۱۳۹۳ تیر ۲۱, شنبه

این کشیش ، خود را شبیه به یک شخص فقیر و بی‌ خانمان با لباس‌های ژولیده در می آورد و روزی که قرار بوده اسمش بعنوان کشیش جدید یک کلیسای ده هزارنفری اعلام شود با همین قیافه به کلیسا می رود...
خودش ماجرا رو اینطور تعریف میکند ؛
نیم ساعت قبل از شروع جلسه به کلیسا رفتم، به خیلی ها سلام کردم اما فقط ۳ نفر از این همه جمعیت جواب سلام من را دادند...
به خیلی ها گفتم، گرسنه هستم اما هیچکس حاضر نشد یک دلار به من کمک کند...
سپس وقتی رفتم توی ردیف جلو بشینم، انتظامات کلیسا از من خواست که از آنجا بلند شوم و به عقب برگردم....
به هر حال وقتی شبان کلیسا اسم کشیش جدید رو اعلام میکند ،تمام کلیسا شروع به کف زدن میکنند و این مرد ژولیده از جای خود بلند میشود و با همین قیافه به جلوی کلیسا دعوت می شود ....
مردم با دیدن او سرهایشان را از خجالت خم میکنند، عده ای هم گریه میکنند و این مرد سخنانش رو با خواندن بخشی از انجیل متی باب ۲۵ آیات۳۱ تا ۴۶ آغاز میکند :
گرسنه بودم، غذا دادید...تشنه بودم، آب دادید...مریض بودم به عیادتم آمدید...!!!

خیلی ها به کلیسا می روند، اما شاگرد و پیرو راستین عیسی مسیح نیستند...
خدا به دنبال جمعیت نیست،
خدا به دنبال دستی هست که کمک میکند ،
قلبی که محبت میکند چشمی که برای دیگران نگران است ،
و پایی که برای ناتوانان برداشته می شود .
و خدا در درون ما مسیح را که سمبل مهربانیهاست، جستجو میکند .
و سوالی که ذهن من را به خود مشغول ساخته و ما در اینجا باید از خود بپرسیم این است که ؛
اگر امروز و یا فردا عیسی مسیح با لباسی مبدل از من و یا تو تقاضای کمک و یاری کرد چه می کنیم و جواب ما چیست ؟!؟!

از صفحه ی "درخت پاکیزه"

Foto: ‎این کشیش ، خود را شبیه به یک شخص فقیر و بی‌ خانمان با لباس‌های ژولیده در می آورد و روزی که قرار بوده اسمش بعنوان کشیش جدید یک کلیسای ده هزارنفری اعلام شود با همین قیافه به کلیسا می رود...
خودش ماجرا رو اینطور تعریف میکند ؛
نیم ساعت قبل از شروع جلسه به کلیسا رفتم، به خیلی ها سلام کردم اما فقط ۳ نفر از این همه جمعیت جواب سلام من را دادند...
به خیلی ها گفتم، گرسنه هستم اما هیچکس حاضر نشد یک دلار به من کمک کند...
سپس وقتی رفتم توی ردیف جلو بشینم، انتظامات کلیسا از من خواست که از آنجا بلند شوم و به عقب برگردم....
به هر حال وقتی شبان کلیسا اسم کشیش جدید رو اعلام میکند ،تمام کلیسا شروع به کف زدن میکنند و این مرد ژولیده از جای خود بلند میشود و با همین قیافه به جلوی کلیسا دعوت می شود ....
مردم با دیدن او سرهایشان را از خجالت خم میکنند، عده ای هم گریه میکنند و این مرد سخنانش رو با خواندن بخشی از انجیل متی باب ۲۵ آیات۳۱ تا ۴۶ آغاز میکند :
گرسنه بودم، غذا دادید...تشنه بودم، آب دادید...مریض بودم به عیادتم آمدید...!!!

خیلی ها به کلیسا می روند، اما شاگرد و پیرو راستین عیسی مسیح نیستند...
خدا به دنبال جمعیت نیست،
خدا به دنبال دستی هست که کمک میکند ،
قلبی که محبت میکند چشمی که برای دیگران نگران است ،
و پایی که برای ناتوانان برداشته می شود .
و خدا در درون ما مسیح را که سمبل مهربانیهاست، جستجو میکند .
و سوالی که ذهن من را به خود مشغول ساخته و ما در اینجا باید از خود بپرسیم این است که ؛
اگر امروز و یا فردا عیسی مسیح با لباسی مبدل از من و یا تو تقاضای کمک و یاری کرد چه می کنیم و جواب ما چیست ؟!؟!

از صفحه ی "درخت پاکیزه"‎

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر