۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۳, سه‌شنبه

نقشه خدا برای زندگی انسان ها

مطالعه کتاب مقدس
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

داستان قدیمی هست درباره یک وزغ کوچک که در ته چاه کوچک مزرعه روستایی زندگی می کرد. او در آن چاه زاده شده بود و با خانواده اش در آن جا زندگی می کرد. او به بازی در آب چاه کوچک و شناور بودن در آن راضی بود و لذت می برد.
اما یک روز، سر بلند کرد و متوجه نوری در بالای چاه شد. وزغ کوچک کنجکاو شد و فکر کرد که آن چه می تواند باشد. او آهسته آهسته از کناره چاه بالا آمد. وقتی به بالا رسید، محتاطانه منظره بیرون از چاه را برای اولین بار دید. اولین چیزی که دید یک برکه بود. او نمی توانست آنچه را می بیند، باور کند. آن برکه زیبا، هزار بار از چاه بزرگ تر بود. جرئت کرد که دورتر برود. ناگهان به کنار ساحل زیبا و جنگلی رسید. با بهت و حیرت به تماشای دریا ایستاد. جایی که تا چشم کار می کرد، آب بود. وزع کوچک از آن عظمت و زیبایی، بهت زده بود.
نقشه خداوند برای زندگی ما بسیار بسیار بزرگ تر و عظیم تر از آنی است که تصور می کنیم. اگر خدا همه آنچه را که برای ما دارد، نشان دهد حیران و شگفت زده خواهیم شد. بسیاری از مواقع ما شبیه وزغ کوچک هستیم. در آن چاه کوچک محدود و محصور شده ایم. این چاه، مکان امن ما شده. جایی که در آن رشد کردیم. جایی که در تمام عمر خویشتن را شناخته ایم. یک جای مطمئن برای زندگی و یک شیوه خاص فکر کردن. غافل از این که در تمام مدتی که در آن محدوده حبس شده ایم، خدا چیزهای بیشتری برای ما فراهم کرده است.
بسیاری از مردم به حد کوچکی قانع شده اند. مثلا می گویند:"همین خدمت کوچکی که در کلیسا انجام می دهم، کافی است. تا آن جا که تحصیلاتم اجازه داده، پیشرفت کرده ام. من تا همین حد در شغلم پیش رفتم. بیشتر از این نمی توانم پول دربیاورم..." چرا؟ برای این که خدا و زندگی شان را محدود کرده اند.
زن فقیری بود که در آپارتمان کوچک و نمناک در شهر کوچکی در بریتانیا زندگی می کرد. وضع مالی اش به قدری بد بود که به زحمت می توانست قبوض ماهیانه را بپردازد تا چه رسد به کرایه آپارتمان. ازدواج نافرجامی داشت و با دخترش روزگار را به سختی می گذراندند. روزی غمگین و افسرده در انتظار ترن نشسته بود. ترن تاخیر داشت. او برای فرار از نگرانی ناشی از تاخیر قطار، در ذهن خود داستانی ساخت و خودش را با آن سرگرم کرد. امروزه، او یکی از ثروتمندترین زنان دنیا محسوب می شود. آن داستانی که در ایستگاه قطار به ذهنش رسید، مسیر زندگی اش را تغییر داد. او کسی نبود جز "جوآن رولینگ"، خالق مجموعه داستان های "هری پاتر". موسسه های انتشاراتی و کمپانی های فیلمسازی بابت کتاب هایش هر کدام ده ها میلیون دلار به او پرداخت کرده اند.
تردیدی نیست که خدا به شما ایده ای برای یک اختراع، یک کتاب، یک سرود یا یک فیلم یا ادامه تحصیلات و یادگیری حرفه و فن می دهد. خدا می تواند به شما رویا ببخشد. یک ایده از جانب خدا، می تواند زندگی فعلی شما را تغییر دهد و برای همیشه دگرگون سازد. بود و نبود تحصیلات شما، خدا را محدود نمی کند. او با درآمد کم شما محدود نمی شود. اگر باور داشته باشید خدا می تواند هر کاری بکند، با شگفتی خواهید دید که او می تواند هر کاری بکند. او می تواند هر کاری بکند، اگر دست از محدود کردن خدا در ذهن تان بردارید.
مشکل بسیاری از ما این است که خدای مان بسیار کوچک است. ما هنوز قانع نشده ایم که در دستان خدایی کاملا توانا که از همه چیز آگاه و در همه جا حاضر است، قرار داریم. باور نداریم که خدای ما، خدای معجزه و تبدیل است. اگر با خدای کوچک زندگی کنیم، همیشه در ترس و اضطراب به سر می بریم، چون همه چیز بستگی به اوضاع و شرایط دارد. در نتیجه، خلق و خوی ما تحت تسلط شرایط خواهد بود. ما در دنیایی زندگی می کنیم که بدون خدا، به شدت آسیب پذیر هستیم. هر گاه انسان ها خدا را کوچک کنند، دعای شان بدون ایمان، کارشان بدون شور و شوق، خدمت کلیسایی شان بدون شادی و زندگی بدون امید خواهد بود. پیامد کوچک کردن خدا، ترس، نومیدی، عقب نشینی، فقدان رویا و عدم پشتکار و نبود استقامت است.
به جای محدود کردن خدا، توجه خود را به این نکته معطوف کنید که خدا می خواهد کار جدید و برجسته ای در زندگی شما انجام دهد. اما شما هم باید سهم خود را انجام دهید. از آن محدوده کوچک خارج شوید تا بتوانید بزرگ فکر کنید. خدا چیزهای بیشتری برای شما دارد. بسیار بیشتر! دیدگاه خود را وسیع کنید. با امید و انتظار زندگی کنید. خدا می خواهد بیش از آنچه می توانید بخواهید یا به آن فکر کنید، برای تان انجام دهد. از تسلیم و رضایت به وضع موجود پا بیرون بگذارید. به افتخارات گذشته راضی نشوید. خدا می خواهد قسمت دوم زندگی تان به مراتب برتر از گذشته تان باشد. پس با کمک خدا موانع گذشته را بشکنید، زیرا خدا چیزهای عالی برای شما فراهم کرده است. هیجان انگیز است، این طور نیست؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر