تفسیر کتاب مقدس
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
"حوا از آدم حامله شده، پسری زایید. آنگاه حوا گفت:"به کمک خداوند، مردی حاصل نمودم". پس نام او را قائن (یعنی "حاصل شده") گذاشت. حوا بار دیگر حامله شده، پسری زایید و نام او را هابیل گذاشت" (پیدایش فصل 4 آیات 1-2)
در ترجمه قدیمی فارسی که از کتاب مقدس کینگ جیمز ترجمه شده، چنین می خوانیم:"آدم، زن خود حوا را بشناخت و او حامله شده، قائن را زایید". برخی از مسیحیان بر این باورند که معنی واقعی آیه همان معنی بدیهی و عادی آن است. مثلا این برداشت تحت اللفظی در مورد واژه شناخت (درخت شناخت نیک و بد، رجوع کنید به تفسیر فصل 2 آیات 8-9) و "آدم زن خود حوا را شناخت" باعث برداشت متفاوت از معنای متن گردیده است. کلمه عبری "شناخت" در پیدایش فصل چهارم آیه اول (آدم زن خود حوا را شناخت و حوا حامله شده، پسری زایید) نشانگر رابطه جنسی با همسر و یک اتحاد جنسی است. در حالی که واژه عبری"شناخت" نیک و بد (پیدایش فصل دوم آیه 9) به معنای "تفکیک نیکی و بدی" است. به عبارت دیگر، خوب و بد را از یکدیگر تمیز دادن. یا تفسیر این عده آن است که ماری که حوا را فریب داد، فقط یک حیوان بود. اما ماری که بر حوا ظاهر شد بعدها مشخص شد که کسی جز شیطان نبوده است:" آن مار قدیمی اسمش ابلیس یا شیطان است و همان کسی است که تمام مردم دنیا را فریب می دهد" (مکاشفه فصل دوازدهم آیه 9). اما آیا داستان فریب حوا را می توان ماجرای واقعی برشمرد؟ کلام خدا چنین پاسخ می دهد:"شیطان در باغ عدن، حوا را فریب داد" (دوم قرنتیان فصل یازدهم آیه سوم).
یک واژه ممکن است از سطوح مختلف معانی برخوردار باشد که بر یک کلمه بنا شده باشد. مثلا واژه عبری "روز" در پیدایش فصل اول هم به معنای 24 ساعت است و هم دوران بسیار طولانی (شاید میلیون ها سال) اطلاق می شود. این نکته ما را به ریشه یابی کلمات سوق می دهد: منشاء کلمه چیست؟ آیا این کلمه مرکب است؟ اگر مرکب است، اجزاء آن کدامند و چه معنایی می دهند؟ از این ترکیب چه معانی جدیدی به وجود آمده است؟ پیشوندها و پسوندها چه اهمیتی در کلمه دارند؟
نمونه دیگر: در لوقا فصل چهاردهم آیه 26 کلمه ای وجود دارد که "دشمن داشتن" ترجمه شده. در حالی که در یونانی "کم تر دوست داشتن" معنی می دهد. بدین ترتیب این آیه باید چنین خوانده شود:"مسیح فرمود: هر که می خواهد پیرو من باشد، باید مرا از پدر و مادر، زن و فرزند، برادر و خواهر و حتی جان خود نیز بیشتر دوست بدارد".
مثال دیگر: عیسی فرمود"این نسل خواهد ماند و این وقایع را خواهد دید" (لوقا فصل بیست و یکم آیه سی و دوم). مسیح به واقعه هفتاد میلادی اشاره نمود، اما این سئوال مطرح می شود که در دو متن متی و لوقا، اشاره مسیح به "این نسل" هنگام پیشگویی او در مورد زمان آخر دنیا بیان گردیده و نمی توان آن را به هفتاد میلادی نسبت داد. کارشناسان بعد از بررسی واژه یونانی "نسل" دریافتند که یکی از معانی آن، نژاد می باشد. این واژه یونانی هم چنین در فصل بیست و سوم آیات سی و پنجم و سی و ششم تکرار شده است. مسیح در فصل 23 متی فرمود که وقایع ناگواری که برای هابیل(پسر آدم) تا زکریا (آخرین شهید از انبیای اسرائیل) رخ داده، مسئول آن این نسل اسرائیل می باشد. در واقع مقصود مسیح، نژاد یهود بود. در دوران باستان، به هنگام ترجمه، فقط یک معنی آن در نظر گرفته شده و در نسخه های بعدی فقط واژه نسل کپی و نوشته شده است. بنابراین، نسل در زبان یونانی به معنای نژاد نیز می باشد.
با در نظر گرفتن عنوان نژاد، مسیح پیشگویی نمود که نژاد یهود زنده خواهد ماند تا به انجام رسیدن تمامی این حوادث و مطالب مربوط به آخر زمان را ببینند. بقاء یهودیان، علی رغم آزار و اذیت وحشیانه، در واقع معجزه خداوند است.
"حوا از آدم حامله شده، پسری زایید"
امروزه اکثر جملات و اصطلاحات در مورد رابطه جنسی جنبه منفی دارد و آن را صرفا عملی هیجان انگیز و تحقیرآمیز قلمداد می کنند. در حالی که نگرش کتاب مقدس از رابطه جنسی، شناخت مبتنی بر پیوند فکری، عاطفی، اجتماعی و روحی است. آمیزش جنسی، تجلی جسمانی وحدت درونی دو زندگی است.
در یک خانواده، رابطه بین زن و شوهر، بی چون و چرا مهم ترین رابطه است. در این رابطه، هیچ چیز مهم تر از نزدیکی و صمیمیت زوج ها در زندگی زناشویی نیست. صمیمیت جنسی، جسمانی ترین تجلی این نزدیکی و صمیمیت است و موفقیت جنسی به میزان زیادی تحت تاثیر نزدیکی و صمیمیت فکری، عاطفی، اجتماعی و روحی قرار دارد. از دیدگاه کتاب مقدس، وقتی زن و شوهر آمیزش جنسی دارند "یک تن" می شوند (پیدایش فصل 2 آیه 24). این بدان معنا نیست که هویت خود را از دست می دهند بلکه با آمیزش جنسی، زندگی هر دوی آن ها به طرزی رضایت بخش و خشنودکننده به هم می پیوندد.
تردیدی نیست که آدم و حوا قبل از سقوط، رابط جنسی داشته اند (پیدایش فصل 2 آیه 24).
"آنگاه حوا گفت:"به کمک خداوند، مردی حاصل نمودم". پس نام او را قائن (یعنی "حاصل شده") گذاشت"
حوا بدون علت فرزندش را "قائن" نامگذاری نکرد. به گمان حوا، قائن همان کسی بود که خدا وعده داد تا شیطان را شکست دهد (پیدایش فصل 3 آیه 15). او تحت تاثیر این نگرش گفت:"به کمک خداوند، مردی حاصل نمودم". اگرچه پیشگویی حوا درست نبود، اما شاهد ایمان حوا به وعده خدا هستیم. قائن به معنی "حصول و ثمر آوردن" است.
طبیعی است که والدین همواره فکرها و آرزوهای خوبی برای آینده فرزندان شان دارند. آدم و به خصوص حوا، همین امیدواری را در مورد قائن داشتند. اما امیدواری آن ها به قائن چیز دیگری بود. آدم و حوا توقع داشتند که قائن همان منجی باشد که خدا وعده اش را داده بود. حوا گمان می کرد نوزادی که در دست هایش قرار گرفته، مرد خدا و منجی جهان است. او نمی دانست که قائن اولین جنایتکار خواهد بود.
به هنگام تعیین جانشین شائول (اولین پادشاه اسرائیل)، سموئیل نبی نیز فکر کرد "الیاب" بهترین گزینه است، زیرا شائول مردی بود بلند قامت و خوش صورت با ظاهری پر ابهت. سموئیل سعی کرد کسی را شبیه شائول پیدا کند تا پادشاه بعدی اسرائیل شود. اما خدا به او گوشتزد کرد که فقط از روی ظاهر قضاوت نکند. خداوند به سموئیل گفت:"به چهره او و بلندی قدش نگاه نکن، زیرا او آن کسی نیست که من در نظر گرفته ام. من مثل انسان قضاوت نمی کنم. انسان به ظاهر نگاه می کند و من به دل" (اول سموئیل فصل 16 آیه 7). وقتی کودکی متولد می شوند، چه کسی می تواند آینده او را به درستی پیشگویی کند؟ در ذهن آدم و حوا، قائن مرد خدا بود، در حالی که زمان نشان داد او با رفتار و گفتارش، به دشمن خدا تبدیل شد.
"حوا بار دیگر حامله شده، پسری زایید و نام او را هابیل گذاشت" (پیدایش فصل 4 آیه 2)
از آن جا که حوا گمان می کرد قائن فرزند وعده و منجی عالم است، وقتی صاحب پسر دوم شد، نام او را "هابیل" به معنای "پوچی و بطالت" برگزید. ممکن است حوا زندگی در این دنیا را کسل کننده و بی ارزش مشاهده می کرد. داود پادشاه چنین نوشت:"عمر انسان همچون نفسی است که برمی آید و نیست می گردد! عمر انسان مانند سایه زودگذر است و او بیهوده خود را مشوش می کند" (مزمور 39 آیات 5-6).
اما واقعیت این است که انسان مرکز این جهان نیست، بلکه بشر حاصل هدف خدا و برای هدف خدا به دنیا آمده است. ما خالق خودمان نیستیم، بنابراین به هیچ وجه نمی توانیم اظهار نظر کنیم برای چه منظوری خلق شده ایم. ساده ترین راه برای درک هدف یک اختراع تازه این است که از مخترع آن بپرسیم. کشف هدف زندگی نیز چنین است: پرسیدن از خدا. خدا فقط نقطه شروع زندگی نیست، بلکه او منبع حیات است. باید برای کشف هدف زندگی به کتاب مقدس مراجعه کرد و نه حکمت های دنیوی. هدف زندگی ما با یک هدف جهانی بزرگ تر مرتبط است. هدفی که خدا بر طبق آن، ما را برای ابدیت خلق نموده است. بدون خدا، زندگی هیچ معنایی ندارد (افسسیان فصل اول آیه 11).
علت دیگر بدبینی حوا به زندگی آن بود که بر خلاف دوران باغ عدن، اکنون همه چیز برای آدم و حوا فراهم نبود. آدم و خانواده اش مجبور بودند برای تهیه خوراک و لباس با طبیعت دست و پنجه نرم کنند.
نام هرگز نمی تواند ملاک درستی برای تعیین اشخاص مثبت و منفی باشد. جالب است بدانیم که وقتی مسیحیان اعتقاد به خدای یگانه را در امپراطوری روم ترویج می دادند، رومی ها و یونانی های چندگانه پرست مسیحیان را متهم به "الحاد" می کردند، چون ایمانداران مسیحی منکر وجود خدایان متعدد بودند.
"هابیل به گله داری پرداخت و قائن به کشاورزی مشغول شد. پس از مدتی، قائن هدیه ای از حاصل زمین خود به حضور خدا آورد. هابیل نیز چند راس از نخست زادگان گله خود را ذبح کرد و بهترین قسمت گوشت آن ها را به خداوند تقدیم نمود. خداوند، هابیل و هدیه اش را پذیرفت، اما قائن و هدیه اش را قبول نکرد. پس قائن برآشفت و از شدت خشم سرش را به زیر افکند" (پیدایش فصل 4 آیات 2- 5)
"هابیل به گله داری پرداخت و قائن به کشاورزی مشغول شد"
کشاورزی و چوپانی از قدیمی ترین مشاغل روی زمین است. از این آیه درمی یابیم که آدم و نسل های بعدی او شکارچی نبودند و در غارها زندگی نمی کردند.
آدم و حوا فرزندان زیادی داشتند (پیدایش فصل 5 آیه 4). اما قائن و هابیل بزرگ تر از برداران و خواهران شان بودند. قائن و هابیل، دو برادر بودند و هر دو فرزندان آدم و حوا. دو برادر از لحاظ خونی به یکدیگر نزدیک، اما از لحاظ روحانی کاملا متضاد بودند. هر دو برای تمجید خدا، هدایایی را عرضه کردند. در کتاب پیدایش اشاره به این نمی شود که هدیه قائن کیفیت ناچیزی داشت. با این توصیف، خدا هابیل و هدیه او را پذیرفت، اما قائن و هدیه او را نپذیرفت، چرا که ارزش هدیه بستگی به رویه هدیه دهنده دارد:"خداوند از قربانی بدکاران نفرت دارد، اما از دعای درستکاران خشنود است" (امثال سلیمان فصل 15 آیه 8). خدا خواستار ایمان خالص است. در عهد عتیق، قربانی می بایست نشانه ظاهری ایمان باطنی انسان به خدا باشد. وقتی در قائن ایمان خالص و عمیق وجود نداشت، نشانه های ظاهری پوچ است. قائن در واقع به مراسم مذهبی بیشتر ایمان داشت تا به خود خدا.
در کتاب پیدایش، قائن به عنوان فرد بی دین و منکر وجود خدا معرفی نشده، بلکه به عنوان کسی که خدا را پرستش می کند. نکته همین جا است: فرزندان شیطان می توانند به لباس ایمانداران واقعی درآیند. آنان مثل قائن در مراسم عبادتی شرکت کرده و حتی هدایایی تقدیم می کنند. محک واقعی، محبت به دیگران است. این جا بود که قائن ناتوان بود و شکست خورد. قائن مانند شیطان قاتل و دروغگو بود (یوحنا فصل 8 آیه 44). او برادر خود را کشت و سپس به دروغ متوسل شد:"خداوند از قائن پرسید:"برادرت هابیل کجاست؟" قائن جواب داد:"از کجا بدانم؟ مگر من نگهبان برادرم هستم؟" (پیدایش فصل 4 آیه 9). اما بر خلاف شیطان، خدا محبت (اول یوحنا فصل 4 آیه 8) و راستی است (یوحنا فصل 14 آیه 6). بنابراین، کسانی که متعلق به خانواده خدا هستند، به محبت و راستی عمل می کنند. از کوزه همان برون تراود که در اوست.
نقشه خدا برای بشر، مشارکت توام با محبت به خالق و دیگران است. خدا ما را برای مصاحبت و دوستی آفریده است. طبیعی است که پس از آن که خدا ما را به خانوداه خود پذیرفت، اولین و مهم ترین تغییری که در ما ایجاد خواهد کرد، ترمیم روابط ما با او و مردم است. در حالی که در وجود کسی که به ملکوت شرارت تعلق دارد، اثری از محبت دیده نمی شود. رفتار و گفتار او توام با مکر و کبر و غرور است. او به جای آن که فرزندان خدا را دوست بدارد، از آن ها متنفر است.
تفاوت بین هدیه قائن و هدیه هابیل، ایمان بود (عبرانیان فصل 11 آیه 4) و ایمان بر اساس مکاشفه ای است که خدا داده است (رومیان فصل 10 آیه 17).
می توانیم فرض کنیم که خدا به آدم و حوا چگونگی آمدن به حضور او را به هنگام پرستش آموزش داده است و آن ها نیز آن را به فرزندان خود آموخته اند (پیدایش فصل 3 آیه 21). گذراندن قربانی از زمانی آغاز شد که آدم و حوا از خدا نااطاعتی کردند. اما خدا هنوز هم آدم و حوا را دوست داشت. او برای آن ها لباس مناسبی از پوست حیوانات فراهم کرد. این عمل خدا نشان می دهد که انسان نمی تواند با تلاش های شخصی از قلمرو گناه نجات یابد. حیواناتی که خدا برای پوشش انسان قربانی کرد، شروع سیستم قربانی بود. هم چنین اشاره به مسیح نیز بود که می بایست برای گناه انسان قربانی شود. به نظر می آید که خدا بلافاصله بعد از سقوط انسان، سیستم قربانی را به آن ها آموزش داده باشد و آدم و حوا نیز به فرزندان خود آموخته اند. اما قائن روش دیگری را جهت آمرزش گناه جایگزین سیستم قربانی کرد که مورد قبول خداوند نبود. او شکل پرستشی خاص خود را یعنی اولین مذهب من درآوردی را ابداع کرد. بنابراین، قائن کلام خدا را زیر پا گذاشت و تصمیم گرفت به روش خود خدا را پرستش کند و این نشانگر رابطه او با شیطان است، زیرا شیطان همیشه در پی این است که مردم را از اراده مکشوف خدا برگرداند. این گفته شیطان به حوا "آیا حقیقت دارد که خدا گفته است" (پیدایش فصل 3 آیه اول)، سرآغاز مشکلات والدین قائن و تمامی بشریت تا امروز بوده است.
برخی از کارشناسان کتاب مقدس حدس می زدند که قائن و هابیل هدیه خود را در مقابل فرشتگان (کروبیان) که از درخت حیات در باغ عدن محافظت می کردند، تقدیم خدا نمود، زیرا در دوران موسی، کروبیان به عنوان نگهبانان سمبلیک، مجسمه های طلایی آن ها روی تابوت عهد قرار داشت و نشانه ای بودند از ملاقات با خدا (خروج فصل 25 آیات 18-22). البته این توضیح فقط حدس و گمان است. طبق نظر این کارشناسان، احتمالا قائن و هابیل و هر شخص دیگر در آن زمان، می بایست در مقابل درخت حیات خدا را ملاقات می کرد، جایی که کروبیان حضور داشتند.
در کتاب پیدایش ذکر نشده که خداوند با چه نشانه ای، قربانی هابیل را پذیرفت ولی قربانی قائن را رد کرد. شاید خدا آتشی از آسمان فرستاد تا با سوزاندن قربانی هابیل، موافقت خود را نشان دهد. تردیدی نیست که هابیل با شادی و آرامش از قربانگاه خارج شد، ولی قائن عصبانی و مضطرب از محل قربانی دور شد.
آنچه قائن را بیشتر خشمگین کرد، این بود که برادرش مقبول خدا واقع شد. در اول یوحنا فصل 3 آیه 12 مشاهده می کنیم که چرا خدا قائن را برکت نداد:"قائن که از شیطان بود و برادرش را کشت. می دانید چرا چنین کرد؟ زیرا کارهای خودش نادرست بود، ولی می دانست که اعمال برادرش از اعمال خودش بهتر است." مردم دنیا مانند قائن می کوشند ماهیت واقعی خود را با نقاب مراسم مذهبی مخفی کنند. کسانی که در چنین سطحی به زندگی ادامه می دهند، سرانجام همراه شیطان به "ظلمت جهنم" انداخته می شوند و دور از خدا تا ابد در عذاب خواهند بود.
هشدار خداوند به قائن (پیدایش فصل 4 آیات 6-7)
"خداوند از قائن پرسید:"چرا خشمگین شده ای و سرت را به زیر افکنده ای؟ اگر درست عمل می کردی، آیا مقبول نمی شدی؟ اما چون چنین نکردی، گناه در کمین توست و می خواهد بر تو مسلط شود، ولی تو بر آن چیره شو!"
آنچه مسلم است خدا پاسخ سئوالاتش را می دانست، اما می خواست قائن به خود بیاید تا در برابر وسوسه خشم و خشنونت مقاومت نشان دهد. او قبل از مراسم پرستش و قربانی، قائن را برکت مادی داده بود. سئوال خداوند (اگر درست عمل می کردی، آیا مقبول نمی شدی؟) به تصمیم و اراده آزاد قائن اشاره می کند. اگر قائن تصمیم می گرفت، با یاری خدا بر گناه غلبه می کرد و به شخص مثبت متبدل می گردید. خدا بعد از رد قربانی قائن، به او فرصت داد تا اشتباهش را اصلاح کند و تلاشی مجدد به عمل آورد. به عبارت دیگر، خداوند می خواهد به قائن اطمینان دهد که عدم رضایت او از قربانی قائن و برتری هابیل، لزوما دائمی نخواهد بود. کاربرد کلمات "چرا" و "اگر" بیانگر توسل خداوند به عقل و منطق و توجه او به وضعیت انسان گناهکار است.
" چون چنین نکردی، گناه در کمین توست"
گناه به حیوان وحشی تشبیه شده که می خواهد به قائن حمله کند. گناه نه فقط در درون قائن حضور داشت، بلکه در مرحله رشد و گسترش بود. ارتکاب به گناه، با یک فکر ناپاک شروع می شود، و اگر این فکر را بسط دهیم به مرحله عمل می رسد. به عبارت دیگر، گناه مانند گلوله برفی است که به هنگام حرکت در سرازیری، هر لحظه بزرگ تر می شود. بهترین زمان برای متوقف کردن گلوله برفی، وقتی است که هنوز خیلی بزرگ نشده یا سرعت آن خیلی زیاد نشده است.
قائن در لبه جهنم قرار داشت و خداوند درباره عواقب ویرانگر قدرت گناه به قائن هشدار داد. قائن می توانست از ارتکاب گناه خودداری ورزد و برکت را بجوید و یا اجازه دهد تا گناه او را در کام خود فرو ببرد. گناه، قائن را بر علیه خدا و برادرش تحریک کرد.
"می خواهد بر تو مسلط شود، ولی تو بر آن چیره شو"
اگر اجازه دهیم که خدا در زندگی ما نظارت و کنترل نماید، قادر خواهیم بود بر قدرت گناه چیره شویم. بدون خدا، ما به برده گناه تبدیل می شویم. خدا، قائن را تشویق کرد تا خود را اصلاح کند. اما قائن زیر بار نرفت و فاجعه آفرید. او می توانست دیدگاهش در مورد تقدیم کردن قربانی به خدا اصلاح کند. تصمیم غلط قائن به وضوح یادآور این واقعیت است که چه بسا می دانیم راه درست و اشتباه کدام است، اما درست مثل قائن راه غلط را انتخاب می کنیم. بنابراین، به جای پیروی از قائن، طریق خدا را در پیش گیرید.
در برخی ترجمه ها چنین می خوانیم:"خدا به قائن گفت:"گناه در کمین است و اشتیاق تو دارد". همین واژه عبری "مشتاق" (اشتیاق) در فصل 3 آیه 16 به کار رفته:"مشتاق شوهرت خواهی بود" علت کاربرد این واژه، لعنت الهی است. این نوع "اشتیاق" نشان می دهد که تا چه اندازه می تواند خشن تر شود.
"حوا از آدم حامله شده، پسری زایید. آنگاه حوا گفت:"به کمک خداوند، مردی حاصل نمودم". پس نام او را قائن (یعنی "حاصل شده") گذاشت. حوا بار دیگر حامله شده، پسری زایید و نام او را هابیل گذاشت" (پیدایش فصل 4 آیات 1-2)
در ترجمه قدیمی فارسی که از کتاب مقدس کینگ جیمز ترجمه شده، چنین می خوانیم:"آدم، زن خود حوا را بشناخت و او حامله شده، قائن را زایید". برخی از مسیحیان بر این باورند که معنی واقعی آیه همان معنی بدیهی و عادی آن است. مثلا این برداشت تحت اللفظی در مورد واژه شناخت (درخت شناخت نیک و بد، رجوع کنید به تفسیر فصل 2 آیات 8-9) و "آدم زن خود حوا را شناخت" باعث برداشت متفاوت از معنای متن گردیده است. کلمه عبری "شناخت" در پیدایش فصل چهارم آیه اول (آدم زن خود حوا را شناخت و حوا حامله شده، پسری زایید) نشانگر رابطه جنسی با همسر و یک اتحاد جنسی است. در حالی که واژه عبری"شناخت" نیک و بد (پیدایش فصل دوم آیه 9) به معنای "تفکیک نیکی و بدی" است. به عبارت دیگر، خوب و بد را از یکدیگر تمیز دادن. یا تفسیر این عده آن است که ماری که حوا را فریب داد، فقط یک حیوان بود. اما ماری که بر حوا ظاهر شد بعدها مشخص شد که کسی جز شیطان نبوده است:" آن مار قدیمی اسمش ابلیس یا شیطان است و همان کسی است که تمام مردم دنیا را فریب می دهد" (مکاشفه فصل دوازدهم آیه 9). اما آیا داستان فریب حوا را می توان ماجرای واقعی برشمرد؟ کلام خدا چنین پاسخ می دهد:"شیطان در باغ عدن، حوا را فریب داد" (دوم قرنتیان فصل یازدهم آیه سوم).
یک واژه ممکن است از سطوح مختلف معانی برخوردار باشد که بر یک کلمه بنا شده باشد. مثلا واژه عبری "روز" در پیدایش فصل اول هم به معنای 24 ساعت است و هم دوران بسیار طولانی (شاید میلیون ها سال) اطلاق می شود. این نکته ما را به ریشه یابی کلمات سوق می دهد: منشاء کلمه چیست؟ آیا این کلمه مرکب است؟ اگر مرکب است، اجزاء آن کدامند و چه معنایی می دهند؟ از این ترکیب چه معانی جدیدی به وجود آمده است؟ پیشوندها و پسوندها چه اهمیتی در کلمه دارند؟
نمونه دیگر: در لوقا فصل چهاردهم آیه 26 کلمه ای وجود دارد که "دشمن داشتن" ترجمه شده. در حالی که در یونانی "کم تر دوست داشتن" معنی می دهد. بدین ترتیب این آیه باید چنین خوانده شود:"مسیح فرمود: هر که می خواهد پیرو من باشد، باید مرا از پدر و مادر، زن و فرزند، برادر و خواهر و حتی جان خود نیز بیشتر دوست بدارد".
مثال دیگر: عیسی فرمود"این نسل خواهد ماند و این وقایع را خواهد دید" (لوقا فصل بیست و یکم آیه سی و دوم). مسیح به واقعه هفتاد میلادی اشاره نمود، اما این سئوال مطرح می شود که در دو متن متی و لوقا، اشاره مسیح به "این نسل" هنگام پیشگویی او در مورد زمان آخر دنیا بیان گردیده و نمی توان آن را به هفتاد میلادی نسبت داد. کارشناسان بعد از بررسی واژه یونانی "نسل" دریافتند که یکی از معانی آن، نژاد می باشد. این واژه یونانی هم چنین در فصل بیست و سوم آیات سی و پنجم و سی و ششم تکرار شده است. مسیح در فصل 23 متی فرمود که وقایع ناگواری که برای هابیل(پسر آدم) تا زکریا (آخرین شهید از انبیای اسرائیل) رخ داده، مسئول آن این نسل اسرائیل می باشد. در واقع مقصود مسیح، نژاد یهود بود. در دوران باستان، به هنگام ترجمه، فقط یک معنی آن در نظر گرفته شده و در نسخه های بعدی فقط واژه نسل کپی و نوشته شده است. بنابراین، نسل در زبان یونانی به معنای نژاد نیز می باشد.
با در نظر گرفتن عنوان نژاد، مسیح پیشگویی نمود که نژاد یهود زنده خواهد ماند تا به انجام رسیدن تمامی این حوادث و مطالب مربوط به آخر زمان را ببینند. بقاء یهودیان، علی رغم آزار و اذیت وحشیانه، در واقع معجزه خداوند است.
"حوا از آدم حامله شده، پسری زایید"
امروزه اکثر جملات و اصطلاحات در مورد رابطه جنسی جنبه منفی دارد و آن را صرفا عملی هیجان انگیز و تحقیرآمیز قلمداد می کنند. در حالی که نگرش کتاب مقدس از رابطه جنسی، شناخت مبتنی بر پیوند فکری، عاطفی، اجتماعی و روحی است. آمیزش جنسی، تجلی جسمانی وحدت درونی دو زندگی است.
در یک خانواده، رابطه بین زن و شوهر، بی چون و چرا مهم ترین رابطه است. در این رابطه، هیچ چیز مهم تر از نزدیکی و صمیمیت زوج ها در زندگی زناشویی نیست. صمیمیت جنسی، جسمانی ترین تجلی این نزدیکی و صمیمیت است و موفقیت جنسی به میزان زیادی تحت تاثیر نزدیکی و صمیمیت فکری، عاطفی، اجتماعی و روحی قرار دارد. از دیدگاه کتاب مقدس، وقتی زن و شوهر آمیزش جنسی دارند "یک تن" می شوند (پیدایش فصل 2 آیه 24). این بدان معنا نیست که هویت خود را از دست می دهند بلکه با آمیزش جنسی، زندگی هر دوی آن ها به طرزی رضایت بخش و خشنودکننده به هم می پیوندد.
تردیدی نیست که آدم و حوا قبل از سقوط، رابط جنسی داشته اند (پیدایش فصل 2 آیه 24).
"آنگاه حوا گفت:"به کمک خداوند، مردی حاصل نمودم". پس نام او را قائن (یعنی "حاصل شده") گذاشت"
حوا بدون علت فرزندش را "قائن" نامگذاری نکرد. به گمان حوا، قائن همان کسی بود که خدا وعده داد تا شیطان را شکست دهد (پیدایش فصل 3 آیه 15). او تحت تاثیر این نگرش گفت:"به کمک خداوند، مردی حاصل نمودم". اگرچه پیشگویی حوا درست نبود، اما شاهد ایمان حوا به وعده خدا هستیم. قائن به معنی "حصول و ثمر آوردن" است.
طبیعی است که والدین همواره فکرها و آرزوهای خوبی برای آینده فرزندان شان دارند. آدم و به خصوص حوا، همین امیدواری را در مورد قائن داشتند. اما امیدواری آن ها به قائن چیز دیگری بود. آدم و حوا توقع داشتند که قائن همان منجی باشد که خدا وعده اش را داده بود. حوا گمان می کرد نوزادی که در دست هایش قرار گرفته، مرد خدا و منجی جهان است. او نمی دانست که قائن اولین جنایتکار خواهد بود.
به هنگام تعیین جانشین شائول (اولین پادشاه اسرائیل)، سموئیل نبی نیز فکر کرد "الیاب" بهترین گزینه است، زیرا شائول مردی بود بلند قامت و خوش صورت با ظاهری پر ابهت. سموئیل سعی کرد کسی را شبیه شائول پیدا کند تا پادشاه بعدی اسرائیل شود. اما خدا به او گوشتزد کرد که فقط از روی ظاهر قضاوت نکند. خداوند به سموئیل گفت:"به چهره او و بلندی قدش نگاه نکن، زیرا او آن کسی نیست که من در نظر گرفته ام. من مثل انسان قضاوت نمی کنم. انسان به ظاهر نگاه می کند و من به دل" (اول سموئیل فصل 16 آیه 7). وقتی کودکی متولد می شوند، چه کسی می تواند آینده او را به درستی پیشگویی کند؟ در ذهن آدم و حوا، قائن مرد خدا بود، در حالی که زمان نشان داد او با رفتار و گفتارش، به دشمن خدا تبدیل شد.
"حوا بار دیگر حامله شده، پسری زایید و نام او را هابیل گذاشت" (پیدایش فصل 4 آیه 2)
از آن جا که حوا گمان می کرد قائن فرزند وعده و منجی عالم است، وقتی صاحب پسر دوم شد، نام او را "هابیل" به معنای "پوچی و بطالت" برگزید. ممکن است حوا زندگی در این دنیا را کسل کننده و بی ارزش مشاهده می کرد. داود پادشاه چنین نوشت:"عمر انسان همچون نفسی است که برمی آید و نیست می گردد! عمر انسان مانند سایه زودگذر است و او بیهوده خود را مشوش می کند" (مزمور 39 آیات 5-6).
اما واقعیت این است که انسان مرکز این جهان نیست، بلکه بشر حاصل هدف خدا و برای هدف خدا به دنیا آمده است. ما خالق خودمان نیستیم، بنابراین به هیچ وجه نمی توانیم اظهار نظر کنیم برای چه منظوری خلق شده ایم. ساده ترین راه برای درک هدف یک اختراع تازه این است که از مخترع آن بپرسیم. کشف هدف زندگی نیز چنین است: پرسیدن از خدا. خدا فقط نقطه شروع زندگی نیست، بلکه او منبع حیات است. باید برای کشف هدف زندگی به کتاب مقدس مراجعه کرد و نه حکمت های دنیوی. هدف زندگی ما با یک هدف جهانی بزرگ تر مرتبط است. هدفی که خدا بر طبق آن، ما را برای ابدیت خلق نموده است. بدون خدا، زندگی هیچ معنایی ندارد (افسسیان فصل اول آیه 11).
علت دیگر بدبینی حوا به زندگی آن بود که بر خلاف دوران باغ عدن، اکنون همه چیز برای آدم و حوا فراهم نبود. آدم و خانواده اش مجبور بودند برای تهیه خوراک و لباس با طبیعت دست و پنجه نرم کنند.
نام هرگز نمی تواند ملاک درستی برای تعیین اشخاص مثبت و منفی باشد. جالب است بدانیم که وقتی مسیحیان اعتقاد به خدای یگانه را در امپراطوری روم ترویج می دادند، رومی ها و یونانی های چندگانه پرست مسیحیان را متهم به "الحاد" می کردند، چون ایمانداران مسیحی منکر وجود خدایان متعدد بودند.
"هابیل به گله داری پرداخت و قائن به کشاورزی مشغول شد. پس از مدتی، قائن هدیه ای از حاصل زمین خود به حضور خدا آورد. هابیل نیز چند راس از نخست زادگان گله خود را ذبح کرد و بهترین قسمت گوشت آن ها را به خداوند تقدیم نمود. خداوند، هابیل و هدیه اش را پذیرفت، اما قائن و هدیه اش را قبول نکرد. پس قائن برآشفت و از شدت خشم سرش را به زیر افکند" (پیدایش فصل 4 آیات 2- 5)
"هابیل به گله داری پرداخت و قائن به کشاورزی مشغول شد"
کشاورزی و چوپانی از قدیمی ترین مشاغل روی زمین است. از این آیه درمی یابیم که آدم و نسل های بعدی او شکارچی نبودند و در غارها زندگی نمی کردند.
آدم و حوا فرزندان زیادی داشتند (پیدایش فصل 5 آیه 4). اما قائن و هابیل بزرگ تر از برداران و خواهران شان بودند. قائن و هابیل، دو برادر بودند و هر دو فرزندان آدم و حوا. دو برادر از لحاظ خونی به یکدیگر نزدیک، اما از لحاظ روحانی کاملا متضاد بودند. هر دو برای تمجید خدا، هدایایی را عرضه کردند. در کتاب پیدایش اشاره به این نمی شود که هدیه قائن کیفیت ناچیزی داشت. با این توصیف، خدا هابیل و هدیه او را پذیرفت، اما قائن و هدیه او را نپذیرفت، چرا که ارزش هدیه بستگی به رویه هدیه دهنده دارد:"خداوند از قربانی بدکاران نفرت دارد، اما از دعای درستکاران خشنود است" (امثال سلیمان فصل 15 آیه 8). خدا خواستار ایمان خالص است. در عهد عتیق، قربانی می بایست نشانه ظاهری ایمان باطنی انسان به خدا باشد. وقتی در قائن ایمان خالص و عمیق وجود نداشت، نشانه های ظاهری پوچ است. قائن در واقع به مراسم مذهبی بیشتر ایمان داشت تا به خود خدا.
در کتاب پیدایش، قائن به عنوان فرد بی دین و منکر وجود خدا معرفی نشده، بلکه به عنوان کسی که خدا را پرستش می کند. نکته همین جا است: فرزندان شیطان می توانند به لباس ایمانداران واقعی درآیند. آنان مثل قائن در مراسم عبادتی شرکت کرده و حتی هدایایی تقدیم می کنند. محک واقعی، محبت به دیگران است. این جا بود که قائن ناتوان بود و شکست خورد. قائن مانند شیطان قاتل و دروغگو بود (یوحنا فصل 8 آیه 44). او برادر خود را کشت و سپس به دروغ متوسل شد:"خداوند از قائن پرسید:"برادرت هابیل کجاست؟" قائن جواب داد:"از کجا بدانم؟ مگر من نگهبان برادرم هستم؟" (پیدایش فصل 4 آیه 9). اما بر خلاف شیطان، خدا محبت (اول یوحنا فصل 4 آیه 8) و راستی است (یوحنا فصل 14 آیه 6). بنابراین، کسانی که متعلق به خانواده خدا هستند، به محبت و راستی عمل می کنند. از کوزه همان برون تراود که در اوست.
نقشه خدا برای بشر، مشارکت توام با محبت به خالق و دیگران است. خدا ما را برای مصاحبت و دوستی آفریده است. طبیعی است که پس از آن که خدا ما را به خانوداه خود پذیرفت، اولین و مهم ترین تغییری که در ما ایجاد خواهد کرد، ترمیم روابط ما با او و مردم است. در حالی که در وجود کسی که به ملکوت شرارت تعلق دارد، اثری از محبت دیده نمی شود. رفتار و گفتار او توام با مکر و کبر و غرور است. او به جای آن که فرزندان خدا را دوست بدارد، از آن ها متنفر است.
تفاوت بین هدیه قائن و هدیه هابیل، ایمان بود (عبرانیان فصل 11 آیه 4) و ایمان بر اساس مکاشفه ای است که خدا داده است (رومیان فصل 10 آیه 17).
می توانیم فرض کنیم که خدا به آدم و حوا چگونگی آمدن به حضور او را به هنگام پرستش آموزش داده است و آن ها نیز آن را به فرزندان خود آموخته اند (پیدایش فصل 3 آیه 21). گذراندن قربانی از زمانی آغاز شد که آدم و حوا از خدا نااطاعتی کردند. اما خدا هنوز هم آدم و حوا را دوست داشت. او برای آن ها لباس مناسبی از پوست حیوانات فراهم کرد. این عمل خدا نشان می دهد که انسان نمی تواند با تلاش های شخصی از قلمرو گناه نجات یابد. حیواناتی که خدا برای پوشش انسان قربانی کرد، شروع سیستم قربانی بود. هم چنین اشاره به مسیح نیز بود که می بایست برای گناه انسان قربانی شود. به نظر می آید که خدا بلافاصله بعد از سقوط انسان، سیستم قربانی را به آن ها آموزش داده باشد و آدم و حوا نیز به فرزندان خود آموخته اند. اما قائن روش دیگری را جهت آمرزش گناه جایگزین سیستم قربانی کرد که مورد قبول خداوند نبود. او شکل پرستشی خاص خود را یعنی اولین مذهب من درآوردی را ابداع کرد. بنابراین، قائن کلام خدا را زیر پا گذاشت و تصمیم گرفت به روش خود خدا را پرستش کند و این نشانگر رابطه او با شیطان است، زیرا شیطان همیشه در پی این است که مردم را از اراده مکشوف خدا برگرداند. این گفته شیطان به حوا "آیا حقیقت دارد که خدا گفته است" (پیدایش فصل 3 آیه اول)، سرآغاز مشکلات والدین قائن و تمامی بشریت تا امروز بوده است.
برخی از کارشناسان کتاب مقدس حدس می زدند که قائن و هابیل هدیه خود را در مقابل فرشتگان (کروبیان) که از درخت حیات در باغ عدن محافظت می کردند، تقدیم خدا نمود، زیرا در دوران موسی، کروبیان به عنوان نگهبانان سمبلیک، مجسمه های طلایی آن ها روی تابوت عهد قرار داشت و نشانه ای بودند از ملاقات با خدا (خروج فصل 25 آیات 18-22). البته این توضیح فقط حدس و گمان است. طبق نظر این کارشناسان، احتمالا قائن و هابیل و هر شخص دیگر در آن زمان، می بایست در مقابل درخت حیات خدا را ملاقات می کرد، جایی که کروبیان حضور داشتند.
در کتاب پیدایش ذکر نشده که خداوند با چه نشانه ای، قربانی هابیل را پذیرفت ولی قربانی قائن را رد کرد. شاید خدا آتشی از آسمان فرستاد تا با سوزاندن قربانی هابیل، موافقت خود را نشان دهد. تردیدی نیست که هابیل با شادی و آرامش از قربانگاه خارج شد، ولی قائن عصبانی و مضطرب از محل قربانی دور شد.
آنچه قائن را بیشتر خشمگین کرد، این بود که برادرش مقبول خدا واقع شد. در اول یوحنا فصل 3 آیه 12 مشاهده می کنیم که چرا خدا قائن را برکت نداد:"قائن که از شیطان بود و برادرش را کشت. می دانید چرا چنین کرد؟ زیرا کارهای خودش نادرست بود، ولی می دانست که اعمال برادرش از اعمال خودش بهتر است." مردم دنیا مانند قائن می کوشند ماهیت واقعی خود را با نقاب مراسم مذهبی مخفی کنند. کسانی که در چنین سطحی به زندگی ادامه می دهند، سرانجام همراه شیطان به "ظلمت جهنم" انداخته می شوند و دور از خدا تا ابد در عذاب خواهند بود.
هشدار خداوند به قائن (پیدایش فصل 4 آیات 6-7)
"خداوند از قائن پرسید:"چرا خشمگین شده ای و سرت را به زیر افکنده ای؟ اگر درست عمل می کردی، آیا مقبول نمی شدی؟ اما چون چنین نکردی، گناه در کمین توست و می خواهد بر تو مسلط شود، ولی تو بر آن چیره شو!"
آنچه مسلم است خدا پاسخ سئوالاتش را می دانست، اما می خواست قائن به خود بیاید تا در برابر وسوسه خشم و خشنونت مقاومت نشان دهد. او قبل از مراسم پرستش و قربانی، قائن را برکت مادی داده بود. سئوال خداوند (اگر درست عمل می کردی، آیا مقبول نمی شدی؟) به تصمیم و اراده آزاد قائن اشاره می کند. اگر قائن تصمیم می گرفت، با یاری خدا بر گناه غلبه می کرد و به شخص مثبت متبدل می گردید. خدا بعد از رد قربانی قائن، به او فرصت داد تا اشتباهش را اصلاح کند و تلاشی مجدد به عمل آورد. به عبارت دیگر، خداوند می خواهد به قائن اطمینان دهد که عدم رضایت او از قربانی قائن و برتری هابیل، لزوما دائمی نخواهد بود. کاربرد کلمات "چرا" و "اگر" بیانگر توسل خداوند به عقل و منطق و توجه او به وضعیت انسان گناهکار است.
" چون چنین نکردی، گناه در کمین توست"
گناه به حیوان وحشی تشبیه شده که می خواهد به قائن حمله کند. گناه نه فقط در درون قائن حضور داشت، بلکه در مرحله رشد و گسترش بود. ارتکاب به گناه، با یک فکر ناپاک شروع می شود، و اگر این فکر را بسط دهیم به مرحله عمل می رسد. به عبارت دیگر، گناه مانند گلوله برفی است که به هنگام حرکت در سرازیری، هر لحظه بزرگ تر می شود. بهترین زمان برای متوقف کردن گلوله برفی، وقتی است که هنوز خیلی بزرگ نشده یا سرعت آن خیلی زیاد نشده است.
قائن در لبه جهنم قرار داشت و خداوند درباره عواقب ویرانگر قدرت گناه به قائن هشدار داد. قائن می توانست از ارتکاب گناه خودداری ورزد و برکت را بجوید و یا اجازه دهد تا گناه او را در کام خود فرو ببرد. گناه، قائن را بر علیه خدا و برادرش تحریک کرد.
"می خواهد بر تو مسلط شود، ولی تو بر آن چیره شو"
اگر اجازه دهیم که خدا در زندگی ما نظارت و کنترل نماید، قادر خواهیم بود بر قدرت گناه چیره شویم. بدون خدا، ما به برده گناه تبدیل می شویم. خدا، قائن را تشویق کرد تا خود را اصلاح کند. اما قائن زیر بار نرفت و فاجعه آفرید. او می توانست دیدگاهش در مورد تقدیم کردن قربانی به خدا اصلاح کند. تصمیم غلط قائن به وضوح یادآور این واقعیت است که چه بسا می دانیم راه درست و اشتباه کدام است، اما درست مثل قائن راه غلط را انتخاب می کنیم. بنابراین، به جای پیروی از قائن، طریق خدا را در پیش گیرید.
در برخی ترجمه ها چنین می خوانیم:"خدا به قائن گفت:"گناه در کمین است و اشتیاق تو دارد". همین واژه عبری "مشتاق" (اشتیاق) در فصل 3 آیه 16 به کار رفته:"مشتاق شوهرت خواهی بود" علت کاربرد این واژه، لعنت الهی است. این نوع "اشتیاق" نشان می دهد که تا چه اندازه می تواند خشن تر شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر