نیک لان
ترجمه: افشین لطیفزاده
سایت کلمه
نگاهی به کتاب روت
ترجمه: افشین لطیفزاده
سایت کلمه
نگاهی به کتاب روت
کتاب روت یکی از زیباترین داستانهای کوتاهی است که تاکنون به رشته تحریر درآمده است. این کتاب حتی توجه غیرمسیحیان را نیز به خود جلب نموده است. بارها داستان این کتاب الهامبخشِ ساخت فیلمها و نگارش رُمانها بوده است. اما از همه مهمتر کتاب روت حاوی درسهای روحانی مهمی است که به شرح آنها خواهیم پرداخت.
در این کتاب سه شخصیت اصلی وجود دارد: نعومی، روت، و بوعز. نعومی، زنی اسرائیلی از شهر بیتلحم است که شوهرش الیملک و پسرانش در زمان سکونت در سرزمین موآب میمیرند. روت، بیوۀ جوان موآبی است که با یکی از پسران نعومی وصلت کرده است. بوعز، خویش شوهر متوفای نعومی است. داستان حول مجموعه وقایع مصیبتباری است که بر خانواده نعومی در سرزمین موآب رخ میدهد و به توصیف بقای نعومی به هنگام بازگشت با عروسش روت به شهر بیتلحم میپردازد. اما داستانی که آغازی تراژدیک داشت با دخالت بوعز بهطرز حیرتانگیزی پایانی خوش مییابد.
کتاب روت دارای چهار فصل متمایز از یکدیگر است. محتوای اصلی هر یک از فصلها به اختصار عبارتند از:
فصل اول
الف- الیملک و نعومی با پسرانشان بهعلت قحطی در سرزمین یهودا به موآب میروند (۱:۱-۲).
ب- الیملک در سرزمین موآب میمیرد و دو پسرش نیز که زنان موآبی گرفتهاند پس از مدت کوتاهی میمیرند (۱:۳-۵).
ج- نعومی که میشنود قحطی در سرزمین یهودا به پایان رسیده، به بیت لحم بازمیگردد. یکی از عروسانش در موآب میماند اما دیگری بهنام روت با او همراه میشود (۱:۶-۱۸).
د- نعومی با تلخی و اندوه بسیار وارد بیت لحم میشود (۱:۱۹-۲۲).
فصل دوم
الف- روت برای بهدست آوردن غذا به مزرعه بوعز برای خوشهچینی میرود (۲:۱-۷).
ب- بوعز لطف خود را شامل حال روت میکند و با برخوردی مناسب به او اجازه میدهد تا توشهای نیز با خود به خانه ببرد (۲:۸-۱۶).
ج- روت با توشهاش نزد نعومی برمیگردد. نعومی درمییابد که بوعز خویش آنان است (۲:۱۷-۲۲).
د- روت تا پایان جمعآوری محصول در مزرعۀ بوعز خوشهچینی میکند (۲:۲۳).
فصل سوم
الف- نعومی به روت میگوید تا به خرمنگاه نزد بوعز رفته نسبت خویشاوندی آنان را به بوعز بگوید (۳:۱-۹).
ب- بوعز پاسخ مثبتی به درخواست روت میدهد، اما به او یادآوری میکند که خویشی نزدیکتر از او نیز وجود دارد. بوعز در پی آن است که صبحگاه این مسئله را رفع و رجوع کند (۳: ۱۰-۱۳).
ج- روت نزد نعومی با غلهای که بوعز به او داده برمیگردد (۳:۱۴-۱۸).
فصل چهارم
الف- بوعز ترتیب جلسهای را با خویش دیگر در حضور مشایخ میدهد (۴:۱).
ب- بوعز به خویش دیگر پیشنهاد خرید زمینی را که از آن الیملک بود میدهد. اما آن شخص پیشنهاد بوعز را زمانی که درمییابد باید روت را نیز به زنی بگیرد رد میکند (۴:۲-۸).
ج- بوعز مسئولیت خویش را خود به عهده میگیرد و در حضور شاهدان موافقت میکند که زمین را خریده، با روت ازدواج کند (۴:۹-۱۲).
د- روت پسری عوبید نام را در نتیجه ازدواج با بوعز به دنیا میآورد. عوبید پدر یسی و یسی پدر داوود است (۴:۱۳-۱۷).
ه- کتاب با ذکر شجرهنامهای که ده نسل را از فارص پسر یهودا تا داوود در برمیگیرد پایان مییابد (۴:۱۲-۲۲).
پیشزمینه
نعومی به هنگام مرگ شوهر و فرزندانش در وضعیت اسفناکی قرار داشت. او در سرزمینی بیگانه کاملاً تنها و بیکس بود. نعومی حتی به هنگام بازگشت به بیت لحم بیوهای فقیر بود. اما شریعت موسی توجه خاصی به اقشار آسیبپذیر از جمله فقرا، بیوهها و یتیمان داشت. شریعت موسی دربردارندۀ سه حکم مهم برای این اقشار بود و هدف این احکام نجات اشخاصی مانند نعومی بود.
اولین حکم پیرامون خوشهچینی است. در لاویان ۱۹:۹و۱۰ و همچنین تثنیه ۲۴:۱۹-۲۲ با احکامی روبرو میشویم که هدف آنها دستگیری از نیازمندان است. قوم اسرائیل دستور داشتند که همه محصول زمین خود را جمعآوری نکنند و قدری از خوشههای گندم و یا انگور و زیتون را بر شاخههای درختان باقی بگذارند. چنین تمهیدی به فقرا اجازۀ بقا میداد. باب ۲ کتاب روت روایت چنین حکمی است. البته این حکم پاسخ پابرجایی برای مسئله فقر نبود، بلکه در کوتاه مدت نیازهای شخص را برطرف میکرد.
حکم دیگر فروش زمین به بستگان شخصی است. قوم اسرائیل پس از ورود به سرزمین موعود به تقسیم اراضی پرداختند و به هنگام فقر و تنگدستی میتوانستند زمین خود را فروخته به بقای خود ادامه دهند. این حکم در لاویان ۲۵:۲۵-۲۸ آمده است. شایان ذکر است که زمین فروخته شده نمیبایست برای همیشه از دسترس صاحبان اصلی آن خارج شود. چرا که در اسرائیل، زمین ارثی دائمی بود. اگر زمینی بهخاطر فقر فروخته میشد شرایطی در احکام شریعت وجود داشت که میبایست آن زمین توسط خویشان دیگر شخص (عمو یا برادر یا بستگان دیگر) به نمایندگی از فردی که آن را فروخته خریداری شود. به این عمل فدیه (در ترجمه قبلی انفکاک) میگویند. و به کسی که این کار را انجام میداد فدیهدهنده میگویند و چون او خویشِ شخص بود او را خویشِ فدیهدهنده نیز میتوان گفت. بوعز بهعلت نسبت خانوادگی با نعومی چنین نقشی را به عهده داشت. قوانین فدیه پیشزمینۀ باب ۴ کتاب روت است.
در پایان اگر زنی در اسرائیل باستان بیوه میشد و پسری نداشت خویش فدیهدهنده عهدهدارِ مسئولیت دیگری نیز بود. خویش نزدیک باید با آن بیوه ازدواج میکرد. بدین سان از آن زن مراقبت میشد و پسری که به دنیا میآورد نام شوهر درگذشتهاش را حفظ میکرد. این حکم در تثنیه ۲۵:۵و۶ آمده است. این قانون نیز در کتاب روت باب ۴ به چشم میخورد.
بدین ترتیب خداوند از نیازمندان و فقرای قوم اسرائیل مراقبت میکرد. البته این مفاهیم حاوی معانی عمیقتری نیز هستند که متعاقباً به آن خواهیم پرداخت.
زمینۀ تاریخی
کتاب روت بین کتاب داوران و کتاب اول سموئیل قرار دارد. جایگاه این کتاب بین این دو بخش از منطقی برخوردار است. آیه اول باب اول کتاب روت معرف وقایعی است که در زمان حکومت داوران در اسرائیل روی میدهد. این آیه کتاب را به کتاب قبلی که همانا داوران است وصل میکند و آخرین کلمه در آخرین آیۀ کتاب روت “داوود” است و بدین ترتیب کتاب روت با کتاب اول سموئیل که در آن داوود پادشاه اسرائیل میگردد، پیوند مییابد.
کتاب داوران معرف زمان تاریکی در تاریخ اسرائیل است. پس از مرگ یوشع خدمتگذار خدا و همچنین مرگ بزرگان آن نسل، اسرائیلیان به پرستش بتهای کنعان و خدایان سایر ملل پرداختند. خداوند نیز برای اینکه قوم خود را بیدار کند اجازه داد تا آنان به دست دشمنان خود افتاده رنج کشند. سرانجام قوم با دیدن اشتباه خود توبه کرده بهسوی خداوند بازگشتند. خداوند نیز رهبرانی را تحت عنوان داوران به آنها بخشید تا اسرائیل را از چنگ دشمنانشان رهایی بخشد. اما با مرگ داوران قوم بار دیگر به پرستش خدایان غیر پرداخته، اسیر دشمنانشان گشتند. گویی بهراحتی درس خود را فراموش میکردند. این چرخه مخرب بارها در کتاب داوران تکرار میشود و اسرائیل از لحاظ روحانی و اخلاقی به ورطه سقوط پیش میرود. بابهای آخر کتاب داوران نمایانگر رفتاری از قوم است که در هیچ کجای عهد قدیم به چشم نمیخورد. آخرین داور شمشون دیگر توان رهایی اسرائیل را ندارد و ما با بندگردانی به دفعات روبرو میشویم: «در آن روزگار پادشاهی در اسرائیل نبود و هر کس هر کاری را که پسندش میآمد به جا میآورد» (داوران ۲۱:۲۵ مقایسه کنید با ۱۷:۶، ۱۸:۱ و ۱۹:۱).
در این فضاست که وقایع کتاب روت رخ میدهد. در اینجا با سقوط ملت اسرائیل بهصورت کلی روبرو نیستیم بلکه تیرهبختی یک خانوادۀ منفرد اسرائیلی را نظارهگریم. قحطی که در روت ۱:۱ میخوانیم یقیناً معرف داوری بود که خدا بر اسرائیل روا داشته بود (نگاه کنید به تثنیه ۲۸:۱۵-۱۹ و آیات ۲۳ الی ۲۴). در این شرایط الیملک با خانوادهاش به سرزمین موآب مهاجرت میکنند و در نتیجه کل خانواده با خطر نابودی کامل روبرو میشوند. اما عملکرد بوعز که مردی از بیت لحم بود نعومی را نجات میدهد و آمدن فرزند تازه برای نعومی بار دیگر حیات و زندگی به بار میآورد (۴:۱۵-۱۶). بدین سان خانوادهای که مشرف به نابودی بود بار دیگر به حیات خود ادامه میدهد.
بنابراین روایت کتاب داوران تماماً تاریکی نیست. پارسایانی چون بوعز و نعومی هنوز در میان اسرائیلیان وجود دارند. در اینجاست که نقش روت برجستهتر میشود، او بهعنوان یک غیریهودی در حالی که بسیاری از اسرائیلیان به پرستش خدایان امتها گرویدهاند به خدای اسرائیل روی میآورد. پس در همین زمانهای تاریک نیز دست خداوند بهطرز عجیبی مشغول کار است. خداوند هم در مقیاسی کوچک هم به فکر نجات نعومی و روت است و آنان را از نیاز دردناکشان رهایی میبخشد و هم در مقیاسی بزرگتر از طریق همین افراد به فکر نجات تمامی قومش است. بهواقع با ازدواج بوعز و روت داوود پادشاه به صحنۀ حیات اسرائیل میآید. خدایی که برای نعومی و روت، بوعز را تدارک دید، از طریق مرد دیگر برای تمامی قوم اسرائیل تدارک میبیند. داوود، پادشاهی میشود که اسرائیل بهشدت به او نیاز داشت و از طریق داوود بود که نجات از فلسطینیان مهیا گشت.
خداوند در کتاب روت نه فقط یک رهاننده شخصی برای یک خانواده مهیا کرد بلکه رهانندهای برای کل اسرائیل در نظر داشت.
پیام نبوتی
داستان زیبای کتاب روت فقط از لحاظ تاریخی برای اسرائیل حائز اهمیت نیست بلکه پیامی نبوتی برای همه نسلها، چه یهود و چه غیریهودی دارد. اگر روت و نعومی نیاز به رهانندهای برای نجات از فقر و مرگ داشتند، اسرائیل نیز به رهانندهای برای نجات از بردگی خدایان بیگانه و دشمنانشان احتیاج داشت. در هر دو مورد خدا رهانندهای را برمیخیزاند، اول بوعز و دوم داوود که هر دو از یک قبیله، یک شهر و از یک نسبنامه هستند.
تمامی بشر همچون نعومی و روت و قوم اسرائیل، نیاز به نجات دارند. ما همه از لحاظ روحانی ورشکسته، اسیر گناه و مرگیم و کاملاً ناتوان از نجات خویش هستیم. در یک وضعیت سراسر ناامیدانه، خداوند خود دست به عمل میزند. او شخص دیگری را از فرزندان یهودا از شهر بیتلحم و از تبار داوود برای ما میفرستد که همانا عیسای مسیح است. عیسی نیز همچون بوعز خویشِ رهانندۀ ما میشود. اما برخلاف بوعز فقط برای خانواده نزدیک خود عمل نمیکند. بلکه عملکرد او تمامی بشریت را در برمیگیرد. کتاب عبرانیان میگوید «زیرا او که مقدس میسازد (عیسی) و آنان که مقدس میشوند همه از یک تبارند. از همین رو عیسی عار ندارد ایشان را برادر بخواند...از آنجا که فرزندان از جسم و خون برخوردارند، او نیز در اینها سهیم شد تا با مرگ خود صاحب قدرت مرگ یعنی ابلیس را به زیر کشد، و آنان را که همه عمر در بندگی ترس از مرگ به سر بردهاند، آزاد سازد. از همین رو لازم بود از هر حیث همانند برادران خود شود» (عبرانیان ۲:۱۱و ۱۴و ۱۵ و ۱۷). ارتباط بوعز با نعومی خونی و با روت ازدواج بود. اما عیسی، فرزند خدا، انسان شد و در بشریت ما سهیم گشت و ما را از قدرت گناه و مرگ آزادی میبخشد. روت و نعومی بهعنوان اشخاص یهودی و غیریهودی فیض خدا را از طریق بوعز تجربه کردند و این فیض هم در مسیح از آنِ همگان است (رومیان ۱:۱۶).
عیسی بهعنوان خویشِ رهاننده به ما آزادی کامل میبخشد. بر طبق قوانین تورات نقش خویش، رهایی از فقر و بردگی و تضمین ارث بود. اما رهایی که عیسی به ارمغان میآورد بس فراتر از قوانین شریعت است. مسیح نه فقط ما را از فقر اقتصادی و بردگی به دیگران رهایی میبخشد بلکه ما را از فقر گناه آزاد میکند. عیسی تضمین میراث ابدی در پادشاهی خداست. کتاب روت انعکاسی زیبا از انجیل عیسای مسیح، برادر و رهانندۀ ماست.
جایگاه روت
ترتیب کتابهای عهدعتیق در ترجمه عبری کتابمقدس با ترتیب آن در ترجمه یونانی تفاوت دارد. در ترجمه عبری جای کتاب روت بین کتابهای امثال و غزل غزلهاست. آیا این ترتیب درست است یا ترتیبی که در ترجمه یونانی عهدعتیق میبینیم که در آن کتاب روت بین کتابهای داوران و اول سموئیل قرار میگیرد؟ میتوان به این نتیجه رسید که هر دو ترتیب بهخوبی با محتوای کتاب روت همخوانی دارد.
در کتاب روت ۳:۱۱ بوعز از روت بهعنوان زنی “با فضیلت” یاد میکند. عبارت عبری به کار رفته شده Eshet khayil است که بهمعنای زنی با شخصیت والاست. این عبارت تنها در دو جا از عهدعتیق به کار میرود و هر دو بار آن در کتاب امثال سلیمان است. در باب آخر کتاب امثال سلیمان نیز این عبارت تکرار میشود (امثال ۳۱:۱۰). سلیمان میگوید زن بافضیلت را کیست که پیدا کند؟ زیرا که ارزشش از لعلها گرانبهاتر است. این کلمات مقدمهای بر بخش پایانی کتاب امثال سلیمان است (۳۱:۱۰-۳۱) که تماماً حول موضوع زنی با شخصیت والا میگردد. اگرچه میتوان از این بخش برای برشمردن خصوصیات یک زن ایدهال نام برد اما مفسرین بر این باورند که باید آن را به شکل مجازی تعریف کرد. زیرا از همان ابتدای کتاب امثال با دو زن روبرو میشویم که نویسنده از آنان به شکل مجازی برای در پیش گرفتنِ دو راه مختلف در زندگی یاد میکند. یکی زنی فاسد که سمبل حماقت است (برای نمونه امثال ۹:۱۳) و دیگری زنی درست که سمبل حکمت است (برای نمونه امثال ۸:۱). پیروی از زن اول به انواع تباهی و پیروی از زن دوم به زندگی خداپرستانه میانجامد. بنابراین زن ذکر شده در باب آخر کتاب امثال معرف حکمت واقعی است که زندگی پرثمری را با خود به بار میآورد. بنابراین زن در امثال سلیمان سمبل حکمت است که در قالب انسان، شخصیت به خود گرفته است.
بلافاصله پس از امثال باب ۳۱، کتاب روت در ترجمه عبری عهدعتیق قرار میگیرد که در آن روت بهعنوان زنی با فضیلت معرفی میشود. روت در واقع تجسم عملی حکمت ذکرشده در کتاب امثال سلیمان است. روت چه به لحاظ اخلاقی و چه از نظر روحانی ویژگیهای مندرج در حکمت را از خود بروز میدهد. او در وقف و توجهش به نعومی، مادرشوهر بیوهاش نمونه است. او در پشتکار سختکوشانهاش برای رفع نیازهای خود و نعومی بینظیر است. در پایان کتاب، روت از جانب زنان بیت لحمی بهعنوان زنی که بهتر از هفت پسر برای نعومی است (۴:۱۵) تعریف میشود. از لحاظ روحانی نیز روت نمونه برجستهای است. با وجود آنکه موآبی است و موآبیان خدای کموش و سایر خدایان را عبادت میکردند، اما روت از عبادت آنان سر باز میزند و به نعومی میگوید «خدای تو خدای من است» (۱:۱۶). روت به یهوه خدای اسرائیل پناه میآورد (۲:۱۲). ایمان جدید روت به بهای بزرگی به دست میآید. او سرزمین مادری و خانوادهاش را ترک میکند. اما خداوند او را بسیار برکت میدهد و قوم خدا او را بهخوبی میپذیرند.
در روت نمونه عالی حکمت واقعی را میبینیم. نمونهای نه فقط برای زنان بلکه برای مردان نیز در همه زمانها و اعصار. بدون شک امروز نیز بسیاری وجود دارند که راه روت را در پیش میگیرند و مذهب قدیمی و پدرانشان را ترک میکنند و با ایمان به خدای واقعی برکاتی را تجربه میکنند که در مسیح از آنِ آنان گشته است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر