گفته شده که «من ایمان دارم به خداوند یکتا، عیسی مسیح.». اما مفهوم آن چیست؟ گرچه امروزه در میان فارسیزبانان تصور میشود که مفهوم کلمه «خداوند» همان «خدا» است، اما در گذشته چنین نبوده است. در ادبیات کلاسیک فارسی (برای مثال، در گلستان)، کلمه «خداوند» صرفاً به معنی صاحب، ارباب، پیشوا، آقا، یا مولا بوده است. یعنی اینکه مسیح استاد است و ما شاگرد؛ او مرشد است و ما مرید. این کلمه الزاماً به معنی «خدا» نبوده است. در چنین معنایی است که کلمه «خداوند» برای مسیح بهکار رفته است. در این معنا، خدا همانا «خداوند» یعنی ارباب و صاحباختیار ما نیز هست. در چنین مفهومی است که گفته شده «خداوند یکتا، عیسی مسیح.». در زبانهای غربی، کلمه «خداوند» نیز همین معنی را دارد، یعنی مولا، ارباب، و صاحباختیار. مشکل مسیحیان اولیه نیز همین بود. وقتی در امپراطوری روم گفته میشد که امپراطور «خداوند» است، مسیحیان از پذیرش آن امتناع میورزیدند و کشته میشدند، زیرا آنان تنها یک «ارباب» میشناختند که همانا عیسی مسیح بود.
سؤالی که در اینجا مطرح میشود، این است که آیا او را بهعنوان «ارباب» یا «صاحب اختیار کامل» زندگی خود پذیرفتهایم یا نه. آیا او واقعاً صاحب اختیار زندگی ما است؟ آیا همه عرصههای زندگی ما تحت اختیار و رهبری او قرار دارد یا نه؟ آیا نفس خود را انکار میکنیم تا از او پیروی نماییم؟
آرمان رشدی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر