۱۳۹۲ آبان ۱۷, جمعه

آغاز رسالت عیسی‌

   حدود سی سال پس از این ماجراها، مردی در بیابانهای یهودیه ، در کناره‌های رود اردن ظاهر شد. پیغامش عجیب بود. ادعایی در مورد خود نداشت‌. نامش یحیی بود. می‌گفت که فقط یک «صدا» است‌، صدایی که ظهور قریب‌الوقوع آن پادشاه موعود را اعلام می‌کند. او ملت یهود را به توبه و بازگشت به‌سوی خدایشان دعوت می‌کرد تا برای ظهور پادشاه آماده باشند. بسیاری از یهودیان به‌نشانۀ توبه‌، از او در رود اردن غسل تعمید یافتند. عیسی نیز که در این زمان مردی سی ساله بود، نزد یحیی آمد و غسل تعمید یافت‌. او در تمام این سالها در گمنامی زیسته بود، در شهری کوچک به‌نام ناصره‌، در ناحیۀ جلیل ، منطقه‌ای نه‌چندان خوش‌نام از دیدگاه یهودیانِ اورشلیم‌، چرا که نفوذ بت‌پرستی یونانی و رومی در آنجا شدید بود.
             بلافاصله پس از غسل تعمید، عیسی راهی بیابانهای یهودیه شد و انزوا گزید و چهل روز را به دعا و روزه گذراند و جز آب‌، چیزی نخورد. اینچنین‌، خود را برای آغاز رسالتش مهیا نمود.
             پس از این دوره‌، به ولایت خود، جلیل بازگشت و بی‌درنگ رسالت خود را آغاز نمود. او شهر به شهر و روستا به روستا می‌گشت و در کنیسه‌ها موعظه می‌کرد و مردم را به توبه دعوت می‌نمود و اعلام می‌داشت که «ملکوت خدا نزدیک است‌!» اما شنیدن چنین وعده‌ای برای یهودیان‌، گرچه جالب بود، اما نه تازگی داشت‌، و نه می‌توانستند کاملاً به گویندۀ آن اعتماد کنند. از این مدعیان مقام مسیحایی قبلاً هم ظهور کرده بودند، اما هیچیک توفیقی ماندگار به‌دست نیاورده بود.
 آرمان رشدی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر