دفاعیات مسیحی
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
اسحاق با رفقه ازدواج کرد. رفقه حامله شد. اما حاملگی او غیر عادی بود (پیدایش فصل 25). به نظر می رسید که دو بچه در شکم او با هم کشمکش می کنند. پس رفقه از خداوند در این خصوص سئوال کرد. خداوند به او فرمود:"از دو پسری که در رحم داری، دو ملت به وجود خواهند آمد. یکی از دیگری قوی تر خواهد بود و بزرگ تر، کوچک تر را بندگی خواهد کرد". وقتی زمان وضع حمل فرا رسید، رفقه دو قلو زایید. پسر اولی که به دنیا آمد سرخ رو بود و بدنش چنان با مو پوشیده شده بود که گویی پوستین بر تن دارد. بنابراین او را عیسو نام نهادند. پسر دومی که به دنیا آمد، پاشنه پای عیسو را گرفته بود! پس او را یعقوب نامیدند.
زندگی عیسو پر بود از تصمیمات غلط. چنین به نظر می رسد که او هرگز به عواقب کاری که می کرد، نمی اندیشید. او تحت تاثیر نیازهای لحظه ای اش عمل می کرد، بدون آن که متوجه باشد در عوض رفع آن نیاز، چه چیز مهمی را از دست خواهد داد.
یعقوب در خور نامش یعنی "قاپنده" زندگی کرد. به هنگام فرار از خانه حق نخست زادگی و برکات برادرش را قاپید. او در کنار رود اردن با خدا روبرو شد و نگذاشت خدا بدون آن که او را برکت دهد، برود. در نتیجه خدا نام او را به اسرائیل تغییر داد.
در ملاکی خداوند به قوم اسرائیل می گوید:"من جد شما یعقوب را محبت نمودم، هر چند لایق محبت نبود و به این ترتیب نشان دادم که شما را دوست دارم. ولی عیسو را که برادرش بود، رد کردم و سرزمین کوهستانی او را ویران نمودم و آن را جای شغال های بیابان ساختم". (ملاکی فصل اول آیه سوم).
در بعضی از ترجمه ها چنین می خوانیم:"از عیسو نفرت داشتم". واژه "نفرت" در زبان عبری به معنای "کم تر دوست داشتن" نیز می باشد. توجه داشته باشید که خدا، عیسو را نیز برکت داد. به عنوان مثال، یعقوب پس از سال ها با عیسو ملاقات کرد. او دید که عیسو با چهار صد نفر از افراد خود می آید (پیدایش فصل 33 آیه اول). در زمان دیدار، عیسو به یعقوب گفت:"من گله و رمه بسیار دارم" (پیدایش فصل 33 آیه 9). در پیدایش فصل 36 با نسل عیسو آشنا می شویم.
نکته دیگر آن که خداوند از رفتار گناهکاران متنفر است و نه از گناهکاران. مسیح از طریق یوحنا، کلیسای افسس را به خاطر نفرتش از اعمال شریرانه نقولاوی ها، تحسین می کند. ایمانداران مسیحی افسس از خود نقولاویان ها نفرت نداشتند، بلکه فقط از اعمال گناه آلود آنان. ایمانداران افسس از مدارا کردن با شرارت امتناع می ورزیدند (مکاشفه فصل 2 آیه 6).
عبارت "عیسو را رد کردم" فقط به این معنا است که خدا یعقوب را انتخاب کرد تا از طریق او قوم اسرائیل و مسیح ظهور کنند. پس منظور اشاره به سرنوشت ابدی عیسو نیست. خدا اجازه داد عیسو پدر ملتی بزرگ شود. ادومی ها از نسل عیسو بودند. در زمان خروج از مصر، خدا به اسرائیلی ها گفت که کاری به کار ادومی ها نداشته باشند (تثنیه فصل 2 آیه 5). چون هرچه باشد با هم برادر بودند. خدا به قوم اسرائیل گفت:"با ادومی ها نجنگید، چون من تمام سرزمین کوهستانی سعیر را به عنوان ملک به آنان داده ام و حتی یک وجب از زمین آن ها را به شما نخواهم داد" (تثنیه فصل 2 آیه 5).
خداوند گفت:"من جد شما یعقوب را محبت نمودم، هر چند لایق محبت نبود" (ملاکی فصل اول آیه 3). پولس به وضوح نشان داد که دعوت و برگزیدگی یعقوب ناشی از فیض محض خدا بود و ارتباطی با لیاقت و شایستگی او نداشت (رومیان فصل 9 آیات 10 تا 12). یعقوب و عیسو، هیچکدام مستحق فیض خدا نبودند (فیض به معنی بخشش بدون عوض خدا در قبال کسانی که لیاقت ندارند)، چنان که امروزه نیز هیچکدام از ما لیاقت نداریم (افسسیان فصل 2 آیات 8 و 9). انتخاب یعقوب حیله گر توسط خدا به همان اندازه شگفت انگیز است که برگزیدگی شائول (پولس) طرسوسی جنایتکار.
برگزیدگی عیسو و یعقوب در رومیان فصل 9 آیه 11 بررسی می شود. این آیه درباره "پیشدانی" خدا از آینده یعقوب و عیسو سخن می گوید. خدا آینده را می دید و می دانست که عیسو به خالق خود توجهی نخواهد داشت. او می دانست که عیسو با اراده آزادش به راه خودش خواهد رفت و یعقوب طریق خداوند را برمی گزیند. خداوند به طور عمد عیسو را گمراه خلق نکرد تا فرصتی برای برگزیدگی یعقوب فراهم شود. عیسو و یعقوب دارای اراده آزاد بودند. اما این یعقوب بود که به خداوند توجه کرد و فیض خدا را قاپید.
اگر دقیق تر به ماجرای عیسو نگاه کنیم، عیسو ظاهرا برای نخست زادگی و حتی برگزیدگی واجد شرایط بود. اما تصمیمات غلط او، سبب شد تا فرصت های طلایی مانند نخست زادگی و برگزیدگی در اختیار یعقوب قرار گیرد.او حق انتخابش کم تر از یعقوب نبود. با این توصیف، اگر از دیدگاه فیض و رحمت خدا نگاه کنیم، طبق سخن خداوند در ملاکی، یعقوب نیز لیاقت و شایستگی برگزیدگی را نداشت. کتاب ملاکی، جبر و سرنوشتی را که از قبل توسط خدا تعیین شده، تعلیم نمی دهد. خداوند از یعقوب و عیسو راضی نبود. هر دو گناهکار بودند. هر دو تنبیه شدند. عیسو، نخست زادگی و برگزیدگی را از دست داد و یعقوب بعد از فرار از خانه پدر، هرگز مادرش را ندید. دایی او لابان بارها او را فریب داد و عاقبت پسرانش نیز در مورد یوسف به او دروغ گفتند و سال های زیادی یعقوب در غم و اندوه فرو رفت.
عهد جدید نیز تعلیم می دهد که مردگان مطابق اعمال شان محاکمه می شوند و نه بر اساس برگزیدگی شان. در دفتر خداوند، اعمال هر شخص ، خوب یا بد ثبت شده است (مکاشفه فصل 20 آیه 13). کلام خدا تعلیم می دهد:اگر بدانید چه کاری درست است، اما آن را انجام ندهید، گناه کرده اید. (یعقوب فصل 4 آیه 17).
بزرگ ترین اشتباه ما این است که تصور کنیم خدا عده ای را انتخاب می کند و سایرین را روانه جهنم می سازد. مسیح فرمود:"خدا به قدری مردم جهان را دوست دارد که یگانه فرزند خود را فرستاد، تا هر که به او ایمان آورد هلاک نشود، بلکه زندگی جاوید بیابد" (یوحنا فصل 3 آیه 16). واقعیت این است که هیچکس در خارج از نقشه نجات خداوند قرار ندارد. انسان با وجدان و طبیعت اخلاقی آفریده شده است. اما او توسط اراده آزاد خود این راه را انتخاب کرد که حقیقت خدا را که به روشنی در سیستم خلقت آشکار شده، نفی کند. کلام خدا می فرماید:"برای انسان حقیقت وجود خدا کاملا روشن است، زیرا خدا وجدان های آنان را از این حقیقت آگاه ساخته است. انسان از ابتدا، آسمان و زمین و چیزهایی را که خدا آفریده، دیده است و با دیدن آن ها می تواند به وجود خدا و قدرت ابدی او پی ببرد. پس وقتی در روز داوری در حضور خدا می ایستد، برای بی ایمانی خود هیچ عذر و بهانه ای ندارد" (رومیان فصل اول آیات نوزدهم و بیستم). به عبارت دیگر، معیارهای اخلاقی ما همیشه بهتر از رفتار ما هستند. اگر مردم حقیقت وجود خدا را پس بزنند تا مطابق میل خود زندگی کنند، هیچ عذری نخواهند داشت. خدا وجودش را از طریق طبیعت (خلقت) آشکار کرده است. با مشاهده طبیعت، به وجود خدایی پی می بریم که در خلقت بسیار پیچیده خود، پدیده های شگفت انگیزی آفریده است. در طبیعت خدای محبت و زیبایی را می بینیم، خدایی که همه چیز را کنترل می کند. اما اکثر مردم، به جای این که تسلیم خدایی شوند که کنترل همه چیز را در دست دارد، ترجیح می دهند زندگی تحت کنترل خودشان باشد.
کسی که در جستجوی خداست، او را خواهد یافت. کتاب مقدس می گوید:"مردم در جستجوی خدا هستند تا شاید به او برسند، حال آن که او حتی از قلب ما نیز به ما نزدیک تر است" (اعمال رسولان فصل هفدهم آیه بیست و هفتم). خداوند می فرماید:"اگر با تمام وجود مرا بطلبید، مرا خواهید یافت" (ارمیاء فصل بیست و نهم آیه سیزدهم). دانشمندان زمانی هیچ توجیهی طبیعی برای سنگ های آسمانی، خسوف و کسوف، گردباد، زلزله... نداشتند. اما هیچ یک از آنان نگفت که این ها همه تناقض است! همه این اسرار طبیعت راز خود را در مقابل تلاش های خستگی ناپذیر پژوهش های علمی تسلیم کردند. آنچه پاسخش را نمی دانیم، الزاما بدون پاسخ نیست. هرگاه به نکته ای برمی خورید که برای شما توضیحی ندارد، به تحقیق ادامه دهید. اگر فرض بر این باشد که پاسخی نیست، چرا باید دنبال آن گشت؟ اگر ادیسون و گراهام بل هم چنین تصور منفی داشتند، از تلفن، چراغ برق و وسایل برقی خبری نبود.
خداوند به روش های گوناگون با انسان سخن می گوید. پیام خدا فقط محدود به کتاب مقدس نیست. او از طریق کلیسا، رادیو و تلویزیون و فیلم های مسیحی، سرود های روحانی و موسیقی پرستشی، فیس بوک، یوتیوب، وب سایت ها و مقاله ها در اینترنت، کتاب های تفسیر کتاب مقدس و بررسی موضوعات مختلف کلام خدا، موزها (شواهد تاریخی و کشفیات باستان شناسی)، سفرهای بشارتی مبشران مسیحی، روزنامه ها و مجلات مسیحی، بنیادهای خیریه و سازمان های امداد رسانی مسیحی به نیازمندان در سراسر جهان، کتاب های تاریخی و باستان شناسی، وقایع و اتفاقات روزمره و حتی خواب با انسان صحبت می کند. غالب اوقات منتقدان مسیحیت یا مخالفان وجود خدا با ایمانداران مسیحی به بحث و گفتگو می پردازند و بدین ترتیب با پیام مسیح آشنا می شوند.
همه انسان ها در زندگی خود اتفاقاتی را به یاد می آورند که آنان را از مرگ حتمی یا دردسر و مخمصه رهانیده است. این گونه اتفاقات را "شانس" می نامند. اما در واقع محبت خداوند باعث نجات و رهایی آن ها بوده است.
سرانجام این که اگر کسی ادعا کند که من به خدا اعتقاد ندارم، نمی توان خدا را به عدم برگزیدگی آن شخص متهم کرده و مورد سرزنش و ملامت قرار دهیم. آن شخص علی رغم وجود دلایل کافی، نمی خواهد درباره خدا تحقیق و تفحص کرده و با خالق خویش ارتباط دوستی و صمیمیت داشته باشد. همواره به یاد داشته باشیم: انسان با داشتن اختیار و اراده آزاد، مسئول تصمیم های خویش است.
اسحاق با رفقه ازدواج کرد. رفقه حامله شد. اما حاملگی او غیر عادی بود (پیدایش فصل 25). به نظر می رسید که دو بچه در شکم او با هم کشمکش می کنند. پس رفقه از خداوند در این خصوص سئوال کرد. خداوند به او فرمود:"از دو پسری که در رحم داری، دو ملت به وجود خواهند آمد. یکی از دیگری قوی تر خواهد بود و بزرگ تر، کوچک تر را بندگی خواهد کرد". وقتی زمان وضع حمل فرا رسید، رفقه دو قلو زایید. پسر اولی که به دنیا آمد سرخ رو بود و بدنش چنان با مو پوشیده شده بود که گویی پوستین بر تن دارد. بنابراین او را عیسو نام نهادند. پسر دومی که به دنیا آمد، پاشنه پای عیسو را گرفته بود! پس او را یعقوب نامیدند.
زندگی عیسو پر بود از تصمیمات غلط. چنین به نظر می رسد که او هرگز به عواقب کاری که می کرد، نمی اندیشید. او تحت تاثیر نیازهای لحظه ای اش عمل می کرد، بدون آن که متوجه باشد در عوض رفع آن نیاز، چه چیز مهمی را از دست خواهد داد.
یعقوب در خور نامش یعنی "قاپنده" زندگی کرد. به هنگام فرار از خانه حق نخست زادگی و برکات برادرش را قاپید. او در کنار رود اردن با خدا روبرو شد و نگذاشت خدا بدون آن که او را برکت دهد، برود. در نتیجه خدا نام او را به اسرائیل تغییر داد.
در ملاکی خداوند به قوم اسرائیل می گوید:"من جد شما یعقوب را محبت نمودم، هر چند لایق محبت نبود و به این ترتیب نشان دادم که شما را دوست دارم. ولی عیسو را که برادرش بود، رد کردم و سرزمین کوهستانی او را ویران نمودم و آن را جای شغال های بیابان ساختم". (ملاکی فصل اول آیه سوم).
در بعضی از ترجمه ها چنین می خوانیم:"از عیسو نفرت داشتم". واژه "نفرت" در زبان عبری به معنای "کم تر دوست داشتن" نیز می باشد. توجه داشته باشید که خدا، عیسو را نیز برکت داد. به عنوان مثال، یعقوب پس از سال ها با عیسو ملاقات کرد. او دید که عیسو با چهار صد نفر از افراد خود می آید (پیدایش فصل 33 آیه اول). در زمان دیدار، عیسو به یعقوب گفت:"من گله و رمه بسیار دارم" (پیدایش فصل 33 آیه 9). در پیدایش فصل 36 با نسل عیسو آشنا می شویم.
نکته دیگر آن که خداوند از رفتار گناهکاران متنفر است و نه از گناهکاران. مسیح از طریق یوحنا، کلیسای افسس را به خاطر نفرتش از اعمال شریرانه نقولاوی ها، تحسین می کند. ایمانداران مسیحی افسس از خود نقولاویان ها نفرت نداشتند، بلکه فقط از اعمال گناه آلود آنان. ایمانداران افسس از مدارا کردن با شرارت امتناع می ورزیدند (مکاشفه فصل 2 آیه 6).
عبارت "عیسو را رد کردم" فقط به این معنا است که خدا یعقوب را انتخاب کرد تا از طریق او قوم اسرائیل و مسیح ظهور کنند. پس منظور اشاره به سرنوشت ابدی عیسو نیست. خدا اجازه داد عیسو پدر ملتی بزرگ شود. ادومی ها از نسل عیسو بودند. در زمان خروج از مصر، خدا به اسرائیلی ها گفت که کاری به کار ادومی ها نداشته باشند (تثنیه فصل 2 آیه 5). چون هرچه باشد با هم برادر بودند. خدا به قوم اسرائیل گفت:"با ادومی ها نجنگید، چون من تمام سرزمین کوهستانی سعیر را به عنوان ملک به آنان داده ام و حتی یک وجب از زمین آن ها را به شما نخواهم داد" (تثنیه فصل 2 آیه 5).
خداوند گفت:"من جد شما یعقوب را محبت نمودم، هر چند لایق محبت نبود" (ملاکی فصل اول آیه 3). پولس به وضوح نشان داد که دعوت و برگزیدگی یعقوب ناشی از فیض محض خدا بود و ارتباطی با لیاقت و شایستگی او نداشت (رومیان فصل 9 آیات 10 تا 12). یعقوب و عیسو، هیچکدام مستحق فیض خدا نبودند (فیض به معنی بخشش بدون عوض خدا در قبال کسانی که لیاقت ندارند)، چنان که امروزه نیز هیچکدام از ما لیاقت نداریم (افسسیان فصل 2 آیات 8 و 9). انتخاب یعقوب حیله گر توسط خدا به همان اندازه شگفت انگیز است که برگزیدگی شائول (پولس) طرسوسی جنایتکار.
برگزیدگی عیسو و یعقوب در رومیان فصل 9 آیه 11 بررسی می شود. این آیه درباره "پیشدانی" خدا از آینده یعقوب و عیسو سخن می گوید. خدا آینده را می دید و می دانست که عیسو به خالق خود توجهی نخواهد داشت. او می دانست که عیسو با اراده آزادش به راه خودش خواهد رفت و یعقوب طریق خداوند را برمی گزیند. خداوند به طور عمد عیسو را گمراه خلق نکرد تا فرصتی برای برگزیدگی یعقوب فراهم شود. عیسو و یعقوب دارای اراده آزاد بودند. اما این یعقوب بود که به خداوند توجه کرد و فیض خدا را قاپید.
اگر دقیق تر به ماجرای عیسو نگاه کنیم، عیسو ظاهرا برای نخست زادگی و حتی برگزیدگی واجد شرایط بود. اما تصمیمات غلط او، سبب شد تا فرصت های طلایی مانند نخست زادگی و برگزیدگی در اختیار یعقوب قرار گیرد.او حق انتخابش کم تر از یعقوب نبود. با این توصیف، اگر از دیدگاه فیض و رحمت خدا نگاه کنیم، طبق سخن خداوند در ملاکی، یعقوب نیز لیاقت و شایستگی برگزیدگی را نداشت. کتاب ملاکی، جبر و سرنوشتی را که از قبل توسط خدا تعیین شده، تعلیم نمی دهد. خداوند از یعقوب و عیسو راضی نبود. هر دو گناهکار بودند. هر دو تنبیه شدند. عیسو، نخست زادگی و برگزیدگی را از دست داد و یعقوب بعد از فرار از خانه پدر، هرگز مادرش را ندید. دایی او لابان بارها او را فریب داد و عاقبت پسرانش نیز در مورد یوسف به او دروغ گفتند و سال های زیادی یعقوب در غم و اندوه فرو رفت.
عهد جدید نیز تعلیم می دهد که مردگان مطابق اعمال شان محاکمه می شوند و نه بر اساس برگزیدگی شان. در دفتر خداوند، اعمال هر شخص ، خوب یا بد ثبت شده است (مکاشفه فصل 20 آیه 13). کلام خدا تعلیم می دهد:اگر بدانید چه کاری درست است، اما آن را انجام ندهید، گناه کرده اید. (یعقوب فصل 4 آیه 17).
بزرگ ترین اشتباه ما این است که تصور کنیم خدا عده ای را انتخاب می کند و سایرین را روانه جهنم می سازد. مسیح فرمود:"خدا به قدری مردم جهان را دوست دارد که یگانه فرزند خود را فرستاد، تا هر که به او ایمان آورد هلاک نشود، بلکه زندگی جاوید بیابد" (یوحنا فصل 3 آیه 16). واقعیت این است که هیچکس در خارج از نقشه نجات خداوند قرار ندارد. انسان با وجدان و طبیعت اخلاقی آفریده شده است. اما او توسط اراده آزاد خود این راه را انتخاب کرد که حقیقت خدا را که به روشنی در سیستم خلقت آشکار شده، نفی کند. کلام خدا می فرماید:"برای انسان حقیقت وجود خدا کاملا روشن است، زیرا خدا وجدان های آنان را از این حقیقت آگاه ساخته است. انسان از ابتدا، آسمان و زمین و چیزهایی را که خدا آفریده، دیده است و با دیدن آن ها می تواند به وجود خدا و قدرت ابدی او پی ببرد. پس وقتی در روز داوری در حضور خدا می ایستد، برای بی ایمانی خود هیچ عذر و بهانه ای ندارد" (رومیان فصل اول آیات نوزدهم و بیستم). به عبارت دیگر، معیارهای اخلاقی ما همیشه بهتر از رفتار ما هستند. اگر مردم حقیقت وجود خدا را پس بزنند تا مطابق میل خود زندگی کنند، هیچ عذری نخواهند داشت. خدا وجودش را از طریق طبیعت (خلقت) آشکار کرده است. با مشاهده طبیعت، به وجود خدایی پی می بریم که در خلقت بسیار پیچیده خود، پدیده های شگفت انگیزی آفریده است. در طبیعت خدای محبت و زیبایی را می بینیم، خدایی که همه چیز را کنترل می کند. اما اکثر مردم، به جای این که تسلیم خدایی شوند که کنترل همه چیز را در دست دارد، ترجیح می دهند زندگی تحت کنترل خودشان باشد.
کسی که در جستجوی خداست، او را خواهد یافت. کتاب مقدس می گوید:"مردم در جستجوی خدا هستند تا شاید به او برسند، حال آن که او حتی از قلب ما نیز به ما نزدیک تر است" (اعمال رسولان فصل هفدهم آیه بیست و هفتم). خداوند می فرماید:"اگر با تمام وجود مرا بطلبید، مرا خواهید یافت" (ارمیاء فصل بیست و نهم آیه سیزدهم). دانشمندان زمانی هیچ توجیهی طبیعی برای سنگ های آسمانی، خسوف و کسوف، گردباد، زلزله... نداشتند. اما هیچ یک از آنان نگفت که این ها همه تناقض است! همه این اسرار طبیعت راز خود را در مقابل تلاش های خستگی ناپذیر پژوهش های علمی تسلیم کردند. آنچه پاسخش را نمی دانیم، الزاما بدون پاسخ نیست. هرگاه به نکته ای برمی خورید که برای شما توضیحی ندارد، به تحقیق ادامه دهید. اگر فرض بر این باشد که پاسخی نیست، چرا باید دنبال آن گشت؟ اگر ادیسون و گراهام بل هم چنین تصور منفی داشتند، از تلفن، چراغ برق و وسایل برقی خبری نبود.
خداوند به روش های گوناگون با انسان سخن می گوید. پیام خدا فقط محدود به کتاب مقدس نیست. او از طریق کلیسا، رادیو و تلویزیون و فیلم های مسیحی، سرود های روحانی و موسیقی پرستشی، فیس بوک، یوتیوب، وب سایت ها و مقاله ها در اینترنت، کتاب های تفسیر کتاب مقدس و بررسی موضوعات مختلف کلام خدا، موزها (شواهد تاریخی و کشفیات باستان شناسی)، سفرهای بشارتی مبشران مسیحی، روزنامه ها و مجلات مسیحی، بنیادهای خیریه و سازمان های امداد رسانی مسیحی به نیازمندان در سراسر جهان، کتاب های تاریخی و باستان شناسی، وقایع و اتفاقات روزمره و حتی خواب با انسان صحبت می کند. غالب اوقات منتقدان مسیحیت یا مخالفان وجود خدا با ایمانداران مسیحی به بحث و گفتگو می پردازند و بدین ترتیب با پیام مسیح آشنا می شوند.
همه انسان ها در زندگی خود اتفاقاتی را به یاد می آورند که آنان را از مرگ حتمی یا دردسر و مخمصه رهانیده است. این گونه اتفاقات را "شانس" می نامند. اما در واقع محبت خداوند باعث نجات و رهایی آن ها بوده است.
سرانجام این که اگر کسی ادعا کند که من به خدا اعتقاد ندارم، نمی توان خدا را به عدم برگزیدگی آن شخص متهم کرده و مورد سرزنش و ملامت قرار دهیم. آن شخص علی رغم وجود دلایل کافی، نمی خواهد درباره خدا تحقیق و تفحص کرده و با خالق خویش ارتباط دوستی و صمیمیت داشته باشد. همواره به یاد داشته باشیم: انسان با داشتن اختیار و اراده آزاد، مسئول تصمیم های خویش است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر