آرمان رشدی
"اين مقاله، با کسب اجازه از مؤسسۀ خدمات رسانهای ندای مسيح (راديو مژده) درج شده است".
"اين مقاله، با کسب اجازه از مؤسسۀ خدمات رسانهای ندای مسيح (راديو مژده) درج شده است".
در این مقاله، خواهیم کوشید با یکی از فرقههای معاصر بدعتگذار و منحرف از تعاليم بنيادی مسيحيت آشنا شویم. نام این فرقۀ منحرف، "يگانهباوران" است که در زبان انگلیسی تحت عناوینی نظیر Oneness و Jesus Only (فقط عیسی) شناخته شدهاند. مشخصۀ عمدۀ این فرقۀ منحرف این است که به تعلیم تثلیث اعتقاد ندارند و اظهار میدارند که پدر و پسر و روحالقدس یک شخص واحد هستند، نه سه شخص.
مسیحیت راستین، بر اساس کتاب عهدجدید، یا همان انجیل مقدس، از همان آغاز تثلیثباور بود، یعنی به این اعتقاد داشت که خدای واحد، دارای سه شخص متمایز است، یعنی پدر و پسر و روحالقدس. این سه شخص، یک خدای واحد را تشکیل میدهند. این اعتقاد را در تمام کتابمقدس مشاهده میکنیم. چنین اعتقادی طبعاً با ذهن انسانی و فکر غیر الهی او در تناقض قرار دارد. به همین جهت، از همان سدۀ دوم میلادی، عدهای برای ساده ساختن موضوع، تعالیمی ابداع کردند که مخالف تعلیمات صریح کتاب عهدجدید بود. بعضی از این افراد، اظهار میداشتند که عیسی، انسانی عادی بود که فقط قدرت خدا بر او قرار گرفته بود و خودش ذات الهی نداشت. بعضی دیگر نیز میگفتند که پدر، پسر و روحالقدس، فقط شکلها یا عملکردهای خدایی واحد هستند، به این ترتیب که خدا، گاهی خصوصاً در عهدعتیق، خود را به شکل "پدر" نشان داده است؛ و بعد، در عهدجدید، به شکل "پسر" یا همان مسیح، و بعد از صعود مسیح به آسمان، خود را به شکل "روحالقدس" نمودار ساخته است. بنا بر اعتقاد این گروه از افراد، پدر و پسر و روحالقدس، اشخاص متمایزی نیستند، بلکه خدای واحد در هر مقطع از زمان، خود را به شکل یکی از این شخصها متجلی ساخته است. این عقاید در همان زمان نیز از سوی شوراهای بینالکلیسایی رد شد و پدران اولیۀ کلیسا چنین عقایدی را بدعت و انحراف از مسيحيت راستين بهحساب آوردند.
اما این اعتقاد انحرافی باز در طول تاریخ به شکلهای گوناگون سر بر آورد. در قرن بیستم نیز شاهد ظهور مجدد این عقیدۀ منحرف نزد "یگانهباوران" هستیم، گرچه فرقۀ منحرف "شاهدان یَهْوه" نیز در اواسط قرن نوزدهم، منکر تثلیث مقدس و ذات الهی مسیح شدند.
منشأ تاریخی یگانهباوران
بهمنظور پی بردن به ریشۀ این نهضت انحرافی، باید به اوائل قرن بیستم باز گردیم. در سال ۱۹۰۶، در ایالات متحدۀ آمريکا نهضتی پدید آمد، تحت عنوان "نهضت پنطیکاستی" که تأکید داشت ایمانداران بعد از نجات، باید به زبانها صحبت کنند تا معلوم شود که نجات يافتهاند. مسیحیان پنطیکاستی در سال ۱۹۱۴، شورایی تشکیل دادند و در یکی از کنفرانسهای این شورا، در حدود همان سال، یکی از شبانان پنطیکاستی به نام جان شیپی (JohnScheppe)، ادعا کرد که از خدا مکاشفهای دریافت کرده که بر اساس آن، تعمید آب باید تنها به نام عیسی انجام شود، نه به نام "پدر، پسر و روحالقدس". این تعلیم تازه، مانند تعلیم سایر فرقههای انحرافی، نه در اثر بررسی دقیق کتابمقدس، بلکه صرفاً بر پایۀ مکاشفهای ذهنی شکل گرفت، مکاشفهای که او ادعا میکرد از جانب خدا است. چیزی نگذشت که شبانان دیگری هم به تعلیم دادن این "مکاشفۀ جدید" پرداختند.
البته ناگفته نماند که در کتاب اعمال رسولان، چند بار ذکر شده که افراد "به نام عیسی" تعمید میگرفتند. اما با توجه به کلام صریح متی ۲۸:۱۹، این موارد را اینگونه میتوان برداشت کرد که منظور از تعمید یافتن "به نام عیسی" این بوده که این نوع تعمید از تعمید یحیی متمایز شود. به بیانی دیگر، منظور تعمید مسیحی بود، نه تعمید یحیوی.
هنگامی که پیروان این نهضت جدید رو به فزونی گذاشت، شکافی در "کلیساهای جماعت ربانی" پدید آمد که موجب گردید این کلیسا در سال ۱۹۱۶، این عقیده را محکوم سازد و حدود ۱۵۰ نفر از شبانان را اخراج کند. اما پیروان جان شیپی برای خود شورایی تشکیل دادند که در سال ۱۹۴۵ منجر به شکلگیری "کلیسای متحد پنطیکاستی" گردید (United Pentecostal Church). این فرقه به نام "پنطیکاستیهای یگانهباور" نیز معروف هستند. همان گونه که قبلاً ذکر شد، اساس اعتقاد این فرقه این است که خدا از سه شخص متمایز تشکیل نشده، بلکه فقط یک خدا هست که گاه خود را به شکل پدر ظاهر کرده، گاه به شکل پسر، و گاه نیز به شکل روحالقدس. اما باز باید خاطرنشان ساخت که این چیزی نیست جز تکرار همان اعتقاد انحرافی که در سدۀ دوم ظاهر شد.
همان گونه که اشاره کردیم، اساس و شالودۀ این اعتقاد، "مکاشفهای ذهنی" بود. در واقع، جان شیپی "احساس کرد" که خدا چنین چیزی به او گفته است. امروزه نیز چنین واعظانی کم نیستند که از برنامههای تلویزیونی اعلام میکنند که خدا به ایشان چنین یا چنان گفته است که با کتابمقدس هماهنگی ندارد و عدهای را بهدنبال خود میکِشند. حال آنکه برای مسیحیان راستین، تنها یک مرجع معتبر برای ایمان و عمل وجود دارد که همانا کتابمقدس است. هر تعلیمی که خارج از این کتاب باشد، برای مسیحیان قابل پذیرش نیست.
تعلیم کتابمقدس در بارۀ تثلیث
الوهیت روحالقدس
برای آنکه موضوع "یگانهباوری" روشن شود، لازم است به کتابمقدس رجوع کنیم. این کتاب بهروشنی تعلیم میدهد که خدا در ذات واحد است و بهلحاظ شخص سه، یعنی پدر، پسر و روحالقدس که در ذات واحدند و بهلحاظ شخصیتمندی از یکدیگر متمایزند. در همان آغاز کتابمقدس، در پیدایش ۱:۱-۲ میخوانیم که وقتی خدا آسمانها و زمین را آفرید، روح او سطح آبها را فرو گرفت و به جهان ابتدایی، نظم و ترتیب بخشید. به بیانی دیگر، روح خدا یا همان روحالقدس، در اتحاد با پدر و پسر، لیکن متمایز از آنان وجود داشته و عمل میکرده است. یا در کتاب داوران در عهدعتیق، میخوانیم که روح خدا رهبران قوم اسرائیل را برای ادارۀ امور قوم، همچون لباس میپوشانید. یا در مزمور ۱۰۴:۳۰ چنین میخوانیم: «چون روح خود را میفرستی، آفریده میشوند و روی زمین را تازه میگردانی». همۀ اینها حاکی از آن است که بر خلاف تعلیم یگانهباوران، روحالقدس فقط بعد از صعود مسیح به آسمان، وارد صحنه نشد، بلکه در دورههای مختلف پیش از ظهور مسیح نیز فعال بود. روحالقدس شکل دیگری از خدای پدر یا از عیسای مسیح نبود، بلکه در اتحاد لیکن متمایز از آنان وجود داشته و عمل میکرده است، و طبعاً در هماهنگی کامل با آنان. در عهدجدید، این موضوع، یعنی تمایز روحالقدس از پدر و پسر، بسیار مشخصتر بیان شده است. برای مثال، در لوقا ۴:۱ چنین میخوانیم: «اما عیسی پر از روحالقدس بوده، از اردن مراجعت کرد و روح (یعنی روحالقدس) او را به بیابان برد». این آیه بهروشنی بیان میدارد که روحالقدس همان عیسی نبود، زیرا نه تنها عیسی را پر کرد، بلکه او را به بیابان نیز هدایت نمود. روحالقدس با پدر و مسیح فرق میکند. اینها هر سه با اینکه خدا و در ذات واحدند، اما از یکدیگر متمایزند و شکلهای مختلف همان شخص نیستند.
الوهیت مسیح
همین امر نیز در خصوص رابطۀ مسیح با خدای پدر صدق میکند. در انجیل یوحنا ۱:۱-۲ میفرماید: «در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود. همان در ابتدا نزد خدا بود.» در این دو آیه، ذکر شده که «کلمۀ خدا»، یعنی همان مسیح، پسر خدا، گرچه «خدا بود»، یعنی ذات الهی داشت و با خدا همذات بود، اما از او متمایز بود، زیرا میفرماید «نزد خدا بود». در آیۀ ۱۸ نیز میفرماید: «خدا را هرگز کسی ندیده است؛ پسر یگانهای که در آغوش پدر است، همان او را ظاهر کرد.» همان طور که در این آیه بیان شده، خدا یعنی خدای پدر را هیچ کس ندیده و نمیتواند دید. اما «پسر یگانهای» که در آغوش پدر است، همان او را ظاهر کرد. بله، پسر یگانه «در آغوش پدر" است، یعنی از ذات خدای پدر است. او با اینکه متمایز از خدای پدر است، اما از همان ذات است، همان گونه که فرزندان ما از ذات خود ما هستند. آنان با اینکه متمایز از ما هستند، اما از گوشت و خون ما هستند، از ذات خودِ ما. آنان به همان اندازهای انسان هستند که ما هستیم. (البته تفاوتی که در این مثال وجود دارد آن است که وقتی فرزند از مادر زاده میشود تداوم ذاتی او با مادر گسسته میگردد لیکن تداوم اتحاد ذاتی مسیح با پدر و روحالقدس هرگز گسسته نشد حتی پس از تجسم، و این از اسرار تثلیث الاهی است).
بله، پدر، پسر نیست، پسر هم پدر نیست. آنان از هم متمایزند، اما از ذاتی واحد برخوردارند.
عیسی به چه کسی دعا میکرد؟
نکتۀ دیگری که نشان میدهد مسیح از خدای پدر متمایز است، دعاهایی است که مسیح میکرد. شاگردان عیسی بارها او را در حالت دعا دیدند. اگر به گفتۀ یگانهباوران، پدر همان پسر است و بالعکس، پس عیسی به چه کسی دعا میکرد؟ بهترین نمونه، دعای عیسی در شب آخر زندگی بشری او است که در انجیل یوحنا، فصل ۱۷ ثبت شده است. در آیۀ سوم، مسیح به خدای پدر میگوید: «حیات جاودانی این است که تو را خدای واحد حقیقی و عیسای مسیح را که فرستادی بشناسند.» در اینجا مسیح، پدر را خدای واحد حقیقی خطاب میکند و در ضمن، خود را از او جدا کرده، میفرماید: «عیسی مسیح را که فرستادی». و بعد در ادامه، چنین دعا میکند: «من بر روی زمین تو را جلال دادم و کاری را که به من سپری تا بکنم، به کمال رسانیدم. و الآن تو ای پدر مرا نزد خود جلال ده، به همان جلالی که قبل از آفرینش جهان نزد تو داشتم.» باز در این آیه ذکر شده که خدای پدر از مسیح جدا است. مسیح پیش از آفرینش جهان نزد پدر بوده و از او متمایز است. در بقیۀ این فصل، همین موضوع بارها تکرار شده است.
سه شخصِ تثلیث در یک صحنه
مهمتر از همه این است که در بعضی از قسمتهای کلام خدا، هر سه شخص تثلیث مقدس را در یک صحنۀ واحد مشاهده میکنیم. برای مثال، در زمینۀ تعمید خداوندگارمان عیسی، در متی۳: ۱۶ و ۱۷ چنین میخوانیم: «اما عیسی چون تعمید یافت، فوراً از آب برآمد که در ساعت آسمان بر وی گشاده شد و روح خدا را دید که مثل کبوتری نزول کرده، بر وی میآید. آنگاه خطابی از آسمان دررسید که این است پسر حبیب من که از او خشنودم.» همانطور که توجه کردید، وقتی عیسی از رود اردن بیرون آمد، روحالقدس به صورت کبوتری بر او فرود آمد. این نشان میدهد که مسیح با روحالقدس متمایز است و اینها دو شخص متمایزند. در ضمن، در همین صحنه میبینیم که در همان حال که عیسی به راه خود میرفت و روحالقدس نیز بر او قرار داشت، خطابی از آسمان در میرسد و میفرماید: «این است پسر حبیب من که از او خشنودم.» این خطاب، صدای خدای پدر بود که از آسمان سخن میگفت. در این صحنۀ واحد، هم خدای پدر در کار است، هم خدای پسر یعنی عیسای مسیح، و هم روحالقدس. اینها سه شخص متمایزند، اما با ذاتی واحد، ذات الهی.
باز در صحنهای دیگر، یعنی در صحنۀ تبدیل هیئت مسیح، مشاهده میکنیم که هم خدای پدر در صحنه هست و هم خداوندگار ما عیسای مسیح. در این ماجرا (متی ۱۷:۱-۸)، مسیح با سه تن از شاگردانش به فراز کوهی میرود تا دعا کند. در حین دعا، هیئت یا ظاهر او تغییر میکند، چهرهاش چون خورشید تابان میشود و جامهاش همچون نور، سفید. موسی و الیاس نیز ظاهر میشوند و با او گفتگو میکنند. شاگردان که هراسان بودند، نمیدانستند چه بگویند. در همین لحظات، ابری درخشان بر ایشان سایهافکن میشود و ندایی از ابر در میرسد که «این است پسر حبیب من که از وی خشنودم. او را بشنوید.» باز در اینجا میبینیم که وقتی خداوندگار ما مسیح بر روی زمین بود، خدای پدر از آسمان آن سه شاگرد را مخاطب قرار میدهد.
چگونه توجیه میکنند؟
اگر مسیح و خدای پدر فقط شکلهای متفاوتی از یک شخص واحد باشند، چگونه میتوان این نمونهها را توجیه کرد؟ آیا ممکن است خدا در آنِ واحد، هم خودش را به صورت مسیح مخاطب قرار دهد و هم به صورت روحالقدس بر خودش که همان عیسای مسیح باشد، نازل شود؟ جای تأسف است که یگانهباوران به این نمونهها و آیهها توجه نمیکنند! چنین انحرافی پیش نمیآید مگر زمانی که انسان نخواهد به کتابمقدس پایبند بماند و بهجای آن، به مکاشفات و رؤیاهای ادعایی خود معتقد باشد. واقعاً جای تأسف است.
خداوندگار ما مسیح، پس از زنده شدن از مردگان، یک بار به شاگردان خود ظاهر شد و به ایشان فرمود: «تمامی قدرت در آسمان و بر زمین به من داده شده است. پس رفته، همۀ امتها را شاگرد سازید و ایشان را به اسم اب و ابن و روحالقدس تعمید دهید» (متی ۲۸: ۱۸ و ۱۹) در این آیات، مسیح بهصراحت فرمود که تعمید باید به نام پدر و پسر و روحالقدس صورت گیرد، یعنی به نام تثلیث مقدس. از کتاب اشعیای نبی میدانیم که خدا جلال خود را با هیچ مخلوقی تقسیم نمیکند و کسی نمیتواند در مجد و جلال او شریک شود. اما همین نکته که در اینجا مسیح تأکید فرمود که غسل تعمید باید به نام «پدر و پسر و روحالقدس» باشد، نشان میدهد که اولاً این سه شخص الهی از ذاتی واحد برخوردارند، یعنی ذات الهی، و ثانیاً اینکه خدای واحد از سه شخص متمایز تشکیل شده، همان چیزی که ما "تثلیث مقدس" میخوانیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر