مطالعه کتاب مقدس
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
نوه شائول پادشاه (اولین پادشاه اسرائیل) و پسر یوناتان، مفیبوشت نام داشت. اگر کتاب مقدس (اول سموئیل) را خوانده باشید، پسر شائول (یوناتان) با داود دوستان صمیمی بودند. آن ها با هم عهد بسته بودند که هر چه این یکی داشت، متعلق به دیگری هم بود. مثلا اگر یوناتان به غذا، لباس یا پول احتیاج داشت، می توانست به خانه داود برود و هر چه می خواهد بردارد. و یا اگر اتفاقی برای یکی از آن دو می افتاد، آن یکی باید مراقبت از خانواده دیگری را می پذیرفت.
شائول پادشاه و یوناتان در یک روز در نبردی کشته شدند. خبر به کاخ رسید. خدمتکار مفیبوشت، پسر کوچک یوناتان را برداشت، وسایلش را جمع کرد و به شتاب از کاخ خارج شد. با چنان عجله ای داشت از اورشلیم خارج می شد که سکندری خورد و با بچه به بغل زمین خورد. مفیبوشت در اثر افتادن، لنگ شد. خدمتکار، مفیبوشت را به شهری به نام لودبار برد که یکی از فقیرترین و خرابه ترین شهرها در کل آن قلمرو بود. این شهر جایی بود که مفیبوشت، نوه پادشاه، تقریبا تمام عمر زندگی کرد. فکرش را بکنید. او نوه پادشاه بود با این حال در آن شرایط وحشتناک به سر می برد (دوم سموئیل فصل چهارم آیه چهارم).
داود جانشین شائول پادشاه شد. سال ها گذشت. یک روز داود پادشاه از یکی از خدمتکاران پرسید:" آیا از اهل خانواده یوناتان کسی باقی مانده؟"(دوم سموئیل فصل نهم آیه اول). به یاد داشته باشید که این بخشی از پیمان میان یوناتان و داود بود که از خانواده یکدیگر مراقبت به عمل آورند. خدمتکار جواب داد:"بله. یوناتان پسری داشت که هنوز زنده است. اما لنگ است. او در لودبار زندگی می کند." داود دستور داد که پسر یوناتان را به قصر بیاورند.
وقتی خبر به مفیبوشت رسید، بسیار ترسید. از خانواده شائول همه قتل عام شده بودند. او فکر کرد که داود قصد دارد او را هم اعدام کند. اما داود به او گفت:"نترس. من می خواهم به خاطر پدرت به تو نیکی کنم. از امروز به بعد تو مانند پسر خود من بر سر سفره من غذا خواهی خورد". داود با مفیبوشت مانند یک شاهزاده رفتار کرد.
اما مفیبوشت پاسخ منفی داد. او سرش را خم کرد و گفت:"من کی هستم که تو به سگ مرده ای چون من توجه نشان می دهی؟"(دوم سموئیل فصل نهم آیه هشتم). ایا تصویر ذهنی او را کشف کردید؟او خودش را یک شکست خورده، یک بازنده و یک سگ مرده می دید. خودش را چون یک طرد شده می دید. او نوه پادشاه بود. اما تصویر ذهنی او چیز دیگری بود!
چند بار چنین واکنشی مانند مفیبوشت از ما سر زده است؟ این تصویر غلط ذهنی ما از خودمان چنان در تضاد با آنچه خدا از ما می بیند، است که ما بهترین های خدا را از دست می دهیم. ممکن است در زندگی خود مرتکب گناه و اشتباهاتی شده ایم. اما اگر صادقانه توبه کنیم و از آن پس با کمک روح القدس تمام تلاش خود را برای انجام کار صحیح انجام دهیم، دیگر احساس گناه و شرمندگی نخواهیم کرد. ممکن است از نظر فیزیکی یا عاطفی لنگ باشید. اما این نقص عهد خدا را با شما عوض نمی کند. شما هنوز فرزند خداوند هستید. او برای شما بهترین نقشه ها را دارد.
دوست عزیز، آیا می خواهید خدا را خوشحال کنید؟ با خدا دوست و صمیمی شوید. کلام او را هر روز بخوانید. سرشار از روح القدس شوید. شروع کنید از لذت بردن از برکاتی که او برای شما آماده کرده است. به جای ترس و افسردگی و خودکم بینی، برخیزید و با یاری روح القدس ذهنی موفق را پرورش دهید. خود را شاهزاده ای ببینید که خدا می خواهد باشید.
مطابق قوانین بینالمللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات صفحه "زندگی هدفمند" محفوظ است. درج کامل مقالات "زندگی هدفمند" در سایر صفحات فیس بوک و وب سایتها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.
نوه شائول پادشاه (اولین پادشاه اسرائیل) و پسر یوناتان، مفیبوشت نام داشت. اگر کتاب مقدس (اول سموئیل) را خوانده باشید، پسر شائول (یوناتان) با داود دوستان صمیمی بودند. آن ها با هم عهد بسته بودند که هر چه این یکی داشت، متعلق به دیگری هم بود. مثلا اگر یوناتان به غذا، لباس یا پول احتیاج داشت، می توانست به خانه داود برود و هر چه می خواهد بردارد. و یا اگر اتفاقی برای یکی از آن دو می افتاد، آن یکی باید مراقبت از خانواده دیگری را می پذیرفت.
شائول پادشاه و یوناتان در یک روز در نبردی کشته شدند. خبر به کاخ رسید. خدمتکار مفیبوشت، پسر کوچک یوناتان را برداشت، وسایلش را جمع کرد و به شتاب از کاخ خارج شد. با چنان عجله ای داشت از اورشلیم خارج می شد که سکندری خورد و با بچه به بغل زمین خورد. مفیبوشت در اثر افتادن، لنگ شد. خدمتکار، مفیبوشت را به شهری به نام لودبار برد که یکی از فقیرترین و خرابه ترین شهرها در کل آن قلمرو بود. این شهر جایی بود که مفیبوشت، نوه پادشاه، تقریبا تمام عمر زندگی کرد. فکرش را بکنید. او نوه پادشاه بود با این حال در آن شرایط وحشتناک به سر می برد (دوم سموئیل فصل چهارم آیه چهارم).
داود جانشین شائول پادشاه شد. سال ها گذشت. یک روز داود پادشاه از یکی از خدمتکاران پرسید:" آیا از اهل خانواده یوناتان کسی باقی مانده؟"(دوم سموئیل فصل نهم آیه اول). به یاد داشته باشید که این بخشی از پیمان میان یوناتان و داود بود که از خانواده یکدیگر مراقبت به عمل آورند. خدمتکار جواب داد:"بله. یوناتان پسری داشت که هنوز زنده است. اما لنگ است. او در لودبار زندگی می کند." داود دستور داد که پسر یوناتان را به قصر بیاورند.
وقتی خبر به مفیبوشت رسید، بسیار ترسید. از خانواده شائول همه قتل عام شده بودند. او فکر کرد که داود قصد دارد او را هم اعدام کند. اما داود به او گفت:"نترس. من می خواهم به خاطر پدرت به تو نیکی کنم. از امروز به بعد تو مانند پسر خود من بر سر سفره من غذا خواهی خورد". داود با مفیبوشت مانند یک شاهزاده رفتار کرد.
اما مفیبوشت پاسخ منفی داد. او سرش را خم کرد و گفت:"من کی هستم که تو به سگ مرده ای چون من توجه نشان می دهی؟"(دوم سموئیل فصل نهم آیه هشتم). ایا تصویر ذهنی او را کشف کردید؟او خودش را یک شکست خورده، یک بازنده و یک سگ مرده می دید. خودش را چون یک طرد شده می دید. او نوه پادشاه بود. اما تصویر ذهنی او چیز دیگری بود!
چند بار چنین واکنشی مانند مفیبوشت از ما سر زده است؟ این تصویر غلط ذهنی ما از خودمان چنان در تضاد با آنچه خدا از ما می بیند، است که ما بهترین های خدا را از دست می دهیم. ممکن است در زندگی خود مرتکب گناه و اشتباهاتی شده ایم. اما اگر صادقانه توبه کنیم و از آن پس با کمک روح القدس تمام تلاش خود را برای انجام کار صحیح انجام دهیم، دیگر احساس گناه و شرمندگی نخواهیم کرد. ممکن است از نظر فیزیکی یا عاطفی لنگ باشید. اما این نقص عهد خدا را با شما عوض نمی کند. شما هنوز فرزند خداوند هستید. او برای شما بهترین نقشه ها را دارد.
دوست عزیز، آیا می خواهید خدا را خوشحال کنید؟ با خدا دوست و صمیمی شوید. کلام او را هر روز بخوانید. سرشار از روح القدس شوید. شروع کنید از لذت بردن از برکاتی که او برای شما آماده کرده است. به جای ترس و افسردگی و خودکم بینی، برخیزید و با یاری روح القدس ذهنی موفق را پرورش دهید. خود را شاهزاده ای ببینید که خدا می خواهد باشید.
مطابق قوانین بینالمللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات صفحه "زندگی هدفمند" محفوظ است. درج کامل مقالات "زندگی هدفمند" در سایر صفحات فیس بوک و وب سایتها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر