دفاعیات مسیحی
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
مطابق قانون شریعت اگر والدین فرزند لجوج و سرکشی داشته باشندکه با وجود تنبیهات مکرر والدین، از آن ها اطاعت نکند، در این صورت باید پدر و مادر او را نزد ریش سفیدان شهر ببرند و بگویند:"این فرزند ما لجوج و سرکش است، حرف ما را گوش نمی کند و به ولخرجی و میگساری می پردازد". آنگاه اهالی شهر او را سنگسار کنند تا بمیرد (تثنیه فصل 21 آیات هجدهم تا بیست و یکم).
باید در نظر داشت که فرزند سرکش دائما با نصیحت ها، خواهش ها، هشدارها و تنبیه های والدینش مقاومت می کرد. چنین فرزندی از کار کردن سرباز می زد و با افراد شرور و میگساران وقت خود را می گذراند. او هیچ کمکی به خانواده و جامعه اش نمی کرد. معاشرت کودکان و نوجوانان با افراد بزهکار پیامدهای منفی به بار می آورد: ولگردی، بیکاری، دزدی، دروغگویی مداوم، جنایت، تخریب اموال، فرار از خانه و مدرسه، زنا، اعتیاد، قرض کردن پول و عدم پرداخت آن (خیانت در امانت)، مزاحمت، مستی، ایجاد ضرب و جرح، حاملگی ناخواسته، تشویق دیگران به نافرمانی و سرکشی، خرابکاری و ایجاد حریق...
مشکل سرکشی فرزند محدود به خانواده نمی شد، بلکه آرامش و حیثیت جامعه را تحت تاثیر قرار می داد. در کتاب مقدس می خوانیم که گناه یک شخص، یا خانواده یا قبیله می توانست بر کل جامعه اثر منفی بگذارد (یوشع فصل 7 آیات اول تا پانزدهم).
بنابراین خدا قانونی وضع کرد تا والدین، فرزند سرکش و نافرمان را نزد شورای محلی ببرند و بر سرکشی و لجاجت او شهادت دهند و بگذارند شورا تصمیم بگیرد. اگر والدین و شورای محلی می گذاشتند که این فرزند به روش غلط خود ادامه دهد، آینده خانواده و جامعه در معرض خطر قرار می گرفت. وقتی والدین فرزند سرکش خود را در اختیار شورای محلی می گذاشتند، این شورا بود که بر طبق شریعت، مجازات را تعیین می کرد. بی شک فرزند سرکش در مورد قانون شریعت می دانست و شاید مجازات نوجوانان و جوانان شرور را شخصا دیده بود. با این توصیف، روشی را انتخاب کرده بود که خود نیز با همان مجازات مواجه شود.
مطابق قانون شریعت اگر والدین فرزند لجوج و سرکشی داشته باشندکه با وجود تنبیهات مکرر والدین، از آن ها اطاعت نکند، در این صورت باید پدر و مادر او را نزد ریش سفیدان شهر ببرند و بگویند:"این فرزند ما لجوج و سرکش است، حرف ما را گوش نمی کند و به ولخرجی و میگساری می پردازد". آنگاه اهالی شهر او را سنگسار کنند تا بمیرد (تثنیه فصل 21 آیات هجدهم تا بیست و یکم).
باید در نظر داشت که فرزند سرکش دائما با نصیحت ها، خواهش ها، هشدارها و تنبیه های والدینش مقاومت می کرد. چنین فرزندی از کار کردن سرباز می زد و با افراد شرور و میگساران وقت خود را می گذراند. او هیچ کمکی به خانواده و جامعه اش نمی کرد. معاشرت کودکان و نوجوانان با افراد بزهکار پیامدهای منفی به بار می آورد: ولگردی، بیکاری، دزدی، دروغگویی مداوم، جنایت، تخریب اموال، فرار از خانه و مدرسه، زنا، اعتیاد، قرض کردن پول و عدم پرداخت آن (خیانت در امانت)، مزاحمت، مستی، ایجاد ضرب و جرح، حاملگی ناخواسته، تشویق دیگران به نافرمانی و سرکشی، خرابکاری و ایجاد حریق...
مشکل سرکشی فرزند محدود به خانواده نمی شد، بلکه آرامش و حیثیت جامعه را تحت تاثیر قرار می داد. در کتاب مقدس می خوانیم که گناه یک شخص، یا خانواده یا قبیله می توانست بر کل جامعه اثر منفی بگذارد (یوشع فصل 7 آیات اول تا پانزدهم).
بنابراین خدا قانونی وضع کرد تا والدین، فرزند سرکش و نافرمان را نزد شورای محلی ببرند و بر سرکشی و لجاجت او شهادت دهند و بگذارند شورا تصمیم بگیرد. اگر والدین و شورای محلی می گذاشتند که این فرزند به روش غلط خود ادامه دهد، آینده خانواده و جامعه در معرض خطر قرار می گرفت. وقتی والدین فرزند سرکش خود را در اختیار شورای محلی می گذاشتند، این شورا بود که بر طبق شریعت، مجازات را تعیین می کرد. بی شک فرزند سرکش در مورد قانون شریعت می دانست و شاید مجازات نوجوانان و جوانان شرور را شخصا دیده بود. با این توصیف، روشی را انتخاب کرده بود که خود نیز با همان مجازات مواجه شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر