نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
در ابتدا باید در نظر داشت که خدا دنیا را خلق نکرد تا آن را رها کند، خدا دنیا را آفرید تا با آن ارتباط برقرار کند. خدا می خواهد به گونه ای موثرتر با انسان ارتباط برقرار کند. اگر عالم هستی مانند قطره ای آب در برابر اقیانوس بیکران خداوند است، پس محبت او محدودیت ندارد. چگونه خدا می تواند به انسان درس فروتنی دهد، در حالی که خودش نمی خواهد فروتن شود؟ چگونه خدا می خواهد درس ایثار و فداکاری دهد، در حالی که حاضر نیست به میان انسان ها بیاید؟ خدا با عملکرد خودش نیز نشان می دهد که فقط سخنگو نیست.
مخالفان معتقدند که غیرممکن است که خدا بتواند انسان شود. این جمله یعنی خدا قادرمطلق نیست و نمی تواند معجزه تجسم را انجام دهد. از طرفی، تجسم، محبت و فروتنی خدا را به انسان نشان داد و نه غرور و تکبر را. تجسم نشان داد که خدا می خواهد با انسان ارتباط دوستانه و صمیمانه برقرار کند. خدا می خواهد بهترین دوست انسان باشد. او نمی خواهد که انسان فقط به او اعتقاد داشته باشد. یک دزد هم به خدا اعتقاد دارد. اما همان دزد، اگر با خدا دوست و صمیمی شود، آیا به دزدی ادامه خواهد داد؟
اگر خدا جاودانی و فناناپذیر است، چرا نتوانست بر مرگ غلبه کند و بر روی صلیب مرد؟
یک. هنگامی که مسیح بر روی صلیب جان داد، خدای پدر و خدای روح القدس زنده بودند.
دو. مرگ به معنای نیستی و نبود قدرت نیست. وقتی یک پیامبر فوت می کند یا شهید می شود، آیا روح او نیز می میرد؟ یا این که وقتی پیامبری فوت می کند، روح او زنده است و به بهشت می رود؟
سه. روح مسیح با مرگ نابود نشد، بلکه فقط جسم او مرد.
چهار. مسیح روز جمعه مرد و کم تر از چهل و هشت ساعت بعد زنده شد. قبر او خالی است و امروزه محل بازدید جهانگردان می باشد.
یک. هنگامی که مسیح بر روی صلیب جان داد، خدای پدر و خدای روح القدس زنده بودند.
دو. مرگ به معنای نیستی و نبود قدرت نیست. وقتی یک پیامبر فوت می کند یا شهید می شود، آیا روح او نیز می میرد؟ یا این که وقتی پیامبری فوت می کند، روح او زنده است و به بهشت می رود؟
سه. روح مسیح با مرگ نابود نشد، بلکه فقط جسم او مرد.
چهار. مسیح روز جمعه مرد و کم تر از چهل و هشت ساعت بعد زنده شد. قبر او خالی است و امروزه محل بازدید جهانگردان می باشد.
چرا خدا به شباهت انسان درآمد؟
یک. خدا از گناه بیزار است (گناه معنایی فراتر از نااطاعتی از دستورات الهی را دارد: بر هم خوردن رابطه انسان و خدا)، بنابراین بهاء آزادی از اسارت گناه، فقط قربانی می باشد.
دو. فقط یک انسان می تواند بها را بپردازد، این در حالی است که انسان ها به علت نافرمانی از دستورات الهی همگی گناهکار هستند و این لیاقت و شایستگی را برای قربانی شدن ندارند.
سه. فقط خدا مقدس است، بنابراین او این لیاقت دارد تا برای نجات انسان از قلمرو گناه، بها را بپردازد.
چهار. خدا به شباهت انسان درآمد، تا بهای آزادی از گناه را پرداخت نماید. مردم در زیر تسلط گناه بودند و در اسارت گناه به سر می بردند. درست مثل شخصی که قیمت یک برده را بپردازد و او را آزاد سازد. عیسی هم آنچه لازم بود برای خلاصی ما از گناه پرداخت کرد. انسان به قدری گرفتار گناه است که نمی تواند توسط کارهای نیکو، زیارت، روزه و انجام امور مذهبی، خود را خلاص کند. ما برای آزادی از گناه احتیاج به قدرت مافوق طبیعی مسیح داریم.
پنج. قربانی عیسی از روی عقل بود. حیوانی که قربانی می شد، نمی دانست چه اتفاقی برایش می افتد و منظور از این کار چیست. حیوان دارای عقل و منطق انسانی نبود. ولی عیسی می دانست چه می کند. او مانند یک قربانی بی خبر نبود که بر اثر شرایط غیر قابل پیش بینی کشته شد، بلکه کاملا با خبر بود چه می کند.
شش. اگر خدا در قالب انسان مجسم نمی شد و مثلا مانند روح ظاهر می گردید، نمی توانست به خاطر گناهان انسان جان خود را فدا کند و جریمه گناهان انسان ها را بپردازد، زیرا خون از بدنش جاری نمی شد.
با ایمان آوردن به عیسی مسیح، ما نه فقط از قلمرو گناه رهایی یافته ایم، بلکه به فرزندان خدا مبدل شده ایم.
با ایمان آوردن به عیسی مسیح، ما نه فقط از قلمرو گناه رهایی یافته ایم، بلکه به فرزندان خدا مبدل شده ایم.
مسیح داوطلبانه جانش را برای نجات بشر قربانی کرد و انبیاء نیز در عهد عتیق، مرگ عیسی را پیشگویی کرده بودند.
اگر قرار بود که خدا به صورت انسان وارد تاریخ شود، انتظار داشتیم که چه نشانه هایی از او ببینیم؟
اگر قرار بود که خدا به صورت انسان وارد تاریخ شود، انتظار داشتیم که چه نشانه هایی از او ببینیم؟
یک. به گونه ای منحصر به فرد وارد این جهان شود (تولد از دختر باکره)
دو. بی گناه باشد.
دو. بی گناه باشد.
سه. حضور خارق العاده خود را با نشانه ها یعنی با معجزات ظاهر کند.
چهار. زندگی اش کامل تر از هر انسان دیگری باشد.
پنج. سخنانش برتر از هر انسان دیگر باشد.
شش. تاثیر همیشگی و جهانی بر جای بگذارد.
هفت. عطش روحانی انسان را رفع کند.
هشت. بزرگ ترین و مخوف ترین دشمن انسان، یعنی مرگ را شکست دهد.
این انتظارات فقط در شخص عیسی مسیح برآورده شد. او جای هیچ گونه شکی باقی نگذارد که او خدایی است که انسان شده است. او تمام این هشت انتظار در مورد حضور الهی در تاریخ بشر را برآورده ساخت.
چهار. زندگی اش کامل تر از هر انسان دیگری باشد.
پنج. سخنانش برتر از هر انسان دیگر باشد.
شش. تاثیر همیشگی و جهانی بر جای بگذارد.
هفت. عطش روحانی انسان را رفع کند.
هشت. بزرگ ترین و مخوف ترین دشمن انسان، یعنی مرگ را شکست دهد.
این انتظارات فقط در شخص عیسی مسیح برآورده شد. او جای هیچ گونه شکی باقی نگذارد که او خدایی است که انسان شده است. او تمام این هشت انتظار در مورد حضور الهی در تاریخ بشر را برآورده ساخت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر