Christian Apologetics دفاعیات مسیحی
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
کتاب استر حدود سی سال قبل از دوران زندگی نحمیا اتفاق افتاده است. از دیدگاه انسانی اگر رهایی از مرگ در زمان استر عملی نشده بود، هرگز نه نحمیایی به وجود می آمد و نه بازگشتی به اسرائیل. هیچ کدام به وقوع نمی پیوست. موضوع رهایی قوم یهود در دوران استر، به اندازه رهایی یهودیان در دوران موسی مهم تلقی می شود.
یکی از ویژگی های قابل ملاحظه کتاب استر آن است که در هیچ جای کتاب، ذکری از خداوند نشده است. به نظر می آید مردخای، داستان استر را از اسناد سلطنتی رونویسی کرده است. شخصیت های مهم، استر، مردخای، خشایارشا اول و هامان هستند. مکان واقعه شوش پایتخت امپراطوری پارس است.
در فصل اول کتاب استر با حدود و ثغور امپراطوری فارس و خشایارشا آشنا می شویم. کاخ زمستانی او در شوش قرار داشت. طبق اسناد تاریخی به جا مانده از آن دوران، پادشاهان پارس قبل از رفتن به جنگ، اغلب ضیافت های بزرگی می دادند. این قسمت در کتاب استر ذکر نشده: در سال چهارصد و هشتاد و یک قبل از میلاد، خشایار به یونان حمله کرد و شکست خورد. معمولا پادشاهان شکست های شان را ثبت نمی کردند. در سال چهارصد و هفتاد و نه قبل از میلادبه پارس بازمی گردد و با استر ازدواج می کند. استر در بخشی از مملکت پارس زندگی می کرد که سابقا بابل نامیده می شد. بابل در سال پانصد و سی و نه قبل از میلاد سقوط کرد. پدر و مادر استر، احتمالا جزو تبعیدیانی بودند که به اورشلیم باز نگشتند. اگرچه کورش، پادشاه وقت، طی فرمانی اجازه بازگشت آن ها را صادر کرده بود. تبعیدیان یهودی در پارس آزادی زیادی داشتند و بسیاری آن جا ماندند، شاید به این دلیل که کسب و کار موفقیت آمیزی داشتند و از سفر خطرناک بازگشت به سرزمین خود بیمناک بودند.
کتاب استر با امتناع ملکه وشتی از اطاعت کردن از دستور همسرش خشایارشا آغاز می شود. پس از آن که پادشاه او را از دربار می راند، جستجو برای ملکه جدید آغاز می شود. پادشاه فرمانی صادر می کند تا تمام دختران زیبای امپراطوری پارس در حرمسرای سلطنتی گرد آیند. استر، دختر جوان یهودی، یکی از کسانی است که انتخاب می شود. خشایارشا به قدری به استر علاقمند می شود که او را ملکه خود سازد. در این ضمن، پسر عموی استر که از او بسیار مسن تر است، در دربار به مقامی می رسد و در طول مدت خدمتش، توطئه قتل علیه پادشاه را خنثی می کند. هامان جاه طلب و خودخواه به مقام دوم امپراطوری می رسد، یعنی به عنوان وزیر اعظم تعیین می شود. وقتی مردخای به رسم زمانه، از تعظیم کردن در مقابل هامان سر باز می زند، او به خشم می آید و تصمیم می گیرد مردخای و یهودیان را نابود کند. هامان، پادشاه را فریب می دهد و او را متقاعد می سازد که حکم قتل عام یهودیان را صادر کند. مردخای ملکه استر را از این حکم باخبر می سازد. استر به پادشاه می گوید که هامان توطئه کرده است که او و قومش را نابود سازد. پادشاه فورا هامان را به مرگ محکوم می کند. امنیت یهودیان در سرتاسر امپراطوری تضمین می گردد. برای بزرگداشت این واقعه تاریخی، عیدی برگزار می شود به نام پوریم.
هامان از نوادگان اجاج، پادشاه عمالیق و دشمنان قوم اسرائیل بود (استر فصل سوم آیه اول). بنابراین احساس دشمنی هامان با مردخای تنها ادامه حس خصومتی بود که یک قرن از آن می گذشت و ریشه تاریخی داشت. به دستور پادشاه، همه مقامات دربار باید در حضور هامان سر تعظیم فرود آورند، ولی مردخای به او تعظیم نکرد. درباریان از مردخای پرسیدند که چرا تو از فرمان پادشاه سرپیچی می کنی؟ مردخای در جواب گفت:"من یک یهودی هستم و نمی توانم به هامان تعظیم کنم". سه دوست دانیال هم همین اعتقاد را داشتند (دانیال فصل سوم). پرستش ما باید فقط مختص خدا باشد و بس. ما هرگز نباید بگذاریم کسی جای خدا را بگیرد. وقتی مردخای مقابل هامان تعظیم نکرد، هامان به شدت خشمگین شد. خشم هامان فقط متوجه خود مردخای نبود، بلکه متوجه معتقدات او بود، یعنی سرسپردگی یهودیان به خدا به عنوان تنها قدرتی که شایسته تکریم است. نگرش هامان توام با تعصب بود. او از گروهی از مردم به خاطر اعتقاد یا فرهنگ متفاوت شان نفرت داشت. هامان دریافت که کشتن همه کسانی که شخص دیگری به جز پادشاه و مقامات درباری را مرجع قدرت به حساب می آورند، یک موفقیت سیاسی برای او محسوب می شود. هامان، پادشاه را فریب داد. دستور قتل عام یهودیان در سرتاسر امپراطوری پارس صادر شد. در ایران باستان، حکم پادشاه هرگز لغو نمی شد. بعد از صدور فرمان کشتار یهودیان، درخواست استر از یهودیان برای روزه گرفتن، در واقع برای این بود که دعا کنند تا خدا، استر را یاری دهد. استر موضوع را با پادشاه در میان می گذارد و با گریه درخواست کرد تا حکم مربوط به کشتار یهودیان، لغو شود. پادشاه گفت:"حکمی را که به نام پادشاه صادر شده و با انگشتر او مهر شده باشد، نمی توان لغو کرد. ولی می توان حکم دیگری به نام پادشاه صادر کرد" (استر فصل هشتم آیه هشتم). حکم دوم پادشاه آن بود که به یهودیان در سراسر امپراطوری پارس این اجازه داده می شد که برای دفاع از خود و خانواده شان متحد شوند. روزی که برای این کار تعیین شد، همان روزی بود که برای قتل عام یهودیان در نظر گرفته شده بود (بیست و هشتم فوریه). این فرمان خطاب به یهودیان، حاکمان، مقامات مملکتی و استانداران از هند تا حبشه بود و به خط ها و زبان های رایج امپراطوری و نیز به خط و زبان یهودیان نوشته شد. طبق دستور پادشاه، تمام حاکمان و استانداران، مقامات مملکتی و درباریان باید به دفاع از یهودیان کمک می کردند.
جنگ داخلی که مسبب آن هامان از نسل عمالیق بود، آغاز شد. تردیدی نیست که ارتش امپراطور پارس برای فرونشاندن جنگ و هم چنین دفاع از یهودیان وارد کارزار شد. حمله کنندگان احتمالا عمالیقی ها و اقوامی بودند که در گذشته از دشمنان تاریخی اسرائیل محسوب می شدند. به یاد داشته باشید که امپراطوری های بابل و آشور به جابه جایی قوم های مغلوب عادت داشتند. مثلا یهودیان توسط آشوری ها و بابلی ها به بین النهرین آورده شدند تا نسل های بعدی تعصب وعرق ملی/ میهنی نداشته باشند. از سوی دیگر، گسترش امپراطوری به واسطه فتوحات پادشاهان هخامنشی، کشورها و نژادهای دیگر را نیز به پارس افزود. بنابراین، نباید تصور کرد که ایرانیان به یهودیان حمله کردند. تاریخ هخامنشی از خصومت ایرانیان به یهودیان گزارشی ارائه نداده است، لذا حمله کنندگان می بایست غیر پارسی و از اهالی مستعمرات امپراطوری پارس بوده باشند. بدون تردید، بسیاری از این افراد برای یافتن شغل یا رونق کسب و کار به پایتخت و شهرهای بزرگ پارسیان نیز مهاجرت کرده بودند.
مردخای، از شخصیت های اصلی دربار و هم چنین به عنوان نویسنده کتاب استر، از یهودیان خواست که به یاد روز تاریخی پوریم، روز نجات یهود از چنگ هامان و هوادارانش، هر سال آن را جشن بگیرند. مورخین و نویسندگان غیر مسیحی قرن اول میلادی مانند یوسفوس، تالوس، تاسیوس، فلگون به عید پوریم اشاره کرده اند: یهودیان هنگام عصر در کنیسه ها جمع می شدند تا کتاب استر برای جماعت قرائت شود. در زمان یوسفوس (مورخ یهودی که در قرن اول میلادی می زیست)، عید پوریم برای مدت یک هفته جشن گرفته می شد. اسناد به جا مانده از دوران خشایارشا حاکی از آنند که در سال 465 قبل از میلاد، شخصی به نام مردوکایا به عنوان یکی از مقامات در سال های اول خشایارشا نام برده شده است. برخی از کارشناسان معتقدند که فرد مذکور همان مردخای بوده است.
دور از واقعیت نیست که استر و مردخای بعد از مرگ خشایارشا به همدان، پایتخت تابستانی پادشاهان هخامنشی، نقل مکان کرده اند و به طور دائم در آن شهر اقامت گزیدند. مقبره آن دو در شهر همدان واقع است.
مطابق قوانین بینالمللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" در سایر صفحات فیس بوک و وب سایتها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است. خوانندگان عزیز، در صورت مشاهده تخلف، لطفا اطلاع دهید.
کتاب استر حدود سی سال قبل از دوران زندگی نحمیا اتفاق افتاده است. از دیدگاه انسانی اگر رهایی از مرگ در زمان استر عملی نشده بود، هرگز نه نحمیایی به وجود می آمد و نه بازگشتی به اسرائیل. هیچ کدام به وقوع نمی پیوست. موضوع رهایی قوم یهود در دوران استر، به اندازه رهایی یهودیان در دوران موسی مهم تلقی می شود.
یکی از ویژگی های قابل ملاحظه کتاب استر آن است که در هیچ جای کتاب، ذکری از خداوند نشده است. به نظر می آید مردخای، داستان استر را از اسناد سلطنتی رونویسی کرده است. شخصیت های مهم، استر، مردخای، خشایارشا اول و هامان هستند. مکان واقعه شوش پایتخت امپراطوری پارس است.
در فصل اول کتاب استر با حدود و ثغور امپراطوری فارس و خشایارشا آشنا می شویم. کاخ زمستانی او در شوش قرار داشت. طبق اسناد تاریخی به جا مانده از آن دوران، پادشاهان پارس قبل از رفتن به جنگ، اغلب ضیافت های بزرگی می دادند. این قسمت در کتاب استر ذکر نشده: در سال چهارصد و هشتاد و یک قبل از میلاد، خشایار به یونان حمله کرد و شکست خورد. معمولا پادشاهان شکست های شان را ثبت نمی کردند. در سال چهارصد و هفتاد و نه قبل از میلادبه پارس بازمی گردد و با استر ازدواج می کند. استر در بخشی از مملکت پارس زندگی می کرد که سابقا بابل نامیده می شد. بابل در سال پانصد و سی و نه قبل از میلاد سقوط کرد. پدر و مادر استر، احتمالا جزو تبعیدیانی بودند که به اورشلیم باز نگشتند. اگرچه کورش، پادشاه وقت، طی فرمانی اجازه بازگشت آن ها را صادر کرده بود. تبعیدیان یهودی در پارس آزادی زیادی داشتند و بسیاری آن جا ماندند، شاید به این دلیل که کسب و کار موفقیت آمیزی داشتند و از سفر خطرناک بازگشت به سرزمین خود بیمناک بودند.
کتاب استر با امتناع ملکه وشتی از اطاعت کردن از دستور همسرش خشایارشا آغاز می شود. پس از آن که پادشاه او را از دربار می راند، جستجو برای ملکه جدید آغاز می شود. پادشاه فرمانی صادر می کند تا تمام دختران زیبای امپراطوری پارس در حرمسرای سلطنتی گرد آیند. استر، دختر جوان یهودی، یکی از کسانی است که انتخاب می شود. خشایارشا به قدری به استر علاقمند می شود که او را ملکه خود سازد. در این ضمن، پسر عموی استر که از او بسیار مسن تر است، در دربار به مقامی می رسد و در طول مدت خدمتش، توطئه قتل علیه پادشاه را خنثی می کند. هامان جاه طلب و خودخواه به مقام دوم امپراطوری می رسد، یعنی به عنوان وزیر اعظم تعیین می شود. وقتی مردخای به رسم زمانه، از تعظیم کردن در مقابل هامان سر باز می زند، او به خشم می آید و تصمیم می گیرد مردخای و یهودیان را نابود کند. هامان، پادشاه را فریب می دهد و او را متقاعد می سازد که حکم قتل عام یهودیان را صادر کند. مردخای ملکه استر را از این حکم باخبر می سازد. استر به پادشاه می گوید که هامان توطئه کرده است که او و قومش را نابود سازد. پادشاه فورا هامان را به مرگ محکوم می کند. امنیت یهودیان در سرتاسر امپراطوری تضمین می گردد. برای بزرگداشت این واقعه تاریخی، عیدی برگزار می شود به نام پوریم.
هامان از نوادگان اجاج، پادشاه عمالیق و دشمنان قوم اسرائیل بود (استر فصل سوم آیه اول). بنابراین احساس دشمنی هامان با مردخای تنها ادامه حس خصومتی بود که یک قرن از آن می گذشت و ریشه تاریخی داشت. به دستور پادشاه، همه مقامات دربار باید در حضور هامان سر تعظیم فرود آورند، ولی مردخای به او تعظیم نکرد. درباریان از مردخای پرسیدند که چرا تو از فرمان پادشاه سرپیچی می کنی؟ مردخای در جواب گفت:"من یک یهودی هستم و نمی توانم به هامان تعظیم کنم". سه دوست دانیال هم همین اعتقاد را داشتند (دانیال فصل سوم). پرستش ما باید فقط مختص خدا باشد و بس. ما هرگز نباید بگذاریم کسی جای خدا را بگیرد. وقتی مردخای مقابل هامان تعظیم نکرد، هامان به شدت خشمگین شد. خشم هامان فقط متوجه خود مردخای نبود، بلکه متوجه معتقدات او بود، یعنی سرسپردگی یهودیان به خدا به عنوان تنها قدرتی که شایسته تکریم است. نگرش هامان توام با تعصب بود. او از گروهی از مردم به خاطر اعتقاد یا فرهنگ متفاوت شان نفرت داشت. هامان دریافت که کشتن همه کسانی که شخص دیگری به جز پادشاه و مقامات درباری را مرجع قدرت به حساب می آورند، یک موفقیت سیاسی برای او محسوب می شود. هامان، پادشاه را فریب داد. دستور قتل عام یهودیان در سرتاسر امپراطوری پارس صادر شد. در ایران باستان، حکم پادشاه هرگز لغو نمی شد. بعد از صدور فرمان کشتار یهودیان، درخواست استر از یهودیان برای روزه گرفتن، در واقع برای این بود که دعا کنند تا خدا، استر را یاری دهد. استر موضوع را با پادشاه در میان می گذارد و با گریه درخواست کرد تا حکم مربوط به کشتار یهودیان، لغو شود. پادشاه گفت:"حکمی را که به نام پادشاه صادر شده و با انگشتر او مهر شده باشد، نمی توان لغو کرد. ولی می توان حکم دیگری به نام پادشاه صادر کرد" (استر فصل هشتم آیه هشتم). حکم دوم پادشاه آن بود که به یهودیان در سراسر امپراطوری پارس این اجازه داده می شد که برای دفاع از خود و خانواده شان متحد شوند. روزی که برای این کار تعیین شد، همان روزی بود که برای قتل عام یهودیان در نظر گرفته شده بود (بیست و هشتم فوریه). این فرمان خطاب به یهودیان، حاکمان، مقامات مملکتی و استانداران از هند تا حبشه بود و به خط ها و زبان های رایج امپراطوری و نیز به خط و زبان یهودیان نوشته شد. طبق دستور پادشاه، تمام حاکمان و استانداران، مقامات مملکتی و درباریان باید به دفاع از یهودیان کمک می کردند.
جنگ داخلی که مسبب آن هامان از نسل عمالیق بود، آغاز شد. تردیدی نیست که ارتش امپراطور پارس برای فرونشاندن جنگ و هم چنین دفاع از یهودیان وارد کارزار شد. حمله کنندگان احتمالا عمالیقی ها و اقوامی بودند که در گذشته از دشمنان تاریخی اسرائیل محسوب می شدند. به یاد داشته باشید که امپراطوری های بابل و آشور به جابه جایی قوم های مغلوب عادت داشتند. مثلا یهودیان توسط آشوری ها و بابلی ها به بین النهرین آورده شدند تا نسل های بعدی تعصب وعرق ملی/ میهنی نداشته باشند. از سوی دیگر، گسترش امپراطوری به واسطه فتوحات پادشاهان هخامنشی، کشورها و نژادهای دیگر را نیز به پارس افزود. بنابراین، نباید تصور کرد که ایرانیان به یهودیان حمله کردند. تاریخ هخامنشی از خصومت ایرانیان به یهودیان گزارشی ارائه نداده است، لذا حمله کنندگان می بایست غیر پارسی و از اهالی مستعمرات امپراطوری پارس بوده باشند. بدون تردید، بسیاری از این افراد برای یافتن شغل یا رونق کسب و کار به پایتخت و شهرهای بزرگ پارسیان نیز مهاجرت کرده بودند.
مردخای، از شخصیت های اصلی دربار و هم چنین به عنوان نویسنده کتاب استر، از یهودیان خواست که به یاد روز تاریخی پوریم، روز نجات یهود از چنگ هامان و هوادارانش، هر سال آن را جشن بگیرند. مورخین و نویسندگان غیر مسیحی قرن اول میلادی مانند یوسفوس، تالوس، تاسیوس، فلگون به عید پوریم اشاره کرده اند: یهودیان هنگام عصر در کنیسه ها جمع می شدند تا کتاب استر برای جماعت قرائت شود. در زمان یوسفوس (مورخ یهودی که در قرن اول میلادی می زیست)، عید پوریم برای مدت یک هفته جشن گرفته می شد. اسناد به جا مانده از دوران خشایارشا حاکی از آنند که در سال 465 قبل از میلاد، شخصی به نام مردوکایا به عنوان یکی از مقامات در سال های اول خشایارشا نام برده شده است. برخی از کارشناسان معتقدند که فرد مذکور همان مردخای بوده است.
دور از واقعیت نیست که استر و مردخای بعد از مرگ خشایارشا به همدان، پایتخت تابستانی پادشاهان هخامنشی، نقل مکان کرده اند و به طور دائم در آن شهر اقامت گزیدند. مقبره آن دو در شهر همدان واقع است.
مطابق قوانین بینالمللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" در سایر صفحات فیس بوک و وب سایتها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است. خوانندگان عزیز، در صورت مشاهده تخلف، لطفا اطلاع دهید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر