۱۳۹۲ مرداد ۷, دوشنبه

یوحنا باب 21

یوحنا باب ۲۱
۳ شمعون پطرس به آنها گفت:« من می خواهم به ماهیگیری بروم.» آنها گفتند:« ما هم با تو می آئیم.» پس آنها براه افتاده سوار قایقی شدند. اما در آن شب چیزی صید نکردند. ۴ وقتی صبح شد، عیسی در ساحل ایستاده بود ولی شاگردان او را نشناختند. ۵ او به آنها گفت:« دوستان، چیزی گرفته اید؟» آنها جواب دادند:« خیر» ۶ عیسی به آنها گفت:« تور را به طرف راست قایق بیندازید، در آنجا ماهی خواهید یافت.» آنها همین کار را کردند و آنقدر ماهی گرفتند که نتوانستند تور را به داخل قایق بکشند. ۷ پس آن شاگردی که عیسی او را دوست می داشت به پطرس گفت:« این خداوند است!» وقتی شمعون پطرس که برهنه بود این را شنید لباسش را بخود پیچید و به داخل آب پرید. ۸ بقیه شاگردان با قایق بطرف خشکی آمدند و تور پر از ماهی را به دنبال خود می کشیدند زیرا از خشکی فقط یکصد متر دور بودند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر