۱۳۹۲ شهریور ۱۷, یکشنبه

شعر مسیحی‌ : آرامش طوفان از وبلاگ ندای‌ مسیح



چون غروب و شام‌گاهان در رسید

گفت عیسی که سوی دریا شوید

جملگی با من درون قایقی

دور از مردم شویم دقایقی

شد روان قایق بدینسان روی آب

در دل‌ قایق مسیحا غرق خواب

بالشی بنهاده او بر زیر سر

فارق از ذات خدایی چون بشر

تند بادی سخت ناگه شد پدید

بی‌ ترحم سوی قایق می‌وزید

گشت از طوفان امواجی بلند

روی قایق یک به یک میریختند

نم نمک می‌گشت قایق پر ز آب

اندرون قایق عیسی غرق خواب

شاگردان گردیده چون آسیمه سر

پس ز خواب بیدار کردندش دگر

غرق میگردیم استاد زیر آب

تو ولی‌ آرام و راحت غرق خواب

بر شد عیسی آن زمان فرمان بداد

گشت از فرمان او آرام باد

گفت با دریا که ‌ای آشفته جان

بس کن این غوغا و پس ساکت بمان

باد فرو بنشست و بحر آرام شد

و ز فرمانش طبیعت رام شد

پس به شاگردان خود گفت این چنین :

از چه گشتید جمله ترسان و حزین ؟

معجزه بسیار گشت از من پدید

از چه رو این گونه بی‌ ایمان شدید ؟

جملگی گشتند هراسان آن زمان

نه ز طوفان و ز امواج و ز جان

قدرت عیسی نمود حیرانشان

و ز جلالش گشت ترسان جانشان

این مسیحا کیست که بی‌ گفتگو

موج و طوفان میبرد فرمان از او ؟

‌ای مسیحی‌ تو نترس از موج و باد

با مسیحا میشوی آرام و شاد

قایقت را گر مسیحا ناخداست

فارغ از طوفان و گرداب و بلاست

گر مسیحا در دلت ساکن شود

با مسیحا قایقت ایمن شود

به مسیحا گر که ایمان آوری

تو ز طوفان و بلاها بگذری

سروده شده بر اساس انجیل مرقس باب ۴ آیات ۳۵ تا ۴۱

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر