۱۳۹۳ بهمن ۱۱, شنبه

نامه کشیش مسیحی از زندان رجائی شهر کرج به رئیس جمهور آمریکا

سعید عابدینی كشيش دربند ایرانی-آمریکایی با ارسال نامه ای از زندان رجائی شهر کرج، از دیدار هفته گذشته باراک اوباما با خانواده اش و از توجه ويژه رئیس جمهورامریکا به موضوع اسارت خويش در زندانهای جمهوری اسلامی قدردانی كرد.
به گزارش آژانس خبری مسیحیان ایران «محبت نیوز»، سعید عابدینی كشيش دربند ایرانی-آمریکایی با ارسال نامه ای از زندان رجائی شهر کرج، به دیدار هفته گذشته باراک اوباما با خانواده اش در ایالت آیداهو واکنش نشان داد و از توجه ويژه رئیس جمهورامریکا به موضوع اسارت خويش در زندانهای جمهوری اسلامی قدردانی كرد.
مركز آمريكايی حقوق و عدالت (ACLJ) اعلام كرد پس از ديدار حضوری پرزيدنت اوباما و خانواده سعيد عابدينی در شهر بويزی ايالت آيداهو، سعيد عابدينی در ملاقات با يكی از بستگانش اين نامه را که خطاب به پرزيدنت اوباما نوشته بود به او داد. در این نامه کشیش سعيد عابدينی ضمن قدر دانی از رئيس جمهور آمريكا، برای ساير مسيحيان تحت جفا در سراسر دنيا نیز دعا كرده است.
در همین حال، مسئول اجرايی (ACLJ) بر رايزنی هرچه بيشتر خود با كاخ سفيد، وزارت امورخارجه و سازمان ملل جهت آزادی سعيد عابدينی تأكيد كرد. سازمان (ACLJ) از زمان بازداشت سعيد عابدينی در سال ۲۰۱۲ تلاش بی پايانی را برای آزادی وی آغاز كرده است. متن نامه سعيد عابدينی كشيش دربند به شرح زير است:
آقای رئيس جمهور
"حضور شما در شهر محل زندگی من یعنی شهر بویزی ايالت آيداهو و دیدار حضوری با همسر و فرزندان خردسالم باعث دلگرمی و قوت قلب من شده است. در نبود من آنها بار سنگينی از رنج و محنت را بر دوش می كشند، حضور شما حتمن مقداری از اين رنج و غم را كاسته است. برای مهربانی کردن با جاكوب فرزند خردسال من و اینکه به او گفته اید که برای بازگرداندن من به خانه تا زمان جشن تولدش تلاش خواهید کرد.
می دانم به عنوان یک پدر رنج و غم دوری از فرزندان و همسر را درك می كنيد. از مراسم دعای خواهران و برادران مسيحيم آگاهم و اخبار محبت آنان را مي شنوم. اين ديدار باعث دلگرمی من ومايه دلگرمی و قوت قلب همه مسيحيان تحت ستم است. براستی هيچ چيز برای پيكر مسيح ارزشمندتر از آن نيست كه ببينيم خداوند چگونه زمام امور را در دست دارد. با اتحاد در دعا خداوند پيشاپيش و برتر از هر امريست.
قدردان همه اینها هستم آقای رئيس جمهور، به خاطر حمايت از من و خانواده ام، حمايت از هزاران مسیحی تحت جفا در سرتاسر اين كره خاكی، از درون اين ديوارهای بسته برای شما در دعا هستم، دعا می كنم تا راهبری و خرد خداوند همراه شما و ایالات متحده آمریکا باشد. خدا به کشور آمریکا، شما و خانواده شما برکت دهد.
سعید عابدینی، زندانی به خاطر ايمان به مسیح، کسی که خوشحال است عضوی از جامعه ایالات متحده آمریکا است. چون آمریکا جامعه ای است که ارزش ویژه ای برای آزادی همه مذهب و ادیان در سراسر دنیا قائل است.
زندان رجائی شهر، كرج، ايران
یادآور می شود سعید عابدینی، ۳۱ ساله و از نوکیشان مسیحی فارسی زبان مقیم امریکا است، وی سپتامبرسال ۲۰۱۲ (مهرماه ۱۳۹۱) برای دیدار بستگانش به ایران سفر کرد. جمهوری اسلامی مدعی است وی به تبلیغ آئین مسیحیت مشغول بوده، اتهامی که از سوی آقای عابدینی همواره رد میشود. او می گوید تنها فعالیت او در ایران تلاش برای تاسیس یک پرورشگاه تحت نظارت مقامات دولت ایران بوده است.
کشیش عابدینی در بهمن سال ۱۳۹۱ در داد گاهی به ریاست قاضی پیرعباسی به اتهام تشکیل کلیسای‌های خانگی به قصد برهم زدن امنیت ملی به هشت سال حبس تعزیری محکوم شد. این حکم توسط دادگاه تجدید نظر تائید و قطعی شد.
سعید در سال ٢٠٠٠ در ایران به مسیحیت گروید و در سال ٢٠٠٢ با همسرش نغمه، که تبعه امریکا است، آشنا شد. همسر سعید اکنون در خارج از ایران، برای آزادی همسرش و روشنگری از وضعیت دیگر زندانیان مسیحی در بند در تلاش است .
روز چهارشنبه اول بهمن ماه سال جاری پرزیدنت اوباما طی برنامه سفرش در ایالت آیداهو محل زندگی خانواده عابدینی با همسر و فرزندان سعید دیدار کرد و گفت که تمام تلاشش را برای آزادی او به کار می گیرد. پیشتر انتقاداتی از سوی مخالفان اوباما به خاطر عدم توجه و ذکر نام سعید عابدینی از سوی رئیس جمهور آمریکا شده بود.
.

یکی از سربازان به عیسی سیلی زد و گفت:"به کاهن اعظم این طور جواب می دهی؟" عیسی جواب داد:"اگر سخنی ناراست گفته ام، آن را ثابت کن. ولی اگر سخن من راست است، چرا سیلی می زنی؟" (یوحنا فصل 18 آیه 23) یک. بر طبق قوانین یهود، سئوال کردن از متهم توسط کاهن اعظم و سیلی زدن بر صورت متهم غیر قانونی بود. دو. یک سرباز حق نداشت سخنگوی دادگاه باشد. قضاوت به عهده دادگاه بود. سه. تردیدی نیست که سرباز درباره معجزات مسیح شنیده بود.او ساعتی قبل شاهد معجزه مسیح بود که چگونه عیسی، گوش زخمی یکی از سربازان را شفا داد. سرباز حتی می دانست مسیح به علت خشونت، شورش مسلحانه و فعالیت های سیاسی دستگیر نشده. اما هم چنان کورکورانه به مخالفت ادامه می داد. چهار. مخالفان مسیحیت وقتی با شواهد تاریخی، کشفیات باستان شناسی، دلایل منطقی مواجه می شوند و معجزات را در زندگی ایمانداران مسیحی می بینند، به ادبیات خشن و خشونت روی می آوردند. تهمت می زنند و بدین ترتیب می کوشند بر حقیقت سرپوش بگذارند. آن ها شواهد تاریخی و کشفیات باستان شناسی متعلق به دوران هخامنشیان را می پذیرند، ولی شواهد تاریخی و باستان شناسی کتاب مقدس را غیر واقعی و بی ارزش می انگارند.

۱۳۹۳ بهمن ۹, پنجشنبه

تثلیث (پدر، پسر، روح القدس) در عهد عتیق (دوران قبل از میلاد مسیح) بخش دوم


نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
مخالفان مسیحیت ادعا می کنند که در عهد عتیق به تثلیث هرگز اشاره ای نشده است. آن ها با استناد به چند آیه مدعی اند که عهد عتیق خدا را واحد معرفی کرده است. برای کسانی که بخش اول کتاب مقدس (عهد عتیق که شامل 39 کتاب است) نخوانده اند، چنین استنباط می کنند که پیروان مسیح (شاگردان و نیز پدران کلیسا در قرون اولیه میلادی) تثلیث را برای فریب و گمراهی مردم ابداع کرده اند! آیا عهد عتیق این اتهام مخالفان را تایید می کند؟
خدای پدر
در عهد عتیق، خدا به عنوان پدر معرفی می شود:
"آیا خداوند، پدر و مالک تو نیست؟" (تثنیه فصل 32 آیه 6)
"تو پدر من هستی، خدای من و صخره نجات من" (مزمور 89 آیه 26)
"نام او عجیب، مشیر، خدای قدیر، پدر جاودانی و سرور سلامتی خواهد بود" (اشعیاء فصل 9 آیه 6)
"تو پدر ما هستی! از ازل تا ابد پدر و نجات دهنده ما خواهی بود" (اشعیاء فصل 63 آیه 16)
"ای خداوند، تو پدر ما هستی. ما گل هستیم و تو کوزه گر. همه ما ساخته دست تو هستیم" (اشعیاء فصل 64 آیه 8)
"ای پدر، از زمان کودکی تو مرا دوست داشته ای، پس تا ابد بر من خشمگین نخواهی ماند!" (ارمیاء فصل 3 آیه 4)
"مایل بودم در این جا با فرزندانم ساکن شوم، انتظار داشتم مرا پدر صدا کنید" (ارمیاء فصل 3 آیه 19)
"اگر من پدر شما هستم، احترام من کجاست؟" (ملاکی فصل 1 آیه 6)
بنابراین، یهودیان عادت داشتند که عنوان "پدر" را به جای کلمه "خدا" به کار ببرند. آنان بر این باور بودند که رابطه فرزندی با خدا دارند و خدا پدر آن ها است.
خدای پسر
خدای پسر نیز در عهد عتیق یافت می شود:
نبوت درباره مسیح (خطاب به پادشاهان بت پرست):"پیش از این که پسرش خشمگین شود و شما را نابود کند، به پاهایش بیفتید و آن ها را بوسه زنید" (مزمور 2 آیه 12)
"آن کیست که آسمان و زمین را زیر پا می گذارد؟ آن کیست که حدود زمین را برقرار کرده است؟ نامش چیست و پسرش چه نام دارد؟ (امثال سلیمان فصل 30 آیه 4)
"وجودی شبیه انسان (پسر انسان) دیدم. به او اقتدار، جلال و قدرت سلطنت داده شد تا همه قوم ها از هر زبان و نژاد او را خدمت کنند. قدرت او ابدی و سلطنتش بی زوال است" (دانیال فصل 7 آیات 13- 14). یهودیان می دانند که اصطلاح "پسر انسان" معنایی فراتر از اشاره به یک انسان عادی دارد. عیسی از این آیه برای اشاره به خودش استفاده کرد (لوقا فصل 21 آیه 27 و یوحنا فصل 1 آیه 51).
مسیح به هنگام محاکمه اش به کاهن اعظم یهودیان گفت:"یک روز مرا خواهید دید که در دست راست خدا نشسته ام و بر ابرهای آسمان به زمین برمی گردم." ناگهان کاهن اعظم لباس خود را درید و فریاد زد:"کفر گفت! کفر گفت!" (متی فصل 26 آیات 64- 66). طبق شریعت، کاهن اعظم اجازه نداشت جامه خود را به هنگام مشکلات شخصی بدرد. اما زمانی که بر مسند قضاوت می نشست و متهم در حضورش کفری هولناک بر زبان می راند، مطابق عرف باید جامه خود را به نشانه انزجار می درید.
داود پادشاه چنین نوشت:"خداوند به خداوند من گفت:"به دست راست من بنشین و من دشمنانت را به زیر پایت خواهم افکند" (مزمور 110 آیه 1).
خدای روح القدس
سومین شخصیت تثلیث، روح القدس می باشد که آیات زیادی در عهد عتیق به آن اختصاص دارد. به عنوان مثال:
"روح خدا روی توده های تاریک بخار حرکت می کرد" (پیدایش فصل 1 آیه 2)
"روح من همیشه در انسان باقی نخواهد ماند" (پیدایش فصل 6 آیه 3)
"بصل ئیل را از روح خدا پر ساخته" (خروج فصل 35 آیه 31)
"از روحی که بر تو قرار دارد، گرفته و بر آنان نیز خواهم نهاد" (اعداد فصل 11 آیه 17)
"روح خداوند بر عتنی ئیل قرار گرفت و او اسرائیل را رهبری کرد" (داوران فصل 3 آیه 10)
"روح خداوند بر جدعون قرار گرفت" (داوران فصل 6 آیه 34)
"روح خدا بر یفتاح قرار گرفت" (داوران فصل 11 آیه 29)
"روح خداوند بر تو خواهد آمد و تو نیز با آنان نبوت خواهی کرد" (اول سموئیل فصل 10 آیه 6)
"روح خدا بر داود نازل شد و از آن روز به بعد بر او قرار گرفت" (اول سموئیل فصل 16 آیه 13)
"روح خداوند توسط من سخن گفت و کلام او بر زبانم جاری شد" (دوم سموئیل فصل 23 آیه 2)
"می ترسم به محض این که از پیش تو بروم، روح خداوند تو را از این جا بردارد و به به جای دیگر ببرد" (اول پادشاهان فصل 18 آیه 12)
"روح مهربان خود را فرستادی تا آن ها را تعلیم دهد" (نحمیا فصل 9 آیه 20)
"توسط روح خود از طریق انبیا به آن ها هشدار دادی" (نحمیا فصل 9 آیه 30)
"روح خدا مرا آفرید" (ایوب فصل 33 آیه 4)
"روح مقدس خود را از من مگیر" (مزمور فصل 51 آیه 11)
"روح مهربان تو مرا به راه راست هدایت نماید" (مزمور 143 آیه 10)
"آن ها نافرمانی کرده و روح مقدس او را محزون کردند" (اشعیاء فصل 63 آیه 10)
قوم سرکش اسرائیل فریاد برآوردند:"کجاست آن خدایی که روح القدس خود را به میان قومش فرستاد؟" (اشعیاء فصل 63 آیه 11)
"روح خداوند به آن ها آرامش داده بود" (اشعیاء فصل 63 آیه 14)
"روح خدا مرا نزد یهودیان تبعیدی برد" (حزقیال فصل 3 آیه 14)
"روح خدا داخل من شد و مرا از زمین بلند کرد" (حزقیال فصل 3 آیه 24)
"روح خود را بر همه مردم خواهم ریخت" (یوئیل فصل 2 آیه 28)
"من از قدرت روح خداوند پر شدم" (میکاه فصل 3 آیه 8)
"وعده دادم که روح من در میان شما می ماند، پس ترسان نباشید" (حجی فصل 2 آیه 5)
خداوند گفت:"نه به قدرت، نه به قوت، بلکه به روح من. هر چند ضعیف و ناتوان باشید، ولی به یاری روح من موفق خواهید شد" (زکریا فصل 4 آیه 6)
"دل های خود را مثل سنگ سخت کردند و نخواستند دستوراتی را که من با روح خود توسط انبیاء گذاشته و به آنان داده بودم، بشنوند" (زکریا فصل 7 آیه 12)

۱۳۹۳ بهمن ۸, چهارشنبه

تثلیث (پدر، پسر، روح القدس) در عهد عتیق (دوران قبل از میلاد مسیح) بخش اول


نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
مقدمه
ملحدها می گویند که خدا وجود ندارد، چون هرگز به جهان نیامده است و خود را نشان نداده. آن ها برای تایید ادعای خود می گویند حتی ادیان دیگر هم تصدیق می کنند که خدا به میان انسان ها نیامده است. در حالی که نگرش مسیحیت این است که خدا به شباهت انسان درآمد.
آیا می توان به خدایی اعتقاد داشت که جسم و انسان را می آفریند، اما نمی خواهد به میان آدم ها بیاید؟ مثل آن که پدر ما حاضر نیست به خانه بیاید، اما به ما می گوید که من مهربان هستم! به شما پول می دهم، نماینده ام را می فرستم، اما به میان اعضای خانواده نمی آیم! نماینده، سخنگوی من است و حتی جانش را برای حفاظت و مراقبت از شما فدا می کند! آیا شما این شخص را پدر مهربان می نامید؟
ادیان می گویند:"خدا مهربان است". اما نگرش مسیحیت این است که خدا آنقدر انسان ها را دوست داشت، که به شباهت بشر درآمد (یوحنا فصل 3 آیه 16). اگر عالم هستی مانند قطره ای آب در برابر اقیانوس بیکران خداوند است، پس محبت او محدودیت ندارد. چگونه خدا می تواند به انسان درس فروتنی دهد، در حالی که خودش نمی خواهد فروتن شود؟ چگونه خدا می خواهد درس ایثار و فداکاری دهد، در حالی که حاضر نیست به میان انسان ها بیاید؟
برای خدا فرستادن انبیا بسیار بسیار آسان است. اما آمدنش به میان انسان ها، نشان می دهد که او عاشق انسان ها است. او به این جهان آمد تا به ما بگوید چقدر به انسان علاقه دارد. او با حضور فیزیکی در میان انسان ها، الگوی واقعی محبت را تعیین کرد. بنابراین، بر خلاف ادعای ملحدها، خدا مغرور و متکبر نیست. اگر به وجود خدا اعتقاد داشته باشید، تصور معجزه غیرممکن نیست. کسانی که فقط به خدا اعتقاد دارند می گویند:"دشوار است که باور کنیم انسانی بتواند خدا شود". پاسخ مسیحیان این است:"اما می توانیم باور کنیم که خدا می تواند انسان شود". خدا قادر مطلق است و می تواند معجزه کند.
تثلیث در عهد عتیق
مخالفان مسیحیت ادعا می کنند که در عهد عتیق به تثلیث هرگز اشاره ای نشده است. آن ها با استناد به چند آیه مدعی اند که عهد عتیق خدا را واحد معرفی کرده است. برای کسانی که بخش اول کتاب مقدس (عهد عتیق که شامل 39 کتاب است) نخوانده اند، چنین استنباط می کنند که پیروان مسیح (شاگردان و نیز پدران کلیسا در قرون اولیه میلادی) تثلیث را برای فریب و گمراهی مردم ابداع کرده اند! آیا عهد عتیق این اتهام مخالفان را تایید می کند؟
مخالفان می گویند که برای مثال تثنیه فصل 6 آیه 4 با آموزه مسیح خداوند در تضاد است:"ای اسرائیل بشنو، یهوه خدای ما، یهوه واحد است."
یک. واژه عبری "واحد" به معنای تعدد و انبوه نیز می باشد. این واژه در آیات زیر استفاده شده:
"به این سبب است که مرد از پدر و مادر خود جدا می شود و به همسر خود می پیوندد و از آن پس، آن دو یکی (واژه واحد) می شوند" (پیدایش فصل 2 آیه 24).
"در آن روزگار، همه مردم جهان به یک (واژه واحد) زبان سخن می گفتند" (پیدایش فصل 11 آیه 1).
"آنگاه دختران خود را به شما خواهیم داد و دختران شما را برای خود خواهیم گرفت و در بین شما ساکن شده، یک (واژه واحد) قوم خواهیم بود" (پیدایش فصل 34 آیه 16).
"موسی بازگشت و قوانین و دستورات خداوند را به قوم اسرائیل گفت. تمام مردم یک (واژه واحد) صدا گفتند:"هرچه خداوند فرموده است، انجام خواهیم داد" (خروج فصل 24 آیه 3).
"آن ها به جایی رسیدند که امروزه به دره اشکول معروف است و در آن جا یک ( واژه واحد) خوشه انگور چیدند و با خود آوردند. این خوشه به قدری بزرگ بود که آن را به چوبی آویخته، آن را دو نفر حمل می کردند" (اعداد فصل 13 آیه 23).
"پس جمعا (واژه واحد) 42،360 نفر به سرزمین یهودا بازگشتند" (عزرا فصل 2 آیه 64).
دو. در عهد عتیق لغت عبری برای خدا، "الوهیم" است. الوهیم به معنی قادر و امین است. الوهیم اسم جمع است و در صورتی که به وحدت خدا اشاره کند، یک فعل مفرد به آن اضافه می شود. در زمان نگارش تورات، خدایان کوچک و بزرگ امت هایی که در اطراف قوم یهود ساکن بودند، وجود داشتند. بنابراین، دیدگاه کتاب پیدایش بر وحدت و یگانگی خداوند است. به جای خدایان فقط یک خدا وجود دارد. او که قادر مطلق است، فرمان داد و جهان هستی یافت. با این توصیف، موسی با استفاده از واژه الوهیم به تثلیث یا سه شخصیت در ذات الهی به روشنی شهادت داد:"در آغاز، هنگامی که خدا (واژه الوهیم) آسمان ها و زمین را آفرید" (پیدایش فصل 1 آیه 1). در عهد عتیق، واژه "الوهیم" 2607 بار برای خداوند به کار برده شده است.
واژه "الوهیم" به معنی خدایان است. به این مثال توجه کنید:"من خداوند (الوهیم) تو هستم. تو را خدایان (الوهیم) دیگر غیر از من نباشد" (خروج فصل 20 آیات 2- 3).

* وقتی موقعیت گناه کردن پیش می آید و به حرمت حضور خداوند از آن چشم پوشی میکنیم ؛ در واقع قربانی زنده برای خداوند گشته ایم !!! آمین

۱۳۹۳ بهمن ۷, سه‌شنبه

ادیان می گویند:"خدا مهربان است". اما نگرش مسیحیت این است که خدا آنقدر انسان ها را دوست داشت، که به شباهت بشر درآمد (یوحنا فصل 3 آیه 16). مخالفان مسیحیت می گویند که خدا هرگز به شباهت انسان درنیامده! اگر عالم هستی مانند قطره ای آب در برابر اقیانوس بیکران خداوند است، پس محبت او محدودیت ندارد. چگونه خدا می تواند به انسان درس فروتنی دهد، در حالی که خودش نمی خواهد فروتن شود؟ چگونه خدا می خواهد درس ایثار و فداکاری دهد، در حالی که حاضر نیست به میان انسان ها بیاید؟ خداوند که جسم را آفریده، آیا نمی تواند جسم بپوشد و در میان انسان ها ظاهر شود؟

* ما ایرانیها اگر یه دکتر بریم و جواب بگیریم و خوب بشیم ، به هر کس برسیم و یا به هر بیمار برسیم آدرس اون دکتر رو بهش میدیم ! ما ایرانیها اگر یه رستوران بریم و غذای خوب بخوریم ، هر جا که حرفی از غذا و رستوران زده بشه آدرس اونجا رو میدیم ! خدا ، ما ایرانیها رو اصلا مبلغ و مبشر خلق کرده !!! چون می دونسته که وقتی خودشو و محبت و نجاتشو بشناسیم ، شاگردای امین و وفاداری براش خواهیم شد ... آمین ؟؟؟؟؟؟؟

۱۳۹۳ بهمن ۶, دوشنبه

سیاستمدار‌ بلژیکی « قرآن» را منبع تمام شرهای جهان معرفی کرد

سیاستمدار بلژیکی در جلسه پارلمان این کشور با در دست گرفتن کتاب «قرآن» مسلمانان، آن را منبع تمام شرهای جهان معرفی کرد.
به گزارش « محبت نیوز» ، سخنان «فیلیپ دوینتر» یکی از رهبران راست افراطی در بلژیک، در کرسی پارلمان در مورد قرآن مباحثات جدیدی بر انگیخت.
به فیلیپ دوینتر در نشست پارلمان بلژیک در مورد مساجد و رادیکال شدن برای پرسیدن سوال از «ژان ژامبون» وزیر کشور بلژیک پای کرسی رفت.
وی که در حین سخنانش قرآن  را به هوا بلند کرد گفت: علت بسیاری از بدی‌ها و منشا تمامی بدی‌ها !
دوینتر با بیان این مطلب که اجازه قتل انسان‌ها نیز در قرآن صادر شده است گفت: " نباید بلژیک برای مساجد منبع مالی تامین کرده و امام جمعه‌ها را در این مساجد بکار گمارد."
به نقل از ابنا، ژان ژامبون وزیر کشور بلژیک نیز ضمن محکوم ساختن سخنان دوینتر اعلام داشت: شما کتابی را که بسیاری از مردم این کشور به آن ارج نهاده و حتی آن را مقدس می‌شمارد، به هوا بلند کرده و به تمامی این جامعه توهین می‌کنید.
وزیر کشور بلژیک ضمن اشاره به وجود عناصر رادیکال در بین مسلمانان در بلژیک تاکید کرد: ما خواهان مبارزه با این عناصر هستیم ولی تصویب ادعاهای دوینتر در مورد اسلام غیر ممکن است.
«ولی یوکسل» نماینده پارلمانی ترک تبار در مجلس بلژیک نیز اعلام داشت که شاهد رفتار بسیار زشتی بر علیه اسلام در پارلمان بلژیک شده است.

.

* هیچ چیزی در این دنیا وجود ندارد تا بتواند برابری کند با شادی که در پری روح القدس حاصل میشود !!! ((((((( آمین )))))))

۱۳۹۳ بهمن ۴, شنبه

رنجنامه ابراهیم فیروزی نوکیش مسیحی در زندان رجایی شهر کرج

مطالبی که در زیر می‌ایند نه فقط بی‌عدالتی است که در حق من روا داشته شده و می‌شود، بلکه بیان گوشه‌ای از جفاهایی است که در حق نو کیشان مسیحی و گاهی ارامنه در جمهوری اسلامی ایران کرده می‌شود.

« محبت نیوز»  -  ابراهیم فیروزی نوکیش مسیحی که هم اکنون در زندان رجایی شهر کرج بسر می‌برد طی نامه‌ای می‌نویسد: «نوکیشان مسیحی افرادی هستند که تصمیم گرفته‌اند زندگیشان را در ایمان مسیح سپری کنند، که این تصمیم فردی کاملن مطابق با اصل ۲۲ قانون اساسی جمهوری اسلامی و اصل ۱۸ میثاق حقوق بشر می‌باشد؛ اما کسانی که خواسته‌اند در ایران از این حق قانونیشان استفاده نمایند و مطابق اصل ۱۹ میثاق حقوق بشر خواهان ابراز عقایدشان به مسیحیت می‌باشند و نباید بر طبق اصل نوزده و حمایت قانون، ترسی از ابراز عقیده داشته باشند؛ این در حالی است که وزارت اطلاعات آن‌ها را به خاطر استفاده از حقوق قانونیشان بازداشت می‌نماید و حق ابراز عقیده و دادن آموزش اعتقادات مسیحی و گرفتن آموزش در زمینه اعتقادیشان که مطابق با اصل سیزده قانون اساسی جمهوری اسلامی می‌باشد به بهانهٔ مبارزه با فرقه‌گری منع می‌نمایند و آن‌ها را متهم به براندازی نرم از طریق ترویج مسیحیت می‌نمایند.»
متن کامل این نامه که برای انتشار در اختیار گزارشگران مجموعه فعالان حقوق بشر قرار گرفته است در زیر می‌آید:
نوکیشان مسیحی افرادی هستند که تصمیم گرفته‌اند زندگیشان را در ایمان مسیح سپری کنند، که این تصمیم فردی کاملن مطابق با اصل ۲۲ قانون اساسی جمهوری اسلامی و اصل ۱۸ میثاق حقوق بشر می‌باشد؛ اما کسانی که خواسته‌اند در ایران از این حق قانونیشان استفاده نمایند و مطابق اصل ۱۹ میثاق حقوق بشر خواهان ابراز عقایدشان به مسیحیت می‌باشند و نباید بر طبق اصل نوزده و حمایت قانون، ترسی از ابراز عقیده داشته باشند؛ این در حالی است که وزارت اطلاعات آن‌ها را به خاطر استفاده از حقوق قانونیشان بازداشت می‌نماید و حق ابراز عقیده و دادن آموزش اعتقادات مسیحی و گرفتن آموزش در زمینه اعتقادیشان که مطابق با اصل سیزده قانون اساسی جمهوری اسلامی می‌باشد به بهانهٔ مبارزه با فرقه‌گری منع می‌نمایند و آن‌ها را متهم به براندازی نرم از طریق ترویج مسیحیت می‌نمایند.
من که تا کنون ۳ بار به خاطر اعتراف به مسیحی بودنم و استفاده از حقوق قانونی مندرج در ستور بالا در دادگاه انقلاب محاکمه شده‌ام، به مواردی اشاره خواهم نمود که کوچک‌ترین اغراق یا سیاه نمایی در آن نخواهد بود. زیرا معتقدم آنچه که بر سر نو کیشان مسیحی در ایران می‌گذرد به اندازه‌ای قابل توجه است که نیازی به اغراق یا دروغ‌پردازی نمی‌باشد.
مطالب زیر از سال ۱۳۸۸ الی ۱۳۹۳ رخ داده است:
اولین مواجه من با دستگاه امنیتی به سال ۸۸ بازمی‌گردد که من را به ساختمان ستادشان در رباط‌ کریم احضار نمودن. در آنجا به مسیحی بودنم اعتراف کردم و چند روز بعد در ستاد کرج مجدد به صورت کتبی به شکلی محترمانه بازجویی شدم. آن روز نتوانستند مرا به کنار گذاشتن عقایدم متقاعد کنند و هشدار دادن که اگر در بازداشت‌هایشان نو کیشان اسمی از من ببرند خدا به فریادم برسد. همچنان زندگی عادیم را در کنار عقاید مسیحیم سپری می‌کردم و با دوستان نوکیشم رابطه داشته و از اعتقادات دینیمان گفتگو می‌کردیم، تا اینکه صبح روز ۲۰ دی ماه ۱۳۸۹ چندتن از مأموران اطلاعات با ارائه حکم قضای محترمانه به گشتن منزل شخصیم پرداختند و لوازم کامپیوتری و کتابهای دینی‌ام را توقیف کردند و خودم را برای بازجویی به ستاد رباط‌ کریم بردند. چند ساعتی به بازجویی سپری شد و در ‌‌نهایت آخر شب مرا به منزل فرستادند و دو روز بعد طی تماس تلفنی به دادگاه انقلاب رباط ‌کریم رفته و حکم بازداشت موقتم صادرشده و به اندرز‌گاه ۸ زندان رجایی شهر منتقل شدم.
بازجویی‌های فشرده دو هفته ادامه داشت و خلاصه‌اش این بود که اگر مسلمان شوی آزادت می‌کنیم در غیر این صورت زندانی خواهی شد. اتهامات وارده در پرونده اولم به شماره ۹۰۰۷۴۳ تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی و توهین به مقدسات بود که از توهین به مقدسات تبرئه و علارغم دفاع کاملم به ۵ ماه حبس تعزیری و ۵ ماه حبس تعلیقی به اتهام تبلیغ علیه نظام محکوم شدم. زیرا ادعای وزارت اطلاعات این است که ایرانیان به علت سرخوردگی از حکومت اسلامی به سوی مسیحیت گرایش پیدا می‌کنند. لیکن این در حالی است که به گفته خود نو کیشان آزاد، چون سبک زندگی انجیل را دوست دارند مسیحی می‌شوند. در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۳۹۰ از این پرونده آزاد شدم.
از آن رو که من همچنان مسیحی بودم به داشتن ارتباط با هم‌کیشانم ادامه دادم و وزارت اطلاعات نیز از زندگیم گزارش کتبی درخواست می‌کرد.
مطابق اصول قانونی که در بالا ذکرش رفت تصمیم به راه‌اندازی سایت آموزش الهیات مسیحی نمودم که در تاریخ ۱۸ اسفند ماه ۹۱ در محل کارم مجدد بازداشت‌شده و به زندان اوین منتقل شدم.
بازجویی‌ها خوشبختانه با احترام کامل انجام شد اما خاسته‌هایی که مأمورین داشتند بر خلاف قوانین مکتوب می‌بود. به طور مثال حق ایجاد سایت آموزشی الهیات مسیحی و تحصیل الهیات به منظور کشیش شدن را به من نمی‌دادند و به طور مستقیم گفتند: «فکر نکن که اگر مسیحی شده‌ای به تو این اجازه را می‌دهیم که کشیش هم بشوی.»
بازجویی‌ها در این پرونده دوم به شماره ۹۲۱۲۷۳ در تاریخ ۲۸ اسفند ماه ۹۱ به اتمام رسید و به اتهام تبلیغ علیه نظام به بند ۳۵۰ منتقل شدم. در اردیبهشت‌ماه ۹۲ با قید وثیقه آزاد شدم. دو ماه بعد جلسه دادگاه برگزار شد. پس از قرایت کیفرخواست و رد اتهامات از طرف بنده به دستور قاضی وقت دو نفر به نمایندگی از وزارت اطلاعات در دادگاه حاضر شدند تا از کیفرخواست دفاع کنند.
پس از یک ساعت گفتگوی مسالمت‌آمیز و آوردن دلایل مستند برای بی‌گناهیم و رد کیفرخواست توسط قاضی نماینده وزارت اطلاعات رو به من چنین اعتراف نمود: «آقای فیروزی وقتی ما قانون نمی‌توانیم شما را به علت مسیحی شدن محاکمه نماییم باید چه کارکنیم؟»
این اعتراف از جانب نماینده وزارت اطلاعات در مقابل قاضی تعمق برانگیز بود و من سکوت کردم. پس از آنکه قاضی مدارک و دلایل کافی برای محکوم کردنم نداشت برای تحریک من به فحاشی پرداخت و خطاب به نماینده وزارت گفت: «برای این‌ها نیازی به تشکیل پرونده و دادگاه نیست، خودتان با یک گلوله کار را تمام کنید.»
به عبارت دیگر قاضی به شکل شفاهی دستور قتل مرا بدون محاکمه صادر کرد. دو ماه بعد حکم دومم به شماره پرونده ۹۲۱۲۷۳ به اتهام تبلیغ علیه نظام به درب منزلم ارسال شد و قاضی به خاطر داشتن سایت آموزشی دینی و برگزاری کلاسهای آموزش الهیات مسیحی برای هم‌کیشانم مرا به ۱ سال حبس و ۲ سال تعبید به شهرستان سرباز واقع در استان سیستان و بلوچستان محکوم نمود. در صورتی که در حکم مندرج است که بنده مخالفتی با حکومت اسلامی ندارم اما قاضی به استناد به علم قاضی چنین حکمی را صادر نموده بود. می‌دانستم اعتراض چنین حکم سفارشی تأثیری ندارد. یک هفته را برای سرو سامان دادن به کار‌هایم اختصاص دادم و قصد داشتم پس از یک هفته خودم را به زندان معرفی کنم. آخر هفته برای خداحافظی از دوستم به ملک شخصیش در کرج رفتم و از دوست ارمنی‌ام نیز خواهش کردم به آنجا بیاید.
مدت کوتاهی از حضورمان نگذشته بود که مأمورین وزارت اطلاعات بدون ارائه حکم قضایی وارد شدند. کتاب‌ها و کامپیوتر‌ها را توقیف نمودند و شروع به توهین کردند. در هنگام انتقالمان به اندرزگاه ۸ زندان رجایی شهر به من گفتنند: «اگر ۱۰۰ بار هم با دوستانت جمع شوی باز هم بازداشتت می‌کنیم. ما اجازه نمی‌دهیم شما نوکیشان رسمیت پیدا کنید یا پس از افزایش جمعیتتان از حکومت تقاضای نماینده در مجلس شورای اسلامی می‌کنید، ما به شما رسمیت نمی‌دهیم.»
بدین شکل بازداشت و پرونده سازی سومم به تاریخ ۲۵ شهریور ماه ۹۲ اتفاق افتاد. در شب اول بازجویی با توسل به زور و تهدید و شکنجه سعی در گرفتن اعترافاتی داشتند که خودشان می‌خواستند و وقتی با مقاومت من روبرو شدند، چهار روز را بدون بازجویی و تفهیم اتهام در زندان رجایی شهر سپری نمودم.
از آنجا من و دوست ارمنی‌ام را به بند ۲۴۰ اوین منتقل کرده و این بار بازجویی‌ها با تهدید و توهین و تفتیش عقاید و گرفتن اعتراف اجباری همراه بود. در اصل سعی داشتند با استفاده از دو پرونده قبلی‌ام پرونده‌سازی جدیدی نمایند که به گفته بازپرس شعبه ۶ دادسرای مقدس آقای اسدی جرمم را افزایش دهند. اما من برای ۲ پرونده قبلی‌ام محاکمه و حکم قطعی گرفته بودم. دو ماه نیز در بند ۲۰۹ بازجویی‌ها ادامه داشت که در ‌‌نهایت در تاریخ ۱۲ آبان ماه ۹۲ به بند ۳۵۰ منتقل شدم. در وضعیت قضایی پرونده‌سازی سومم شماره پرونده‌ای درج نشده است و صرفا با استعلام از شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران مربوط به قاضی مقیسه مدت ۱۷ ماه هست که بدون محاکمه در بازداشت به سر می‌برم و قاضی نیز اجازه نمی‌دهد با قید وثیقه آزاد شوم.
آنچه که خواندید نه فقط برای من، بلکه روندی است که برای اغلب مسیحیان نو کیش در ایران وجود دارد. درحالی‌که حکومت ایران به قوانین مکتوب و پذیرفته شده خودش نیز در قبال اقلیت‌های دینی پایبند نمی‌باشد.
به امید روزی که هیچ انسانی به خاطر عقایدش چه مسلمان، چه مسیحی، چه زرتشتی و یا سایر ادیان به خاطر بازی‌های سیاسی حکومت‌هایشان در زندان نباشند.
.

* اگر بارها و بارها ضربه خوده ای و هنوز در ایمانت به مسیح خداوند استوار هستی ، بدان که اینک نهال نبوده و تنومند گشته ایی !!! آمین

۱۳۹۳ بهمن ۳, جمعه

منظور مسیح از "بگذار مردگان، مردگان خود را دفن کنند" چه بود؟ (متی فصل هشتم آیه بیست و دوم)


نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
عیسی همیشه با کسانی که می خواستند او را پیروی کنند، بی پرده و صریح سخن می گفت. او به آن ها خاطرنشان می کرد که بهایی را که باید بپردازند، در نظر داشته باشند و هر نوع شرط و شروطی را برای پیروی او کنار بگذارند. مسیح خواستار وفاداری کامل بود.
شخصی تمایل خود را برای پیروی مسیح بیان کرد، با این شرط که "اجازه بفرمایید تا زمان فوت پدرم بمانم، وقتی او مرد و او را دفن کردم، خواهم آمد تا شما را پیروی نمایم" (متی فصل هشتم آیه بیست و یکم). شاید پدر او هنوز نمرده بود و آن شخص می خواست به خانه برود و میراث خود را دریافت کند.
عیسی فرمود:"بگذار مردگان، مردگان خود را دفن کنند" (آیه بیست و دوم).
مسیح از مرگ جسمانی سخن نگفت، بلکه اشاره او به کسانی بود که از لحاظ روحانی مرده بودند. پولس خطاب به ایمانداران کلیسای افسس نوشت:"روزگاری شما نیز به علت خطایا و گناهان تان، زیر لعنت خدا قرار داشتید و محکوم به مرگ ابدی بودید" (افسسسیان فصل دوم آیه اول). در گذشته ما از لحاظ روحانی مرده و از خدا دور افتاده بودیم. گناهان ما، منشاء جدایی ما از خدا بود. جدایی از خدا، چیزی به غیر از مرگ روحانی نمی باشد.
در لوقا فصل نهم آیه پنجاه و نهم عیسی از آن مرد درخواست کرد که او را پیروی کند. آن شخص پذیرفت، اما خواست که این کار را به پس از مرگ پدرش موکول کند. پاسخ مسیح در انجیل متی (بگذار مردگان، مردگان خود را دفن کنند) به جایگاه روحانی خانواده مرد اشاره می کند. از این آیه درمی یابیم که خانواده آن مرد، ایماندار نبودند. به عبارت دیگر، مسیح به آن مرد گفت که خانواده ات (خواهران و برادران او) که از لحاظ روحانی مرده اند، باید به امور کفن و دفن رسیدگی کنند. کسانی که از لحاظ روحانی زنده اند و برای شاگردی فرا خوانده شده اند، باید ابتدا کار ملکوت خدا را انجام دهند.
عیسی در این جا تعلیم نمی دهد که شاگردان نباید والدین خود را احترام و خدمت کنند. معمولا این امکان وجود دارد که هم از عیسی پیروی کنیم و هم مسئولیت خود را در قبال خانواده مان به جا آوریم. اما زمانی هست که نمی توانیم هم زمان دو کار را انجام دهیم، در نتیجه باید عیسی را نسبت به خانواده مان در الویت قرار دهیم. بهترین های خود را وقف آنچه ماندگار است، کنیم. ایمانداران مسیحی برای وقف کامل، و نه تعهد سطحی فرا خوانده شده اند.

* حکمت الهی ، طلب کردنی است ؛ نه کسب کردنی !!! آمین

۱۳۹۳ بهمن ۲, پنجشنبه

ادعای مخالفان مسیحیت: چگونه مسیح می تواند خدا باشد، در حالی که کتاب مقدس می فرماید که خدا نمی تواند انسان شود؟ (بخش اول)


نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
عنوان این مقاله در واقع پرسش غلط و فریبنده منتقدان است. کسانی که متن کتاب مقدس را هرگز نخوانده اند. در هیچ جای کتاب مقدس نمی خوانیم که خداوند ادعا کرده که "خدا نمی تواند انسان شود"، بلکه بارها ذکر شده که "خدا مانند انسان نیست" که در این حالت، معنای کاملا متفاوتی را ارائه می دهد. در کتاب مقدس می خوانیم:
"خدا، انسان نیست که دروغ بگوید. او مثل انسان نیست که تغییر فکر دهد" (اعداد فصل 23 آیه 19).
"خدا دروغ نمی گوید و قصدش را عوض نمی کند. چون او انسان نیست که فکرش را تغییر دهد" (اول سموئیل فصل 15 آیه 29).
"من خدا هستم، نه انسان. من خدایی مقدس هستم و در میان شما ساکنم" (هوشع فصل 11 آیه 9).
اگر عهد عتیق (یا به اصطلاح غلط مردم: "تورات"/ پنج کتاب موسی تورات نامیده می شود و اسامی تقسیم بندی مابقی کتاب های عهد عتیق متفاوت است) را مطالعه کنیم، در می یابیم که قبل از تجسم مسیح و شروع خدمت او، موارد متعدد ظهور مسیح در عهد عتیق، ازلی بودن او را ثابت کرد. به عنوان مثال، آدم و حوا صدای خداوند را که در باغ عدن راه می رفت، شنیدند (پیدایش فصل 3 آیه 8). مسیح در زمان ساخت برج بابل بر روی زمین حضور یافت (پیدایش فصل 11 آیه 5)، خداوند به ابراهیم (پیدایش فصل 17 آیه اول و فصل 18 آیه اول) و هم چنین به یعقوب (پیدایش فصل 32 آیه اول) و موسی (خروج فصل 3 آیه 2) ظاهر شد. او به شباهت انسان درآمد و خود را به ابراهیم و یعقوب ظاهر نمود. به عبارت دیگر، خداوند به طور خاص در عیسی مسیح (شخصیت دوم تثلیث) خود را مکشوف کرد.
در پیدایش فصل 18 به وضوح می خوانیم:"هنگامی که ابراهیم در بلوطستان ممری سکونت داشت، خداوند بار دیگر بر او ظاهر شد. شرح واقعه چنین است: ابراهیم بر در خیمه خود نشسته بود که ناگهان متوجه شد سه مرد به طرف او می آیند... یکی از مهمانان گفت:"سال بعد در چنین زمانی همسرت ساره خواهد زایید". ساره در دل خود خندید. خداوند به ابراهیم گفت:"چرا ساره خندید؟ مگر کاری هست که برای خداوند مشکل باشد؟" آنگاه دو مرد برخاستند تا به شهر سدوم بروند و خداوند نزد ابراهیم ماند (پیدایش فصل 18 آیه 22).
مثال دیگر: قبل از رویارویی یعقوب با خدا، قاصدان به او خبر دادند که برادرت عیسو با چهارصد نفر به استقبال تو می آید. یعقوب بسیار ترسان و مضطرب شد. آخرین باری که یعقوب، عیسو را دید زمانی بود که عیسو می خواست او را به خاطر دزدیدن برکت خانوادگی (تصاحب نخست زادگی) بکشد (پیدایش فصل 25). عیسو به قدری از دست یعقوب عصبانی بود که قسم خورده بود به محض مردن پدرشان اسحاق، او را بکشد (پیدایش فصل 27 آیه 41). بنابراین، یعقوب از رویارویی مجدد با عیسو می ترسید. او تمام افکارش را متمرکز کرد و مشغول دعا شد (پیدایش فصل 32 آیات 9 تا 12).
بعد از دعا، اتفاق عجیبی رخ داد. مردی به سراغ یعقوب آمد. این مرد چه کسی بود؟
در کتاب پیدایش فصل 32 آیه 24 می خوانیم:"مردی به سراغ یعقوب آمده، تا سپیده دم صبح با او کشتی گرفت". یعقوب با آن مرد کشتی نگرفت، بلکه آن مرد بود که سراغ او آمد و کشتی گرفتن را شروع کرد. خداوند از یعقوب چیزی می خواست. خداوند تمام وجود یعقوب را می خواست (آرزوها، نقشه ها، توانایی ها و استعدادها و زیرکی که یعقوب به آن متکی بود). گاهی به انسان خودمحور این احساس دست می دهد که می تواند با خدا مبارزه کند. زن یا مردی که بر علیه خدا طغیان می کند، باید کارش را بدون نقص انجام دهد.
البته نبرد یعقوب و مسیح جنبه ظاهری داشت. خدا می توانست در کم تر از یک ثانیه بر یعقوب چیره شود و نبرد را به نفع خودش تمام کند. اما تصورش دور از ذهن نیست که یعقوب می کوشید در زندگی با زیرکی و کوشش انسانی به نتیجه دلخواهش برسد. با این توصیف، درمی یابیم که عاقبت آن مرد بود که بر یعقوب چیره شد.
خدا بر بالای ران یعقوب ضربه ای زد و پای او صدمه دید. مفهوم این بخش از کلام خدا چیست؟
خدا نقطه قوت یعقوب را لمس کرد (ماهیچه ران قوی ترین اندام بدن است) و آن را تبدیل به ضعف نمود. از آن روز به بعد، یعقوب می لنگید و دیگر نمی توانست فرار کند. این باعث شد که او خواسته یا ناخواسته ، به خدا تکیه کند. وقتی خدا بر زندگی ما تسلط دارد، آنگاه می تواند به ما اعتماد کند و قدرتش را به ما ببخشد. این رابطه جدید یعقوب با خداوند به او قدرت بخشید تا بتواند با هر مشکلی روبرو شود، با ایمان به خدا آن را حل کند. به یاد داشته باشید: خداوند نمی تواند به کسی برکات کامل عطا فرماید، مگر این که نخست بر او غلبه کند. برای مطالعه زندگی یعقوب لطفا پیدایش فصل 25 به بعد را مطالعه کنید.

۱۳۹۳ دی ۲۹, دوشنبه

آیا پیرو دین و آیین والدین هستیم؟ اگر چنین اظهار نظر کنیم که از آن جا که اجداد و والدین من این آئین و روش را داشتند، من هم باید پیرو آن باشم، این انتخابی بر مبنای گزینش نسل های قبل است و انتخابی فکورانه نیست. ایمانی که آزمایش نشود، ارزش ندارد و پیروی از آن کورکورانه است. باید ببینیم این ایمان دارای چه دلایل و شواهدی است: آیا معجزات خداوند را در زندگی ام می بینم؟ آیا تغییر و تحول مثبت و مفید در شخصیت من ایجاد کرده است؟ آیا عاشق و شیفته خداوند شده ام، به طوری که بخواهم با او در طول روز دائما صحبت کنم؟ آیا می توانم دشمنانم را با قدرت روح القدس (روح خدا) ببخشم؟ آیا به هنگام مواجه با مشکلات و سختی ها، در خودم آرامش، صبر و شادی الهی را مشاهده و احساس می کنم؟ آیا وقتی به نام عیسی مسیح خداوند دعا می کنم، اتفاق مثبتی رخ می دهد؟ آیا شواهد تاریخی و کشفیات باستان شناسی، وقایع کتاب مقدس و صحت متن را تایید می کند؟

مهران پورپشنگ

زندگی جنگ است جـا نـا بــهر جنگ آمــاده شــو : دو اسـلحه در دنیا برای جنگیدن وجود دارد یکی مرگ میبخشد و یکی حیات میبخشد یکی مجبور میکند و یکی مجذوب میکند یکی اسیر میکند و یکی آزاد میسازد یک نابود میکند و یکی بنا میکند . یکی کلام مقتدر دهــان خداست که از شمشیر دو لبه هم تیز ترو نافــذترست و یکی را انسان آفریده که حاصل ترس و عدم امنیت و ضعف منطق و عدم به نتیجه رسیدن در منافع درون همیشه مضطرب انسانها با یکدیگرست . . تـو کدام یکی را نتخاب کرده ای ؟ اسلحه روحانی کلام خدا ؟ یا اسلحه جسمانی انسان ؟ بستگی دارد درگیر کدام نــوع جنگی هسـتی ؟ جنگی جسمانی و احساسی؟ یا جنگی روحــانـی و منطقی ؟ . اسلحه جنگ جسمانی هابیل های بی گناه و مظلوم را بخاک و خون میکشد اسلحه جنگ روحانی مریم مجدلیه گناهکار و سولس قاتل را رسول مقدس میسازد . میدانم که جنگ جنگ است ولی نوع جنگیدن با مشکلات زندگی ست که نوع اسلحه ترا مشخص میکند . یقین بدان اگـــر فکــر میکنی با اسلحه روحانی و منطقی کلام خدا نمیتوانی به نتایج دلخواهت برسی هرگز با اسلحه نفرت انگیز جسمانی به نتیجه مبارکی در جنگ زندگی نخواهی رسید . و یقین بــدان که برای برداشتن هرکدام از این دو اسلحه باید دیگری را زمین بگذاری . جلیل سپهر

۱۳۹۳ دی ۲۸, یکشنبه

آیا منظور مسیح از گفتن "پیامبر همه جا مورد احترام مردم است، مگر در شهر خود"، آن بود که خود را پیامبر معرفی کرد؟ (متی فصل 13 آیه 57)

نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
عیسی به ناصره بازگشته بود. جایی که یک سال قبل از آن او را از کنیسه اخراج کردند (لوقا فصل چهارم آیات شانزده تا سی). مسیح دوباره به اهالی شهر ناصره فرصت دیگری داد تا کلام او را بشنوند، ایمان بیاورند و نجات بیابند. اما قلب مردم هنوز سخت بود.
مردم ناصره چه مشکلی با عیسی داشتند؟ مسیح حدود سی سال با آن ها زندگی کرده بود. او را در کارگاه نجاری یوسف دیده بودند. از دید آن ها عیسی فقط یکی از اهالی ناصره بود. یک آدم معمولی که شغلش نجاری بود! اما مسیح بیش از یک نجار بود.
عیسی زمانی که کودک بود، ستاره شناسان امپراطوری پارس در برابر او سجده کردند و او را پرستیدند (متی فصل دوم آیه یازدهم). او بارها مورد پرستش قرار گرفت (متی فصل چهاردهم آیه سی و سوم و فصل بیست و هشتم آیه نهم، انجیل یوحنا فصل نهم آیه38). فرشتگان، پیامبران و رسولان هرگز اجازه نمی دادند که مورد پرستش قرار بگیرند. مسیح به رهبران مذهبی یهود گفت که او پیش از ابراهیم وجود داشت. آنان سخن او را کفرآمیز تلقی کردند و تصمیم گرفتند تا او را سنگسار کنند. مسیح در تعالیم خویش هرگز نمی گفت:"خداوند می فرماید". او با اقتدار تعلیم می داد:"اما من می گویم" (متی فصل های پنجم تا هفتم). عیسی از رهبران مذهبی یهود پرسید:"چرا داود پادشاه با الهام از خدا، مسیح را خداوند می خواند؟"(متی فصل بیست و دوم آیه 43). او به جرم کفرگویی مصلوب شد.
با این توصیف، مردم ناصره عیسی را یک آدم معمولی می دیدند و دلیلی نداشت که خود را نسبت به او متعهد ببینند. وقتی تعلیم و معجزات او را دیدند این سئوال برای آن ها مطرح شد: از کجا این قدرت و حکمت را یافته است؟ آیا از خدا یا شیطان؟
مردم منتظر مسیح موعود و سلطنت مربوط به دنیا بودند. سلطنتی که از طریق قیام مسلحانه و حکومت زمینی برقرار می شود. آن ها انتظار داشتند مسیح موعود اسرائیل از از استثمار امپراطوری روم آزاد سازد.
اهالی ناصره نتوانستند خود را راضی کنند که به پیغام مسیح ایمان بیاورند. آشنایی آنان با شرایط زندگی مسیح، مانع از شناخت حقیقت شد. عیسی تمامی قدرت را در اختیار داشت، اما در میان مردمی که ایمان نداشتند، نتوانست کاری بکند. مسیح برای شخصی که ایمان ندارد، نمی تواند کاری انجام دهد.
در این جا مسیح یک اصطلاح معروف یهودی را به کار می برد. او می گوید:"پیامبر همه جا مورد احترام مردم است، جز در شهر خود". این اصطلاح در میان یهودیان بسیار رایج بود و آن ها در حین مکالمات روزمره از این اصطلاح استفاده می کردند. مقصود مسیح آن نبود که او پیامبر است، بلکه از این اصطلاح عام برای نقد رفتار مردم ناصره استفاده کرد.
در آن دوران فقط شاگردان مسیح و شیطان به خدا بودن عیسی اعتقاد داشتند. اما بعد از تاسیس کلیسا، روح القدس به یهودیانی که به مسیح ایمان آوردند، آشکار کرد که عیسی خداوند است. مسیح هرگز خود را صرفا پیامبر معرفی نکرد و رسولان نیز چنین تعلیمی ندادند.

۱۳۹۳ دی ۲۷, شنبه

ملحدها می گویند که خدا وجود ندارد، چون هرگز به جهان نیامده است و خود را نشان نداده. آن ها برای تایید ادعای خود می گویند حتی ادیان دیگر هم تصدیق می کنند که خدا به میان انسان ها نیامده است. در حالی که نگرش مسیحیت این است که خدا به شباهت انسان درآمد. آیا می توان به خدایی اعتقاد داشت که جسم و انسان را می آفریند، اما نمی خواهد به میان آدم ها بیاید؟ مثل آن که پدر ما حاضر نیست به خانه بیاید، اما به ما می گوید که من مهربان هستم! به شما پول می دهم، نماینده ام را می فرستم، اما به میان اعضای خانواده نمی آیم! شما این شخص را پدر مهربان می نامید؟ برای خدا فرستادن انبیا بسیار بسیار آسان است. اما آمدنش به میان انسان ها، نشان می دهد که او عاشق انسان ها است. او به این جهان آمد تا به ما بگوید چقدر به انسان علاقه دارد. بر خلاف ادعای ملحدها، خدا مغرور و متکبر نیست. اگر به وجود خدا اعتقاد داشته باشید، تصور معجزه غیرممکن نیست. کسانی که فقط به خدا اعتقاد دارند می گویند:"دشوار است که باور کنیم انسانی بتواند خدا شود". پاسخ مسیحیان این است:"اما می توانیم باور کنیم که خدا می تواند انسان شود". خدا قادر مطلق است و می تواند معجزه کند.

مهران پورپشنگ

دفاعیات مسیحی

* هیچ اتفاقی نمتواند موجب این بشود که رابطه ما با خداوند قطع گردد ؛ 1) به واسطه خون عیسی ؛ 2) به برکت حضور روح القدس ؛ پس در هر شرایطی می شود با خدا رابطه داشت !!! آمین

ابراهیم فیروزی با وجود پایان محکومیت هم‌چنان در زندان

خبرگزاری هرانا – ابراهیم فیروزی نوکیش مسیحی که از ۱۷ ماه پیش در زندان بسر می‌برد، با وجود اینکه در ۲۳ دی ماه محکومیتش به پایان رسیده همچنان در انتظار تعیین تکلیف از سوی قاضی مقیسه است.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، ابرهیم فیروزی نوکیش مسیحی که در آخرین بازداشت خود، ۳ شهریور ماه سال ۹۲ بازداشت شد، پیشتر از سوی دادگاه انقلاب رباط کریم به یک سال زندان و دو سال تبعید به شهرستان سرباز محکوم شده است.
این حکم به دلیل بازداشتهای قبلی وی صادر شده بود و با احتساب ایام بازداشت قبلی و طبق تعیین وضعیت زندان در تاریخ ۲۳ دی ماه جاری محکومیت زندان آن به پایان رسید.
این در حالی است که در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه برای این نوکیش مسیحی پرونده دیگری با اتهام اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام تشکیل شده که با وجود گذشت ۱۴ ماه برای این پرونده تعیین تکلیف نشده است.
یکی از نزدیکان ابراهیم فیروزی به گزارشگر هرانا گفت: «قاضی مقیسه برای این پرونده ۲۰۰ میلیون تومان قرار صادر کرده است ولی خانواده ابراهیم فیروزی وقتی برای تودیع این وثیقه مراجعه می‌کنند حاضر به پذیرش آن نمی‌شوند.»
این منبع همچنین گفت: «دی ماه سال گذشته [۹۲] برای ابراهیم فیروزی دادگاهی تشکیل شد و وی اتهامات وارده را در این دادگاه رد کرد. قاضی مقیسه هم به وی گفت حالا که اتهامات را رد می‌کنی باید صبر کنی تا بازجویت بیاید و در حضور بازجو دادگاهی شود. از آن زمان هم که یک سال می‌گذرد دیگر هیچ دادگاهی تشکیل نشده است.»
ابراهیم فیروزی هم اکنون در بند ۱۰ زندان رجایی شهر کرج به همراه دیگر نوکیش مسیحی، کشیش فرشید فتحی نگهداری می‌شود.

۱۳۹۳ دی ۲۶, جمعه

خدا به خداوند من گفت...( مزمور 110 آیه اول)


نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
روزی رهبران مذهبی یهود، سئوالات زیادی از مسیح پرسیدند. هدف آن ها این بود که عیسی را به دام بیندازند و جلو فعالیت او را بگیرند. آن ها نمی خواستند حقیقت را بیاموزند! تا این که عیسی از آن ها سئوالی پرسید:"درباره مسیح چه فکر می کنید؟ او پسر کیست؟" (متی فصل بیست و دوم آیه چهل و دوم)
رهبران مذهبی یهود می دانستند که مسیح از نسل داود پادشاه خواهد بود، اما پی نبرده بودند که او خدا نیز خواهد بود. آن ها هنوز منتظر مسیح بودند. عیسی زیرکانه سئوال کرد و از آن ها نپرسید که "نظر شما در مورد من چیست؟" او به طور کلی پرسید که هنگامی که مسیح ظهور نماید، پسر چه کسی خواهد بود.
پاسخ صحیح آنان این بود که او از نسل داود خواهد بود. سپس مسیح، مزمور صد و دهم آیه اول را نقل قول کرد:"خدا به خداوند من گفت: به دست راست من بنشین، تا دشمنانت را زیر پاهایت بیفکنم". اولین کاربرد واژه "خداوند" به خدای پدر و دومین به مسیح اشاره دارد.
اکنون عیسی سئوال دیگری را مطرح می کند:"چگونه ممکن است داود پسری از نسل خود را خداوند خود بخواند؟" (آیه 45)
یهودیان اعتقاد داشتند که مسیح باید پسر داود باشد. اگرچه این اعتقاد آن ها درست بود، ولی همه حقیقت ماجرا نبود. مطابق مزمور داود، پسری که از نسل او به نام مسیح ظهور می کند، می بایست خدا باشد! این پاسخ بیانگر تولد معجزه آمیز او از باکره بود (اشعیاء فصل هفتم آیه چهاردهم). به عبارت دیگر، مسیح هم خداوند داود بود وهم پسری از نسل او که هم خدا باشد و هم انسان. رهبران مذهبی یهود از درک این مطلب عاجز بودند. آن ها درک نکرده بودند که کتاب مقدس هم چنین بیان داشته که مسیح ورای نسل بشری و در واقع، خود خدا خواهد بود. یهودیان فقط انتظار حاکمی انسانی را می کشیدند که عظمت و شکوه اسرائیل در زمان داود و سلیمان را دوباره احیاء کند. بنابراین، به جای بحث با مسیح، از شیوه دیگری استفاده کردند: خشونت. آن ها چشمان خود را بر این حقیقت بسته بودند.
عیسی در یوحنا فصل سوم آیه شانزدهم به نوعی به تولد خودش از باکره اشاره می کند و خود را یگانه فرزند خدا معرفی می کند. در واقع عیسی گفت که از خدا مولود شده است و نه از یوسف. عیسی نمی گوید که یکی از فرزندان خداست، بلکه مدعی است که "یگانه" مولود خداست. هیچکس همچون او از باکره به دنیا نیامده است. عیسی به روشنی اعلام کرد که از نظر جسمانی به گونه ای از خدا مولود شده است که در مورد هیچ انسان دیگر صدق نمی کند. نسب نامه یوحنا از دیدگاه الهی نوشته شده است:"در ابتدا"، لذا به مسئله تولد از باکره نمی پردازد (یوحنا فصل اول آیه اول). عیسی با تولد از مریم، پسر خدا خوانده نشد. او از قبل خلقت دنیا پسر خدا بود.
شاید برخی از خوانندگان این سئوال را بپرسند که به چه دلایلی تثلیث (پدر،پسر، روح القدس) می تواند وجود داشته باشد؟
دلایل عبارتند از:
یک. خدا هرگز اشتباه نمی کند. کتاب مقدس کلام خداست، بنابراین کتاب مقدس مصون از خطاست.
دو. خدا از کلام خود یعنی کتاب مقدس حمایت و دفاع کرده است، در نتیجه انسان ها هرگز موفق نشدند آن را تحریف کنند.
سه. شواهد تاریخی و کشفیات باستان شناسی حمایت خدا را از کلامش تایید کرده اند.
چهار. اگر شاگردان مسیح به دروغگویی رو آورده بودند، چرا جان خود را به خاطر چیزی که می دانستند دروغ بوده، از دست دادند؟
پنج. تغییر و تحول اشخاص در طول تاریخ مسیحیت به نام "عیسی خداوند" انجام گرفت. اشخاص از وضعیت منفی به افراد مفید و مثبت تبدیل شدند. اگر مسیح خداوند نبود، هرگز اتفاقی رخ نمی داد.
به زودی مقاله ای درباره "تثلیث" ارائه خواهد شد.
شش. وقتی به نام عیسی خداوند دعا می کنیم، نتیجه مثبت و تحول عمیق روحانی را دریافت می کنیم. روح القدس به ایمانداران مسیحی قدرت می بخشد تا به دشمنان خود محبت کنند، در مقابل مشکلات کمرشکن روزمره مقاومت و صبر داشته باشند، از آرامش الهی برخوردار باشند. در امور مختلف زندگی، روح القدس آن ها را هدایت کند...