تفسیر کتاب مقدس Bible Commentary
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
بررسی کتاب حبقوق نبی
پنج. شادی: نباید فراموش کنیم که حبقوق در چه شرایطی زندگی می کرد. او تمام سئوالات خود را از خدا پرسید و پاسخ بعضی از آن ها را گرفته بود. او دعا کرده، سرود خوانده و کارهای نجات بخش بزرگ خدا را بارها بازگو کرده است و تا حدودی تسلی یافته و ایمانش احیاء شده است. اما وقتی از لحظات دعا و پرستش خود فارغ می شود به دنیای روزمره باز می گردد. دنیایی که در ظاهر هیچ چیز عوض نشده است. حبقوق در این وضعیت چکار می کند؟
اگر ما در چنین شرایطی باشیم، چه می کنیم؟ نه درآمدی، نه پس اندازی، نه اینده ای، نه امیدی، یخچال و سفره خالی، جیب ها تهی، اقتصاد ورشکسته! عده زیادی می گویند":لعنت به این زندگی!" و از خدا رو برمی گردانند. اما حبقوق هم چنان ایمان خود را می سراید، مهم نیست شرایط موجود چگونه است. وقتی برکات خدا در زندگی انسان جاری است، سپاسگزاری امری طبیعی است، ولی اگر ایمان ما از نوعی است که در هنگام سختی و رنج نیز دست از ستایش خدا بر نمی دارد، بدانیم که ایمانی خالص و اصیل داریم. ایمان مبتنی بر کتاب مقدس چیز متفاوتی است: سرود می خواند، صبر دارد، حتی پایکوبی و جست و خیز می کند:"اما من خوشحال خواهم بود، زیرا خداوند نجات دهنده من است. او به من قوت می دهد تا مانند آهو بدوم و از صخره های بلند، بالا بروم" (آیات هجدهم و نوزدهم).
شش. این نگرش درستی نیست که خدا نمی خواهد ما سئوالات مان را مطرح کنیم. هنگامی که شاگردان و پیروان مسیح پرسیدند که آیا او مسیح موعود است، و در چه زمانی ملکوت خدا برقرار خواهد شد، عیسی سئوالات آنان را بی پاسخ نگذاشت و سبب رنجش آن ها نشد (متی فصل یازدهم آیه سوم و اعمال رسولان فصل یکم آیه ششم).
برای کسب آگاهی، ایرادی ندارد که به آنچه خدا انجام می دهد، پی ببریم. اما اگر قرار باشد عدالت یا انگیزه او را زیر سئوال ببریم، این یک مسئله دیگر است. مثلا اتفاقاتی در زندگی رخ می دهند که نمی توان به آن ها پی برد، مانند فجایع و رنج و درد عظیم انسان. در بعضی موارد خداوند ترجیح می دهد تا سکوت کند. این به آن مفهوم نیست که او قادر به توضیح نیست. او می تواند توضیح دهد، اما گاهی ترجیح می دهد این کار را نکند. زیر سئوال بردن عدالت خدا درباره چیزهایی که ما انسان ها شناخت اندکی درباره آن داریم و بعد هم با خدا وارد بحث و جدل شدن، منجر به همان سئوالی می شود که خدا از ایوب پرسید:" آیا هنوز هم می خواهی با من که خدای قادر مطلق هستم، مباحثه کنی؟" به نظر می رسد ایوب از خدا سئوالات دشوار نمی پرسید. او عدالت خدا را زیر سئوال برده بود. خداوند به ایوب گفت:"آیا مرا به بی عدالتی متهم می سازی و مرا محکوم می کنی تا ثابت کنی که حق با توست؟ (ایوب فصل چهل آیه هشتم). خدا ناخشنود می شود از این که محبت، رحمت و عدالت کامل او زیر سئوال برود. او می خواهد ما به او اعتماد کنیم، چون او به آنچه که انجام می دهد، کاملا واقف است، حتی اگر ما دلیلش را درک نکنیم. خدا اجازه می دهد اتفاقات تلخ برای درستکاران رخ دهد.
هنگامی که بی عدالتی بیداد می کرد و مردم در درد و رنج به سر می بردند، حبقوق نبی هم سئوالاتی را مطرح کرد. او این سئوالات را از خدا پرسید:"ای خداوند، تا به کی از تو کمک بطلبم تا مرا اجابت فرمایی؟ هر چه فریاد بر می آورم بی فایده است، زیرا تو ما را از ظلم نجات نمی دهی. قانون اجرا نمی شود و دادگاه ها، عدالت را به جا نمی آورند. شروران، درستکاران را در تنگنا گذاشته اند و عدالت مفهوم خود را از دست داده است" (حبقوق فصل اول آیات دوم و چهارم).
پاسخ خداوند این بود:"آنچه را که به تو از طریق رویا نشان می دهم، حتما واقع خواهد شد. وقوع آن، حتمی و بدون تاخیر خواهد بود و در زمان معین اتفاق خواهد افتاد" (حبقوق فصل دوم آیات سوم و چهارم). بنابراین، خدا به همین جواب بسنده کرد و پاسخ دقیقی از نقشه اش برای حل مشکلات ارائه نداد. در واقع خداوند گفت:"توجه خودت را به جزئیات نقشه من معطوف نکن، بلکه به من توجه داشته باش و اعتماد کن، زیرا من می دانم که چه می کنم." خداوند به حبقوق فرمود:"این را بدان که بدکاران نابود خواهند شد، زیرا به خود متکی هستند، اما درستکاران زنده خواهند ماند، زیرا به خدا ایمان دارند" (حبقوق فصل دوم آیه چهارم).
سرانجام ایوب هم به همین پیام خدا پی برد. واکنش او به خدا چنین بود:"می پرسی که کیست که با حرف های پوچ و بی معنی منکر حکمت من می شود؟ آن شخص منم. من نمی دانستم چه می گفتم. درباره چیزهایی سخن می گفتم که فوق از عقل من بود. پیش از این گوش من درباره تو چیزهایی شنیده بود، ولی اکنون چشم من تو را می بیند. از این جهت از خود بیزار شده در خاک و خاکستر توبه می کنم" (ایوب فصل چهل و دوم آیات سوم و پنجم). ایمانی که ایوب به خدا داشت توسط تجربه شخصی حاصل شده بود. ما هم می توانیم واکنش مشابهی را نشان دهیم. زیر سئوال بردن خدا نمی تواند پاسخ ها را در دسترس ما بگذارد. به جای آن، باید با ایمان زندگی کنیم و اعتماد ما به خدایی باشد که سرشار ازمحبت و رحمت است. او سرانجام انصاف وعدالت را جایگزین بی عدالتی دردنیا خواهد کرد.
مطابق قوانین بینالمللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "تفسیر کتاب مقدس" محفوظ است. درج کامل مقالات "تفسیر کتاب مقدس" در سایر صفحات فیس بوک و وب سایتها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.
بررسی کتاب حبقوق نبی
پنج. شادی: نباید فراموش کنیم که حبقوق در چه شرایطی زندگی می کرد. او تمام سئوالات خود را از خدا پرسید و پاسخ بعضی از آن ها را گرفته بود. او دعا کرده، سرود خوانده و کارهای نجات بخش بزرگ خدا را بارها بازگو کرده است و تا حدودی تسلی یافته و ایمانش احیاء شده است. اما وقتی از لحظات دعا و پرستش خود فارغ می شود به دنیای روزمره باز می گردد. دنیایی که در ظاهر هیچ چیز عوض نشده است. حبقوق در این وضعیت چکار می کند؟
اگر ما در چنین شرایطی باشیم، چه می کنیم؟ نه درآمدی، نه پس اندازی، نه اینده ای، نه امیدی، یخچال و سفره خالی، جیب ها تهی، اقتصاد ورشکسته! عده زیادی می گویند":لعنت به این زندگی!" و از خدا رو برمی گردانند. اما حبقوق هم چنان ایمان خود را می سراید، مهم نیست شرایط موجود چگونه است. وقتی برکات خدا در زندگی انسان جاری است، سپاسگزاری امری طبیعی است، ولی اگر ایمان ما از نوعی است که در هنگام سختی و رنج نیز دست از ستایش خدا بر نمی دارد، بدانیم که ایمانی خالص و اصیل داریم. ایمان مبتنی بر کتاب مقدس چیز متفاوتی است: سرود می خواند، صبر دارد، حتی پایکوبی و جست و خیز می کند:"اما من خوشحال خواهم بود، زیرا خداوند نجات دهنده من است. او به من قوت می دهد تا مانند آهو بدوم و از صخره های بلند، بالا بروم" (آیات هجدهم و نوزدهم).
شش. این نگرش درستی نیست که خدا نمی خواهد ما سئوالات مان را مطرح کنیم. هنگامی که شاگردان و پیروان مسیح پرسیدند که آیا او مسیح موعود است، و در چه زمانی ملکوت خدا برقرار خواهد شد، عیسی سئوالات آنان را بی پاسخ نگذاشت و سبب رنجش آن ها نشد (متی فصل یازدهم آیه سوم و اعمال رسولان فصل یکم آیه ششم).
برای کسب آگاهی، ایرادی ندارد که به آنچه خدا انجام می دهد، پی ببریم. اما اگر قرار باشد عدالت یا انگیزه او را زیر سئوال ببریم، این یک مسئله دیگر است. مثلا اتفاقاتی در زندگی رخ می دهند که نمی توان به آن ها پی برد، مانند فجایع و رنج و درد عظیم انسان. در بعضی موارد خداوند ترجیح می دهد تا سکوت کند. این به آن مفهوم نیست که او قادر به توضیح نیست. او می تواند توضیح دهد، اما گاهی ترجیح می دهد این کار را نکند. زیر سئوال بردن عدالت خدا درباره چیزهایی که ما انسان ها شناخت اندکی درباره آن داریم و بعد هم با خدا وارد بحث و جدل شدن، منجر به همان سئوالی می شود که خدا از ایوب پرسید:" آیا هنوز هم می خواهی با من که خدای قادر مطلق هستم، مباحثه کنی؟" به نظر می رسد ایوب از خدا سئوالات دشوار نمی پرسید. او عدالت خدا را زیر سئوال برده بود. خداوند به ایوب گفت:"آیا مرا به بی عدالتی متهم می سازی و مرا محکوم می کنی تا ثابت کنی که حق با توست؟ (ایوب فصل چهل آیه هشتم). خدا ناخشنود می شود از این که محبت، رحمت و عدالت کامل او زیر سئوال برود. او می خواهد ما به او اعتماد کنیم، چون او به آنچه که انجام می دهد، کاملا واقف است، حتی اگر ما دلیلش را درک نکنیم. خدا اجازه می دهد اتفاقات تلخ برای درستکاران رخ دهد.
هنگامی که بی عدالتی بیداد می کرد و مردم در درد و رنج به سر می بردند، حبقوق نبی هم سئوالاتی را مطرح کرد. او این سئوالات را از خدا پرسید:"ای خداوند، تا به کی از تو کمک بطلبم تا مرا اجابت فرمایی؟ هر چه فریاد بر می آورم بی فایده است، زیرا تو ما را از ظلم نجات نمی دهی. قانون اجرا نمی شود و دادگاه ها، عدالت را به جا نمی آورند. شروران، درستکاران را در تنگنا گذاشته اند و عدالت مفهوم خود را از دست داده است" (حبقوق فصل اول آیات دوم و چهارم).
پاسخ خداوند این بود:"آنچه را که به تو از طریق رویا نشان می دهم، حتما واقع خواهد شد. وقوع آن، حتمی و بدون تاخیر خواهد بود و در زمان معین اتفاق خواهد افتاد" (حبقوق فصل دوم آیات سوم و چهارم). بنابراین، خدا به همین جواب بسنده کرد و پاسخ دقیقی از نقشه اش برای حل مشکلات ارائه نداد. در واقع خداوند گفت:"توجه خودت را به جزئیات نقشه من معطوف نکن، بلکه به من توجه داشته باش و اعتماد کن، زیرا من می دانم که چه می کنم." خداوند به حبقوق فرمود:"این را بدان که بدکاران نابود خواهند شد، زیرا به خود متکی هستند، اما درستکاران زنده خواهند ماند، زیرا به خدا ایمان دارند" (حبقوق فصل دوم آیه چهارم).
سرانجام ایوب هم به همین پیام خدا پی برد. واکنش او به خدا چنین بود:"می پرسی که کیست که با حرف های پوچ و بی معنی منکر حکمت من می شود؟ آن شخص منم. من نمی دانستم چه می گفتم. درباره چیزهایی سخن می گفتم که فوق از عقل من بود. پیش از این گوش من درباره تو چیزهایی شنیده بود، ولی اکنون چشم من تو را می بیند. از این جهت از خود بیزار شده در خاک و خاکستر توبه می کنم" (ایوب فصل چهل و دوم آیات سوم و پنجم). ایمانی که ایوب به خدا داشت توسط تجربه شخصی حاصل شده بود. ما هم می توانیم واکنش مشابهی را نشان دهیم. زیر سئوال بردن خدا نمی تواند پاسخ ها را در دسترس ما بگذارد. به جای آن، باید با ایمان زندگی کنیم و اعتماد ما به خدایی باشد که سرشار ازمحبت و رحمت است. او سرانجام انصاف وعدالت را جایگزین بی عدالتی دردنیا خواهد کرد.
مطابق قوانین بینالمللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "تفسیر کتاب مقدس" محفوظ است. درج کامل مقالات "تفسیر کتاب مقدس" در سایر صفحات فیس بوک و وب سایتها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر