۱۳۹۳ آذر ۱۵, شنبه

چگونه خدایی نیکو و مهربان، انسان ها را به جهنم می فرستد؟ (بخش اول)

نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

وقتی درباره جهنم گفتگو می کنیم، احساس ناخوشایندی ما را آزار می دهد. با این توصیف، باید پذیرفت که "جهنم" بخشی از تعلیم کتاب مقدس است. این سئوال همواره مطرح می شود: چگونه خدایی نیکو و مهربان، انسان را به جهنم می فرستد؟

ابتدا باید نگرش غلط از خدای مهربان را تصحیح کرد: مهربانی خدا به آن معنا نیست که انسان ها هر کاری بخواهند انجام دهند و واکنش خدا سکوت و بی تفاوتی باشد. این نگرش با شخصیت مقدس و عدالت خواهی خدا کاملا در تضاد است. شما بارها توسط والدین تان به علت خطا و نااطاعتی تنبیه شده اید. اما تنبیه شما توسط والدین به آن مفهوم نیست که آن ها به شما مهر و محبت نداشتند.

نکته دوم آن که باید بررسی کنیم که آیا خدا نیکو است یا خیر. اگر خدا نیکو نبود، دنیا را چگونه خلق می کرد؟

بدون تردید، عالم هستی خدای غیر نیکو شباهتی به جهانی که امروز مشاهده می کنیم، نداشت. سیاره زمین بیشتر به سطح کره ماه شبیه بود. آسمان تیره و تاریک. از دریا و مناظر زیبا اصلا خبری نبود. غذای انسان شامل مرغ، ماهی، گوشت گاو و بره و سبزیجات نبود. اصلا حیوانات و گیاهان وجود نداشتند. انسان ها اراده آزاد نداشتند. هیچکس خلاق و باهوش نبود، در نتیجه دانشمند و مخترع وجود نداشت.

آیا باور می کنید که یک مخترع از اختراع خودش متنفر باشد؟ مثلا شما کتابی نوشته اید که حاوی موضوع ومطلب مورد علاقه تان است و برای محتوای آن حسابی زحمت کشیده اید. آیا شما آن را به سطل آشغال می اندازید؟ اگر دنیا را با دقت مشاهده کنید، درمی یابید که خدای عالم هستی نیکوست. آن قدر نیکوست که انسان را به شباهت خود ساخت، به عبارت دیگر آن قدر برای انسان ارزش قائل شد که عواطف و عقل را به انسان هدیه کرد. او به انسان این امتیاز را داد تا انتخاب کند و دارای اراده آزاد باشد.

خدای نیکو مانع کشف و پیشرفت علم نشد. آسمان آبی، دریا، مناظر زیبای طبیعت، میوه ها و غذاهای خوشمزه، عشق و محبت میان انسان ها، ازدواج با جنس مخالف... هم چنین فرصت برای دستیابی به اهداف مثبت و مفید. و از همه مهم تر، ارتباط دوستی و صمیمیت با خدا. اگر خدا محبت نبود، چگونه انسان می دانست محبت چیست؟

اما انسان ترجیح داد که به راه خودش برود. نتیجه خود محوری انسان قتل، خیانت، دزدی... جامعه جهانی را به دردسر و مخمصه انداخت. با این توصیف، خدا انسان را تنها نگذاشت و به روش های مختلف با انسان سخن گفت. فرض کنید شخصی دچار مشکل مالی است. شما برای او کار مناسبی پیدا می کنید، اما او هرگز به آن محل کار نمی رود و در نتیجه وضع مالی اش بدتر می شود. آیا ایراد و اشکال از شماست؟ آیا آن شخص می تواند ادعا کند که شما عامل اصلی مشکل مالی اش هستید؟

تاریخ نشان داده که انسان ها مسئول بروز گناه و مرگ در عالم هستی بوده اند. نباید از یاد ببریم که خطاهای بشریت نیز موجب بسیاری از بدبختی ها و رنج ها در جهان امروز است. متاسفانه تقلب و کلاهبرداری، دروغگویی، دزدی و خودخواهی که وجه مشخصه جامعه امروز ما هستند، همگی محصولی از رنج را به بار می آورند.

دشوار است که خدا را مسئول این ها بدانیم. این رنج ها ریشه هاش در خطایای انسان است، بنابراین، قابل توجه است که چه مقدار از رنج در اثر این امر پدید می آید.

گناه عواقب و پیامدهای وحشتناکی دارد، همان گونه که رفتار نیکو تاثیر مثبت و مفیدی بر خانواده و جامعه می گذارد. اگر مردم گناه کنند و قوانین را نادیده بگیرند و اتفاقی رخ ندهد، اطاعت از خدا معنا و مفهوم خود را از دست می دهد. به عبارت دقیق تر، مشکلات جهان ناشی از خدا نیست، بلکه ریشه آن افراد خطاکار می باشند. کسانی که خودرای و نامطیع می باشند. افرادی که قلب شان از آن خدا نیست.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر