دفاعیات مسیحی
09/17/2013
26 شهریور 1392
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
بسیاری بعد از خواندن عهد عتیق، به این نتیجه می رسند که خدا خشن و بی رحم است. مثلا در دوم پادشاهان ذکر شده که خداوند فرشته اش را فرستاد تا صد و هشتاد و پنج هزار سرباز آشوری را به قتل برساند. یا در کتاب یوشع خدا به قوم اسرائیل دستور داد تا ساکنان کنعان را قتل عام کند...
برای درک کتاب مقدس بایستی فصل های قبل و بعد از ماجرا و هم چنین تمام کتاب را به دقت مطالعه کرد. گاهی لازم است به باستان شناسی و فرهنگ دوران باستان رجوع کنیم تا اطلاعات بیشتری از جزئیات کسب کنیم.
اما بسیاری از مردم حوصله مطالعه دقیق و موشکافانه را ندارند. آن ها فقط سئوال می کنند که چرا خدا دستور قتل جمعی را صادر کرد؟ چه هدفی در این خشونت وجود داشت؟
نخست باید بدانیم که در دنیای خشن و بی رحمی زندگی می کنیم. بعد از نااطاعتی آدم و حوا از فرمان خدا، دنیا سقوط کرد و آغشته به گناه شد. متاسفانه آدم و حوا بعد از نافرمانی، به جای توبه و پشیمانی، تقصیر را به گردن یکدیگر انداختند. رفتار آنان از عذر خواهی، فروتنی و ندامت حکایت نمی کرد. در نتیجه، نسل های بعدی آنقدر از خدا دور شدند که به بت پرستی، جنایت و خشونت رو آوردند. بنابراین، خدا عامل خشونت نبود، بلکه جدایی انسان از خدا به واسطه اراده آزاد سبب شد تا خشونت جهان را فرا بگیرد.
در ابتدای خلقت، خدا انسان ها را خشن و وحشی خلق نکرد. بعد از رخنه گناه بود که قائن برادرش هابیل را کشت. امروزه اخبار رادیو و تلویزیون از جنگ، تجاوز، قتل، بی رحمی گزارش می دهند. در حالی که عده ای فکر می کنند خوردن غذا، انسان را نجس می کند، مسیح مشکل دنیا را در پرورش افکار منفی می دید. طبق نگرش مسیح، افکار منفی انسان را آلوده و منحرف می سازد. به عبارت دیگر، زندگی از افکار انسان شکل می گیرد و بر اطرافیان و جامعه تاثیر می گذارد.
نکته دیگر آن که ریشه اصلی خشونت در امور مالی، تربیت خانوادگی، آسیب های روانی نیست. وقتی روح انسان از خدا دور باشد، او به موجودی کاملا خودخواه، وحشی و بی رحم تبدیل می شود. بنابراین، ریشه اعمال خشونت آمیز در عدم ارتباط با خدا به وجود می آید.
حال این سئوال مطرح می شود که اگر عدم ارتباط با خدا علت اصلی خشونت است، چرا خدا به خشونت متوسل می گردد؟
اگر تاریخ و هم چنین کتاب دوم پادشاهان را به دقت بخوانیم، سپاهیان امپراطوری آشور شهرها و روستاهای زیادی رادر سرزمین های مختلف ویران کردند و عده زیادی از مردم را به قتل رساندند. اما خداوند برای قوم اسرائیل نقشه دیگری داشت. او می خواست تا این قوم، او را به مردم جهان معرفی کنند. مسیح بایستی در قوم خداترس یهود متولد می شد تا نقشه نجات انسان اجرا شود. اگر خدا از قوم اسرائیل در برابر سپاهیان بی رحم آشور حمایت نمی کرد، امروز مسیحیت (و هم چنین این مقاله) وجود نداشت. بی تردید، بدون مسیحیت من و شما به خشونت جامعه دامن می زدیم. شاید به یک گروه تروریستی یا تبهکار ملحق می شدیم. و یا وقتی دنیا برای ما غیر قابل تحمل می شد با تیراندازی به سوی مردم، به زندگی خود و دیگران خاتمه می دادیم.
سنخاریب، پادشاه آشور در پیامی به مردم اورشلیم، خدای قوم اسرائیل را ناتوان معرفی کرد. او پیش از حمله به سرزمین اسرائیل، خدایان زیادی را نابود کرده بود. پس پادشاه آشور به این نتیجه رسید که خدای اسرائیل هم چیزی مانند سایر بت های سنگی و چوبی سرزمین های دیگر است. شاید او تاریخ اسرائیل را مطالعه کرده بود، اما به آن اعتقاد و ایمان نداشت. در نظر او آن روایات، تاریخ واقعی نبودند بلکه فقط افسانه هایی از سرزمین یهود بودند. خداوند با قتل سپاهیان آشور ثابت کرد که تاریخ اسرائیل افسانه نبوده است.
مخالفان کتاب مقدس این سئوال را مطرح می کنند که چرا خدا که سرشار از رحمت و محبت است، به قوم اسرائیل دستور داد، تا ساکنان کنعان (سرزمینی که امروزه فلسطین و اسرائیل نامیده می شوند) را قتل عام کنند؟
اگر مخالفان با دقت کتاب مقدس را خوانده باشند، ابتدا درمی یابند که نسل اول قوم اسرائیل که شاهد عینی معجزات بزرگ خداوند در مصر و صحرای سینا بود، به علت گله و شکایت و کم ایمانی، اجازه نیافتند تا وارد سرزمین موعود شوند. از آن نسل فقط دو مرد وفادار به خدا یعنی یوشع و کالیب با خانواده شان به همراه نسل دوم وارد سرزمین کنعان شدند. حتی خود موسی نیز به علت نااطاعتی از ورود به کنعان منع شد. خداوند بارها و بارها در دوران عهد عتیق، قوم اسرائیل را به علت نااطاعتی و بت پرستی تنبیه کرد و حتی آن ها را به تبعید فرستاد. بنابراین، خدا تبعیض قائل نشد. در تبعید بود که قوم اسرائیل هرگز به بت پرستی رو نیاورد، بلکه به شریعت خداوند وفادار ماند.
اشاره های کتاب مقدس و کشفیات باستان شناسی بیانگر آن است که کنعان سرزمین بت پرست ها بود. آن ها نه فقط بسیار بی رحم بودند، بلکه به هنگام پرستش بت های شان، با حیوانات رابطه جنسی برقرار می کردند، زنان جوان، دختران، کودکان و حتی نوزادان را برای خدایان شان قربانی می کردند و در مقابل بت های خود به زنا و همجنس بازی می پرداختند. در نتیجه، خداوند کراهت داشت تا قوم برگزیده او در کنار این اقوام زندگی کنند. خداوند بارها به قوم اسرائیل هشدار داد که با این مردمان شرور ارتباط برقرار نکنند.
نکته جالب این است که کنعانیان درباره معجزات خدای اسرائیل در مصر و صحرای سینا کاملا اطلاع داشتند. خداوند، در طی سال های سرگردانی و توقف یهودیان در صحرای سینا، به کنعانیان فرصت داد تا به خود بیایند و توبه کنند. اما آن ها اعتنایی نکردند و به راه و روش گناه آلود خود ادامه دادند. در دوران یوشع، بر خلاف دستور خدا، قوم اسرائیل ساکنان شرور و بت پرست کنعان را کاملا نابود نکرد، بلکه حتی در مواردی با آن ها سازش نمود و نتیجه این اشتباه یهودیان را در کتاب داوران می بینیم. تاثیر منفی که بت پرست ها بر نسل های بعدی قوم اسرائیل گذاشتند، در عهد عتیق و تاریخ باستان به ثبت رسیده است. هنگامی که خدا به علت بت پرستی، یهودیان را ترک می کرد، قوم اسرائیل ضعیف می شد و تحت سلطه کنعانیان و دیگر اقوام بت پرست قرار می گرفت. آن قوم ها همواره از دشمنان قسم خورده اسرائیل بودند. به عبارت دیگر، دشمنی آن قوم ها و هم چنین انتقال فرهنگ بت پرستی و منحط اخلاقی شان، بارها و بارها قوم اسرائیل را به ضعف و انحراف کشاندند.
باید از مخالفان کتاب مقدس پرسید که آیا خودشان حاضر هستند با همسایگان خلافکار و افراد بزهکار در یک محله و کوچه زندگی کنند؟ آیا اجازه می دهند که فرزندشان با فرزندان چنین خانواده هایی دوست و هم بازی شود؟
با این توصیف، در کتاب یونس می خوانیم که ملوانان بت پرست و هم چنین اهالی شهر نینوا توبه کردند و خداوند از نابودی آن ها صرف نظر کرد. در ضمن، راحاب و خانواده اش که از ساکنان کنعان بودند، به خدای اسرائیل ایمان آوردند و از مرگ حتمی نجات یافتند. نام راحاب در نسب نامه مسیح موجود است. هم چنین در عهد جدید از راحاب به عنوان قهرمان ایمان یاد شده است (عبرانیان فصل یازدهم).
قوم اسرائیل می بایست در سرزمین کنعان اسکان می یافت تا از آن منطقه خدای حقیقی را به دنیای باستان معرفی نماید، اما وجود اقوام سرکش و شرور که حاضر به پذیرش خدای اسرائیل نبودند و علی رغم پیروزی ها و معجزاتی که خدا برای یهودیان انجام داد، به مخالفت و ستیز می پرداختند، مانع بزرگی برای نقشه خداوند بودند.
خداوند از خشونت استفاده کرد تا عدالت را اجرا کند و مانع از اشاعه بت پرستی، فساد اخلاق و نابودی نقشه نجات بشر توسط عیسی مسیح شود.
مطابق قوانین بینالمللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" در سایر صفحات فیس بوک و وب سایتها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است. خوانندگان عزیز، در صورت مشاهده تخلف، لطفا اطلاع دهید.
26 شهریور 1392
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
بسیاری بعد از خواندن عهد عتیق، به این نتیجه می رسند که خدا خشن و بی رحم است. مثلا در دوم پادشاهان ذکر شده که خداوند فرشته اش را فرستاد تا صد و هشتاد و پنج هزار سرباز آشوری را به قتل برساند. یا در کتاب یوشع خدا به قوم اسرائیل دستور داد تا ساکنان کنعان را قتل عام کند...
برای درک کتاب مقدس بایستی فصل های قبل و بعد از ماجرا و هم چنین تمام کتاب را به دقت مطالعه کرد. گاهی لازم است به باستان شناسی و فرهنگ دوران باستان رجوع کنیم تا اطلاعات بیشتری از جزئیات کسب کنیم.
اما بسیاری از مردم حوصله مطالعه دقیق و موشکافانه را ندارند. آن ها فقط سئوال می کنند که چرا خدا دستور قتل جمعی را صادر کرد؟ چه هدفی در این خشونت وجود داشت؟
نخست باید بدانیم که در دنیای خشن و بی رحمی زندگی می کنیم. بعد از نااطاعتی آدم و حوا از فرمان خدا، دنیا سقوط کرد و آغشته به گناه شد. متاسفانه آدم و حوا بعد از نافرمانی، به جای توبه و پشیمانی، تقصیر را به گردن یکدیگر انداختند. رفتار آنان از عذر خواهی، فروتنی و ندامت حکایت نمی کرد. در نتیجه، نسل های بعدی آنقدر از خدا دور شدند که به بت پرستی، جنایت و خشونت رو آوردند. بنابراین، خدا عامل خشونت نبود، بلکه جدایی انسان از خدا به واسطه اراده آزاد سبب شد تا خشونت جهان را فرا بگیرد.
در ابتدای خلقت، خدا انسان ها را خشن و وحشی خلق نکرد. بعد از رخنه گناه بود که قائن برادرش هابیل را کشت. امروزه اخبار رادیو و تلویزیون از جنگ، تجاوز، قتل، بی رحمی گزارش می دهند. در حالی که عده ای فکر می کنند خوردن غذا، انسان را نجس می کند، مسیح مشکل دنیا را در پرورش افکار منفی می دید. طبق نگرش مسیح، افکار منفی انسان را آلوده و منحرف می سازد. به عبارت دیگر، زندگی از افکار انسان شکل می گیرد و بر اطرافیان و جامعه تاثیر می گذارد.
نکته دیگر آن که ریشه اصلی خشونت در امور مالی، تربیت خانوادگی، آسیب های روانی نیست. وقتی روح انسان از خدا دور باشد، او به موجودی کاملا خودخواه، وحشی و بی رحم تبدیل می شود. بنابراین، ریشه اعمال خشونت آمیز در عدم ارتباط با خدا به وجود می آید.
حال این سئوال مطرح می شود که اگر عدم ارتباط با خدا علت اصلی خشونت است، چرا خدا به خشونت متوسل می گردد؟
اگر تاریخ و هم چنین کتاب دوم پادشاهان را به دقت بخوانیم، سپاهیان امپراطوری آشور شهرها و روستاهای زیادی رادر سرزمین های مختلف ویران کردند و عده زیادی از مردم را به قتل رساندند. اما خداوند برای قوم اسرائیل نقشه دیگری داشت. او می خواست تا این قوم، او را به مردم جهان معرفی کنند. مسیح بایستی در قوم خداترس یهود متولد می شد تا نقشه نجات انسان اجرا شود. اگر خدا از قوم اسرائیل در برابر سپاهیان بی رحم آشور حمایت نمی کرد، امروز مسیحیت (و هم چنین این مقاله) وجود نداشت. بی تردید، بدون مسیحیت من و شما به خشونت جامعه دامن می زدیم. شاید به یک گروه تروریستی یا تبهکار ملحق می شدیم. و یا وقتی دنیا برای ما غیر قابل تحمل می شد با تیراندازی به سوی مردم، به زندگی خود و دیگران خاتمه می دادیم.
سنخاریب، پادشاه آشور در پیامی به مردم اورشلیم، خدای قوم اسرائیل را ناتوان معرفی کرد. او پیش از حمله به سرزمین اسرائیل، خدایان زیادی را نابود کرده بود. پس پادشاه آشور به این نتیجه رسید که خدای اسرائیل هم چیزی مانند سایر بت های سنگی و چوبی سرزمین های دیگر است. شاید او تاریخ اسرائیل را مطالعه کرده بود، اما به آن اعتقاد و ایمان نداشت. در نظر او آن روایات، تاریخ واقعی نبودند بلکه فقط افسانه هایی از سرزمین یهود بودند. خداوند با قتل سپاهیان آشور ثابت کرد که تاریخ اسرائیل افسانه نبوده است.
مخالفان کتاب مقدس این سئوال را مطرح می کنند که چرا خدا که سرشار از رحمت و محبت است، به قوم اسرائیل دستور داد، تا ساکنان کنعان (سرزمینی که امروزه فلسطین و اسرائیل نامیده می شوند) را قتل عام کنند؟
اگر مخالفان با دقت کتاب مقدس را خوانده باشند، ابتدا درمی یابند که نسل اول قوم اسرائیل که شاهد عینی معجزات بزرگ خداوند در مصر و صحرای سینا بود، به علت گله و شکایت و کم ایمانی، اجازه نیافتند تا وارد سرزمین موعود شوند. از آن نسل فقط دو مرد وفادار به خدا یعنی یوشع و کالیب با خانواده شان به همراه نسل دوم وارد سرزمین کنعان شدند. حتی خود موسی نیز به علت نااطاعتی از ورود به کنعان منع شد. خداوند بارها و بارها در دوران عهد عتیق، قوم اسرائیل را به علت نااطاعتی و بت پرستی تنبیه کرد و حتی آن ها را به تبعید فرستاد. بنابراین، خدا تبعیض قائل نشد. در تبعید بود که قوم اسرائیل هرگز به بت پرستی رو نیاورد، بلکه به شریعت خداوند وفادار ماند.
اشاره های کتاب مقدس و کشفیات باستان شناسی بیانگر آن است که کنعان سرزمین بت پرست ها بود. آن ها نه فقط بسیار بی رحم بودند، بلکه به هنگام پرستش بت های شان، با حیوانات رابطه جنسی برقرار می کردند، زنان جوان، دختران، کودکان و حتی نوزادان را برای خدایان شان قربانی می کردند و در مقابل بت های خود به زنا و همجنس بازی می پرداختند. در نتیجه، خداوند کراهت داشت تا قوم برگزیده او در کنار این اقوام زندگی کنند. خداوند بارها به قوم اسرائیل هشدار داد که با این مردمان شرور ارتباط برقرار نکنند.
نکته جالب این است که کنعانیان درباره معجزات خدای اسرائیل در مصر و صحرای سینا کاملا اطلاع داشتند. خداوند، در طی سال های سرگردانی و توقف یهودیان در صحرای سینا، به کنعانیان فرصت داد تا به خود بیایند و توبه کنند. اما آن ها اعتنایی نکردند و به راه و روش گناه آلود خود ادامه دادند. در دوران یوشع، بر خلاف دستور خدا، قوم اسرائیل ساکنان شرور و بت پرست کنعان را کاملا نابود نکرد، بلکه حتی در مواردی با آن ها سازش نمود و نتیجه این اشتباه یهودیان را در کتاب داوران می بینیم. تاثیر منفی که بت پرست ها بر نسل های بعدی قوم اسرائیل گذاشتند، در عهد عتیق و تاریخ باستان به ثبت رسیده است. هنگامی که خدا به علت بت پرستی، یهودیان را ترک می کرد، قوم اسرائیل ضعیف می شد و تحت سلطه کنعانیان و دیگر اقوام بت پرست قرار می گرفت. آن قوم ها همواره از دشمنان قسم خورده اسرائیل بودند. به عبارت دیگر، دشمنی آن قوم ها و هم چنین انتقال فرهنگ بت پرستی و منحط اخلاقی شان، بارها و بارها قوم اسرائیل را به ضعف و انحراف کشاندند.
باید از مخالفان کتاب مقدس پرسید که آیا خودشان حاضر هستند با همسایگان خلافکار و افراد بزهکار در یک محله و کوچه زندگی کنند؟ آیا اجازه می دهند که فرزندشان با فرزندان چنین خانواده هایی دوست و هم بازی شود؟
با این توصیف، در کتاب یونس می خوانیم که ملوانان بت پرست و هم چنین اهالی شهر نینوا توبه کردند و خداوند از نابودی آن ها صرف نظر کرد. در ضمن، راحاب و خانواده اش که از ساکنان کنعان بودند، به خدای اسرائیل ایمان آوردند و از مرگ حتمی نجات یافتند. نام راحاب در نسب نامه مسیح موجود است. هم چنین در عهد جدید از راحاب به عنوان قهرمان ایمان یاد شده است (عبرانیان فصل یازدهم).
قوم اسرائیل می بایست در سرزمین کنعان اسکان می یافت تا از آن منطقه خدای حقیقی را به دنیای باستان معرفی نماید، اما وجود اقوام سرکش و شرور که حاضر به پذیرش خدای اسرائیل نبودند و علی رغم پیروزی ها و معجزاتی که خدا برای یهودیان انجام داد، به مخالفت و ستیز می پرداختند، مانع بزرگی برای نقشه خداوند بودند.
خداوند از خشونت استفاده کرد تا عدالت را اجرا کند و مانع از اشاعه بت پرستی، فساد اخلاق و نابودی نقشه نجات بشر توسط عیسی مسیح شود.
مطابق قوانین بینالمللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" در سایر صفحات فیس بوک و وب سایتها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است. خوانندگان عزیز، در صورت مشاهده تخلف، لطفا اطلاع دهید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر