آیا "تکامل" از نظر علمی ثابت شده است؟ (بخش پنجم)
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
از همه افراد روشنفکر دعوت می کنم که این مقاله را مورد بررسی قرار دهند. کسی که دارای "صداقت روشنفکرانه" باشد، آماده است صحت اعتقادات خود را به دقت مورد بررسی قرار دهد و به شواهد موجود دیگر نیز توجه کافی نشان دهد.
هر نظریه، مخالفان و موافقان دارد. آنچه مسلم است نظریه تکامل مورد تایید تمام دانشمندان نیست. دلایل دانشمندان مخالف چیست؟
لطفا چهار بخش قبلی را مطالعه کنید تا سئوالاتی را نپرسید که در متن مقاله پاسخ شان وجود دارد.
منشاء عالم هستی چیست؟
منشاء گرد و غبار که به ادعای تکامل باوران عامل پیدایش عالم هستی بوده، چه بود؟ منشاء ستارگان چیست؟ اگر ستارگان نتیجه بیگ بنگ باشند، بیگ بنگ چگونه پدید آمد؟ منشاء انرژی که بیگ بنگ را به وجود آورد، چه بود؟ نتیجه گیری منطقی آن است که بپذیریم که زمان، فضا و ماده از خودشان نمی توانستند به وجود آیند، بلکه از "علت" که ازلی، نامحدود و غیرمادی است، آفریده شده اند. اگر این "علت" فیزیکی بود و در چارچوب و کنترل قانون طبیعت قرار داشت، هرگز نمی توانست خالق باشد. "علت" ازلی، نامحدود و غیر مادی است.
اگر ماده در لحظه ای از آفرینش، هستی یافت، بنابراین عاملی که ماده را پدید آورده است بایستی غیرمادی یا روح باشد.
از هنگام پیدایی فضا در اثر بیگ بنگ، عامل ایجاد فضا بایستی بدون فضا بوده باشد. زمان، از لحظه شروع بیگ بنگ آغاز شد، بنابراین عامل وجود زمان، بایستی لایتناهی بوده باشد. از آن جا که تغییر محصول زمان است، عامل زمان نیز بایستی ثابت و بدون تغییر بوده باشد. انرژی عظیم و ماده، عالم هستی را تشکیل داد، بنابراین عامل ماده و انرژی بایستی از قدرتی غیرقابل تصور برخوردار بوده باشد.
عالم هستی دارای "علت" است. بنابراین، این سئوال مطرح می شود که چه کسی علت را به وجود آورده است؟ پاسخ این پرسش را می توان از منشاء زمان، فضا و ماده به دست آوریم. نتیجه گیری منطقی آن است که بپذیریم که زمان، فضا و ماده از خودشان نمی توانستند به وجود آیند، بلکه از "علت" که ازلی، نامحدود و غیرمادی است، آفریده شده اند. اگر این "علت" فیزیکی بود و در چارچوب و کنترل قانون طبیعت قرار داشت، هرگز نمی توانست خالق باشد. "علت" ازلی، نامحدود و غیر مادی است.
منحصر به فرد بودن کره زمین را خاطر نشان کنم. زمین پدیدهای است که به خودی خود به یک طراح و خالق اشاره میکند. دوم، زمین بهصورتی طراحی شده است که باعث تداوم حیات گردد. هدف اصلی زمین، حفظ زندگی است. زمین به گونهای طراحی شده است که زندگی در آن بقا پیدا کند. سوم، عناصر این جهان به صورت مشخصی در هماهنگی هستند. این هماهنگی پیچیده تر از آن است که آن را تصادفی تلقی کنیم. بنابراین، مشخص است که این عناصر برای حفظ حیات طراحی شده اند.
طرفداران نظریه تکامل می گویند که قضاوت ما در مورد این که خدایی وجود ندارد،کاملا صحیح و منطقی است. بنابراین، این سئوال مطرح می شود که اگر شما محصول شانس و تصادف هستید، از کجا مطمئن هستید که تشخیص و قضاوت شما کاملا صحیح و بدون اشتباه است؟ شانس و تصادف که سیر منطقی و معقول ندارد. وقتی از شانس طوری صحبت کنیم که گویی در مورد یک عامل سخن می گوییم، در واقع موضوع را از یک مفهوم علمی به یک مفهوم خرافی و اسطوره ای تغییر داده ایم. چقدر بیشتر باورنکردنی است که عالم هستی، با تمام پیچیدگی های نامحدودش، ماحصل یک تصادف یا شانس بوده است. اعتقاد به نظریه تکامل، عجیب تر از ایمان به خداست.
اگر تکامل یک حقیقت مسلم علمی بود، چرا بسیاری از دانشمندان نظریه تکامل را نمی پذیرند؟ حتی در کتاب های درسی دانشگاه های کشورهای غربی، عبارت "نظریه تکامل" را به کار می گیرند. تکامل حتی در نزد دانشمندان تکامل باور هم کاملا پذیرفتنی نیست. با این توصیف، آن ها معتقدند در آینده کشفیات علمی صحت نظریه را تایید خواهد کرد.
نکته شگفت انگیز این است که کشفیات علمی در خصوص منشاء عالم هستی و نیز انسان از سوی تکامل باوران به شدت مورد حمله قرار گرفته است. زیست شناسی به نام مایکل بی هی، شواهد علمی را مورد حمله قرار داد، زیرا در تضاد با نظریه تکامل می باشد. بی هی در کتاب معروف خود تحت عنوان "جعبه سیاه داروین"، شواهد علمی را کاملا رد کرده است، زیرا علم بیشترین و تکان دهنده ترین دلایل را به نفع وجود خدا ارائه داده است.
نظریه تکامل ادعا می کند زمانی سلول های موجود زنده به وجود آمدند که اکسیژن وجود نداشت. هر شخصی کمی با علم آشنایی داشته باشد، می داند که یک سلول بدون وجود اکسیژن هرگز نمی تواند به حیات خود ادامه دهد، چه رسد به این که تکثیر شود. در حالی که در کتاب پیدایش (اولین کتاب کتاب مقدس) فصل اول آیه دوم به وجود آب اشاره شده. همان طور که می دانید، اکسیژن بخشی از فرمول آب را تشکیل می هد.
در روزگار داروین این عقیده رواج داشت که حیات از اَشکال سادهتر بهسوی اشکال پیچیدهتر حرکت میکند. علم امروزه ثابت کرده است که چیزی بهنام "شکل سادۀ حیات" وجود ندارد. حتی سادهترین سلول باکتری بهگونهای باورنکردنی پیچیده است. آنچه که سلولهای ساده نامیده میشود، شامل دی ان ای و آر ان ای و پروتئین میباشد که به یکدیگر وابسته و مرتبط هستند. در واقع، تمام سیستمهای بیوشیمیایی و فیزیولوژیکی به یکدیگر وابسته میباشند. لذا این تصور تکاملگرایان که اندامها بهگونهای مستقل تحول مییابند، پذیرفتنی نیست.
فرضیه تکامل با کنار گذاشتن خدا از خلقت، از پاسخ به سئوالات مهمی عاجز است. سئوالاتی نظیر:
چگونه ماده به وجود آمد؟
منشاء زندگی کجاست؟ مفهوم بشریت چیست؟
معنی و مقصد انسان چیست؟
اگر فرض کنیم که انسان جز حیوانی برتر مفهوم دیگری نداشته باشد و فقط فرآورده محیط خودش باشد، پس می تواند برای هر کاری که انجام می دهد، از زیر مسئولیت اخلاقی شانه خالی کند. نکته دیگر این که اگر انسان محصول ماده است، چگونه عواطف و اندیشه را به دست آورده است؟ سئوال دیگر این که چرا داروین به خدا اعتقاد نداشت؟ جوهر و ذات فرضیه تکامل در همین نکته نهفته است. با این توصیف، تکامل باوران ایمان زیادی به اعتقادشان دارند، اعتقاداتی که عجیب تر از ایمان به خداست!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر