذارد و می نویسد حتی اگر به خاطر اعتقاداتم به مسیح، تحت جفا و شکنجه قرار بگیرم و شهید شوم، اگر محبت نداشته باشم، بازنده ای بیش نیستم.

۱۳۹۴ خرداد ۹, شنبه

آیا پولس مسیحیان را گمراه نمود؟ (بخش سوم)

نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
ادعای مخالفان: مسیح فقط پطرس را برگزید
ادعای دیگر مخالفان آن است که طبق شهادت پطرس، مسیح او را برگزید تا پیغام انجیل را به غیر یهودیان برساند (اعمال رسولان فصل 15 آیه 7). مخالفان مسیحیت چنین نتیجه گیری می کنند که مسیح، پولس را برنگزید، بلکه خود پولس چنین ادعایی کرد! این ادعای مخالفان سئوالاتی را مطرح می کند: آیا واقعه ظهور مسیح به پولس در راه دمشق در مکانی خلوت و به دور از شاهدان عینی انجام شد؟ شاهدان کسانی بوده اند که با پولس در صدد دستگیری مسیحیان برآمده بودند. چرا تجربه ملاقات پولس با مسیح از نوع خاصی بود؟ چرا شاگردان مسیح خدمت پولس را تایید کرده بودند؟ (غلاطیان فصل 1 آیات 18- 19 و فصل 2 آیات 1- 9).
چرا پطرس درباره پولس چنین شهادت داد:"برادر عزیز ما "پولس" نیز با آن حکمتی که خدا به او داده است، درباره همین مطلب سخن گفته است. درک برخی از نوشته های او دشوار است و بعضی که اطلاع کافی از کتاب مقدس ندارند و وضع روحانی شان نیز ناپایدار است، آن ها را به غلط تفسیر می کنند. اما با این کار نابودی خود را فراهم می سازند" (دوم پطرس فصل 3 آیات 15- 16). زمانی که پطرس به کلیساها نامه می نوشت، نامه های پولس شهرت فراوانی داشت. توجه کنید که پطرس طوری از نامه های پولس سخن می گوید که گویی با "دیگر بخش های کتاب مقدس" در یک سطح هستند. کلیسای اولیه، نامه های پولس را الهام خدا می دانست.
از سوی دیگر، آیا هدف مسیح آن بود که فقط پطرس مسیحیت را گسترش دهد؟
مخالفان مدعی اند که پولس با تغییر و تحریف تعالیم عیسی، مسیحیان را فریب داد. این درحالی است که پولس چنین اظهارنظر می کند:"خدا شاهد است که این راه نجات که من بشارت می دهم، زاییده فکر و خیال انسانی نیست. زیرا خود عیسی مسیح مستقیما آن را بر من آشکار و مکشوف کرد. من آن را از هیچکس دریافت نکردم و از هیچ انسانی نیاموختم." (غلاطیان فصل 1 آیات 11-12).
تجربه توبه پولس استثنایی بود (اعمال رسولان فصل 9 آیات 1- 9)
پولس شخصی است که مسیح را از نزدیک ملاقات کرد (اول قرنتیان فصل 9 آیه 1، اعمال رسولان فصل 9 آیات 3- 18)
او تعلیم می داد که مسیح بر روی صلیب مرد و سپس زنده شده است (رومیان فصل 6 آیه 5)، انسان توسط مسیح از گناه رهایی می یابد (رومیان فصل 5 آیات 17- 18).
شاگردان مسیح خدمت او را تایید کرده بودند (غلاطیان فصل 1 آیات 18- 19 و فصل 2 آیات 1- 9).
پولس صلاحیت خود را به قرنتیان و فیلیپیان هم ارائه داده بود (دوم قرنتیان فصل های 11-12 و فیلیپیان فصل 3 آیات 4- 9).
ادعای مخالفان: در نامه های پولس به اناجیل اشاره نشده است
مخالفان مسیحیت ادعا می کنند که در نامه های پولس که در عهد جدید موجود است، اشاره ای به اناجیل نشده. باید در نظر داشت که برخی از نامه ها مانند "رساله پولس به غلاطیان" زودتر از اناجیل نوشته شد. تعدادی از نامه ها نیز تقریبا هم زمان با اناجیل به رشته تحریر درآمد. انجیل یوحنا بین سال های 85- 90 میلادی و سال ها بعد از آن که پولس و سایر شاگردان مسیح شهید شدند، نوشته شد. از سوی دیگر، متن نامه ها درباره اصول اعتقادات مسیحیت است که با تعالیم مسیح در تضاد نیست.
مثلا رسولان، تثلیث (پدر، پسر و روح القدس) را تکذیب نکرده اند یا آنان دستور شورش و قتل مخالفان مسیحیت را صادر نکردند، یا در مورد مرگ و زنده شدن مسیح دچار شک و تردید و تناقض گویی نشده اند.
بعد از صعود مسیح، روح القدس رهبری و هدایت کلیسا را بر عهده داشت. باید از مخالفان پرسید که کدام تعلیم رسولان با تعلیم مسیح در تضاد و ناهماهنگی است!
اگر پولس و سایر رسولان به زندگی و تعالیم عیسی ایمان نداشتند، آیا نمی بایست روایات مربوط به آن را اصلاح کنند؟ مرقس همکار و مترجم پطرس بود. او ماجرای زندگی عیسی را بارها از پطرس شنیده بود. پولس نیز لوقا را به خوبی می شناخت. لوقا در بسیاری از سفرهایش، همکار پولس بود. لوقا یکی از منابع مهم سرگذشت عیسی بود. بنابراین پولس بی گمان از این حقیقت آگاه بود زیرا به این حقیقت اشاره کرد:"زمانی را که خدا تعیین کرده بود، فرا رسید. او فرزندش را فرستاد تا به صورت یهودی از یک زن متولد شود" (غلاطیان فصل 4 آیه 4).
برای مثال، فصل پانزدهم رساله اول قرنتیان که درباره مرگ و زنده شدن مسیح تعلیم می دهد، در حدود 55 میلادی توسط پولس نوشته شد، یعنی 22 سال بعد از واقعه مرگ و زنده شدن مسیح. در آن زمان، بسیاری از شاهدان از جمله مردم شهر اورشلیم (مکان مصلوب و زنده شدن مسیح) در قید حیات بوده اند.

۱۳۹۴ خرداد ۸, جمعه

آیا پولس مسیحیان را گمراه نمود؟ (بخش دوم)

نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
ختنه عامل نجات بشر از گناه نیست
درقرن اول میلادی، عده ای از یهودیان که به مسیحیت گرویده بودند، چنین استدلال کردند که اگر غیریهودیان مسیحی ختنه نکنند، توسط خدا نجات نخواهند یافت.
پولس در نامه های خود تحت عناوین رومیان و غلاطیان، با این طرز تفکر غلط مخالفت کرد و چنین توضیح داد که نجات انسان از قلمرو گناه به فیض خدا (یعنی بخشش بلاعوض خدا به افرادی که لیاقت آن را ندارند) بستگی دارد و نه اعمال نیکوی انسان.
در دوران عهد عتیق، وقتی ابراهیم به خدا ایمان آورد، هنوز عمل ختنه را انجام نداده بود. سال ها بعد، خدا به ابراهیم دستور داد تا مراسم ختنه را انجام دهد. چهار صد سال بعد، خداوند شریعت را عطا فرمود. زمانی که ابراهیم به خدا ایمان آورد، ختنه روحانی در او انجام شد. بعدها، ختنه جسمانی، که جراحی بهداشتی بود، صرفا نشانه ای شد جهت تایید ختنه روحانی. پولس تاکید کرد که ختنه روحانی باعث نجات انسان می شود، اما هرگز با ختنه جسمانی مخالفت نکرد. طبق دیدگاه مسیحیت، ختنه جسمانی و اعمال نیکو باعث نجات انسان از قلمرو گناه نخواهند شد.
در عهد جدید، تعلیمی مبنی بر مخالفت با ختنه وجود ندارد. ختنه یک جراحی بهداشتی است.
ادعای مخالفان: پولس بر خلاف مسیح، مسیحیان را تشویق کرد تا قربانی های بت ها را بخورند
یکی دیگر از ادعاهای مخالفان این است مسیح فرموده که قربانی هایی که به بت تقدیم نشده نخورید، در حالی که پولس مسیحیان را تشویق کرد تا این گونه قربانی ها را بخورند.
قبل از بررسی این مبحث، نباید فراموش کرد که کسانی که این ادعا را مطرح می سازند، برنج و خوراک های کشورهای جنوب شرق آسیا را مصرف می کنند و وسایل الکترونیکی و کامپیوتری آن سرزمین ها را می خرند، غافل از آن که برخی از صاحبان مزارع برنج، کارخانه های مواد غذایی و وسایل خانگی، بت پرست هستند و از کاهنان معبد درخواست می کنند که برای تقدیس مشاغل شان در محل کارشان حضور یابند. در این جا است که مخالفان مسیحیت، میان پرستش بت ها و خوردن خوراکی هایی که به بت ها تقدیم شده است، تفاوت قائل می شوند.
نخست باید بدانیم که مسیح هرگز درباره قربانی بت ها حکم و فرمانی صادر نکرد. مخاطب او یهودیان ساکن اسرائیل بودند که به شریعت خدا وفادار بودند. درآن دوران در اسرائیل بتکده و یهودیان بت پرست وجود نداشتند. بنابراین نیازی نبود که مسیح درباره تاثیر منفی بت و بت پرستی سخن بگوید. اما پولس که ماموریت داشت تا به غیر یهودیان بشارت انجیل را دهد، در شرایط متفاوت قرار داشت. اعضای کلیساهای اروپا ترکیبی از یهودیان و غیر یهودیان بودند.
در آن زمان رهبران مذهبی یهود، قوانین و تبصره هایی را افزودند، به طوری که یهودیان نتوانند با غیریهودیان بر سر یک سفره بنشینند، چون به اصطلاح "نجس" می شدند (این قوانین در متن کتاب مقدس وجود ندارد). در حقیقت، یهودیان، غیر یهودیان را نجس قلمداد می کردند. در انجیل یوحنا فصل 18 آیه 28 می خوانیم که عیسی پس از بازجویی به کاخ فرماندار رومی فرستاده شد. یهودیان برای این که نجس نشوند، داخل کاخ نشدند، چون اگر داخل می شدند دیگر نمی توانستند در مراسم مذهبی شرکت کنند. مطابق قوانین یهود، اگر شخص یهودی وارد خانه فردی غیریهودی می شد، نجس می گردید و در نتیجه، نمی توانست در مراسم مذهبی و هم چنین معبد و کنیسه حضور یابد.
مسیحیان یهودی موظف بودند تا پیام انجیل را به غیر یهودیان اعلان کنند. بنابراین، نگرش غلط آن ها درباره خوراک و معاشرت با غیریهودیان ابتدا می بایست اصلاح می گردید. از این رو، توسط رویایی به پطرس نشان داد که او نباید به غیریهودیان به دیده حقارت نگاه کند و هم چنین خوردن غذاهایی که تا قبل از این رویا، حرام بود، از این به بعد مجاز و بلامانع می باشد (اعمال رسولان فصل دهم).
از طرفی، تعداد یهودیان خارج از اسرائیل، آنقدر نبود که در روستاها و شهرک ها بتوان خوراک حلال را تهیه کرد. مبشرین یهودی بایستی در خانه های غیر یهودیان اقامت می کردند و هر غذایی را می خوردند. اگر به خاطر ایمان شان، دستگیر و زندانی می شدند، در زندان از خوراک حلال خبری نبود.
آنچه مسلم است نجات غیر یهودیان مهم تر از احکام مربوط به خوراک حلال بود. خداوند در عیسی مسیح به قیمت گزافی نجات انسان را مهیا نمود. بنابراین، منطقی نبود که به خاطر خوراک، نقشه نجات غیریهودیان از قلمرو گناه، متوقف شود.
در اروپای قرن اول میلادی، یهودیان مقیم اروپا مشکل را با تهیه گوشت "کاشر" حل کردند، یعنی گوشتی که توسط قصاب های یهودی و مطابق شرع یهود ذبح می شد. با این توصیف، اکثر گوشت هایی که در بازار فروخته می شد، متعلق به معبد بت پرستان بود. بنابراین این سئوال مطرح می گردید که آیا مصرف این گوشت ها برای ایمانداران مسیحی مفید است یا مضر؟
ابتدا باید بدانیم که شریعت یهود چیست. شریعت یهود شامل سه بخش بود:
یک. مقررات آئینی مانند قربانی حیوانات برای کفاره گناهان. پس از مرگ و قیام مسیح، این بخش از احکام غیر ضروری شدند، زیرا مسیح یک بار و برای همیشه برای گناهان انسان ها قربانی شد.
دو. احکام مدنی: این نوع احکام مربوط به زندگی روزمره قوم اسرائیل در دوران باستان می شد. از آن جا که فرهنگ و جامعه امروزی ما به کلی با آن زمان متفاوت است، برخی از این دستورالعمل ها را نمی توان به طور دقیق اجرا کرد. مثلا حکم مربوط به اجتناب از پختن بزغاله در شیر مادرش از همین دست است (تثنیه فصل 14 آیه 21). طبق کشفیات باستان شناسی، این کار یکی از آیین های حاصلخیزی بت پرستان بوده است و شیری که به این شکل به دست می آمد، بر مزارع پاشیده می شد تا محصول فراوان حاصل شود. هم چنین انتخاب غذا، مراقبت از مادر و نوزادش، تشخیص بیماری و دور ریختن زباله... جزیی از قوانین مدنی محسوب می گردید.
سه. احکام اخلاقی: این نوع احکام در واقع دستورات مستقیم خدا هستند که نمونه آن ده فرمان می باشد (خروج فصل 20 آیات 1- 17). از این احکام باید کاملا اطاعت کرد. آن ها ذات و اراده خدا را آشکار می سازند و هنوز هم برای ما قابل اجرا می باشند. ما باید از احکام اخلاقی اطاعت کنیم، نه برای به دست آوردن نجات، بلکه برای این که زندگی مان خدا را خشنود سازد.
در مورد قوانین مربوط به احکام مدنی نکاتی را باید در نظر گرفت:
یک. خداوند این قوانین را فقط به قوم یهود داد.
دو. اطاعت از این قوانین، طهارت مذهبی را تضمین می کرد، ولی شخص را از لحاظ سیرت مقدس نمی کرد. حتی با خوردن گوشت "کاشر" هم نمی توان مقبول خدا شد (گوشت "کاشر" موجب رهایی انسان از قدرت قلمرو گناه نیست. این خداوند است که نجات می دهد). دزدها، زناکاران و اشخاص متقلب توسط ختنه و خوردن غذاهای حلال، در نظر خدا پاک و مقدس نخواهند شد.
سه. یهودیان اعتقاد داشتند که می توانند در اثر اجتناب از برخی از خوراک ها، در نظر خدا پاک باشند. اما عیسی فرمود که گناه در حالات درونی و انگیزه های شخص آغاز می شود. عمل گناه آلود، با یک فکر شروع می شود. افکار ما می توانند ما را آلوده کنند و به گناه بکشانند. فقط خدا می تواند فکر ما را نو سازد و ما از درون توسط عملکرد خداوند، پاک می شویم.
مسیح فرمود:"مگر نمی دانید که آنچه می خورید، به روح تان لطمه نمی زند و آن را نجس نمی سازد؟ زیرا خوراک با قلب و روح شما کاری ندارد. آنچه انسان را نجس می سازد، افکاری است که از وجود او تراوش می کند. اعمالی نظیر دزدی، آدمکشی، زناکاری، طمع به مال دیگران، فریب و تقلب، حسادت، بدگویی، خودپسندی از وجود انسان سرچشمه می گیرد و انسان را نجس ساخته، از خدا دور می کند" (مرقس فصل 7 آیات 18- 23). خوراک ما را مقبول خدا نمی سازد. غذا انسان را نجس نمی کند، بلکه هر چه از ذهن ما خارج می شود، همه چیز را آلوده می کند. تلخی شخصیت و طرز نگرش ما و نیز چگونگی رفتارمان با دیگران، محیط پیرامون ما را آلوده می سازد.
با مطالعه اول قرنتیان فصل های هشتم تا دهم، متوجه می شویم که پولس حساسیتی را که درباره حضور در بتکده ها نشان می دهد، درباره خوردن خوراک های همان بتکده ها که در بازار فروخته می شوند، نشان نمی دهد. پولس در این فصل، چند نکته را خاطر نشان می سازد:
یک. حضور در بتکده ها گناه است (فصل 10 آیات 14 و 20- 21). مسیحیان اجازه ندارند در معابد بت پرستان حضور یابند. ولی رفتن به خانه همسایگان و دوستان غیر مسیحی بلامانع است (فصل 10 آیه 27). طبق فرمایش مسیح، هر غذایی را که میزبان پیش روی ما قرار می دهد، باید صرف کنیم:"هر چه به شما می دهند، بخورید و بنوشید و از این که از شما پذیرایی می کنند، شرمسار نباشید." (لوقا فصل 10 آیه 7)
دو. خوراک ما را مقبول خدا نمی سازد (فصل 8 آیه 8).
سه. همه خوراک ها از جانب خداست (فصل 10 آیه 26).
از آن جا که پولس در برای بشارت، در میان غیر یهودیان زندگی می کرد، او آزاد و مختار بود از چنین خوراک هایی که در بازار به فروش می رسید، مصرف کند. بنابراین، آزادی برای پولس یعنی آزادی هم برای خوردن آن خوراک که در بازار فروخته می شود و هم برای نخوردن آن. با این توصیف، پولس بر حسب شرایط و موقعیت، یکی از این دو راه را انتخاب می کرد تا باعث لغزش برخی از ایمانداران مسیحی نشود. پولس وقتی با یک یهودی، یک اهل شریعت و یا شخصی که مخالف خوردن آن خوراک ها بود، آن غذا را نمی خورد. او آزادانه از اختیار و حق خود چشم پوشی می کرد. پولس رفتار خود را با شرایط و موقعیت ها سازگار می کرد تا عده بیشتری را به نجات مسیح رهنمون کند. به عبارت دیگر، توجه پولس به نگرش و سوءتفاهمات دیگران بود. اما او هدف مهم تری داشت: این که انجیل را به همه برساند. بنابراین، آنچه برای خدا اهمیت نداشت، برای پولس بی اهمیت بود. او آزاد بود، اما در مسیح.
اگر پولس خوراک هایی را که به بت ها تقدیم شده و سپس در بازار فروخته می شد، ممنوع اعلام می کرد، این عقاید خرافی در ذهن مسیحیان پدیدار می گردید:
یک. بت ها دارای قدرت های مافوق طبیعی و سحرآمیز هستند.
دو. خوراک هایی که به بت ها تقدیم می شد توسط روح خدایان، نجس می گردید
سه. خوردن این خوراک ها سبب پدید آمدن افکار شیطانی شده و تمایل به بت پرستی را به وجود می آورد.
پولس چنین اظهار نظر کرد:"همه می دانیم که بت، خدا نیست، زیرا فقط یک خدا است و بس" (اول قرنتیان فصل 8 آیه 4). خداوند فرمود:"چه نادانند کسانی که بت می سازند و آن را خدای خود می دانند. آن ها خود شاهدند که بت نه می بیند و نه می فهمد، بنابراین هیچ سودی به آنان نخواهد رساند. کسی که با دست های خود خدایش را بسازد، چه کمکی می تواند از او انتظار داشته باشد؟ (اشعیاء فصل 44 آیات 9- 10).
طبق روایات یهودیان و مسلمانان، تارح پدر ابراهیم نه فقط بت پرست بود، بلکه سازنده بت هم بود. روزی ابراهیم چوبی برداشت و تمام بت ها را با استثنای یکی از آن ها، شکست و چوب را در دست آن بت قرار داد. وقتی تارح به مغازه بازگشت، خیلی عصبانی شد. ابراهیم به پدرش گفت:"زنی برای خدایان گوشت آورد. همه خدایان می خواستند آن را بخورند و به همین دلیل قوی ترین آن ها سایرین را زد تا گوشت فقط نصیب او شود." تارح گفت:"این امکان ندارد، زیرا آن ها از چوب و سنگ ساخته شده اند." ابراهیم جواب داد:"امیدوارم گوش های تو آنچه را که گفتی، شنیده باشد."
مخاطب جواب ابراهیم نه فقط بت پرستان، بلکه کسانی هستند که فکر می کنند با اجتناب از خوردن قربانی بت ها، در نظر خدا پاک خواهند شد. آیا آنچه در خوراک هست برای ما اهمیت دارد، یا آنچه در قلب و فکرمان می گذرد؟ ما در اثر اعمال ظاهری مقدس محسوب نمی شویم. دزدها، زناکاران و اشخاص متقلب توسط ختنه و خوردن غذاهای حلال، در نظر خدا پاک و مقدس نخواهند شد.

۱۳۹۴ خرداد ۷, پنجشنبه

آیا پولس مسیحیان را گمراه نمود؟ (بخش اول)

نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
پولس یک یهودی غیرتمند و از رهبران یهود بود. او در شهر طرسوس متولد شده بود و در آن شهر بهترین تعلیمات دین یهود و علوم آن روزگار را فرا گرفت. در طرسوس دانشگاه معروفی واقع بود که فلسفه و فرهنگ رواقیون (مکتب خوداری و پرهیزکاری) در آن نفوذ زیادی داشت.
پولس مانند پدرش شهروند روم بود که در آن دوره امتیاز بزرگی بود. پولس با فرهنگ و تفکر یونانی کاملا آشنایی داشت.
او به زبان یونانی تسلط داشت و بارها استادی خود را در مباحثه و مناظره نشان داده بود.
اگر کسی بخواهد تغییر زندگی پولس را بفهمد، لازم است درک کند چرا او به شدت با مسیحیت دشمنی داشت. دلیل آن دشمنی، اعتقاد کامل او به شریعت یهود بود که نارضایتی او را نسبت به مسیح و کلیسای قرن اول میلادی تحریک می کرد. پولس فردی بسیار مذهبی بود. در واقع او عضو فرقه فریسیان بود. عهد عتیق را می دانست و صادقانه اعتقاد داشت که جنبش مسیحی برای یهودیت خطرناک است. بنابراین از ایمان مسیحی نفرت داشت و با شقاوت، مسیحیان را شکنجه و آزار می داد.
رنجش پولس از پیام مسیحیت درباره مسیح به عنوان نجات دهنده بود. پولس معتقد بود که شریعت عامل نجات است. به عبارت دیگر، مسیحیت به قلب اعتقادات یهودی پولس حمله می کرد. بنابراین، نابودی مسیحیان هدف اصلی زندگی پولس گردید. او مانند رهبران مذهبی یهود فکر می کرد که مسیح و شاگردانش پیروان شیطان هستند. این نکته در تلمود (روایات یهود) قرن اول میلادی ذکر شده که مسیح جادوگر بوده! در نتیجه، پیغام شاگردان عیسی که کم سواد بودند و از تحصیلات الهیات دین یهود نیز برخوردار نبودند، نمی توانست او را قانع سازد.
چرا شاگردان مسیح به پولس بشارت ندادند؟
ملاقات شاگردان با پولس که دشمن سرسخت مسیحیت بود، تقریبا غیرممکن بود، زیرا به محض مشاهده شاگردان، آن ها را دستگیر و روانه زندان می کرد! هم چنین پولس از مقامات شورای رهبری اسرائیل (سهندرین) بود، و یافتن و قرارملاقات با او چندان آسان به نظر نمی رسید.
ملاقات مسیح با پولس
او تعقیب و دستگیری مسیحیان را در دستور کار داشت. او در حالی عازم دمشق بود که مدارک لازم را برای دستگیری پیروان عیسی در اختیار داشت. او تصمیم داشت آن ها را به اورشلیم برگرداند و محاکمه کند.
در مسیر دمشق، رویدادی رخ داد. نوری از آُسمان در اطراف او تابید. او به زمین افتاد و صدایی شنید:"چرا بر من جفا می کنی؟" پولس پرسید:"تو کیستی؟" پاسخ آمد:"من عیسی هستم. همان کسی که تو بر او جفا می کنی..." خوشبختانه عده ای از دشمنان مسیحیت نیز همراه او شاهد این واقعه عجیب بودند. خداوند قادر مطلق است و می تواند معجزه نماید. او قادر است دشمن خود را به دوست وفادار تبدیل کند.
مخالفان مسیحیت معتقدند که پولس، مسیحیت را تحریف کرد. بنابراین این سئوال مطرح می شود که اگر خدا می دانست پولس تعالیم غلط را تعلیم خواهد داد، چرا به طور استثنایی با او ملاقات کرد؟ این ادعا، پیش دانی خدا را زیر سئوال می برد.
شخصیت پولس قبل از رویداد جاده دمشق، فردی غیرقابل تحمل، تندخو، شکنجه گر، متعصب مذهبی و مغرور بود. او بعد از دگرگونی توسط خداوند به شخصی بردبار، مهربان و فداکار تبدیل شد. چیزی که زندگی پولس را تبدیل کرد، یک تجربه روحانی عمیق بود. خدا او را از شکنجه گر مسیحیان به واعظ مسیح تبدیل کرد. همان طور که اشاره شد، پولس شخص تحصیل کرده در الهیات یهود بود. او برای درک دوران شریعت و تعالیم مسیح، به مدت سه سال در بیابان های یهودیه به سر برد و در طی این مدت، خداوند نکات زیادی را درباره الهیات مسیحی بر او مکشوف کرد که جزئیات آن رادر نامه هایش به کلیساها نوشت. شاگردان مسیح و پدران کلیسا هرگز با تعالیم و فعالیت های بشارتی پولس مخالفت نکردند.
پولس طی سه سفر بشارتی در سرتاسر امپراطوری روم، برای مسیح موعظه کرد. او نامه هایی به کلیساهای مختلف نوشت که قسمتی از عهد جدید را تشکیل می دهد.
شریعت خدا گناه را آشکار می سازد
مخالفان مسیحیت پولس را ضد شریعت معرفی می کنند، در حالی که خود پولس شریعت را نیکو می داند:"شریعت نیکوست و اشکالی در آن وجود ندارد. اشکال در من است که همچون یک برده به گناه فروخته شده ام. بنابراین، من اختیار عمل خود را ندارم، زیرا هر چه می کوشم کار درست انجام دهم، نمی توانم. بلکه کاری را انجام می دهم که از آن متنفرم! من به خوبی می دانم که آنچه می کنم، اشتباه است و وجدان ناراحت من نیز نشان می دهد که خوب بودن شریعت را تصدیق می کنم. اما کاری از دستم برنمی آید، زیرا کننده کارها من نیستم. این گناه درون من است که مرا وادار می کند مرتکب این اعمال زشت گردم، زیرا او از من قوی تر است" (رومیان فصل 7 آیات 14- 17). ضعف در دستورات شریعت نیست، بلکه اشکال در انسان است.
او در رساله های غلاطیان و رومیان نوشت که شریعت خدا می گوید خدا کیست؟ گناه چیست؟ (جنبه اطلاع رسانی دارد)، اما قادر به نجات انسان نمی باشد.
مطابق نگرش پیروان شریعت یهود، انسان توسط اجرای مو به موی احکام شریعت نجات خواهند یافت. به عبارت دیگر، شریعت را عامل نجات می داند. اما کدام انسان توانسته احکام شریعت را کاملا اجرا نماید؟ اگر شخص یکی از احکام را نادیده بگیرد، لعنت به سراغ او خواهد آمد. شریعت نیکوست، اما عامل نجات، تلاش و کوشش انسانی نیست. اگر شما با یک حیوان درنده روبرو شوید، آیا می توانید غیر مسلح و با اراده آزاد با آن بجنگید؟ شیطان از قدرت های مافوق طبیعی برخوردار است و به مراتب قوی تر از حیوانات درنده می باشد. نگرش مسیحیت این است که هر گاه احساس ضعف می کنیم، خدا دارد به ما یادآوری می کند که به او متکی باشیم و توکل نماییم. بنابراین، این خداوند است که انسان را از قلمرو قدرتمند شیطان نجات می بخشد. اوست که تغییر و تحول را در انسان ایجاد می کند و سرانجام خداوند قدرت مافوق طبیعی می دهد تا احکام الهی را انجام دهیم. کار خدا تبدیل است.
بنابراین نجات انسان از قلمرو گناه عملی است خارج از وجود ما که به رابطه ما خدا مربوط می شود. تقدیس و تجدید حیات روحانی، نتیجه عملکرد روح القدس می باشد که شخص را دگرگون می کند. شریعت بیانگر این نکته است که انسان برای نجات خودش چه می تواند بکند، ولی راه مسیحیت مربوط است به کاری که خدا برای نجات ما انجام داده است. این است تفاوت مسیحیت با ادیان دیگر.

۱۳۹۴ خرداد ۵, سه‌شنبه

آیا شریعت موسی از قوانین حمورابی نسخه برداری شده است؟


نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
مخالفان کتاب مقدس ادعا می کنند که شریعت موسی از قوانین حمورابی نسخه برداری شده و قانون جدید در آن یافت نمی شود. آیا این ادعا صحیح است؟
قانون حمورابی به دستور حمورابی، پادشاه بابل نوشته شده است. حمورابی یکی از بزرگ ترین فرمانروایان بین النهرین، سرداری جنگاور، سیاستمداری ورزیده و قانون گذاری دقیق بود. او ششمین پادشاه از اولین سلسله پادشاهان تمدن قدیم بابل بود. درباره سال های سلطنت حمورابی میان مورخان اختلاف نظر است. نظر اکثر کارشناسان آن است که او در سال های 1750- 1792 سلطنت کرده است. برخی نیز معتقدند که سلطنت حمورابی را تا سال 1810 قبل از میلاد ادامه داشته است.
معروفیت حمورابی بیشتر برای ارائه قوانین جدید بابل می باشد. این قانون یکی از اولین و کامل ترین قانون ها در جهان است. قانون حمورابی بر روی ستون سنگی حک شده و در یک مکان عمومی قرار داده شده بود تا همه بتوانند آن را ببینند. کارشناسان معتقدند که مجموعه قوانین توسط چند نفر صاحب نظر نوشته شده است. همان طور که اشاره شد، قانون حمورابی بر روی ستون سنگی به خط میخی حک شده است. این ستون به طول دو و نیم و عرض یک و نیم متر می باشد.
برفرار این ستون، تصویر مردی مشاهده می شود که در حال خضوع، لوحی را از خداوند آفتاب و عدالت دریافت می کند. این سنگ نوشته که قدیمی ترین و کامل ترین قوانین بشری بر آن نقش بسته است، به حدود 4000 هزار سال قبل تعلق دارد. در 1200 قبل از میلاد، پادشاه ایلام پس از فتح بابل، این ستون را به کشور خود آورد. در اوایل سال 1901 باستان شناسان فرانسوی این ستون را در شوش (استان خوزستان) کشف کردند و آن را به موزه لوور پاریس انتقال دادند. ماکت این سنگ نوشته در موزه ایران باستان در تهران موجود است.
مجموعه قوانین حمورابی، با توجه به زمان تدوین آن، یکی از شاهکارهای قانون گذاری محسوب می شود. کشف این سنگ نوشته، به ادعای کسانی که قوانین روم و یونان را برجسته ترین قوانین می دانستند، خاتمه داد.
با این توصیف، کارشناسان بر این باورند که پس از ویرانی تمدن سومر (نخستین تمدن جهان) که در جنوب عراق کنونی واقع بود، مجموعه قوانین حمورابی از قوانین سومری ها اقتباس شده است، زیرا اکثر مندرجات قوانین حمورابی در مجموعه قوانین پادشاه شهر "اور" (محل تولد ابراهیم) یافت می شود.
قوانین حمورابی در 49 ستون عمودی حک شده است و شامل 282 ماده در باب جزا، حقوق شهروندان بابل و روابط افراد با تکیه بر اقتصاد آن دوران می باشد.
مواد قوانین عبارتند از:
قانون های 1- 5 درباره اصول محاکمات
قانون های 6- 25 درباره سرقت و مجازات سارقین
قانون های 26- 41 درباره وظایف کارکنان دولت
قانون های 42- 65 درباره امور کشاورزی
قانون های 66- 99 توسط پادشاه ایلام محو شده و اطلاعات ناقصی از این مواد موجود است
قانون های 100- 127 درباره تجارت، قراردادها، بدهی ها و خرده فروشی
قانون های 128- 191 درباره خانواده
قانون های 192- 214 درباره مجازات و قصاص
قانون های 215- 252 درباره حقوق پزشکان، معماران و کشاورزان
قانون های 253- 277 درباره اجاره
قانون های 278- 282 درباره برده داری
از آن جا که قوانین حمورابی قبل از شریعت موسی تدوین و ارائه شده است، این شک و شبه را در مخالفان کتاب مقدس پدید آورده که شریعت یهود از قوانین حمورابی اقتباس و نسخه برداری شده اند. این ادعا موجب طرح سئوالی می شود که یهودیان مهاجر که در صحرای سینا سکونت داشتند، چگونه موفق شده اند به ستون سنگی قوانین حمورابی که صدها کیلومتر دورتر از آنان بود، دسترسی داشته باشند؟ تاریخ و هم چنین گزارش کتاب مقدس این ادعا را تایید نمی کنند.
از سوی دیگر، مخالفان مدعی اند این قوانین در دوران تبعید یهودیان در بابل نسخه برداری شده. این ادعا نشان می دهد که آنان با تاریخ آشنایی ندارند و نمی دانند که در دوران تبعید یهودیان، مجموعه قوانین حمورابی در محدوده قلمرو تمدن بابل وجود نداشت. باستان شناسان فرانسوی، ستون سنگی حمورابی را در شوش یافتند و نه در شهر باستانی بابل!
بررسی های محققان و کارشناسان تاریخ نشان داده که نوع معاهدات قوانین حمورابی (روزگار ابراهیم، اسحاق و یعقوب و یوسف) در دوران عزرا، عاموس و هوشع (دوران تبعید یهودیان و بعد از آن) متداول نبود و انجام نمی شد.
مقایسه برخی از مجموعه قوانین حمورابی با شریعت موسی
قانون حمورابی: اگر شخصی دزدی کند، سزای او مرگ است.
شریعت موسی: کسی که اموال دیگران را سرقت کند، علاوه بر آن که باید اصل مال را پس دهد، یک پنجم ارزش آن را نیز بپردازد (جریمه) و برای بخشش گناه خود قوچ قربانی کند (لاویان فصل 6 آیات 1- 7).
قانون حمورابی: کسی که بداند جنسی را که دریافت می کند، مسروقه است، محکوم به اعدام است.
شریعت موسی: موارد دزدی با اصل "جبران" یعنی اصلاح اشتباه مواجه است. برای مثال، اگر جرم کسی که متهم است گوسفندی را دزدیده، ثابت می گردید، سارق موظف بود چهار برابر نرخ گوسفند را بپردازد (خروج فصل 22 را مطالعه کنید).
قانون حمورابی: اگر سارق اموال مسروقه را فروخته و بعد از دستگیری از عهده پرداخت کامل غرامت برنیاید، مجازات او اعدام است.
شریعت موسی: اگر سارق از عهده پرداخت کامل غرامت برنیاید، در قبال این غرامت باید برای شاکی کار کند (خروج فصل 22 آیه 2).
قانون حمورابی: کسی که پدرش را کتک بزند، سزای او قطع دستانش است (به کتک زدن مادر اشاره نشده)
شریعت موسی: هر که پدر یا مادرش را کتک بزند، باید کشته شود (خروج فصل 21 آیه 15)
قانون حمورابی: اگر نوزاد به هنگام نوشیدن شیر بمیرد، پستان زنی که شیر می داده، قطع شود.
در شریعت موسی برای این مورد قانونی یافت نمی شود.
قانون حمورابی: اگر پسر مالک در اثر ریزش ساختمان، کشته شود، پسر معمار آن ساختمان نیز باید اعدام شود.
شریعت موسی: پدران نباید به سبب پسران شان کشته شوند و نه پسران به سبب گناهان پدران شان. هر شخص باید به سبب گناه خودش کشته شود (تثنیه فصل 24 آیه 16)

به طور کلی، قوانین موسی فرصتی را برای جبران و توبه در اختیار مجرمان می گذاشت، در حالی که در قوانین حمورابی به اصلاح رفتار متخلفان توجهی نشده و به جای آن "اعدام" یا "قطع اعضای بدن" به عنوان بهترین راه حل انتخاب شده بود.

۱۳۹۴ خرداد ۴, دوشنبه

* در مزمور 1:1 میخوانیم ؛ " خوشابحال کسی که با شریران مشورت نمی کند." و در خروج 20: 3 آمده ؛ " خدای دیگری را جز من پرستش مکن." منظور خداوند از این آیات این است که چنانچه عملی مطابق کلام و طبق خواست روح القدس نباشد و ما انجامش بدهیم ، بنوعی هم خدا را انکار نموده و هم به مشورت شریر رفته و لبیک گفته ایم ! آمین که هیچوقت اینگونه نباشیم... آمین

چرا مسیح از زمان بازگشت دوباره خود به زمین اطلاعی نداشت؟ (متی فصل 24 آیه 36)

نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
چرا مسیح از زمان بازگشت دوباره خود به زمین، اظهار بی اطلاعی کرد؟ کتاب مقدس تعلیم می دهد که مسیح خداوند است (یوحنا فصل 1 آیه 1) و او همه چیز را می داند (یوحنا فصل 2 آیه 24، کولسیان فصل 2 آیه 3). با این توصیف او به شاگردانش گفت:"هیچکس نمی داند چه روزی و چه ساعتی دنیا به آخر خواهد رسید. حتی فرشتگان هم نمی دانند. فرزند خدا نیز از آن بی خبر است. فقط پدرم خدا آن را می داند" (متی فصل 24 آیه 36).
عده ای معتقدند که باید تفاوت قائل شد میان مسیح خداوند و عیسی به عنوان انسان. او به عنوان خدا دانای مطلق بود و از همه چیز آگاهی داشت. بنابراین می دانست چه زمانی باز خواهد گشت. اما به عنوان انسان، دارای محدویت هایی بود و از قابلیت کامل الهی برخوردار نبود. پس آگاهی و دانش او کامل نبود.
وقتی متن متی فصل 24 را با دقت بررسی کنیم، درمی یابیم که عیسی ابتدا شاگردانش را به کوه زیتون برد. این کوه، مکانی است که طبق پیشگویی زکریا نبی، مسیح به هنگام بازگشت دوباره خود، بر آن ظاهر خواهد شد (زکریا فصل 14 آیه 4).
متی گزارش می دهد که مسیح بر دامنه کوه زیتون نشست و درباره رویدادهای آینده سخن گفت. سخنان عیسی نشان می دهد که او از وقایع آینده کاملا اطلاع داشت. او حتی به نشانه های بازگشت خود در آینده اشاره کرد (آیات 23- 44). آیا مسیح واقعا زمان بازگشت خود را نمی دانست؟
در آیه 36، برای کلمه "دانستن" که برای مسیح و خدا به کار رفته، از واژه یونانی "ایدو" استفاده شده که معنای آن چنین است: "شخص از چیزی آگاهی دارد، اما از گفتن آن خودداری می کند!" جالب است بدانید همین واژه در مرقس فصل 13 آیه 32 به کار رفته است:"اما هیچکس، حتی فرشتگان آسمان نیز خبر ندارند چه روز و ساعتی دنیا به آخر می رسد. حتی خود من هم نمی دانم. فقط پدرم خدا از آن آگاه است".
پولس نیز واژه "ایدو" را در اول قرنتیان فصل 2 آیه 2 استفاده کرده است:"زیرا تصمیم گرفته بودم تا زمانی که در میان شما هستم، همه چیز جز عیسی مسیح مصلوب را فراموش کنم" (ترجمه مژده برای عصر جدید)
"زیرا عزیمت نکردم که چیزی در میان شما دانسته باشم، جز عیسی مسیح و او را مصلوب" (ترجمه قدیمی سال 1895)
بنابراین شاگردان متوجه شدند که مسیح زمان دقیق بازگشت خود را می داند، اما اجازه ندارد آن را فاش سازد.
مسیح در تعالیمش، نحوه بازگشت خود را به شیوه مراسم عروسی یهودیان ارائه داد. پولس نیز رابطه کلیسا و مسیح را به زندگی زناشویی تشبیه می کند (افسسیان فصل 5 آیات 21- 33).
در فرهنگ باستانی یهودیان، اجرای مراسم عروسی بر عهده پدر داماد بود:"پادشاهی برای پسرش، جشن عروسی مفصلی ترتیب داد" (متی فصل 22 آیه 2). در طی دوران نامزدی، داماد مجلس عروسی را در خانه پدرش تدارک می دید. در این مدت، عروس در خانه خود در انتظار به سر می برد. وقتی پدر اطمینان حاصل می کرد که همه چیز برای اجرای مراسم عروسی آماده است، اجازه می داد تا پسرش به خانه عروس رفته و عروس را با خود به مجلس عروسی بیاورد. اگر عروسی در شب انجام می شد، چند نفر با چراغ های روغنی به استقبال داماد و عروس می رفتند.
تعالیم عیسی از پیوستن عروس (کلیسا) به داماد آسمانی (مسیح) به شیوه عروسی یهودیان، در آیات ذیل مشاهده می شود:
"آیا انتظار دارید دوستان داماد در حالی که داماد با ایشان است، عزاداری کنند؟" (متی فصل 9 آیه 15)
"در خانه پدر من منزل های زیادی است. من می روم تا مکانی برای شما آماده سازم. پس از این که رفتم و مکانی برای شما آماده ساختم، دوباره می آیم و شما را پیش خود می برم تا جایی که من هستم، شما نیز باشید" (یوحنا فصل 14 آیات 2- 3)
"در آن روز پادشاهی آسمان مثل ده دختر جوان خواهد بودکه چراغ های خود را برداشته، به استقبال داماد رفتند" (متی فصل 25 آیه 1)
اگر تاریخ دقیق بازگشت مسیح را می دانستیم، ممکن بود وسوسه شده که برای خدمت به خدا تنبلی کنیم. یا بدتر از آن در گناه به سر می بردیم، و درست در دقایق آخر، توبه کردیم! برای خداوند آمادگی مهم است و نه دانستن زمان دقیق بازگشت مسیح.


۱۳۹۴ خرداد ۲, شنبه

چرا در عهد عتیق خداوند به مردان یهودی فرمود که از زنان غیر ایماندار خود طلاق بگیرند (عزرا فصل 10 آیه 3)، در حالی که در عهد جدید پولس به مردان مسیحی گفت که زنان غیر مسیحی خود را طلاق ندهند؟ (اول قرنتیان فصل 7 آیه 12)



نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
نخست باید در نظر داشت که خدا در شریعت خود به قوم اسرائیل دستور داده بود که ازدواج با بت پرستان ممنوع است (تثنیه فصل 7 آیه 3- 4). این دستور حتی برای سلیمان پادشاه هم بود. اما او فرمان الهی را نادیده گرفت و با زنان بت پرست ازدواج کرد. نتیجه نافرمانی او، دوری از خدا و رواج تدریجی بت پرستی در اسرائیل بود. بعد از مرگ سلیمان، اسرائیل به دو بخش تجزیه شد و دیگر دوران طلایی صلح، رفاه و قدرت در اسرائیل مشاهده نشد.
با این توصیف، در عزرا فصل 10 آیات 16- 19 در می یابیم که زنانی که به پرستش خدای حقیقی رو آورده بودند، مجبور نبودند شوهر خود را ترک کنند. ازدواج با بت پرستان سبب می گردید تا شخصی که به خدای حقیقی ایمان داشت به خاطر حفظ کانون خانواده با دیدگاه بت پرستی سازش کند. این امر حتی در مورد تربیت کودکان هم صدق می کرد. این مشکلی بود که حتی پادشاهان اسرائیل با آن روبرو بودند. زنان بت پرست پادشاهان از خدمتکاران بت پرست برای آموزش و تربیت کودکان استفاده می کردند. بعد از فوت پادشاهی که به خدای حقیقی ایمان داشت، پسر بی ایمان و بت پرست جانشین پدرش می گردید و نه فقط به قوم اسرائیل ظلم می کرد، بلکه مردم را به بت پرستی و انحراف اخلاقی سوق می داد. در نتیجه، خدا به خاطر گناهان اسرائیل، آن ها را مغلوب دشمنان می کرد تا تنبیه شوند و به سوی او بازگردند.
در دوران عزرا، زنان بت پرست مردان یهودی را به انحراف اخلاقی و بت پرستی کشانده بودند. دستور خدا اگرچه برای مردان اسرائیلی سخت بود، اما اقدامی بود لازم و ضروری تا انسجام و یکپارچگی قوم اسرائیل به عنوان قومی متحد به خدا حفظ شود.
اما دستوری که پولس درباره دائمی بودن پیوند زناشویی می دهد (اول قرنتیان فصل 7 آیه 12)، از تعالیم عهد عتیق و مسیح سرچشمه می گیرد. پولس نوشت:"اگر یک مرد مسیحی، همسری غیر مسیحی دارد و آن زن حاضر است با او زندگی کند، او نباید زن خود را طلاق دهد". در دوران عهد عتیق، مردان زنان خود را طلاق می دادند تا با زنان جوان تر ازدواج کنند و با این کار پیوند بین زن و شوهر را که خدا مقرر داشته بود، نادیده می گرفتند. مردان نه فقط به زنان خود خیانت می کردند، بلکه از فرمان خدا سرپیچی می کردند. با این توصیف، پولس می گوید اگر همسر غیرمسیحی اصرار به جدایی داشته باشد، بگذارید جدا شود (آیه 15). اگر حفظ پیوند زناشویی به انکار ایمان بیانجامد، خدا خشنود نخواهد شد.

۱۳۹۴ خرداد ۱, جمعه

ادعای مخالفان کتاب مقدس: خدا با انتخاب و طرفداری از قوم اسرائیل، ثابت کرد که تعصب نژادی دارد


نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

مخالفان کتاب مقدس، خدا را به تبعیض متهم می کنند و می گویند با انتخاب قوم اسرائیل، به قوم های دیگر بی مهری و بی توجهی نشان داد.
در پاسخ باید گفت که خدا اسرائیل را به واسطه ابراهیم برگزید، نه به دلیل این که قوم اسرائیل استحقاق آن را داشت (تثنیه فصل 7 آیات 6- 8 و فصل 9 آیات 4-6)، زیرا ابراهیم ایمان حقیقی به خدا داشت. ابراهیم بت پرست نبود، ولی در جهانی بت پرست زندگی می کرد. هموطنان و پدر او بت پرست بودند. روایت های غیرواقعی در مورد سرپیچی ابراهیم از پرستش بت ها وجود دارد. اما این سئوال مطرح می شود که چگونه ابراهیم از خدا اطلاع داشت؟ بی تردید، به واسطه مکاشفه مستقیم خدا.
هم چنین حدس کارشناسان کتاب مقدس آن است که ابراهیم از سام (پسر نوح) درباره قبل و بعد از طوفان و و نیز پراکندگی انسان ها در سرزمین های مختلف چیزهایی شنیده است. سام از خدای حقیقی سخن گفت و ابراهیم به خدا ایمان آورد. کلام خدا می فرماید:"خدا زمانی ابراهیم را بی گناه حساب آورد که به وعده های او ایمان آورد. از این جا به این نکته پی می بریم که در نظر خدا، فقط ایمان ما مطرح است. در نتیجه فرزندان واقعی ابراهیم آنانی هستند که به خدا ایمان حقیقی دارند" (غلاطیان فصل 3 آیات 6- 7). ابراهیم نمونه ای است از اطاعت و رشد ایمان.
ابراهیم متکی به هدایت خداوند بود. عبرانیان فصل 11 آیه 8 بیان می کند که ابراهیم به واسطه ایمان به راه افتاد. او حتی نمی دانست به کجا می رود. احتمالا در آن هنگام خدا به ابراهیم نگفت که کنعان خانه دائمی او می شود. با این توصیف، خدا او را گام به گام هدایت می کرد (پیدایش فصل 12 آیه 5). بنابراین ابراهیم به سوی زندگی سرشار از ایمان و راه رفتن با خدا دعوت شده بود.
دعوت خدا از ابراهیم، او را در وضعیتی قرار داد که می بایست، رفاه، آسایش، امنیت و دلبستگی به اقوام و دوستان و سرزمین خویش را برای همیشه ترک کند. اطاعت ابراهیم از خدا مبتنی بر اعتماد بود. نتیجه و پیامد وعده های خداوند بر ایمان خالص ابراهیم متکی بود.
هنگامی که خدا، ابراهیم را فرا خواند تا گذشته اش را ترک کرده و به سوی آینده نامعلوم حرکت کند، تنها انگیزه ابراهیم اعتماد او به وعده خدا بود.
چیزی که اهمیت ابراهیم را مشخص می کند، آن است که یازده فصل از کتاب پیدایش به توصیف تاریخ بشر می پردازد، اما سیزده فصل بعدی به طور انحصاری به زندگی ابراهیم اختصاص دارد. ابراهیم از لحاظ تاریخی به عنوان جد یهودیان و اعراب دارای اهمیت است. خدا، ابراهیم و نسل او را برای خداپرستی به کار برد. در زمان مسیح، یهودیان افتخار می کردند که از جد ابراهیم هستند. امروزه نیز همین ادعا را یهودیان و حتی مسلمانان تکرار می کنند. یهودیت، مسیحیت و اسلام، همگی ابراهیم را به عنوان نبی خدا محترم می شمارند. در سوره بقره آیه 47 به برگزیدگی قوم اسرائیل اشاره شده:"ای فرزندان اسرائیل، از نعمت هایم که بر شما ارزانی داشتم و از این که من شما را بر جهانیان برتری دادم، یاد کنید."
ابراهیم از لحاظ الهیاتی اهمیت دارد. عهد جدید از تجربه او به عنوان اساس تعلیم عادل شمردگی از طریق ایمان استفاده می کند. عهد خدا با ابراهیم و با نسل او به واسطه مسیح محقق شد که شامل کسانی می شود که به او ایمان دارند.
پیدایش فصل 11 آیه 26 برای اولین بار به نام ابرام که بعدها به "ابراهیم" تغییر یافت، اشاره می کند. در کتاب مقدس 312 بار نام ابراهیم ذکر شده است. شاید او معروف ترین شخصیت در عهد عتیق باشد و بی تردید تاثیرگذار ترین شخص در تاریخ.
ابراهیم در کتاب مقدس، "دوست خدا" لقب گرفته (یعقوب فصل 2 آیه 23). هم چنین "دوست جاودانی" (دوم تواریخ فصل 20 آیه 7) و "دوست من، ابراهیم" (اشعیاء فصل 41 آیه 8) و پدر ملل (رومیان فصل 4 آیات 16- 17).
خداوند به ابراهیم وعده داد:"تو را پدر امت بزرگی می گردانم. تو را برکت می دهم و نامت را بزرگ می سازم و تو مایه برکت خواهی بود. آنانی که به تو خوبی کنند، برکت می دهم و آنانی که به تو بدی نمایند، لعنت می کنم. همه مردم دنیا از تو برکت خواهند یافت" (پیدایش فصل 12 آیات 2- 3)
"تو را پدر امت بزرگی می گردانم" (پیدایش فصل 12 آیه 2).
دو نکته را باید در نظر گرفت: نخست آن که سارا (همسر ابراهیم) نازا بود. نکته دوم، لوط برادرزاده یتیم ابراهیم بود که ظاهرا ابراهیم او را به فرزندی پذیرفته بود. لوط ابراهیم را همراهی می کرد و به نظر می رسید که اگر سارا صاحب فرزندی نمی شد، وارث ابراهیم می گردید. اما خداوند نقشه دیگری داشت.
"سرزمینی که من تو را بدانجا هدایت خواهم نمود" (آیه 2)
بعد از آن که خداوند از ابراهیم خواست تا سرزمین و خویشاوندانش را ترک کند، او وعده سرزمین دیگر را داد.
پیدایش فصل 11 درباره نقشه های انسان است، در حالی که توجه فصل 12 به نقشه های خداوند معطوف است.
" تو را برکت می دهم و تو مایه برکت خواهی بود" (آیه 2)
خداوند به ابراهیم گفت:"تو را برکت می دهم و تو مایه برکت خواهی بود" (پیدایش فصل 12 آیه 2). خدا می خواهد ما را به فراوانی برکت دهد تا ما نیز مایه برکت دیگران باشیم، اگر در جایگاه ایمان باشیم.
" نامت را بزرگ می سازم"(آیه 2)
به نظر می رسد که هیچکس در طول تاریخ مانند ابراهیم نیکنام و سرشناس نبوده است. در زمان مسیح، یهودیان افتخار می کردند که از جد ابراهیم هستند. امروزه نیز همین ادعا را یهودیان و حتی مسلمانان تکرار می کنند. یهودیت، مسیحیت و اسلام، همگی ابراهیم را به عنوان نبی خدا محترم می شمارند.
"آنانی را که به تو بدی نمایند، لعنت می کنم" (آیه 3)
موسی دید که بوته ای شعله ور است، ولی نمی سوزد. در آن جا بود که برای اولین بار خداوند با موسی سخن گفت (خروج فصل 3 آیات 2- 3). بوته، سمبل قوم اسرائیل بود که آتش امپراطورهای فرعون تا هیتلر و دشمنان قسم خورده یهودیان قادر نیستند اسرائیل را نابود سازند.
امپراطورهای مصر، بابل، آشور، روم و هیتلر سرنگون شدند و موفق نشدند نسل قوم اسرائیل ریشه کن نمایند. آتش به شدت از درون بوته زبانه می کشید، ولی نمی توانست آن را تباه سازد! اگر خدا به وعده اش مبنی بر حمایت از قوم اسرائیل عمل نمی کرد، در واقع به عهدشکنی متهم می گردید. قوم اسرائیل فرزندان ابراهیم هستند و از طریق این قوم خدای حقیقی معرفی گردید و نجات بشر توسط عیسی مسیح تضمین شد.
وقتی خدا کسی را برکت می دهد، آن شخص تحت حفاظت الهی و لطف و رحمت خداوند قرار می گیرد. قبل از آن که کسی بتواند شما را لعنت و نفرین نماید، خداوند شما را به عنوان ایماندار مسیحی برکت داده است. این برکت الهی همواره بر لعنت دشمن در زندگی تان غلبه کرده و آن را محو و نابود می سازد.
به چه دلایلی خدا قوم اسرائیل را برگزید؟
یک. در دوران باستان، قوم اسرائیل برگزیده شد تا مایه برکت قوم های دیگر شوند، زیرا خداوند به ابراهیم گفت:"من تو را پدر امت بزرگ می گردانم. تو را برکت می دهم و نامت را بزرگ می سازم و تو مایه برکت خواهی بود" (پیدایش فصل 12 آیه 2).
دو. قوم اسرائیل وظیفه داشت که بر خلاف همسایگان بی رحم و بت پرست، به غریبه ها و غیر یهودی ها محبت الهی را نشان دهد:"خداوند شما غریبان را دوست می دارد و به آن ها غذا و لباس می دهد. شما هم باید غریبان را دوست بدارید، زیرا خودتان هم در سرزمین مصر غریب بودید" (تثنیه فصل 10 آیه 19).
سه. قوم اسرائیل استحقاق برگزیدگی را نداشت، اما لطف و محبت خدا و هم چنین ایمان جد ایشان ابراهیم سبب شد تا آنان قوم برگزیده محسوب شوند:"خداوند خدای تان به این دلیل این سرزمین حاصلخیز را به شما نمی دهد که مردم خوبی هستید. شما مردمی سرکش هستید" (تثنیه فصل 9 آیه 6). نسل اول یهودیان که مصر را ترک کرده بودند، به علت کم ایمانی و گله و شکایت اجازه نیافتند وارد سرزمین کنعان شوند.
چهار. مسیح از نسل داود پادشاه ظهور نمود و با قربانی خود، نجات بشر را از قلمرو گناه تضمین کرد.
پنج. برگزیدگی قوم اسرائیل به آن معنا نبود که همه یهودیان وارد ملکوت خدا خواهند شد. در طول تاریخ این قوم، بسیاری از یهودیان با عملکردشان برگزیدگی خود را ثابت نکردند. بنابراین این سئوال مطرح می شود که اگر قوم اسرائیل سرکش بوده اند، چرا خدا وعده های عالی به آن ها داد؟
خدا و قوم اسرائیل پیمانی با هم بسته بودند (پیدایش فصل های 15 و 17 و خروج فصل های 19 و 20). خدا وعده داد که به آن ها وفادار باشد و آن ها وعده دادند که از او اطاعت کنند. اما در طول تاریخ، قوم اسرائیل به ندرت شرایط معاهده را رعایت نمود. خداوند بارها و بارها قوم اسرائیل را تنبیه کرد. برای مثال، خداوند قوم اسرائیل را به مدت هفتاد سال به تبعید فرستاد. خداوند فرمود:"سراسر این سرزمین، به ویرانه ای متروک تبدیل خواهد شد و شما برای مدت هفتاد سال، پادشاه بابل را بندگی و خدمت خواهید کرد" (ارمیاء فصل 25 آیه 11).
اگر مخالفان با دقت کتاب مقدس را خوانده باشند، ابتدا درمی یابند که نسل اول قوم اسرائیل که شاهد عینی معجزات بزرگ خداوند در مصر و صحرای سینا بود، به علت گله و شکایت و کم ایمانی، اجازه نیافتند تا وارد سرزمین موعود شوند. از آن نسل فقط دو مرد وفادار به خدا یعنی یوشع و کالیب با خانواده شان به همراه نسل دوم وارد سرزمین کنعان شدند. حتی خود موسی نیز به علت نااطاعتی از ورود به کنعان منع شد. خداوند بارها و بارها در دوران عهد عتیق، قوم اسرائیل را به علت نااطاعتی و بت پرستی تنبیه کرد و حتی آن ها را به تبعید فرستاد. بنابراین، خدا تبعیض قائل نشد. در تبعید بود که قوم اسرائیل هرگز به بت پرستی روی نیاورد، بلکه به شریعت خداوند وفادار ماند.
در اناجیل می خوانیم که تعالیم و معجزات مسیح، رهبران مذهبی یهود را به شدت خشمگین کرد، زیرا معجزات توجه مردم را به عیسی بیشتر کرد. رهبران مذهبی یهود برای انحراف افکار عمومی، معجزات مسیح را به شیطان نسبت دادند (انجیل متی فصل فصل 9 آیه 34). از سوی دیگر، تعالیم مسیح با نگرش آن ها هماهنگی نداشت. علمای مذهبی وقت زیادی را صرف تشریح مجموعه بزرگ سنت های مذهبی و مباحثه درباره آن ها می کردند. سنتی که بیش از چهارصد سال پیش، از زمان مراجعت یهودیان از تبعید (امپراطوری پارس) به بعد روی هم انباشته شده بود. در حقیقت آن ها به قدری با این سنت های انسانی مشغول بودند که بیشتر اوقات توجهی به کتاب مقدس (عهد عتیق) نمی کردند. این رهبران مذهبی احساس می کردند که عیسی تهدیدی برای آن ها است، چون قوانینی را که آن ها وضع کرده بودند، زیر سئوال می برد و مردم زیادی به او توجه نشان می دادند.
نکته دیگر آن بود که مسیح خود را با خدا برابر می دانست. حداقل دو بار تصمیم گرفتند او را سنگسار کنند. سرانجام توطئه چیدند و مسیح محکوم به اعدام شد. در کتاب تلمود، مسیح به عنوان جادوگر معرفی شده که با معجزات شیطانی مردم را گمراه می کرد.
وقتی یهودیان از فرمانده رومی برای مسیح تقاضای اعدام کردند، چنین فریاد زدند:"خونش به گردن ما و فرزندان ما باشد!" (انجیل متی فصل 27 آیه 25).
رد کردن مسیح توسط یهودیان در طول تاریخ برای آن ها فجایع و مشکلات بزرگی به وجود آورد. عیسی واقعه هفتاد میلادی را پیشگویی کرد (متی فصل 24 آیات 1 و 15- 16). مسیح زمانی این پیشگویی را به زبان آورد که مردم و رهبران مذهبی یهود، نسبت به خدا بی توجه شده بودند (متی فصل 23) و او راهی اورشلیم شده بود تا جان خود را برای نجات انسان ها از قلمرو قدرتمند گناه و شیطان، فدا سازد. هفتاد میلادی زمانی بود که تیطس ( سردار رومی)، اورشلیم را ویران کرد و بسیاری از یهودیان را کشت.
بعد از تاسیس کلیسا، رهبران مذهبی یهود هم چنان به مخالفت و جفا ادامه می دادند. آن ها حاضر بودند دست به هر کاری بزنند تا مانع فعالیت رسولان (شاگردان مسیح) و مسیحیان شوند. رهبران یهود، رسولان را دستگیر کردند و به زندان انداختند. با چوب و تازیانه زدند و به آن ها را با اتهامات مختلف متهم کردند. رسولان می بایست در خانه ها تعلیم می دادند، چون اجازه تعلیم در عبادتگاه های یهود و خانه خدا را نداشتند. طی آزار و اذیت هایی که بعدها گریبانگیر کلیسا شد، تعلیم در خانه ها روش اصلی انتقال ایمان کتاب مقدسی به سایرین بود.
رهبران مذهبی یهود، یکی از مسیحیان به نام استیفان را متهم کردند که به خانه خدا کفر گفته است (اعمال رسولان فصل 6 آیه 13). اگرچه استیفان به اهمیت معبد خدا واقف بود، اما می دانست که معبد مهم تر از خدا نیست. سلیمان وقتی به هنگام اهدای معبد خدا دعا کرد، این را می دانست:"آسمان ها گنجایش تو را ندارند، چه رسد به معبدی که من ساخته ام!" (دوم تواریخ فصل 6 آیه 18). خدا محدود نیست. او در محدوده عبادتگاه ساکن نیست، بلکه هر جا که قلبی برای پذیرفتن او باز باشد.
بعد از شهادت استیفان، آزار و اذیت مسیحیان بیشتر شد، به طوری که بسیاری از مسیحیان را مجبور کردبه خارج از اورشلیم و سرزمین های دیگر بروند. این آزار و اذیت به انتشار انجیل کمک کرد و پیغام انجیل به مناطق دیگر رسید.
مسیحیت در ابتدا به عنوان فرقه ای یهودی در نزد یهودیان و امت ها (مردم سرزمین های دیگر) شناخته می شد. این امر به مخالفت و آزار و اذیت کلیسا توسط مقامات یهودی منجر گردید، زیرا آن ها نه فقط اصول اعتقادات مسیحیت را نمی پذیرفتند، بلکه به بشارت انجیل به امت ها بدون پذیرش شریعت، اعتراض داشتند. پس از شورش یهودیان بر علیه دولت روم (73- 66 میلادی)، اکثر مسیحیان خود را از یهودیان جدا نمودند. امتناع یهودیان مسیحی در حمایت از شورش هم نژادهای شان، آن ها را به دشمنان ملی یهود تبدیل کرد. از آن زمان، عده کمی از یهودیان به مسیحیت گرویدند.
با گذشت قرون، جنبش ضد یهود به سرعت در اروپا گسترش یافت و سرانجام در "راه حل نهایی" هیتلر متجلی شد. او شش میلیون یهودی را به قتل رساند. امروزه، همسایگان اسرائیل دشمنان قسم خورده هستند و روحیه ضد یهودی در سراسر جهان مشاهده می شود.
وقتی با دقت کتاب مقدس را بررسی کنیم، درمی یابیم که اتهام تبعیض نژادی و طرفداری خدا از قوم اسرائیل، بی پایه و اساس است. انتخاب یهودیان، همواره با برکت و موفقیت همراه نبود، زیرا این قوم در طول تاریخ، شکست های پی در پی ناشی از تنبیه و داوری خدا را نیز تجربه کردند. خداوند می خواست تا قوم اسرائیل از او اطاعت نمایند.





۱۳۹۴ اردیبهشت ۳۱, پنجشنبه

* یک بچه تا وقتی که در نزد والدین خویش است ، بنوعی اسیر دست آنهاست ؛ اما این اسارت ، اسارت محبت است و برای رشد خود نوزاد حائز اهمیت می باشد . همچنین نیز ما در نزد مسیح خداوند ، اسیر عشق و محبت او شده ایم و امروز فرق ما با آن نوزاد در این است که او نادانسته و نا خواسته در نزد آنهاست ولی ما دانسته و با عشق در حضور مسیح خداوند می مانیم !!! آمین

پاسخ به مخالفان مسیحیت این فرض که چشم و تمام اجزای آن در اثر انتخاب طبیعی شکل گرفته است، باید اذعان کنم که تا بالاترین درجه باطل است". چارلز داروین (کتاب منشاء انواع، فصل ششم:"مشکلات نظریه") اگر شما به موزه های آثار طبیعی بروید و این سئوال را مطرح کنید که مراحل تکامل این حیوان و یا آن حیوان را به شما نشان دهند، با پاسخ منفی روبرو می شوید. "سخت ترین آزمون هنگامی است که می کوشیم مطابق نگرش داروین به منشاء حیات حیوانات دست یابیم. وقتی می خواهیم مراحل تکامل حیوانی را بررسی کنیم، از آن جا که فسیل های اصلی (حلقه های مفقود شده) را نداریم، نمی توانیم با قاطیعت تایید کنیم که این حیوان در چه زمان هایی و با گذراندن چه مراحلی دارای چنین بدن و اندام هایی شده است."چارلز مارشال و جیمز والنتین

۱۳۹۴ اردیبهشت ۳۰, چهارشنبه

* آرامش میوه روح القدس است ؛ پس سعی کنیم همیشه از روح خداوند پر باشیم ، وخود را دور بسازیم از هر چیزی که می خواهد آرامش و خویشتنداری و بردباری ما را از ما بدزدد !!! آمین

آیا طبق شریعت یهود، عیسی توسط لمس یک زن بیمار، نجس شد؟(مرقس فصل 5 آیات 25- 34)


نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
زنی دچار بیماری لاعلاجی شده بود که باعث می شد دائما خونریزی داشته باشد. این خونریزی ممکن است از مجاری تناسلی یا ادراری بوده باشد که به هر حال او را از نظر شرعی نجس می ساخت (لاویان فصل 15 آیات 25- 27) و مانع ارتباط او با سایر یهودیان می شد. طبق شریعت یهود، اگر خونریزی عادت ماهانه بیش از حد معمول جریان داشته باشد یا در طول ماه، بی موقع عادت ماهانه زن شروع شود، در آن مدت زن روی هر چیزی بخوابد یا بنشیند، درست مثل دوره عادت ماهانه عادی نجس خواهد بود. هر شخص به رتختخواب آن زن یا به چیزی که او روی آن نشسته باشد، دست بزند، نجس خواهد شد و باید لباس خود را بشوید و غسل کند. او تا غروب به طور شرعی نجس خواهد بود.
مقصود خدا این نبود که زن به خاطر عادت ماهانه اش محکوم یا تنبیه شود، زیرا خداوند او را چنین آفریده بود تا بتواند صاحب فرزند شود. این مقررات فقط نشان می دهد که ترشح زن او را نجس می ساخت، در نتیجه ممکن بود دیگران را نیز نجس سازد. زن در مدت عادت ماهانه و تا یک هفته بعد از آن ناپاک محسوب می گردید و می بایستی مراقب محل نشستن، خوابیدن و تماس های خود می بود. اما این محدودیت به یک معنا موجب برکت او نیز بود، زیرا این امکان را فراهم می ساخت که او به استراحت بپردازد. اگر شوهر او از لحاظ جنسی تمایلاتی قوی داشت، این قانون موجب می شد که مرد نتواند در زمانی که برای زن روابط جنسی خوشایند نیست، از او سوءاستفاده کند.
اگر مدت خونریزی زن طولانی می شد، از نظر جسمانی برای او رنج آور و از نظر مذهبی مصیبت بار بود، زیرا او برای همیشه نجس محسوب می شد. زن ناشناس نزد عیسی آمد تا از او شفا بگیرد. او مدت دوازده سال مبتلا به خونریزی بود. جالب این که مردم زیادی اطراف عیسی بودند و هر کدام از آن ها دانسته یا نادانسته، توسط این زن الوده و نجس می شدند.
آن زن مبتلا به خونریزی بود و این بیماری لاعلاج، به تدریج زندگی او را به سوی نابودی می کشانید. می توان تصور کرد که رنج و فشار روحی ناشی از این بیماری چگونه روز به روز قوای جسمانی او را به تحلیل می برد. از طرفی، همان طور که اشاره شد طبق احکام شریعت، آن زن کاملا ناپاک محسوب می شد و این مشکل به شدت زندگی مذهبی و اجتماعی او را با محدودیت مواجه کرد. واقعا چه زندگی دشوار و اسف انگیزی داشت.
به هر حال او اجازه نداد که ازدحام جمعیت و یا هیچ مشکل دیگر، مانعی میان او و عیسی باشد. به طور حتم آن زن می توانست دلایل زیادی برای نرفتن به سوی عیسی داشته باشد و خود را توجیه کند. مثلا به خود می گفت که من لیاقت ندارم که توجه و کمک عیسی را طلب کنم. یا ببین، الان یایروس، رئیس کنیسه نزد او آمده و این زمان مناسبی نیست که من با عیسی درباره مشکلم سخن بگویم. آن زن می توانست خود را مجاب کند که زحمات زیادی کشیده و نتیجه نگرفته است، پس چرا باید دوباره تجربه کند؟ اما آن زن تمام توجیه ها و عذر و بهانه ها را کنار زد و با ایمان به سوی عیسی رفت.
ایمان این زن چگونه بود؟ ایمانی ضعیف و تا حدی خرافی. او به خودش گفت:"اگر تنها لباس عیسی را لمس کنم، شفا خواهم یافت".
در نتیجه، او مایوس و تهیدست باز نگشت: عیسی او را احترام کرد، ایمان ضعیف او را پذیرفت و بیماری او را شفا داد. در این روایت درس مهمی برای هر یک از ما وجود دارد: همه ما از ایمان در یک درجه مساوی برخوردار نیستیم، اما عیسی به ایمان ما صرفنظر از ضعیف بودن آن پاسخ می دهد. زمانی که ما ایمان می آوریم، او قدرت خود را جاری خواهد کرد و معجزه در زندگی ما اتفاق خواهد افتاد.
معجزه شفای زن آنقدر سریع رخ داد که نتوانست عیسی را از نظر شرعی نجس و ناپاک کند.

۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۹, سه‌شنبه

بشارت دهیم ، بشارت دهیم ، بشارت دهیم ؛ و اگر لازم شد ، صحبت کنیم . و این یعنی قبل از اینکه حرفی بزنیم ، خوب است که مردم خداوند را ابتدا در عملکردهای ما ببینند ... آمین

یحیی تعمیددهنده گفت: روح القدوس را دیدم که مثل کبوتری از آسمان نازل شده بر عیسی مسیح قرار گرفت یوحنا 1 : 32 کبوتر سفید که بعنوان مظهر صلح جهانی شناخته شده یکی از سمبل های مورد استفاده کلام خدا برای نشان دادن هویت صلح طلبانه و پیام و حرکت صلح آمیز عیسی مسیح بوسیله روح القدوس است . چطور میتوان از روح خدا لبریز بود و در خشم و خشونت و نفرت و کینه ورزی و انتقام جویی و نابودی دیگران زندگی کرد ؟ جلیل سپهر

۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۸, دوشنبه

* اول یوحنا 4: 8 " اما ، آنکه محبت ندارد خدا را نمی شناسد ، زیرا خدا محبت است." پس بیائیم و با محبت قلبی خود نشان بدهیم که چقدر خدا را میشناسیم و چقدر با او رابطه داریم !!! آمین

چرا یحیی دچار تردید شد که آیا عیسی همان مسیح موعود است؟ (متی فصل 11 آیات 1- 15)

نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
خدا به یحیی گفت:"هرگاه دیدی روح خدا از آسمان آمد و بر شخصی قرار گرفت، بدان که او همان است (مسیح موعود) که منتظرش هستید" (یوحنا فصل 1 آیه 33). اما چرا یحیی در زندان در مورد مسیح دچار تردید شد؟ (متی فصل 11 آیات 2- 3)
خدا به اشعیاء که یکی از بزرگ ترین انبیای عهد عتیق بود، وعده داد که نجات دهنده ای برای اسرائیل خواهد آمد (عیسی مسیح) و صدایی نیز در بیابان (یحیی تعمید دهنده)، راه را برای آمدن او مهیا خواهد ساخت (اشعیاء فصل 40 آیه 3). از زمان ملاکی نبی (پیامبری که آخرین کتاب عهد عتیق را نوشت) برای مدت 400 سال هیچ پیامبری از جانب خدا نیامده بود. مردم همه بی صبرانه منتظر ظهور مسیح موعود بودند (لوقا فصل 3 آیه 15). قوم اسرائیل به شریعت الهی و کتاب های عهد عتیق هم چنان وفادار بود. سخنان اشعیاء توجه مردم را به سوی مسیح موعود جلب کرد و از این طریق آنان را تسلی می بخشید.
سرانجام، یحیی در بیابان ظهور کرد. بیابان مکانی بود دور از جاذبه شهرها و مشغولیات این دنیا. در این مکان، تنها چیزی که مردم را جذب می کرد، پیغام کوبنده یحیی بود. "بیابان" پیشگویی های عهد عتیق را مبنی بر این که یحیی باید صدای "ندا کننده ای در بیابان" باشد، تحقق بخشید.
مردم از شهر اورشلیم و از نقاط مختلف اسرائیل به آن بیابان می شتافتند تا سخنان او را بشنوند. آنان به اعمال و رفتار بد خود اعتراف می کردند و از یحیی در رود اردن غسل تعمید می گرفتند (مرقس فصل 1 آیه 5). رود اردن، رود اصلی اسرائیل است. ناحیه دو سمت رود اردن، بیابان است. در این منطقه بود که یحیی زندگی می کرد، موعظه می نمود و تعمید می داد.
یحیی و مسیح
گرچه یحیی نخستین نبی واقعی پس از 400 سال بود، اما عیسی مسیح بسیار بزرگ تر از او بود. یحیی می گفت که در مقایسه با کسی که باید ظهور کند، او بسیار ناچیز و بی ارزش بود. با این توصیف، آنچه یحیی آغاز کرد، عیسی به پایان رساند. آنچه یحیی آماده کرد، عیسی به کمال رساند.
تعمیدی که یحیی با آب می داد، شخص را برای پذیرش پیغام مسیح آماده می کرد. بعد از تاسیس کلیسا، تعمید آب، نشانه ای شد از اعلان کار خداوند در نجات انسان از قلمرو گناه. بنابراین، تعمید آب عامل دریافت طهارت نمی باشد، بلکه فقط عملی سمبلیک است که ایماندار مسیحی در مورد طهارتی که قبلا دریافت کرده است، شهادت می دهد. برای تغییر و دگرگونی نیاز به عملکرد روح القدس (روح خدا) است.
یحیی گفت که عیسی به روح القدس تعمید خواهد داد. عیسی روح القدس را خواهد فرستاد تا درون هر ایماندار زندگی کند. مسیح به روشنی تعلیم می دهد که عامل تولد روحانی (زندگی تازه) روح القدس می باشد (یوحنا فصل 3 آیه 8). تولد روحانی هدیه ای است از جانب خدا که روح القدس می بخشد (رومیان فصل 8 آیه 16، اول قرنتیان فصل 2 آیات 10- 12، اول تسانولیکیان فصل 1 آیات 5- 6). هم چنین مسیح خود را به طور نمادین "آب حیات" معرفی کرد (یوحنا فصل 4 آیات 13- 14). همان طور که بدن گرسنه و تشنه می شود، روح ما هم تشنه و گرسنه می شود.
روح ما به غذا و آب روحانی نیاز دارد. محروم کردن بدن از غذا و آب دور از ذهن است، پس چرا روح خود را از خوراک محروم کنیم؟ "کلمه حیات" عیسی مسیح است و کلام مکتوب او "کتاب مقدس" می باشد. بدین ترتیب می توانیم گرسنگی و تشنگی روح خود را رفع کنیم.
یحیی هنگامی که عیسی را تعمید می داد، مسیح را شناخت:"همان طور که گفتم، من نیز او را نمی شناختم. ولی خدا به من فرمود که هر گاه دیدی روح خدا (روح القدس) از آسمان آمد و بر کسی قرار گرفت، بدان که او همان است که منتظرش هستید" (یوحنا فصل 1 آیات 32- 34). یحیی و عیسی خویشاوند دور بودند، بنابراین یحیی او را می شناخت. اما مسیح موعود بودن عیسی برای یحیی مشخص نبود تا زمان تعمید او که فهمید عیسی، همان مسیح موعود است (متی فصل 3 آیات 16- 17). اکنون مسیح وارد صحنه شده بود و فعالیت خود را شروع کرد. یحیی رسالت خود را به کمال رسانده بود.
سخنان یحیی همان طور که بسیاری را برمی انگیخت تا توبه کنند، سایرین را به مقاومت و مخالفت تحریک می کرد. او از رهبران مذهبی یهود به شدت انتقاد می کرد (متی فصل 3 آیات 7- 9)، چون ریاکار بودند و خود را برحق می دانستند. یحیی حتی هیرودیس پادشاه را دعوت کرد تا به گناهش اعتراف کند (مرقس فصل 6 آیه 20). هیرودیا، زنی که هیرودیس به طور نامشروع با او ازدواج کرده بود (متی فصل 14 آیات 3- 4)، تصمیم گرفت خود را از دست این واعظ بیابانی خلاصی دهد. یحیی دستگیر شد و به زندان افتاد (مرقس فصل 6 آیات 17- 18).
وقتی یحیی در زندان به سر می برد، دچار تردید شد که آیا عیسی واقعا همان مسیح موعود است؟ در واقع، این سئوال برای یحیی مطرح شده بود:" اگر عیسی همان مسیح موعود است، پس چرا من در زندان هستم؟ در حالی که می توانستم برای مردم موعظه کنم و قلب آن ها را برای پذیرش مسیح آماده سازم!"
هم چنین اشاره یحیی به " آیا تو همان هستی که باید منتظر او باشیم" (متی فصل 11 آیه 3) بیانگر این واقعیت است که او مانند سایر یهودیان می پنداشت که مسیح موعود، یهودیان را از سلطه سیاسی رومیان و حاکمان دست نشانده نظیر هیرودیس، آزاد خواهد کرد. یحیی به موازات تحول روحانی مردم، منتظر تغییر و تحول در امور سیاسی هم بود! اگرچه یحیی نشانه ای از خدا دریافت کرد که عیسی همان مسیح موعود می باشد (یوحنا فصل 1 آیات 32- 34)، اما او منظور خدا را از رسالت مسیح به درستی درک نکرده بود. به همین دلیل شروع کرد به شک کردن در مورد این که آیا عیسی واقعا مسیح موعود است یا نه.
استنباط و طرز تفکر غلط معمولا منجر به شک و تردید می شود. از سوی دیگر، شک نشانه ضعف نیست، بلکه بیانگر آن است که ما انسان هستیم. باید بدانیم خدا کیست؟ انسان کیست؟ ما انسان هستیم. آنچه مسلم است در مراحل مختلف زندگی، شما و من دچار شک و تردید خواهیم شد.
ما می توانیم شک کنیم، بدون آن که تمام زندگی مان را در حالت شک و تردید بگذرانیم. شک کمک می کند تا در عقایدمان تجدید نظر کنیم. کار شک بیشتر روشن کردن فکر است. شک می تواند برای مطرح کردن سئوال، دریافت جواب و سپس اتخاذ تصمیم مفید واقع شود. وقتی دچار شک می شوید، همان جا توقف نکنید. بگذارید شک شما در همان حال که در جستجوی جواب هستید، ایمان تان را عمیق کند. حتی بزرگ ترین و معروف ترین افراد نیز دچار شک و تردید می شوند. مسیح فرمود:"مطمئن باشید در جهان تا به حال، کسی بزرگ تر از یحیی نبوده است" (متی فصل 11 آیه 11).
وقتی مسیح از شک یحیی آگاه شد، واکنش منفی نشان نداد و او را سرزنش نکرد. او دانست که یحیی گزارش درستی از خدمات و فعالیت هایش دریافت نکرده است. به همین دلیل او دچار شک شده بود. عیسی با اشاره به شفای نابینایان، لنگان، ناشنوایان، جذامی ها، زنده شدن مردگان و موعظه خبر خوش درباره خدا، شک یحیی را رفع کرد. با این همه دلیل، تشخیص هویت عیسی آسان بود.
این دلایل درچارچوب اصول اعتقادات نبود، بلکه شامل اعمالی بود که با چشم قابل مشاهده بودند. کسانی که کارهای عیسی را دیدند، گزارش آن را برای ما ثبت کردند تا امروز بخوانیم. انبیاء گفته بودند که مسیح موعود همین فعالیت ها را انجام خواهد داد (اشعیاء 35 آیات 5- 6، فصل 61 آیه 1).
وقتی شک و تردید هجوم می آورند، کارهای خدا را که در گذشته برای شما انجام داده، به یاد آورده و درباره آن ها تفکر کنید. یادآوری معجزات و برکات خدا، سبب استواری ایمان و رشد روحانی تان خواهد شد.